فیضیه در اشغال ساواک | از همان واپسين روزهاي حيات حضرت آيتالله العظمي بروجردي، ساواك مراقبتهاي خود را بر مراكز ديني و حوزوي با حساسيت بيشتري پي گرفت. ساواك و حكومت نگران تبعات پيشبيني نشده ناشي از احتمال فقدان آيتالله بروجردي بودند. به همين دليل مأموران ساواك در تهران و ساير شهرهاي بزرگ، هرگونه واكنش علما و شيعيان ايران را نسبت به آيتالله بروجردي و موضوع مرجعيت پس از ايشان به دقت بررسي ميكردند. حكومت كه اميدوار بود پس از درگذشت آيتالله بروجردي طرحهاي انقلاب سفيد را چنانكه دلخواه امريكا بود اجرا كند، در تلاش بود در موضوع انتخاب مرجع آتي، خود را دخيل كرده و از مطرح شدن مراجعي كه بيم مخالفت آنان با حكومت و طرحهاي در دست اجرايش وجود داشت، جلوگيري كند. به همين دليل، بلافاصله پس از رحلت آيتالله بروجردي، ساواك در تمام مساجد، تكايا و مراكزي كه به مناسبت رحلت ايشان، مراسم ختم و عزاداري برگزار شده بود، حضور يافت و با هماهنگي نيروهاي انتظامي و پليس و نيز دواير دولتي و حكومتي، طرحهاي خود را اجرا كرد. نمايندگاني از طرف دربار و شاه كه از سوي ساواك هدايت ميشدند، در تمام مراحل دفن، عزاداري و ختم آيتالله بروجردي حاضر بودند تا چنين القا كنند كه شاه موضوع مرجعيت جهان تشيع را با علاقمندي تمام دنبال ميكند. شاه بلافاصله پس از رحلت آيتالله بروجردي، با ارسال تلگراف تسليت خطاب به آيتالله حكيم در نجف، قصد داشت مرجعيت شيعيان را از ايران به خارج از مرزهاي كشور منتقل كند و اميدوار بود كه مرجع آتي (برخلاف آيتالله بروجردي) بر سر راه حكومت او مانع كمتري ايجاد كند. اين در حالي بود كه پس از رحلت آيتالله بروجردي، برخي نشريات كشور ضمن درج نام علمايي كه احتمال مرجعيت آنان ميرفت، از امام خميني نيز ياد ِكردند.
حكومت پهلوي و ساواك تصور ميكردند كه با انتقال مرجعيت از ايران به خارج از مرزهاي كشور، علما و روحانيون ديگر امكاني براي مخالفت و مبارزه با حكومت نخواهند داشت. امام(ره) در آن دوره تمايلي به مطرح شدن نامشان در رديف مراجع نشان نميداد و اين عقيده را خود صريحاً به اطرافيان گوشزد كرده بود. امام(ره)، براي جلوگيري از به وجود آمدن هر شائبهاي، حتي در مراسم تشييع پيكر آيتالله بروجردي نيز حضور نيافت. اما روند حوادث چنانكه دلخواه ساواك و حكومت بود پيش نرفت و علما و روحانيون ايران با پشتيباني مردم، ابتكار مبارزه با طرحهاي امريكايي را به دست گرفتند. اين مهم با پايان نخستوزيري علي اميني و روي كار آمدن اسدالله علم همزمان شد كه مصمم بود با سركوب مخالفان، موجبات تثبيت و تحكيم موقعيت متزلزل شاه را در رأس هرم قدرت فراهم آورد. ساواك در شهرهاي مذهبي نظير قم، تحولات اجتماعي و رفتار سياسي علما و روحانيون را با حساسيت بيشتري دنبال ميكرد. ساواك در خرداد 1341 كه مقارن با ايام عزاداري محرم و صفر بود، به عوامل خود دستور داد ضمن مراقبت از علما، روحانيون و وعاظ مخالف حكومت، به وعاظ و روحانيون طرفدار رژيم پهلوي هشدار دهند كه سخني خلاف حكومت و طرحهايش بر زبان نرانند.
انقلاب سفيد
با انتصاب اسدالله علم به نخستوزيري و قصد حكومت براي اجراي جديتر طرح انقلاب سفيد، كنترل ساواك بر مخالفان فزوني يافت و رفتار علما و روحانيون و واكنش احتمالي آنان در قبال برنامههاي جديد حكومت با حساسيت و دقت بيشتري مورد توجه قرار گرفت. تصويب لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي و تغيير موادي از قانون انتخابات (كه نقض صريح قانون اساسي و مشروطيت بود) و به رغم تمهيدات امنيتي گسترده ساواك، با مخالفت جدي علما و روحانيون مواجه شد. در اين ميان، امام خميني(ره) با برشمردن مضار اين تصويبنامه، به دولت وقت انتقاد كرده و خواستار لغو آن شد؛ نيز تعداد زيادي از علما و طلاب، طي اقدامي هماهنگ، نسبت به لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي اعتراض كرده، حكومت را با بحراني فراگير مواجه ساختند. كنترل اوضاع از دست ساواك و ساير دستگاههاي امنيتي و انتظامي خارج شد. علما و روحانيون در بسياري از شهرها از تصويب لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي به صراحت انتقاد ميكردند و مأموران ساواك به ندرت توانستند معترضين را از مخالفت باز دارند. در همان حال عناصري از ساواك در ملاقات با برخي علما و روحانيون صاحب نفوذ، تلاش ميكردند تا چنين القا كنند كه لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي تعارضي با قوانين موضوعه و اساسي كشور ندارد و حكومت در دفاع از شعائر ديني و اسلامي جديتي تام دارد. ساواك براي ايجاد اختلاف بين علما و روحانيون و نيز فريب مخالفان، به اقدام ديگري نيز دست زد. نمايندگاني به ملاقات برخي علما فرستاده شدند تا چنين القا كنند كه حكومت موضوع انجمنهاي ايالتي و ولايتي را به اين دليل با سر و صداي زياد مطرح كرده كه مخالفت علما را از موضوع مهم اصلاحات ارضي به جاي ديگري منحرف كند و برنامه اصلاحات ارضي بدون مخالفت جدي اجرا شود. ساواك قصد داشت با اين گونه تحليلهاي ناروا، علما را در برابر مردم قرار داده و آنان را طرفدار بزرگ مالكان، خوانين و مخالف مردم محروم كشور قلمداد كند. با درايت امام خميني(ره) مخالفت با لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي با جديت دنبال شد و به عقبنشيني دولت و حكومت انجاميد. نهايتاً در 5 آذر 1341 علم ـ نخستوزيرـ اين لايحه را ملغي اعلام كرد. با اين حال حكومت كوشيد از تبعات سوء احتمالي اين عقبنشيني آشكار در برابر مخالفان جلوگيري شود. در همين راستا مأموران ساواك علماي مخالف حكومت را تحتنظر گرفتند و تلاش زيادي صورت گرفت تا چنين وانمود شود كه لغو لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي اقدامي داوطلبانه از سوي دولت و حكومت بوده و مخالفت روحانيون تأثيري در اين اقدام دولت نداشته است. دولت، تحت فشار امريكا، بر آن شد تا اصلاحات انقلاب سفيد را به رفراندوم عمومي بگذارد و ساواك براي جلوگيري از مخالفتهاي عمومي و برگزاري موفق اين رفراندوم در تلاش بود. سرلشكر حسن پاكروان براي جلوگيري از مخالفت علما و روحانيون، در آستانه برگزاري رفراندوم، با برخي از علما ديدار و گفتگو كرد و ضمن تشريح مفاد برنامههاي اصلاحات انقلاب سفيد اجراي آن را به نفع جامعه ايراني و مردم مسلمان كشور ارزيابي كرد. پاكروان با امام خميني كه اينك رهبري او در مخالفت با حكومت آشكار شده بود، ملاقات كرد تا نظر مساعد ايشان را نسبت به برگزاري رفراندوم 6 بهمن 1341 جلب كند، اما پاسخ امام خميني منفي بود. با اين حال ساواك از پاي ننشست. پاكروان طي دستورالعملهايي، از شعب و نمايندگيهاي ساواك در شهرهاي مختلف كشور خواست براي تشويق مردم به شركت در رفراندوم و سكوت مخالفان از هيچ اقدامي فرونگذارند.
امام(ره) در روز 2 بهمن 1341 طي اعلاميهاي برگزاري رفراندوم را برخلاف قانون اساسي و عملي اجباري ارزيابي كرده و آن را تحريم كرد. به دنبال آن علما و روحانيون بسياري در شهرهاي مختلف و بهويژه در تهران و قم، از نظر ايشان تبعيت كرده و از تحريم رفراندوم حمايت كردند. در حالي كه ساواك اوضاع را به شدت تحت كنترل داشت، شاه در روز چهارم بهمن 1341 براي قدرتنمايي در برابر مخالفان رفراندوم، وارد قم شد. اما برخلاف انتظار با واكنش سرد مردم شهر و نيز بيتوجهي علما و روحانيون مواجه شد و پس از ايراد يك سخنراني سراسر اهانتآميز به روحانيت، شهر را ترك كرد. شايع شد كه در جلسه سخنراني شاه در قم، با تمهيدات ساواك، برخي از مأموران و كارگزاران حكومتي لباس روحانيت را بر تن كرده بودند تا چنين وانمود شود كه حوزه علميه قم از مسافرت شاه به قم استقبال كرده است. اما ساواك كه نتوانسته بود با توسل به راههاي مسالمتآميز علما و روحانيون را از مخالفت با رفراندوم باز دارد، در روزهاي منتهي به برگزاري رفراندوم به خشونت متوسل شد و همگام با سركوب دانشجويان و گروههاي سياسي مخالف رفراندوم، به ضرب و شتم بسياري از طلاب و روحانيون مخالف در تهران، قم و ساير شهرهاي كشور دست زده و بسياري را دستگير كرد. مراكز تجمع و سخنراني در مساجد و تكايا و نظاير آن تحت محاصره قرار گرفته و سياست دهشتآفريني در پيش گرفته شد. با توسل به برخي روحانيون موافق حكومت، تلاشهاي ناموفقي نيز در ايجاد اختلاف ميان مخالفان رفراندوم انجام شد. ساواك، به نشريات و روزنامههاي تهران و شهرستانها دستور ميداد مطالب و مقالاتي در نكوهش مخالفان رفراندوم درج كنند و مردم را به ضرورت شركت در انتخابات ترغيب و تشويق كنند؛ در ضمن چنين وانمود سازند كه فقط بخش كوچكي از علما و جامعه ديني و حوزوي با رفراندوم مخالفت كرده است. يك روز پس از تحريم رفراندوم از سوي امام خميني، سرلشكر حسن پاكروان ـ رئيس ساواك ـ در روز سوم بهمن 1341 طي بخشنامهاي به ساواك شهرهاي مختلف و بهويژه ساواك قم دستور داد براي جلوگيري از هرگونه مخالفتي در روند برگزاري رفراندوم بكوشند.
علاوه بر آن، ساواك طي روزهاي سوم تا پنجم بهمن در شهرهاي مختلف، بهويژه قم و تهران مجالس سخنراني بر ضد مخالفان رفراندوم و در موافقت با برنامههاي انقلاب سفيد برگزار كرد و موجبات درگيري آنان را با مخالفان حكومت فراهم آورد. برنامههاي تبليغي بسياري در نشريات و راديو و تلويزيون به حمايت از انقلاب سفيد به راه افتاد. ساواك طي روزهاي منتهي به برگزاري رفراندوم، عوامل و افراد خود را در شهرهاي بزرگ، بهويژه تهران و قم بسيج كرد تا با توسل به زور، مغازههاي مخالفين رفراندوم را باز كنند و از تعطيلي بازار و سكوتي كه بر شهرها حاكم شده بود جلوگيري كنند. گفته ميشود در جريان اين گونه اقدامات، مهاجمين به غارت مغازهها دست زدند، اما نتايج حاصله مشكلات را حل نكرد و مطلوب ساواك نبود. بالاخره در 6 بهمن 1341 و در حالي كه تدابير امنيتي و پليسي شديدي در سراسر كشور حاكم بود و مخالفان سياسي ـ مذهبي حكومت (علما، روحانيون، اسلامگرايان، نهضت آزادي، عشاير و...) با توسل به خشونت و رعب و وحشت تحت فشار قرار گرفته بودند، رفراندوم دلخواه حكومت برگزار شد. به رغم تبليغات حكومت، مردم بسياري در رفراندوم شركت نكردند. در همان حال بسياري از رأيدهندگان نيز در فضاي رعبآوري كه ساواك و ديگر نيروهاي حكومت ايجاد كرده بودند اجباراً و از روي ترس در پاي صندوقهاي رأي حاضر شدند. در روز رأيگيري، سايه سنگين حضور ساواك در نقاط مختلف كشور به چشم ميخورد. ساواك كه در روز رأيگيري تمهيدات امنيتي ـ پليسي گستردهاي انديشيده بود، با هماهنگي ساير دواير حكومتي و دولتي، طرفداران حكومت را با وسايل نقليه عمومي به حوزههاي رأيگيري منتقل ميكرد و با تبليغات گسترده، حضور به اصطلاح چشمگير مردم را در انتخابات نمايش ميداد. اين در حالي بود كه شواهد موجود نشان ميداد بسياري از حوزههاي رأيگيري در شهرهاي بزرگي چون تهران و قم خالي از رأيدهندگان بود و فضاي شهرها به شدت غيرعادي و رعبآلود مينمود. گفته شده كه ساواك به كارمندان و كاركنان دواير دولتي تفهيم كرده بود كه اگر در رفراندوم شركت نكنند، نميتوانند به دريافت حقوق ماه آتي اميدوار باشند. همچنين بخشنامهاي صادر شده بود كه حقوق ماه بعد با ارائه تعرفه انتخابات داده ميشود. روز پس از برگزاري رفراندوم كه همزمان با آغاز ماه رمضان بود، ساواك كنترلشديدتري اعمال كرد و به تمام شعب خود دستور داد با هماهنگي مقامات سياسي ـ اداري محلي، علما و روحانيون مخالف را به سرعت دستگير كنند و به وعاظ هشدار دهند در سخنرانيها و منابر سخني در مخالفت با حكومت بر زبان نياورند. ساواك دستور داشت مفادي از تصويبنامههاي رفراندوم 6 بهمن 1341 را با كمك كارشناسان امر با موازين شرعي و ديني مطابقت داده و در بين مردم منتشر كند و نيز نسخههايي از آن را براي علما و روحانيون شيعه در عراق و ساير مناطق جهان ارسال دارد.
بدين ترتيب سال 1341 در حالي به پايان رسيد كه ساواك رعب و وحشتي تام در كشور ايجاد كرده بود و علما و روحانيون مخالف حكومت، سخت تحت فشار قرار گرفته و بسياري از آنان مورد ضرب و شتم قرار گرفته و راهي زندان شده بودند. با اين احوال، فضاي سياسي ـ اجتماعي كشور برخلاف انتظار ساواك و حكومت به سوي ناآراميهاي بيشتر سير ميكرد و مخالفان خود را براي برخوردهاي قهرآميزتري آماده ميكردند. در واپسين روزهاي اسفند 1341، ساواك به گسترش مخالفت علما و روحانيون كه مردم نيز از آنان حمايت ميكردند، اعتراف كرد.
فيضيه
در روزهاي پاياني سال 1341 در حالي كه ساواك به دنبال برگزاري رفراندوم، بر سختگيريهاي خود افزوده بود، امام خميني بر مخالفتهاي آشكار بر ضد حكومت ادامه داد و تصريح كرد كه از تهديدات ساواك و حكومت ابايي ندارد و مبارزات خود را بر ضد حكومت تشديد خواهد كرد. امام، در واپسين روزهاي سال 1341، طي اعلاميهاي شديداللحن، نوروز سال 1342 را عزاي عمومي اعلام كرد و از علما، روحانيون و مردم مسلمان كشور دعوت كرد تا در مخالفت با اقدامات حكومت و انقلاب سفيد، تزلزلي به خود راه ندهند. به دنبال اعلاميه امام، علما و روحانيون بسياري از نظرات او پيروي كرده، طي اعلاميههايي تصريح كردند كه مردم مسلمان، سال 1342 عيد نخواهند داشت. به دنبال اين موضعگيريها، سرلشكر پاكروان در 28 اسفند 1348 طي بخشنامهاي خطاب به ساواكهاي سراسر كشور دستور داد ضمن برخورد شديد با علما و روحانيون مخالف، ترتيبي اتخاذ كنند تا نوروز سال 1342 باشكوه و جلال تمام برگزار شود و با گسيل مأموران نفوذي به مجالس علما و روحانيون مخالف حكومت، مانع از اجراي برنامههاي آنان شوند. در همان حال، ساواك مأموريت يافت در قم، تهران و ساير شهرهاي بزرگ، مانع از چاپ و انتشار اعلاميههاي امام و ساير علما و روحانيون در تحريم نوروز 1342 شود. از نخستين ساعات روز اول فروردين 1342، ساواك نيروهاي خود را در مراكز حساس قم مستقر كرد و همگام با ساير نيروهاي انتظامي كه واحدهاي كماندويي بسياري به اين شهر گسيل كرده بودند، در اطراف و اكناف اين شهر موضع گرفته و افرادي براي نفوذ در اجتماعات علما و روحانيون اعزام كرد. بدين ترتيب از شامگاه روز اول فروردين كه مخالفتهاي عمومي با حكومت وارد مرحله حساس شده بود، ساواك و ساير نيروهاي انتظامي و اطلاعاتي در قم حضور داشتند. با آغاز روز دوم فروردين مردم بسياري در فيضيه گرد آمده و به رغم حالت بحراني به عزاداري پرداختند. ساواك و شهرباني افراد خود را با لباسهاي شخصي بين جمعيت اعزام كردند. اطراف منزل امام خميني كه محور مخالفت با حكومت بود، محل استقرار نيروهاي امنيتي بسياري شد، اما به رغم حضور نيروهاي امنيتي، ايشان توجهي به تهديدات نداشت. در اين بين نيروهاي امنيتي ـ اطلاعاتي و انتظامي تحت فرماندهي سرهنگ مولوي ـ رئيس ساواك تهران ـ از حمله به منزل ايشان منصرف شده و به مدرسه فيضيه حمله كرده و به ضرب و شتم و كشتار علما، روحانيون و طلاب پرداختند. در اين حمله علاوه بر نيروهاي ساواك و ساير نيروهاي انتظامي و نظامي، بسياري از اراذل و اوباش نيز با مهاجمان همكاري داشتند بسياري از افراد ساواك نيز لباس كارگران و كشاورزان را بر تن كرده و در ضرب و جرح علما و طلاب شركت كردند. منابع موجود از صحنههاي بسيار زننده و زشتي ياد كردهاند كه ساواك با همكاري ساير نيروهاي امنيتي ـ نظامي و اراذل و اوباش طرفدار حكومت در روز دوم فروردين 1342 در مدرسه فيضيه و در برخي نقاط ديگر شهر قم پديد آوردند.
سرهنگ مولوي ـ رئيس ساواك تهران ـ در كشتار فيضيه نقش اصلي داشت. پس از پايان فاجعه، در فيضيه شايع شد كه ساواك قصد حمله به منزل امام خميني را دارد. به دنبال آن بسياري از طلاب و مردم كوچه و بازار به سوي منزل ايشان روانه شدند تا مانع از ورود ساواك به محل زندگي امام شوند. اما امام، سرسختانه تأكيد كرد كه به تهديدات ساواك وقعي نمينهد.
در چند روز بعد رعب و وحشتي مثالزدني در قم حكمفرما بود. ساواك با دستگيري بسياري از طلاب و مردم شهر كه با ضرب و شتم آنان نيز همراه بود، به دنبال ايجاد نظمي قبرستاني بود. روزهاي دوم و سوم فروردين، مدرسه فيضيه در اشغال ساواك و ساير نيروهاي انتظامي بود و از روز چهارم فروردين، به تدريج آمد و شد در مدرسه مجاز شمرده شد. از جمله مهمترين مراكزي كه همزمان با مدرسه فيضيه مورد حمله ساواك و نيروهاي امنيتي ـ انتظامي حكومت قرار گرفت، مدرسه طالبيه تبريز بود و طي آن بسياري از طلاب و روحانيون مورد ضرب و شتم قرار گرفته و تعدادي جان خود را از دست دادند. پس از كشتار فيضيه و مدرسه طالبيه تبريز، نشريات و روزنامههاي كشور در اخباري كه از سوي ساواك ديكته شده بود به تحليل واقعه پرداختند. ساواك در روزهاي نخست فروردين 1342 سبعيت كمنظيري از خود نشان داد و حتي به مجروحان حادثه نيز رحم نكرده و بيمارستانهاي قم را از پذيرش حادثه ديدگان منع كرد. ساواك تهديد كرد اگر امام خميني از كشور خارج نشود با خطرات جدي مواجه خواهد شد؛ اما ايشان به اين تهديد ساواك وقعي ننهادند و به مردمي كه پس از واقعه فيضيه به منزل ايشان پناه برده بودند دلداري داده و تهديدات و رعب و وحشتآفريني حكومت را به هيچ انگاشته و از مردم خواستند كه براي مقابله با ستمكاري حكومت بيش از پيش آماده شوند. ايشان طي اعلاميهاي در 3 فروردين 1342، حمله كنندگان به فيضيه را رجالههايي ناميد كه منطقي جز خشونت و غارت نميشناسند. با اين احوال، خشونت و ارعاب كماكان ادامه يافت و علما و طلاب بيش از ديگر مخالفان تحت تعقيب قرار گرفتند. از جمله اقدامات ساواك در اين برهه، دستگيري و اعزام طلاب به خدمت سربازي بود كه چند صباحي ادامه يافت. اما مخالفتها تمامي نداشت و به زودي دامنه بحران به ساير شهرهاي كشور نيز كشيده شد و برخوردهاي شديدي بين مخالفان با ساواك و ساير نيروهاي انتظامي و امنيتي روي داد. ساواك آمد و شد علما، روحانيون و طلاب را به منزل امام خميني كنترل ميكرد و آنان را تحت تعقيب و يا بازخواست قرار ميداد. ساواك مراقب بود سخنرانيها و ديدگاههاي سياسي امام، ساير علما و روحانيون را تحتتأثير قرار نداده و بر دامنه بحران نيافزايد. اما به رغم مراقبتهاي ساواك، قراين موجود حاكي از ادامه مخالفت علما و روحانيون در شهرهاي مختلف با حكومت و سياستهاي سركوب بود. ساواك نگران آگاهي افكار عمومي مردم از جريان حمله به مدرسه فيضيه و حوادث پس از آن بود. ساواك قم گزارش داد كه به رغم تمام تمهيدات و سختگيريها، همهروزه علما و روحانيون بسياري از شهرهاي مختلف راهي قم شده و با امام خميني ملاقات ميكنند و تلاش ساواك براي جلوگيري از افزايش اينگونه آمد و شدها و ارتباطات به نتيجه مطلوبي نميرسد. از اقدامات ساواك براي مقابله با مخالفان، برگزاري تظاهرات و راهپيماييهاي پراكنده و تصنعي در شهرهاي مختلف در حمايت از انقلاب سفيد و شاه بود. تظاهركنندگان كه عمدتاً از كارگزاران كشوري و لشكري بودند، تحت عناوين صنوف، شركتها، سنديكاها و غيره پلاكاردهايي حمل ميكردند كه ساواك در اختيار آنان قرار داده بود. ساواك همچنين اعلاميههايي چاپ و در سطح شهرهاي بزرگ (بهويژه قم و تهران) پخش ميكرد كه حاوي مطالبي در حمايت علما و روحانيون و طلاب از انقلاب سفيد شاه و اعتراض و انتقاد از علما و روحانيون مخالف حكومت بود. اما در اين ميان امام خميني كه رهبري مخالفت با شاه را برعهده داشت، در رأس تمام كساني بود كه ساواك را به مبارزه طلبيده و از هيچ كوششي در مقابله آشكار و صريح با حكومت فروگذار نميكردند. ايشان از همان نخستين روزهاي پس از واقعه فيضيه، طي سخنرانيها و اعلاميههاي متعدد، ضمن اشاره به نصايحي كه طي سال 1341 به واسطه سرلشكر پاكروان به شاه كرده و او نشنيده گرفته بود، عواقب سوئي براي رژيم پهلوي پيشبيني كرده و هشدار داد كه در مبارزه با رژيم از پاي نخواهد نشست. مخالفت صريح با گسترش روابط ايران و اسرائيل، از ديگر محورهاي مهم سخنرانيها و اعلاميههاي امام خميني طي ماههاي پاياني سال 1341 به بعد بود كه در سالهاي بعد نيز كماكان ادامه يافت. ساواك پيوسته در تلاش بود از انتشار و پخش اعلاميهها و متن سخنرانيهاي امام خميني در سطح كشور جلوگيري كند؛ تلاشي كه به ندرت با موفقيت قرين ميشد. پس از صدور اعلاميه امام خميني به مناسبت چهلم شهداي فيضيه، ساواك براي جلوگيري از انتشار آن در سطح كشور تلاش بسياري كرد. از جمله راههاي انتشار سخنرانيهاي امام خميني در سطح كشور، تكثير نوارهاي كاست بود كه توزيع آن در سطح كشور برخلاف انتظار ساواك گسترش مييافت و غيرقابل كنترل بود. به رغم تلاش پيشگيرانه ساواك محبوبيت امام خميني در بين مردم همواره رو به تزايد بود. چنانكه از گزارشات ساواك برميآيد تصاوير و عكسهاي متعدد ايشان در سردر مغازهها، اتومبيلها و حتي اتوبوسهاي شهري (واحد) و نظاير آن نصب ميشد. ساواك به ندرت ميتوانست عاملين انتشار و نصب اين تصاوير را شناسايي كند. تصاوير امام خميني علاوه بر تهران و قم در بسياري از شهرهاي بزرگ و كوچك نيز در معابر عمومي و مغازهها نصب ميشد و تهديدات و هشدارهاي ساواك براي جلوگيري از اين گونه اقدامات به جايي نميرسيد.
از ديگر اقدامات ساواك براي تحت فشار قرار دادن طرفداران و مقلدان امام، ايجاد مانع در جمعآوري و توزيع وجوهات شرعي بود كه مردم براي ايشان ارسال ميكردند. ساواك افراد سرشناسي را كه عهدهدار جمعآوري وجوهات شرعي امام بودند تحت فشار قرار داده و مشكلاتي براي آنان ايجاد ميكرد، اما كارشكنيها و اعمال فشارهاي ساواك در درازمدت نتوانست مانعي جدي در اين باره به وجود آورد.
از جمله اقدامات ساواك براي جلوگيري از گسترش ناآراميها پس از واقعه فيضيه، بهرهگيري از موقعيت روحانيون محافظهكار و نيز موافق حكومت براي مقابله با مخالفان بود. ساواك در بررسيهاي خود به اين نتيجه رسيده بود كه با پرداخت مبالغي پول به روحانيون و طلابي كه دچار مشكلات اقتصادي بودند، ميتوان بين طلاب و روحانيون، طرفداراني براي حكومت دست و پا كرد. در شهرها و مناطقي كه علما و روحانيون سرشناس صراحتاً با حكومت مخالفت ميكردند، ساواك تلاش بسياري براي پرداخت پول به وعاظ و روحانيون طرفدار حكومت انجام ميداد تا در برابر مخالفان حكومت جبههگيري كنند.
ساواك تلاش ميكرد تا تشكلهايي عليالظاهر مذهبي، تحت عناوين مختلف با اعلاميهها و اقدامات پر سر و صداي ديگر، ضمن حمايت از شاه و انقلاب سفيد او، حملات و انتقادهاي تندي متوجه علما و روحانيون مخالف حكومت سازند. تلاش ساواك براي تحبيب علما و روحانيون در شهرهاي مختلف، طي روزهاي منتهي به آغاز ماه محرم در اوايل خرداد 1342 افزايش يافت. ساواك ميدانست كه با آغاز ماه محرم، مخالفت علما و روحانيون شدت خواهد گرفت. از جمله علما و روحانيون سرشناسي كه ساواك براي جلوگيري از گسترش بحران سياسي و مخالفت امام خميني و طرفداران ايشان از وي بهره گرفت، آيتالله سيدكاظم شريعتمداري بود كه با ساواك و دربار روابط پيدا و پنهاني داشت. پاكروان ـ رئيس ساواك ـ و نصيري ـ رئيس وقت شهرباني ـ طي ملاقاتهايي، از وي ميخواستند در بحران پيشامده نقش بازدارنده برعهده گيرد. اسناد و مدارك متعددي وجود دارد كه نشان ميدهد آيتالله شريعتمداري در پي مذاكراتش با ساواك، تلاشهاي قابلتوجهي براي جلوگيري از مخالفتهاي صريح و بيپرواي امام خميني با حكومت انجام داد، اما برخلاف انتظار ساواك و حكومت توفيقي كسب نكرد. خيلي زود آشكار شد كه وي قادر نخواهد بود، نقطهنظرات امام را نسبت به حكومت تغيير دهد و به همين دليل تلاش كرد با صدور اعلاميههاي تعديل كننده، از التهاب و خشم فروخفته علما و روحانيون و نيز بازاريان و اقشار مختلف مردم بر ضد حكومت بكاهد. ساواك براي جلب موافقت هر چه بيشتر شريعتمداري، به طور ضمني وعده داد در صورت تخفيف ناآراميها و تنزل موقعيت امام، راه براي مطرح شدن مرجعيت تام او هموار خواهد شد. با اين احوال، در آستانه قيام 15 خرداد 1342 و روزهاي مياني دهه اول محرم و همزمان با بحرانيتر شدن اوضاع سياسي، امام در ميان علما، روحانيون و مردم از موقعيت و محبوبيتي مثالزدني برخوردار شده بود. آيتالله شريعتمداري به ساواك اطلاع داد كه شرايط براي اقدامات بازدارنده او كه بتواند در صف مخالفان اختلافاتي جدي ايجاد كند، آماده نيست و تماسها و مذاكراتش را با مديران ساواك به پس از تاسوعا و عاشوراي آن سال موكول كرد.
با اين احوال، پس از دستگيري امام خميني در سحرگاه 15 خرداد 1342، آيتالله شريعتمداري طي اعلاميهاي نه چندان صريح، مخالفت خود را با اين اقدام دولت ابراز داشته و آرزو كرد بحران جاري هر چه زودتر پايان يابد، اما روند تحولات سياسي كشور حاكي از آن بود كه طرحها و اقدامات ساواك نتيجة مطلوبي براي حكومت در پي نداشته و علما و روحانيون مخالف، به رهبري امام خميني خود را براي برخوردهاي جديتري با حكومت پهلوي آماده ميكنند.منبع:مظفر شاهدی، ساواک، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، این مطلب تاکنون 3226 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|