معرفی كتاب «قحطي بزرگ و نسل کشی در ایران» | «قحطي بزرگ» عنوان اثری است که به بررسی قحطی بزرگ دامنگیر ایران در حدفاصل سالهای 1296 تا 1298 خورشیدی(1917 تا 1919 میلادی) پرداخته است. ایامی که مطابق با سالهای پایانی جنگ جهانی اول میباشد. دکتر محمد قلی مجد محقق برجسته ایرانی مقیم آمریکا که گردآورنده این اثر مستند تاریخی است، به اسناد وزارت امورخارجه آمریکا راجع به تحولات تاریخ معاصر ایران دسترسی دارد. وی طی سالهای اخیر با استفاده از این اسناد آثار متعددی در باره حوادث تاریخی ایران و نقش مخرب استعمار، به رشته تحریر درآورده که با استقبال پژوهشگران و محققان مواجه گردیده است. کتاب «قحطی بزگ» که یکی از همین آثار به شمار میرود، توسط محمد کریمی ترجمه شده و ویراست اول آن در 1387 از سوی موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در 235 صفحه چاپ و منتشر شده است. در مقدمه این کتاب میخوانیم:
با وجود بيطرفي ايران در جنگ جهاني اول، در طول اين جنگ ضربات و خسارات جبرانناپذيري بر پيكر ميهن و ملت ما وارد آمد. ورود بيمحاباي قواي بيگانه و نيروهاي متخاصم به خاك ايران، در فقدان يك دولت قوي و متمركز و داراي سامانه اداري كارآمد، هرج و مرج و ناامني و پراكندگي و بيثباتي را دامن زد و به تشديد ضعف دولت مركزي و وخامت حال و وضع اقتصادي و اجتماعي مردم ايران انجاميد. در نتيجه ايران بيطرف كه با هيچ كشوري در جنگ نبود، تقريباً به اندازه يك كشور در حال جنگ خسارت و خرابي تحمل كرد.
در ميان آن همه نابساماني و بدبختي، بروز قحطي بزرگ و فراگير در ايران مزيد بر علت شد؛ قحطياي كه علاوه بر خشكسالي چند ساله، حضور نيروهاي بيگانه - به ويژه قواي انگلستان - در تشديد آن مؤثر و بلكه از علل اصلي آن بود؛ و در نتيجه آن شمار زيادي از مردم ايران، در ابعادي باور نكردني به ورطه مرگي هولناك افتادند.
اخبار و گزارشهاي مربوط به اين قحطي در روزنامههاي آن زمان و كتابهاي تاريخي كه به حوادث آن دوره پرداختهاند و خاطرات بعضي از رجال و دستاندركاران - از جمله خاطرات بعضي از افسران انگليسي كه در آن دوره در ايران حضور داشتند و از نزديك شاهد ماجرا بودند - تا حدودي منعكس شده است. اما - از كتاب فرمانفرما و قحطي شيراز نوشته دكتر حافظ فرمانفرماييان كه بگذريم- تاكنون هيچ اثر مستقلي درباره قحطي بزرگ ايران و ابعاد فاجعهآميز و باورنكردني آن و علل و عوامل تشديد و ادامه و گسترش آن، تأليف و منتشر نشده است؛ و كتاب حاضر اولين اثر در اين زمينه است.
كتاب حاضر ترجمهاي است از پژوهش آقاي محمدقلي مجد، محقق ايراني مقيم آمريكا كه در آن كشور چاپ و منتشر شده است و عنوان آن «The Great Famine and Genocide in Persia 1917-1919» ميباشد.
وي پژوهش خود را در زمينه قحطي بزرگ در ايران با تكيه بر اسناد و مدارك و گزارشهاي آرشيو وزارت خارجه آمريكا و نيز اخبار و اطلاعات و گزارشهاي موجود در روزنامههاي آن دوره، به ويژه روزنامههاي رعد و ايران و همچنين خاطرات افسران و فرماندهان انگليسي حاضر در ايران در زمان جنگ جهاني اول به پايان برده است. همانطور كه اشاره شد، پژوهش آقاي مجد اولين كار جدي و مستقل درباره قحطي بزرگ در ايران در دوران جنگ جهاني اول و ابعاد فاجعهآميز آن - كه نويسنده از آن به «هولوكاست واقعي» تعبير كرده - و نقش انگلستان در تشديد و ادامه آن است.
نويسنده در ضمن پژوهش خود اخبار و گزارشهاي دست اول و رقتانگيزي از نتايج حضور نيروهاي نظامي بيگانه و عمليات و اقدامات آنان در ايران ارائه داده است؛ اقداماتي كه با «جنايت جنگي عليه غيرنظاميان» همسان و برابر بوده است. او نشان داده است كه چگونه نيروهاي انگلستان، در حالي كه مردم يك شهر از گرسنگي به جان آمده بودند، آذوقهاي را كه از شكم گرسنة همان مردم زده بودند، به هنگام عقبنشيني از برابر نيروهاي عثماني براي آنكه به دست حريف نيفتد، يكجا از ميان بردند (ص 23)؛ و نيز چگونه ارتش انگلستان براي تدارك آذوقه مورد نياز نفرات خود در ايران، به جاي وارد كردن آذوقه از هندوستان، به لطايفالحيل اقدام به جمعآوري و خريد گندم و جو و ساير مايحتاج مردم گرسنه و قحطيزدة ايران ميكند تا در ناوگان دريايي انگلستان جاي خالي بيشتري براي ترابري نظامي ارتش انگلستان باقي بماند، زيرا وارد كردن گندم از هندوستان، مستلزم حمل آن با كشتي است (ص 25)؛ و نيز چگونه ژنرال انگليسي مسئول تدارك آذوقه در گفتگو با ديپلمات آمريكايي از اين «زرنگي» به خود ميبالد (همان جا)؛ و نيز چگونه نيروهاي متجاوز روسيه در فصل زمستان در منطقه سردسير غرب ايران، براي تأمين هيزم موردنياز خود به خانههاي مردم هجوم ميبرند و در و پنجرة خانه مردم بيدفاع و بيپناه را از جا ميكنند و ميسوزانند؛ و مردم بيچاره و فلكزده را در ميان برف و يخبندان به داس تيز و بيرحم سرما و گرسنگي ميسپارند تا دسته دسته درو شوند (ص 107)؛ و نيز چگونه كنسول روسيه به وحشيگري نيروهاي نظامي كشورش در ايران اعتراف ميكند و...
ممكن است خواننده اين كتاب دريابد كه آقاي مجد بر آن بوده است كه ثابت كند عملكرد ارتش انگلستان در ايران مسبب اصلي تشديد فاجعة قحطي بزرگ بوده است. اين دريافت كاملاً درست است و خود ايشان در مصاحبهاي در اين باره ميگويد: «عجيبتر از همه نقش بريتانيا در اين فاجعه است. قحطي بزرگ در زماني اتفاق افتاد كه سراسر ايران در اشغال نظامي انگليسيها بود. ولي انگليسيها نه تنها هيچ كاري براي مبارزه با قحطي و كمك به مردم ايران نكردند، بلكه عملكرد آنها اوضاع را وخيمتر كرد و سبب مرگ ميليونها نفر از ايرانيان شد. درست در زماني كه مردم ايران به دليل قحطي نابود ميشدند، ارتش بريتانيا مشغول خريد مقادير عظيمي غله و مواد غذايي از بازار ايران بود و با اين كار خود هم افزايش شديد قيمت مواد غذايي را سبب ميشد و هم مردم ايران را از اين مواد محروم ميكرد. جالبتر اين كه انگليسيها مانع واردات مواد غذايي از آمريكا، هند و بينالنهرين به ايران شدند. به علاوه، در زمان چنين قحطي عظيمي، انگليسيها از پرداخت پول درآمدهاي نفتي ايران استنكاف ورزيدند. چنين اقداماتي را قطعاً بايد جنايت جنگي و جنايت عليه بشريت به شمار آورد. هيچ ترديدي نيست كه انگليسيها از قحطي و نسلكشي به عنوان وسيلهاي براي سلطه بر ايران استفاده ميكردند.»
اما از سوي ديگر، خواننده ميبيند كه مستندات عمده و اصلي اين كتاب، اسناد آرشيو وزارت خارجه آمريكاست و ممكن است در ذهنش اين سئوال پديد آيد كه در تحقيق درباره ماجرايي به اين اهميت -كه انگلستان متهم اصلي آن است - چرا از اسناد و مدارك انگليسي خبري نيست؟ در پاسخ به اين سئوال مقدّر آقاي مجد چنين پاسخ داده است:
«ميان عملكرد دولتهاي آمريكا و انگليس در زمينه انتشار اسناد طبقهبندي شده تفاوت جالبي وجود دارد. در آمريكا قانون آزادي اطلاعات وجود دارد. طبق اين قانون دستگاههاي دولتي موظفند پس از گذشت 30 سال اسناد طبقهبندي شده خود را علني كنند و اگر بخواهند سندي را همچنان در حالت طبقهبندي شده نگه دارند، بايد دليل موجهي ارائه كنند. در چنين مواردي، محقق ميتواند با استناد به قانون آزادي اطلاعات، خواستار علني شدن سند فوق شود. اگر دستگاه دولتي مربوط امتناع كند، محقق ميتواند در دادگاه فدرال اقامه دعوي كند و سرانجام با حكم دادگاه سند را به دست آورد. در انگلستان مسئله كاملاً فرق ميكند. در اين كشور قانون آزادي اطلاعات وجود ندارد. دولت بريتانيا ميتواند اسناد را همچنان در حالت طبقهبندي شده نگه دارد و تنها اسناد گزيده و دستچين شده را در اختيار محققين قرار دهد. به علاوه، امكان اقامه دعواي محققان عليه دولت به خاطر علني نكردن اسناد تاريخي نيز وجود ندارد. به اين دليل، دستگاههاي دولتي بريتانيا ميتوانند تا هر وقت كه بخواهند اسناد را در حالت طبقهبندي شده نگه دارند و از انتشار آن خودداري كنند.
يك نمونه چشمگير و مهم، اسناد وزارت جنگ و اسناد نظامي انگليس در رابطه با ايران سالهاي 1921- 1914 است. اين اسناد هنوز در حالت طبقهبندي شده قرار دارند و اعلام شده كه تا پنجاه سال ديگر، يعني تا سال 2053، علني نخواهند شد. حتي اگر اين پنجاه سال نيز طي شود، هيچ تضميني وجود ندارد كه اين اسناد حتي در آن زمان نيز علني شوند. در اينجا، انسان حيران ميشود كه انگليسيها ميخواهند چه چيزي را پنهان كنند؟»
ویراست دوم کتاب «قحطی بزگ»
کتاب «قحطی بزگ» در سال 1394 با اضافات قابل ملاحظه ای از نظر متن و سند و عکس به زیر چاپ رفت. آقای محمد کریمی مترجم کتاب در مقدمه ویراست جدید، تفاوت اثر اول و نسخه دوم آن را تشریح کرده است. در این مقدمه میخوانیم :
ده سال پيش وقتي ويراست نخست اين كتاب ترجمه و به جامعه معرفي شد، موضوع قحطي و فجايعي كه از سر اين مردم در جريان جنگ جهاني اول در ايران گذشت، چندان آشناي مردم و مورد توجه اهل فن در حوزه تاريخ اين جنگ در ايران نبود . خبرگان اين حوزه مي دانستند در آن دوران فاجعه اي رخ داده اما ابعاد و گستره آن چندان روشن نبود و تا آن زمان موضوع قحطي محور اساسي يك پژوهش جدي دانشگاهي قرار نگرفته بود . گويي خاطره اي تلخ در زير لايه ضخيمي از خاك فراموشي تاريخي پنهان شده بود و پژوهش محمدقلي مجد گرد اين خاطره تلخ را قدري گرفت و آن را بازگو كرد .
امروز با گذشت بيش از يك دهه از انتشار ويراست نخست اين اثر در 2003 مي توانيم فهرستي از رويدادها و آثاري كه متأثر از اين اثر درباره خسارات ايران در جنگ جهاني اول شكل گرفتند ار ائه كنيم . جدا از پژوهشگران تاريخ، شماري ديگري از علاقمندان چون سندشناسان، سينماگران و مستندسازان و حتي اهل سياست نيز سراغ اين موضوع رفتند. در دانشگاه ها و مراكز پژوهشي موضوع قحطي و خسارات ايران در جنگ اول مورد توجه قرار گرفت و چندين نشست و همايش به دنبال هم برگزار شد.
آثار مربوط به جنگ جهاني اول نيز در دهه گذشته رشد قابل توجهي يافته و موضوع خسارات و تلفات ايران به يكي از سرفصل هاي مورد توجه مؤلفين اين آثار در سطح محلي و ملي قرار گرفت. منتقدين داخل و خارج از كشور نيز توجهي جدي به اين اثر نشان دادند. نقدهاي متعددي درباره اين اثر در معتبرترين نشريات پژوهشي جهان و ايران منتشر شد و نويسنده نيز به فراخور، پاسخ خود را در قبال اين نقدها منتشر ساخت. بر اساس نقدهاي منتشر شده مي توان گفت درباره دلايل، ابعاد و گستره بروز قحطي ميان متبحرين اين حوزه اختلاف نظرهايي هست، اما در اين كه فاجعه اي بزرگ رخ داده و شمار زيادي از اجداد ما به خاطر گرسنگي و مرض در جنگي كه كشورشان در آن بي طرف بوده جان باخته اند، كسي ترديد ندارد. در بيان دلايل بروز اين واقعه موارد متعددي برشمرده شده كه در اين اثر كمابيش به مهمترين آنها اشاره شده است. اين كه سهم هر يك از اين دلايل در بروز قحطي چه اندازه بوده، مقول ه اي است كه هر يك از متخصصين، همانند مؤلف، بنا بر ادله و اسناد و مدارك و شواهد در دسترس خود به آن پرداخته و هر يك دليلي را بر ديگري مرجح دانسته اند. تفاوت هايي كمابيش آشكار ميان اين ديدگاه ها وجود دارد كه نشان مي دهد اين مقوله همچنان جاي كار بسيار دارد و مي بايد در پژوهش هايي كه در آينده زيور طبع م ييابند آنها را دنبال كرد.
انتشار ترجمه ويراست نخست قحطي بزرگ در 1385 و اقبالي كه پيدا كرد پاي نويسنده را به ايران كشاند و وسيله آشنايي من با دكتر محمدقلي مجد فراهم شد. ديدار ما در مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي آغازگر رابطه صميمانه اي ميان استاد و شاگرد بود كه امروز به انتشار ويراست دوم اين اثر انجاميده است. در آن هنگام ناشر چاپ دوم اثر را در نظر گرفته بود و نويسنده مطالبي را براي افزودن به نسخه فارسي در چاپ دوم در نظر داشت. من بخش هاي جديد را ترجمه و در اختيار ناشر گذاشتم. جناب مجد در تدوين فصول نيز تغييراتي دادند. اما رفته رفته با طولاني شدن انتظار براي چاپ دوم، و افزوده شدن نويافته هاي دكتر مجد، ويراست دوم قحطي بزرگ و نسل كشي در ايران 1917 – 1919 شكل گرفت و كتاب تازه در 2013 در آمريكا منتشر شد .
با انتشار كتاب تازه، چاپ دوم از دستور كار خارج شد و استاد نسخه اي براي من ارسال كردند و با هماهنگي مؤسسه مطالعات، ترجمه ويراست جديد را آغاز كردم. دكتر مجد در ويراست جديد علاوه بر بازآرايي همه فصول، يك فصل ديگر به كتاب افزوده و در پايان نيز تصوير شماري از اسناد مورد استفاده خود را آورد. توضيحات هر فصل در مقدمه مؤلف آمده كه خوانندگان را به آن ارجاع مي دهم.
نكته ديگري كه شايسته اشاره است، آن كه چندي پيش پيرو جست وجويي كه درباره يك طرح سينمايي براي يافتن تصاويري از قحطي در ايران در زمان جنگ جهاني اول انجام دادم، به تعدادي تصوير (فيلم و عكس) از شمال غرب ايران در 1918 در موزه آنلاين جنگ برخوردم كه در منابع پيشين نديده (www.awm.gov.au) استراليا بودم. موضوع را با نويسنده در ميان گذاشتم و ايشان نيز از انتشار اين تصاوير در نسخه فارسي ويراست دوم استقبال كردند. توضيحات همراه اين تصاوير عيناً از موزه يادشده نقل شده است. نام عكاس اين تصاوير در كنار عكس ها نيامده اما از ردپايي كه در كتاب موجود است مي توان حدس زد كه اين تصاوير بايد توسط سرگرد داناهو از افسران دنسترفورس تهيه شده باشند، هر چند كه نمي توان به يقين در اين باره سخن گفت.
در جريان كار، من با ترجمه هر فصل، آن را براي جناب مجد ارسال ميكردم و ايشان موارد لازم را گوشزد مي كردند . درباره مواردي كه نيازمند توضيح بود، در پانويس توضيحات مترجم با نشانه (م.) از توضيحات مؤلف مشخص شده است. تلاش كردم در انتخاب واژگان و اصطلاحات همه موارد را با نويسنده هماهنگ كنم. درباره متن هايي كه از آن دوران در كتاب نقل شد هاند، مثل بريده جرايد، اسناد و خاطرات تا حد ممكن به اصل منابع رجوع كردم و اگر مقدور نبود تلاش كردم ادبيات نزديك به آن دوران را در ترجمه به كار بگيرم .
بخش قابل توجهي از اسناد مورد استفاده در اين اثر گزارش هاي ديپلماتيك سفارت آمريكا در ايران است كه اتكاي جدي به مطبوعات آن دوران ايران در آن به چشم م يخورد. طبيعتاً آن چه در اسناد آمريكايي آمده ترجمه مطالب مطبوعات ايران است كه توسط مترجم سفارت علي پاشا صالح صورت گرفته و گاه در اين انتقال زباني، تغييراتي همراه با مختصرسازي حادث شده است. در اين موارد اصل منبع مطبوعاتي در پانويس آمده و متن سند سفارت عيناً در متن كتاب ترجمه شده است.این مطلب تاکنون 14363 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|