ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 121   آذر ماه 1394
 

 
 

 
 
   شماره 121   آذر ماه 1394


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
مواد مخدر و رژيم پهلوي

علي اكبر عليمرداني
دوران سلطنت پهلوي را بايد از پُراِدبارترين دورههاي تاريخ ايران دانست، چرا كه در اين دوره فساد نه تنها در بدنة جامعه رسوخ كرده، بلكه تمام اركان قدرت از دربار تا پايينترين ردههاي ديوانسالاري را دربر گرفته بود. نگاهي كوتاه به مجموعه اسنادي كه به وسيله مراكز امنيتي رژيم سابق تهيه شدهاند به خوبي مؤيد اين نظر ميباشند. اگر بخواهيم ميزان فساد در ساختار سياسي و اجتماعي ايران را روي يك نمودار نشان دهيم هرچه كه به مركز قدرت نزديكتر ميشويم اين فساد بيشتر خودنمايي ميكند. خاندان پهلوي به جاي مبارزه با مفاسد اجتماعي خود در اشاعه و ترويج آن پیشرو بوده و هر عضو با اتكاء بر پايگاه سياسيشان از هيچگونه مفسدهاي روگردان نبودهاند. مصرف و قاچاق مواد مخدر يكي از زمينههاي فساد آنان بود. سران رژيم پهلوي به اسم مبارزه با مواد مخدر و براي تبليغ در افكار عمومي و بينالمللي دهها قاچاقچي خردهپا را اعدام و تعداد زيادي معتاد را محكوم به حبس مينمود، ولي همزمان بسياري از رجال سياسي و درباري به مصرف و قاچاق مواد افيوني مشغول بودند و تعدادي نيز با مافياي بينالمللي مواد مخدر در اقصينقاط جهان شريك بودند. در اين مقاله برآنيم با استناد به بايگاني ساواك اين مسئله را اثبات نماييم كه سران رژيم پهلوي از شاه گرفته تا درباريان، نخستوزير، وزير، رئيس مجلس و ساير رجال سياسي در مصرف يا قاچاق مواد مخدر دست داشته و در اين تجارت پرسود دخيل بودند.
1- شاهان حكومت پهلوي
1 – 1 - رضاشاه:
 ظهور رضاخان در سالهاي بعد از جنگ جهاني اول به تغيير سلطنت و روي كار آمدن ديكتاتوري جديدي در ايران انجاميد كه يكي از مؤلفههاي آن انجام اعمال فرا قانوني و از بين بردن حداقل دستآوردهاي مشروطيت بود. رضاخان كه سلطنت خود را بر مبناي پايههاي جديدي چون ارتش و بوروكراتها بنا كرده بود، در دورة 16 سالة سلطنت مطلقهاش به مفاسد فراواني دچار گرديد كه يكي از اعمال غيرقانونياش تصرف املاك مرغوب در سراسر كشور بوده است. از جمله كارهاي رضاشاه كه كمتر به آن اشاره شده است استعمال مواد مخدر بوده است. مشهور است وي به مادة افيوني ترياك اعتياد داشته و حتي يك نفر نيز مسئول تهيه كردن مقدمات روزانة آن بوده است. فردوست در اين مورد مينويسد:
رضاخان ترياك ميكشيد، ولي ظاهراً حالت تجويز و معالجه داشت. گويا شخصي به او گفته بود اگر هر روز اين مقدار معين ترياك بكشي از همه مرضها مصون ميماني، به شرطي كه منظور لذت بردن از ترياك نباشد! او نيز هميشه اين برنامه را با دقت انجام ميداد و متصدي اين كار نيز مشخص بود.(1)
 رضاشاه که در اعمال زور عليه آزاديخواهان كارد را به استخوان رسانيده بود، در مقابله با مواد مخدر و رواج روزافزون آن كمترين واكنشي از خود نشان نميداد، علت اين بيتفاوتي را بايد از يك سو به اعتياد خود وي و از سوي ديگر به ذهنيت سياسياش نسبت داد؛ چرا كه وي تنها به موضوعات و مسائلي اهميت ميداد كه پايههاي قدرتش را تهديد ميكرد. بر اساس اين ذهنيت فروش و استعمال مواد مخدر هرگز تهديدي براي سلطنت او نبود به همين جهت وي هرگز عليه اين معضل اساسي جبههگيري آشكار نكرد. شايد گفته شود كه در دوره سلطنت رضاشاه عليرغم كشت و توليد فراوان خشخاش، استعمال آن هنوز رواج عام پيدا نكرده و بار منفياي بر آن مترتب نبوده است. در پاسخ به اين سئوال بايد اذعان داشت كه در همان زمان در طبقات بالاي جامعه استعمال مواد مخدر در حال گسترش بود و بسياري از متمولين به آن اعتياد پيدا كرده بودند و همين باعث رواج روزافزون آن در ميان طبقات سرخوردة پايين ميشد كه براي گريز از مشكلات به آن پناه ميبردند. اين افراد با گرايش به مواد مخدر با فرافكني خود را با عناصر قدرت و شاه پيوند زده و يكي ميدانستند و همين باعث رواج روزافزون آن در سطح جامعه ميگرديد.
2 – 1 - محمدرضا شاه
 همه شواهد و قرائن حكايت از اين دارند كه حساسيت خاصي براي مكتوم ماندن مسائل و وقايع حوزه شخصي محمدرضا صورت ميگرفت. اين مهم از يك سو به تمايلات دروني او بازميگشت و از سوي ديگر به فسادي كه اركان حكومت او را دربر گرفته بود. از اين رو تلاش ميشد مانع از ارتباط عناصر بدنام با او شده، بر تمايلات افسارگسيختة او لگام بزنند. با وجود همة اين نظارتها از آنجايي كه طبع شاه متمايل به انجام اين كارها بود و نزديكانش نيز حدي براي كارهايشان نميشناختند، در بسياري از موارد اخباري به بيرون انتشار مييافت كه باب ميل وي نبود. ماجراي دستگيري «حسن قريشي» در سوئيس به جرم حمل و نگهداري مواد مخدر يكي از اين نمونهها ميباشد. حسن قريشي كه از نزديكان شاه بود دستگيرياش اين شبهه را در سطح بينالمللي به وجود آورد كه شاه نيز در اين ماجرا دست دارد. در همين زمان كشيده شدن پاي «هوشنگ دولو» و مقاله لوموند درباره اشرف پهلوي به شدت وجهة شاه را كه قصد مسافرت به اروپا داشت مخدوش كرد. راجع به هر كدام از اين موضوعات در جاي خود به تفصيل خواهيم نوشت، اما نكته حائز اهميت در اين جا نزديكي شاه با اين افراد و سپس هراسي است كه در دربار بعد از اين ماجراها به وجود آمده بود. علم در اين مورد مينويسد:
... من شخصاً داوطلب رفع و رجوع اين مشكل شدم چون ميتوانست براي شاه عزيزم و مردم ايران بدنامي به بار آورد.(2)
 به همين منظور از سوي شاه گروهي كه علم وزير دربار مسئول هماهنگكننده آن بود، مأمور رسيدگي و در واقع حل معضل شدند. اين گروه عبارت بودند از: امير متقي معاون دربار، پرويز خوانساري سفير ايران در ژنو و تعدادي از وكلاي مشهور سوئيس. همانگونه كه از اسناد مربوط به اين ماجرا مستفاد ميشود تلاش دربار معطوف به بيرون كشيدن پاي شاه از اين ماجرا و حفظ آبروي دربار بوده است نه كشور و ملت.(3)
 اهتمام دربار براي بيخبري مردم و افكار عمومي از كارهاي شاه تا حدودي باعث مخفي ماندن بسياري از زواياي تاريك حيات او شده است، با وجود اين و عليرغم همة اين تلاشها اسناد و مداركي انتشار يافته است كه در كنار شواهد و قرائن بيروني ميتواند چهرة واقعي شاه را از لابلاي آنها ترسيم كند. در يكي از اين اسناد كه از زبان «پري غفاري»(4) روايت گرديده صراحتاً به اعتياد شاه اشاره شده است:
بزمها و ضيافتها همچنان برقرار است و جامها به سلامتي ما تهي ميشود... محمدرضا بعضي شبها بساط ترياك پهن ميكند. من هم گاهي بستي ميزنم.
 غلامرضا نجاتي(5) نيز به اعتياد شاه اشارة مستقيمي دارد. وي مينويسد:
... شايع است [كه] شاه هفتهاي سه بار بعد از ظهرها به منزل يكي از دوستان نزديك خود ميرود و ترياك ميكشد.
 اين دوست شاه به احتمال زياد هوشنگ دولو بوده است.
 در خاطرات علم نيز بارها به اين موضوع اشاره شده و به تمايل شاه به كشيدن مواد مخدر اشاره شده است:
شنبه 12/2/1349 به بوشهر رفتيم. شاهنشاه براي چاي سردي كه تقديم شد عصباني شدند. عصر برگشتيم، هنوز عصباني هستند. من فكر ميكنم عصبانيت شاه به علت وصول گزارش بحرين باشد. شب يكي از همراهان كه پيرمرد ترياكي است خواست به شاه ترياك تقديم كند بكشد (اميرهوشنگ دولو) براي عصبانيت خوب بود. من شديداً مخالفت كردم عرض كردم من خودم bohemien [بيبند و بار] هستم ولي شاه ايران كه قاچاقچي را اعدام ميكند، حق ندارد لب به ترياك بيالايد. با آنكه شاه عصبانيتر شدند، ولي با كمال انصاف عرض مرا قبول فرمودند.(6)
 ملكة مادر و همسر شاه نظارت دقيقي بر رفتار او داشتند و نسبت به كساني مانند دولو كه سابقة بدي در استعمال مواد مخدر داشتند ابراز تنفر ميكردند و ميكوشيدند تا شاه را از او دور نگه دارند.(7) اين حساسيت شايد به خاطر ترس آنها از كشيده شدن هر چه بيشتر پاي شاه به مواد مخدر و جلوگيري از آبروريزي رژيم در محافل داخلي و خارجي بوده است. علت همراهي دولو در سفرهاي داخلي و خارجي شاه فراهم كردن بساط ترياك وي بوده است. اين موضوع را فردوست نيز مورد اشاره قرار داده است:
... هر سال [دولو] با شاه به سن موريس ميرود تا هم به پا اندازيهايش ادامه بدهد و هم بساط منقل و وافورش را جور كند.(8)
 در اين جا ذكر اين نكته نيز بيارتباط نخواهد بود كه به گفتة بسياري هوشنگ دولو هر روز ظهر يك كاسه آش براي شاه به دربار ميفرستاده و به اين موضوع در بسياري از محافل براي بيان نزديكياش به شاه اشاره ميكرده است:
... سناتور نمازي به آقاي محمود ايازي مدير هتل آمباسادور در يك صحبت خصوصي اظهار داشت امروز سر ميز ناهار آقاي دولو به طوري كه مدعوين توجه نمايند آقاي دولو چند بار از پيشخدمت سئوال نمود آيا غذاي شاهنشاه را به دربار بردند يا خير. پيشخدمت هم جواب داد بله قربان طبق معمول سر ساعت مقرر غذا را بردند...(9)
 آيا به راستي ميتوان پذيرفت كه شاه به آن اندازه به آش و يا آبگوشت منزل دولو علاقه داشته است كه هر روز ميبايست يك كاسه از آن را بر سر سفرهاش داشته باشد؟(10) آيا آشپزخانه دربار نميتوانست چنين آشي بپزد؟ آيا شاه كه توان هر كاري را داشت نميتوانست آشپز منزل دولو را به دربار برده و دستور طبخ آن را بخواهد؟ به هر حال چندان منطقي به نظر نميرسد كه باور كنيم اين موضوع صِرف فرستادن آش بوده است. شايد در لواي اين كار دولو براي شاه چيز ديگري نيز ميفرستاده است و همان سبب ناراحتي خانواده شاه ميشده است.(11)
 مطالبي نيز در دست ميباشد كه به دست داشتن شاه در قاچاق مواد مخدر اشاره دارند. اين نوشتهها را بيشتر مطبوعات خارجي بيان كردهاند. در مقالهاي كه در مجله اشپيگل در شماره مورخ دوشنبه(12) سیزدهم مارس چاپ شده است به بررسي كشت، مبارزه و نقش شاه در قاچاق مواد مخدر اشاره شده است در بخشي از اين مقاله آمده است:
ايران از طرفي قاچاقچيان مواد مخدره را تعقيب ميكند و از طرف ديگر قانون منع خشخاش را لغو مينمايد زيرا 12000 هكتار از كشتزارهاي خشخاش به خانواده سلطنتي تعلق دارد. متخصصين كشف مواد مخدره سازمان ملل متحد اعلام داشتهاند كه ايران برخلاف ساير ممالك مواد مخدره مكشوفه را نابود نمينمايد و به اين ترتيب كه 18454 كيلوگرم مواد مكشوفه از 1970- 329 كيلوگرم معدوم 152 كيلو براي مصارف طبي به كار رفته و 17973 كيلوگرم باقي مانده است. با اين شكل ظن اينكه ديپلماتهاي ايران براي تأمين ارز شاهنشاه خود هروئين و ترياك قاچاق ميكنند تازگي ندارد...
 با در كنار هم قرار دادن اين اسناد و رابطه شاه با قاچاقچيان بينالمللي مثل «فليكس» و «هوشنگ دولو» اين موضوع اهميت بيشتري پيدا ميكند و ظن آن تقويت ميشود.
2- اعضاي خانواده سلطنتي
1 – 2 - اشرف
 در يكي از روزهاي سال 1298ه ش در حومه شهر تهران و در زير يك چادر چرمي، اشرف 2 دقيقه قبل از برادرش محمدرضا متولد شد. اگر چه اشرف به لحاظ عاطفي، روابط گرمي با پدرش - رضاشاه - نداشت اما از جهت جسارت و خودرأيي تحتتأثير پدر بود و از او تقليد مينمود.(13)
 فردوست در مورد وي مينويسد:
اشرف قاچاقچي بينالمللي بود و به طور مسجل عضو مافياي آمريكاست. او به هر جا كه ميرفت در يكي از چمدانهايش هرويين حمل ميكرد و كسي هم جرأت نميكرد آن را بازرسي كند. اين مسئله توسط بعضي از مأمورين به من گزارش شد و من نيز به محمدرضا اطلاع دادم كه اشرف چنين كاري ميكند. محمدرضا دستور داد كه به او بگوييد اين كار را نكند. همين! چه كسي به اشرف بگويد، من؟ موقعي كه خود محمدرضا نميتوانست يا نميخواست جلوي اشرف را بگيرد، من كه بودم و چگونه ميتوانستم؟(14)
 بر عكس روحية سلطهگر اشرف، برادر همزادش چندان به پدر نرفته بود و همين امر در درازمدت باعث نفوذ فوقالعادة اشرف بر وي شده و توانست او را به زير سلطة خود درآورد.(15) وي حتي در مورد ازدواجهاي شاه نيز به طور كامل دخالت و نظارت داشت.(16) نقل است كه رضاشاه هنگام خروج از ايران و تبعيدش به جزيرة موريس خطاب به اشرف گفته بود: «از اين به بعد در خانواده پهلوي تو تنها مرد هستي.»(17) به اين ترتيب اشرف به قدرتمندترين فرد مملكت تبديل شد و در بسياري از امور داخلي و خارجي به اعمال نفوذ پرداخت. ديدار با رهبران خارجي از جمله اقدامات او است.(18) اين زن كه فردوست او را فاسدترين زن جهان معرفي كرده است(19) به كمك جايگاه خانوادگي و نفوذش بر شاه به انجام اعمال غيرقانوني پرداخته و به تدريج به عضويت باندهاي بينالمللي قاچاق هرويين درآمد:
... به هر حال، مسئله قاچاق مواد مخدر و رابطة اشرف با مافيا به تدريج علني شد و چند بار به افتضاح كشيده شد و در مطبوعات خارجي انعكاس يافت. مهمترين اين افتضاحات حادثهاي بود كه در نيس فرانسه براي او رخ داد. يكي دو سال قبل از انقلاب، [شهريور 1356] صبح زود اشرف از قمارخانه با اتومبيل به ويلايش حركت ميكرد و در كنارش دوست صميمي او به نام فروغ [خواجهنوري] نشسته بود. ناگهان اتومبيلي جلويش را سد ميكند و فروغ را كه از ترس به اشرف چسبيده بود با يك رگبار خلاص ميكند. بعدها مشخص شد كه آنها از مافيا بودهاند.(20)
 اشرف از يك سو در داخل ايران به كمك قدرتش به تركتازي در ترانزيت موادمخدر از مرزهاي شرقي به غرب و از سوي ديگر با استفاده از مصونيت ديپلماتيكي كه داشت به حمل و نقل مواد مخدر به خارج اشتغال ميورزيد. ماجراي «فرودگاه كوانترن» يكي از اين موارد ميباشد. بر اساس مستندات موجود، در نوامبر 1961 در فرودگاه كوانترن چمدانهاي اشرف مورد تجسس مأمورين بازرسي فرودگاه قرار گرفته و مقدار زيادي هرويين در آنها كشف ميگردد، اما مأمورين فرودگاه وي را به خاطر مصونيت ديپلماتيك آزاد ميكنند. در هنگام انتشار خبر دستگيري قريشي و كشيده شدن پاي دولو به ماجرا، مجدداً اين خبر از سوي روزنامههاي اروپايي مطرح و به طور مبسوط به آن پرداخته ميشود.(21)
 از آنجايي كه اشرف و حتي خانوادة سلطنتي به قاچاق مواد مخدر اشتهار داشتند، لذا اين موضوع به سرعت در محافل بينالمللي مطرح شد و حيثيت رژيم پهلوي را بيش از پيش مخدوش كرد. انتشار مقاله «لوموند» درباره اين ماجرا، مصادف بود با ماجراي قريشي و سفر محمدرضا شاه به اروپا، به همين جهت حساسيت زيادي در داخل و خارج كشور ايجاد كرد، به طوري كه فرح ديبا اين اقدام را توطئهاي عليه خانواده سلطنتي از سوي دشمنانشان عنوان كرد. وي به نقل از «علي مسعودي» خبرنگار مجلة neue Post چاپ هامبورگ در اين مورد گفته است:
علياحضرت فرح شهبانوي ايران با صداي لرزان فرمودند: «دشمنان همسر من از هيچ پليدي احتراز نميكنند... همسر من به هر كاري دست ميزنند تا ريشة اين آفت از كشور ما كنده شود.» شهبانو از فرط تأثر به شدت گريستند. «بچههاي من نبايد از اين اتهام ناروا و زشت باخبر شوند...»(22)
 به دنبال انتشار اين مقاله رژيم به سرعت واكنش نشان داد و با كمك وكلاي(23) ورزيدهاي به نامهاي Lemaire و gueff از منظر حقوقي به پيگيري مسئله پرداخت.(24) به همين منظور طي مذاكرات و جلسات كه گاهي به صورت تهديد و گاهي نيز به صورت تطميع بوده است نهايتاً روزنامه لوموند را كه در آن زمان دچار مشكلات مالي بود مجبور به جوابيه در ردّ آن مقاله نمودند. در راستاي اين اقدامات عليه لوموند مقامات كشور سوئيس نيز به پاسخ در ردّ اين ادعا وادار گرديدند.(25)
 به اين ترتيب ماجرايي كه در صحت آن ترديد وجود نداشت و بر مبناي آن نيز در همان زمان كتابي منتشر شد، يك ادعاي دروغين و سوءتفاهم مطرح گرديد و حتي روزنامة لوموند مجبور به عذرخواهي رسمي و همچنين جمعآوري كتاب «millebe» كه بر اساس همين خبر چاپ شده بود گرديد.(26) روزنامه لوموند مورخة 23 ماه مه در صفحة آخر ستون سوم خبر زير را منتشر كرد: «دولت سوئيس تكذيب كرده كه والاحضرت اشرف در جريان مواد مخدره دخالتي داشته است»(27) اين ماجرا علاوه بر اين كه از فساد رژيم پرده برداشت، به خوبي از قدرت آن براي اعمال نفوذ بر رسانههاي اروپايي حكايت ميكند.
 اشرف در داخل كشور، بزرگترين قاچاقچي مواد مخدر بود و تا آخرين روزهاي حيات رژيم نيز به آن اشتغال داشت. وي به خاطر بيپروايياش در اين كار حتي چندين بار نيز مورد عتاب شديد شاه قرار گرفت. در اين جا بخش مربوط به اشرف را با نقل سندي به تاريخ 16/2/1338 به پايان ميرسانيم:
يكي از بانوان نزديك به والاحضرت اشرف پهلوي اظهار داشته چندي قبل از مسافرت شاهنشاه به شيراز بين معظمله و والاحضرت در امر قاچاق موادمخدر گفتگو و مجادله ميشود و اعليحضرت همايون شاهنشاه كه هميشه نسبت به والاحضرت اشرف پهلوي احترام خاص قائل بودهاند در مواد مخدره و شركت در مقاطعهكاري شركت آسفالت راه با عصبانيت تذكراتي ميدهند و حتي در پاسخ والاحضرت كه با تندي در حضور برادر تاجدار خود صحبت ميكرده فرمودهاند در صورت تكرار دستور خواهند داد كه جلوگيري شود و روي اين اصل از روز مذكور تاكنون بين شاهنشاه و والاحضرت اشرف پهلوي كدورت ايجاد شده و در حال قهر ميباشند. گوينده افزوده علت عصبانيت شاهنشاه گزارشي بوده كه از طرف پليس بينالمللي در مورد شركت والاحضرت در امر قاچاق مواد مخدره به تهران مخابره شده است.(28)
3- برادران شاه
 فرزندان رضاشاه از سه همسر وي بودند. بر اساس اسناد و مدارك موجود غالب آنها بدون استثنا در قاچاق مواد مخدر نقش داشتهاند. برادران شاه عليرغم آگاهي صريح محمدرضا از اقدامات و فعاليتهايشان هرگز به طور جدي از سوي وي مورد مؤاخذه قرار نگرفتند. شاه همانگونه كه دست اشرف را در مسائل اقتصادي باز گذاشته بود نسبت به اين برادران نيز خصوصاً در مسائل غيرسياسي تساهل فراواني اعمال ميكرد و دست آنها را در انجام كارهاي غيرقانوني باز گذاشته بود. يكي از عرصههايي كه اين شاهپورها در آن به شدت فعاليت ميكردند قاچاق مواد مخدر بود به طوري كه از اين طريق ثروت زيادي كسب كرده و شديداً به آن آلوده شده بودند.

1 – 3 - غلامرضا
 غلامرضا تنها فرزند ملكه توران بود. اسناد موجود وي را يكي از قاچاقچيان بينالمللي معرفي كردهاند كه در ترانزيت مواد مخدر از شرق به غرب ايران نقش عمدهاي را ايفا ميكرده است. غلامرضا مانند ديگر اعضاي خاندان سلطنتي از نفوذش نهايت سوءاستفاده را برده و از اين طريق مخالفان خود را شديداً تنبيه و يا تهديد ميكرد. بهترين نمونه براي نشان دادن روحية قانونگريز غلامرضا، ماجراي برخوردش با يكي از مأمورين مبارزه با مواد مخدر در كرمانشاه است. غلامرضا با كمك مجموعهاي از افراد متنفذ و سرشناس در تهران و ديگر استانهاي كشور مبادرت به ترانزيت مواد مخدر نموده و به همين منظور در برخي استانهاي مرزي مانند كرمانشاه دست به تشكيل باندهاي قاچاق مواد مخدر زده و از قاچاقچيان حمايت ميكرد.
 در سال 1336 تعدادي از مأمورين درستكار كرمانشاه دست به مبارزة وسيع عليه قاچاقچيان زده و با شدت با آنها به مبارزه پرداختند و حتي تعدادي از آنها را نيز به قتل رساندند، اين سختگيري بسياري از قاچاقچياني كه تاب محدود شدن منافعشان را نداشتند به واكنش واداشت. به اين ترتيب پاي غلامرضا كه او نيز منافعش به خطر افتاده بود به ماجرا كشيده شد. برخورد اين شاهزادة پهلوي با مأمورين مبارزه با مواد مخدر بسيار تأسفآور بود. در اينجا براي آگاهي بيشتر از برخورد غلامرضا با مأمورين صديق كرمانشاه و نيز نام كساني كه در اين ماجرا نقش داشتهاند سندي ذكر ميشود:
اطلاع واصله حاكي است قاچاقچيان كرمانشاه و ناحيه غرب كه به وارد كردن اجناس قاچاق و خارج كردن گوسفند - ترياك و عرق قاچاق اشتغال دارند از طرف افراد متنفذ و سرشناس در تهران حمايت و پشتيباني ميشوند. از جمله رياست يكي از اين دستجات در تهران با دولتشاهي از - بستگان والاحضرت شاهپور غلامرضا پهلوي است و سناتور جمال امامي، سرهنگ دولتشاهي، علياحضرت ملكه عصمت - فرماندار و استاندار كرمانشاه نيز از دسته مذكور جانبداري مينمايند. يكي از رؤساي سابق مرزباني كرمانشاه ميگفت در زمان تصدي وي با شديدترين وضع با قاچاقچيان مبارزه ميشد و حتي در برخورد با قاچاقچيان چند سرباز و قاچاقچي كشته شدند به طوري كه قاچاقچيان كمتر موفق به حمل و نقل قاچاق ميشدند ولي پس از چند روز والاحضرت شاهپور غلامرضا پهلوي به عنوان شكار به كرمانشاه تشريففرما شده و بلافاصله مشاراليه را احضار و خطاب به وي ميگويند (سرهنگ آدمكشي بس است تو را براي كشتن مردم نفرستادهاند) و با اينكه در پاسخ والاحضرت به عرض ميرساند كه كشتهشدگان از افراد قاچاقچي بوده و حتي چند سرباز را به كشتن دادهاند معهذا والاحضرت مجدداً با تشدد اظهار ميدارند (احتياج به جواب نيست گفتم كه متوجه باشي). سرهنگ مذكور اضافه نموده پس از اين جريان قاچاقچيان با آزادي بيشتري به كار پرداختهاند و در اين ميان تنها سرلشكر عزيزي مايل به مبارزه با قاچاقچيان ميباشد.(29)
 از اين سند چند نكته مستفاد ميشود. نخست اينكه بسياري از افراد متنفذ و سرشناس از غلامرضا گرفته تا فرماندار كرمانشاه و... در قاچاق مواد مخدر نقش داشتهاند. دوم اينكه غلامرضا مأمورين مبارزه با مواد مخدر را تهديد به عدم مداخله در اين موضوع ميكند. سوم اينكه در پايان سند گفته ميشود كه سرلشكر عزيزي مايل به مبارزه با قاچاق است، نه اينكه مبارزه ميكند و اين حاكي از اين واقعيت تلخ است كه سرلشكر مذكور تحت فشار بوده است.
2 – 3 - حميدرضا
 وي كوچكترين فرزند رضاشاه از ملكه عصمت بود. حميدرضا را بايد بعد از اشرف فاسدترين فرد خاندان پهلوي دانست. او از يك سو در فسادهاي اخلاقي غرق بود و از سوي ديگر در فروش و همچنين استعمال مواد مخدر به حد جنونآميزي افراط ميكرد. حميدرضا دوستان متعددي از همة اقشار داشت كه وجه تشابه همه آنها بيبندوباري و دست داشتن در مفاسد اجتماعي بوده است. كافيست نگاهي گذرا به زندگي اين شاهزاده مغموم بيندازيم كه به گفته يكي از دوستانش همواره از وضعش شاكي و گريه ميكرده است(30) يا چگونه از هر وسيلهاي براي كامجوييش استفاده ميكرده است. در حلقة نزديكان حميدرضا زني به نام «هما خامنه» وجود داشت كه ظاهراً همسر او بوده و از ايشان صاحب فرزنداني نيز بوده است، اما بنا به نص صريح اسناد اين فرزندان غيرشرعي بوده و حميدرضا مسئوليت آنها را بر عهده گرفته است. هما و حميدرضا هر دو به هرويين اعتياد داشتهاند. در يكي از اسناد آمده است:
همسر حميدرضا به نام هما مثل خود والاحضرت معتاد به هروئين است و در عين حال سابقه نامطلوبي از لحاظ عصمتي دارد، حتي با دارو دسته پري غفاري دمساز است و خانهاي در تختجمشيد دارد و اصولاً زن شرعي والاحضرت نبوده و دو بچه فعلي آنها به نام بهزاد و نازَك به طور غيرشرعي به دنيا آمدهاند و تنها وقتي خواستهاند به لندن بفرستند يك كلاه شرعي درست كردهاند و برايشان شناسنامه گرفتند...(31)
 اين زن نه چندان خوشنام به شدت مورد علاقة حميدرضا بوده و به اين جهت از تمام كارهاي نامشروعش چشمپوشي، به طوري كه حتي در برابر خيانتهايش نيز سكوت ميكرده است.(32) اين زن در كنار فساد اخلاقي، به هرويين اعتياد شديدي داشت و به همراه حميدرضا مرتباً آن را استعمال ميكرد. مفاسد حميدرضا و هما محدود به اين دو فقره نميشود، چرا كه در پرونده آنها ماجراي يك قتل هم وجود دارد. توضيح آنكه حميدرضا با يكي از چهرههاي مشهور به نام «فلور» ارتباط نامشروع داشته و از اين رهگذر او را حامله ميكند. فلور بدون جلبنظر حميدرضا و براي باجستاني و يا شايد مهر مادري مبادرت به حفظ جنين ميكند، حميدرضا كه از اين ماجرا آگاه ميشود پس از اينكه موفق به جلبنظر فلور براي سقط جنين نميشود، به همراه هما به منزل ايشان رفته و او را به قتل ميرسانند.(33)
 حميدرضا پس از اين ماجرا به خارج از كشور گريخت و پس از اينكه آبها از آسياب افتاد مجدداً به ايران بازگشت، بدون اينكه هرگز به طور جدي در اين مورد بازخواست و مجازات شود. قانونگريزي حميدرضا محدود به اين موارد نميشود. وي كه از فروشندگان عمدة مواد مخدر بود بارها از موقعيت خانوادگياش براي جابهجا كردن مواد مخدر استفاده ميكرده است. وي در مواردي خود به شرق و يا غرب كشور رفته و به وسيله خودرو شخصياش مواد مخدر را به تهران ميآورده است، بدون اينكه مأمورين بازرسي توان جستجوي خودرو او را داشته باشند. در سندي آمده است:
در پارهاي از محافل راجع به دخالت والاحضرت شاهپور حميدرضا پهلوي در امر قاچاق مواد مخدر (هروئين و كوكائين) و حمل و نقل مواد مزبور به نقاط مختلف كشور هنگام مسافرت به شهرستانها به عنوان شكار مطالبي به گوش رسيده و گفته ميشود يكي از افسران ارتش (سرهنگ) هم در اين مورد با ايشان همكاري نزديك دارد و از جمله در مسافرت اخير والاحضرت به ماكو به عنوان شكار مقداري هروئين و كوكائين وارده از كشور تركيه توسط مشاراليه به تهران حمل گرديده است.(34)
 حميدرضا به دليل اعتيادي كه داشت منزلش را به محلي براي معتادين تبديل كرده و همانگونه كه در بالا نيز گفته شد همواره كساني از نزديكان و دوستانش در آنجا در حال استعمال مواد مخدر بودند. اين شاهزاده به اين نيز بسنده نكرد و مرتباً براي كشيدن هروئين و ترياك به منازل كساني كه فروشنده و يا خود مصرفكنندة آن بودند در رفت و آمد بوده است. همين مسئله بارها در اسناد ساواك منعكس شده و او را براي اينكه شأن خاندان سلطنتي را مخدوش ميكند مورد سرزنش قرار دادهاند.(35) از جمله كساني كه وي به منزل آنها رفت و آمد داشته و در آنجا به مصرف مواد مخدر ميپرداخت ميتوان به سردار اسعد بختياري و پسرانش گودرزخان ايلخاني و هرمزخان ايلخاني، حسن فرجاد و هاشم روياني اشاره كرد.(36)
 حميدرضا همچنين در گرفتن رشوه براي آزاد كردن فروشندگان مواد مخدر و يا كساني كه دستگير شده بودهاند ابايي نداشته و بارها اقدام به اين كار كرده است. وي حتي در يك مورد بدون در نظر گرفتن بازتاب آن در سطح جامعه خود شخصاً به زندان رفته و فردي را كه با چند كيلو هروئين دستگير شده بود، آزاد كرد.(37)
1 – 2 – 3 - هرويين حميدرضا
 فعاليت حميدرضا در قاچاق هرويين به جايي رسيد كه او بهترين نوع آن را توليد ميكرد و از اين بابت شهرتي بسزا يافت. در سندي گويا كه حاكي از قاچاقفروشي وي ميباشد چنين بيان شده است:
يكي از قاچاقچيان مواد مخدر به طور خصوصي به وكيل خود اظهار داشته شاهپور حميدرضا با همكاري نعمتالله كلان كارمند شهرباني كه سمت رياست دفتر مشاراليه را دارد و تقي علويكيا برادر تيمسار علويكيا قائممقام سابق سازمان امنيت كه در خيابان تختجمشيد دفتري دارند و به كمك ايادي ديگر باندي براي قاچاق مواد مخدر تشكيل داده و توسط چند نفر از كارمندان و سهامداران شركتهاي هوايي مواد مخدره مخصوصاً هروئين را از خارج از ايران وارد و در تهران و شهرستانها پخش ميكنند و در اين كار حسن عرب نيز همكاري نزديك دارد و اغلب شبها در فرودگاه مهرآباد در دفتر شركتهاي هواپيمايي بالاخص ايراناير مينشيند. گوينده افزوده شاهپور حميدرضا براي پخش رقم بزرگ اين مواد شخصاً به عنوان شكار مواد مذكور را از تهران به شهرستانها و از شهرستانها به تهران حمل مي نمايد و چند نفر از افسران و درجهداران نيروي هوايي نيز با مشاراليه همكاري ميكنند و مواد اوليه (ترياك) را نيز از شهرستانهاي (تبريز، رضائيه، نيشابور، مشهد) براي مشاراليه به تهران حمل و تحتنظر وي پخش مينمايند و در حال حاضر معروفترين هروئين در تهران به نام هروئين حميدرضا ميباشد كه بين مصرفكنندگان و قاچاقچيان معروف است.(38)
 مفاسد خانوادة پهلوي محدود به اين افراد نبوده است به طوري كه حتي فرزندان آنها نيز درگير مواد مخدر بودهاند. اين افراد بيشتر به مصرف آن اعتياد داشتند. به طور مثال ميتوان به پسر حميدرضا اشاره كرد كه به مواد مخدر معتاد و به همين جهت نيز بارها تحت مراقبت پزشكي قرار گرفت.(39)
 مورد ديگر دستگيري «بهزاد پهلوي» در فرودگاه «هيث رو» انگلستان ميباشد. وي در فرودگاه مذكور با مقداري حشيش دستگير و 50 ليره نيز جريمه ولي با كمك سفير ايران در انگلستان آزاد ميشود.(40)
3 – 3 - محمودرضا
 محمودرضا برادر ديگر شاه نيز مانند اكثر اعضاي اين خانواده در قاچاق مواد مخدر دست داشته است. او در مزرعة بزرگش به كشت خشخاش مبادرت ميورزيد. اين شاهزاده پهلوي علاوه بر فروش مواد مخدر شديداً به آن اعتياد داشته و ظاهراً به همين خاطر نيز از شاهزادگي عزل شده است.(41) محمودرضا ظاهراً بخشي از اين ترياكها را كه در مزرعهاش توليد ميكرده است به دولت و باقيمانده را در بازار آزاد ميفروخته است.(42)

4- شهناز پهلوي
 از ديگر اعضاي آلودة خانواده پهلوي «شاهدخت شهناز» همسر «خسرو جهانباني» اولين فرزند محمدرضا از فوزيه بود. به گفته علم هدف خسرو از اين ازدواج صرفاً ارثية شهناز بوده است؛ به همين دليل نيز او را معتاد ميكند. علم در اين مورد مينويسد:
... با والاحضرت شاهدخت شهناز كه مدتي ملاقات نكرده بودم، بر حسب امر خودشان ملاقات كردم. ميخواستند بدانند چرا من دوري ميكنم. خيلي صريح عرض كردم، اعمال شما بر خلاف منافع شاهنشاه است. من نه تنها دوري ميكنم، جلوي حركات شما را هم ميگيرم. فكر نكنيد چون دختر شاهنشاه هستيد من باكي دارم. شوهر شما هم پسرة جعلق... پدرسوختهايست، شما را با دادن قرص (ال. اس. دي) و حشيش تحتتأثير و نفوذ خود گرفته. شما هم ديگر از بين رفتهايد. شاهنشاه تبرعاً شما را نگاهداري ميكنند. خيلي شاهزاده خانم متأثر شدند.(43)
 در سال 1337 در محافل تهران شايع شد شمارهاي از مجله تايم كه به تهران ارسال شده بود تماماً از طرف سازمان اطلاعات و امنيت كشور سانسور و دو صفحه وسط آن بريده شده بود. مندرجات دو صفحه حذف شده توسط يك مخبر آمريكايي دربارة قاچاق مواد مخدر و باند قاچاقچيان هروئين و كوكائين در ايران بود و اشرف پهلوي، محمدرضا پهلوي و ملكه مادر به ترتيب از گردانندگان باند فروشندگان مواد مذكور در خاورميانه و ايران معرفي شده بودند.
5- رجال و متنفذين دربار
 در كنار شخصيتهاي سياسي و صاحبمنصبان رسمي، در محافل خصوصي و شخصي شاه افرادي وجود داشتند كه داراي قدرت فراواني بودند. اين رجال و شخصيتهاي نزديك به شاه كه اندروني وي را تشكيل ميدادند، بعضاً قدرتي فراتر از همه مقامات رسمي كشور دارا بودند. اين افراد بزمها و مجالس شاه را آراسته و جزو محارم خصوصي او به حساب ميآمدند. درباره اين افراد به درستي گفته شده است كه: «محفل دروني در حال حاضر شامل تعدادي از مقامات است كه رابطة آنها با شاه بر اساس اعتماد و اطمينان متقابل برقرار شده است. آنها بيشترين نفوذ را بر شاه داشته و براي دسترسي به بخشهاي مهم اجتماع كانالهاي مهمي را ايجاد مينمايند.»(44) در ميان اين جمع خصوصي شاهانه، يكي از مهمترين افراد اميرهوشنگ دولو بوده است.
1 – 5 - اميرهوشنگ دولو
 دولو از يك خانوادة قاجاري و از دوستان بسيار نزديك محمدرضا شاه به حساب ميآمد. وي از طريق همين دوستي ثروت بسيار زيادي به دست آورده و به پدر خاويار ايران معروف گرديده بود.(45) دولو به جهت ارتباط نزديكش با شاه از نفوذش استفاده كرده و به گفتة فردوست بسياري از افرادي را كه به دنبال قدرت و يا كسب مقامي بودند به شاه معرفي ميكرد.(46) دولو به مواد مخدر اعتياد داشت و جزو معتادين رسمي به حساب ميآمد. به همين علت از سوي شاه سهمية روزانة مرتبي براي وي در نظر گرفته شده بود.(47) شايد يكي از دلايل نفرت فرح ديبا و ملكة مادر از ايشان به خاطر همين اعتياد و نيز كارهايي كه در صفحات قبل به آن اشاره شد بوده است.(48) دولو در كنار مصرف مواد مخدر از قاچاقچيان بينالمللي و عضو مافياي بينالمللي بوده است. در نامهاي از گمركات كل سوئيس به دادستاني اين كشور در سال 1960م در مورد وي آمده است:
مأموران گمرك سوئيس به شخصي به نام هوشنگ دولو (تبعه ايران و مقيم پاريس) كه در قاچاق هروئين [دست دارد و] ظاهراً شيرهكش خانهاي را در آپارتمان خود در پاريس داير كرده است. [مشكوكاند.] چون امكان دارد آقاي دولو از خطوط هوايي و فرودگاههاي سوئيس براي قاچاق مواد مخدر استفاده كند تدابير لازم عليه نامبرده اتخاذ شود.(49)
 با اشتهار دولو به قاچاق مواد مخدر، يكي از مهمترين رسواييهاي رژيم پهلوي در سطح بينالمللي مربوط به ماجراي كشيده شدن پاي وي به قاچاق مواد مخدر در سوئيس بوده است. راجع به اصل موضوع در ذيل نام قريشي به تفصيل سخن خواهيم گفت. در اينجا فقط به بخشي كه مربوط به دولو است مختصراً اشاره خواهيم كرد.(50)
 در يكي از سفرهاي شاه به اروپا در سال 1350 عليرغم مصونيت ديپلماتيك دولو كه از همراهان شاه بود، پليس سوئيس منزل وي را مورد بازرسي قرار داده و مقداري مواد مخدر از اتاق وي كشف ميكند. دولو به دليل بيماري قلبي مورد تجسس قرار نگرفته و به ايران بازگردانده ميشود.(51) در همين زمان حسن قريشي نيز در سوئيس با مقداري ترياك دستگير ميشود كه در هنگام بازجويي ترياكها را متعلق به دولو ميداند.(52) كشيده شدن پاي دولو به اين ماجرا غيرمستقيم حملات مطبوعات را متوجه محمدرضا شاه كرده و رژيم پهلوي را مورد انتقاد قرار ميدهند كه در قاچاق مواد مخدر نقش دارند.(53) اين ماجرا چندين ماه دربار پهلوي را به خود مشغول و آنها را مجبور به خرج هزينههاي هنگفتي براي پاك كردن اين رسوايي كرد. به همين منظور باب مكاتبهاي دوسويه ميان دربار و سفارت ايران در برلين گشوده و مبادرت به استخدام وكلاي خبرهاي در كشور سوئيس كرد. اين وكلا كه معروفترين آنها «ريموند نيكوله» و «ژان پل بوئوسو» بودند، با برقراري ارتباط با مقامات سياسي و قضايي كشور سوئيس سرانجام با وعده و وعيد قاضي پرونده آقاي «وبر» را راضي به صدور حكم به نفع دولو كردند.(54) دولو كه در اين زمان در ايران تحت درمان و مراقبتهاي پزشكي بود پس از اطمينان از نظر قاضي پرونده و به منظور حفظ آبروي خود و دربار راضي به بازگشت به سوئيس به منظور حضور در دادگاه گرديد.(55) اسدالله علم در خاطراتش به خوبي اين موضوع را مورد موشكافي قرار داده و انعكاس آن را در دربار بيان كرده است. وي مينويسد:
.... شام در كاخ ملكه مادر - شاه با برنامه ما مبني بر فرستادن دولو به سوئيس در پس فردا مخالفت كرد. تذكر دادم كه ترتيب آن كار داده شده و وكيلش كه يكي از مبرزترين وكلاي اروپاست در فرودگاه از او استقبال خواهد كرد و خيال دارد همانجا در فرودگاه طي يك كنفرانس مطبوعاتي حملاتش را به مقامات سوئيس آغاز كند. اگر دولو نرود، ما امكان پيروزي روابط عموميمان را از دست ميدهيم. شاه همچنان نگران سلامتي دولو است كه ممكن است زير بار اين فشار از پادرآيد ولي من به او اطمينان دادم كه مردك حالش كاملاً مناسب است و از عهده سفر برميآيد. يكبار ديگر تأكيد كردم كه طبق قرار عمل كنيم. شاه گفت: تو تحتتأثير وكيل هستي كه هر حرف مزخرفي را بگويد ميپذيري. من هم با عصبانيت و بدون لحظهاي فكر گفتم: در اين صورت اعليحضرت هم زير طلسم اميرهوشنگ دولو قرار دارند...(56)
 بازگشت دولو به سوئيس، از سوي مطبوعاتي كه به احتمال زياد از سوي وكلاي وي توجيه شده بودند؛ نشانهاي از پاكي و صداقت او معرفي شد و در اين مورد تبليغات وسيعي به راه انداختند.(57) اين پرونده نيز مانند پرونده اشرف كه در صفحات قبل به آن اشاره گرديد نهايتاً به سود دولو مختومه و وي نيز از اتهامات وارده تبرئه گرديد.(58) نكته جالب در اين ماجرا پاسخهاي ضدونقيض قريشي به بازپرس پرونده بود، به طوري كه وكلاي دولو در مذاكراتي كه با دربار داشتند اين موضوع را بارها مطرح و از دربار خواستند مانع از اظهار اين بيانات از سوي قريشي شوند؛ چرا كه بنا بر عقيده آنها اين تناقضگويي ميتوانست سبب پيچيدگي پرونده شود. شايد در پشت اين ترس، موضوع كشيده شدن پاي شاه در ميان بوده است.(59) پس از تبرئه شدن دولو، قاضي پرونده كه نهايت مساعدت را نسبت به وي و دربار ابراز كرده بود به منظور قدرداني از سوي دربار براي مسافرت به ايران دعوت گرديد.(60)
 اين پرونده باعث شد وجهه رژيم مجدداً مورد تعدي واقع و روزنامههاي اروپايي تندترين مطالب را عليه رژيم و در رأس آن شاه بيان كنند. در اينجا اين سئوال پيش ميآيد كه آيا محمدرضا شاه در مورد فعاليتهاي نزديكترين دوستش تا به اين اندازه بيخبر بوده است؟ يا اينكه اطلاع داشته و در اين همراهي مسائلي بوده است كه اسناد به آن اشاره نكردهاند؟
 دولو در داخل كشور نيز چندين بار رسواييهايي به بار آورد و هر بار با اغماض ملوكانه مواجه گرديد. در يكي از اين موارد اتومبيل وي در مسير كرمان به تهران تصادف كرد و در آن مقدار زيادي ترياك و هروئين كشف گرديد. در اين مورد علم مينويسد:
موضوع بر سر اين است كه باز آقاي دولو از اصفهان به تهران ترياك حمل ميكند. با آن كه چون معتاد رسمي قلمداد شده، از طرف مقامات دولتي به او ترياك به طور رسمي ميدهند. باري ايشان سي كيلو ترياك از اصفهان به تهران ميآورد كه اتومبيل او برگشته (البته خودش نبوده) و زن راننده كشته ميشود. و به اين علت دادستان و بازپرس قم پرونده تشكيل ميدهند (قتل غيرعمد همسر راننده) و معلوم ميشود در اتومبيل سي كيلو ترياك هم بوده. اتومبيل مال كيست؟ مال آقاي دولو. شاهنشاه فرمودند چون اجازه كشت ترياك در اصفهان گرفته بود اشكال ندارد كه اقدام كنيد گرفتار نشود. من بعد از شام فوري رئيس ژاندارمري را خواستم و او به من گفت كه علاوه بر ترياك، هروئين هم در اين اتومبيل بوده است. آن هم به مقدار زياد... ما كه براي يك گرم هروئين يك خانواده را به بدبختي مينشانيم و صاحب آن را اعدام ميكنيم، به چه صورت ميتوان جلوي اين قضيه را گرفت.(61)
2 – 5 - حسن قريشي
 حسن قريشي يكي از تجار ايراني مقيم سوئيس بود كه در اواخر سال 1350 به جرم نگهداري 35 گرم مادة مخدر از نوع ترياك به وسيله پليس سوئيس دستگير ميشود.(62) قريشي را بايد از دوستان نزديك محمدرضا شاه دانست كه تقريباً وظايفي شبيه دولو را بر عهده داشت - البته با دامنة بسيار كمتر. يكي از اين وظايف مشترك ميان قريشي و دولو مهيا كردن بساط عشرت شاه بوده است. علم در نوشتههايش در اين مورد مينويسد:
[شاه] دستور داد به ايكس [حسن قريشي] يادآوري كنم كه هر بار با زني تماس ميگيرد به دولو گزارش بدهد و نه مستقيماً خود او. معني اين پيام را درك نكردم و او در توضيح گفت: ميداني، آدمهاي ايكس براي جلبنظر من بيش از حد خوشخدمتي ميكنند و در مواقعي براي انجام خدمات غيراخلاقيشان با هم رقابت ميكنند كه امتياز بيشتري بگيرند.(63)
 اما در مورد نقش قريشي در حمل و نگهداري مواد مخدر بايد به اين حادثه اشاره كرد. وقتي شاه بنا بر عادت مألوف براي تفريح سالانه به سوئيس رفت پليس كشور سوئيس در بازرسيهاي خود از محل كار قريشي مقداري مواد مخدر از وي كشف ميكند. در بازپرسيهاي اوليه از قريشي، پاي افراد ديگري به ميان كشيده شد كه غالباً از رجال سرشناس كشور به حساب ميآمدند. يكي از اين افراد اميرهوشنگ دولو بود كه در صفحات قبل به آن اشاره گرديد. قريشي در اعترافاتش عنوان كرده بود كه در يك ميهماني خصوصي ناهار كه افرادي مانند: دكتر ديبا، انصاري، ستوده و چند تن ديگر نيز حضور داشتهاند اين ترياك را از آقاي دولو دريافت داشته است تا به آقاي خسرو قشقايي كه از مخالفين رژيم نيز بوده است در آلمان تحويل دهد. واسطه اين امر خانم والون منشي قريشي بوده است.(64)
 قريشي اين ماجرا را توطئهاي از سوي «دكتر گوركن» از شركاي سابقش در شركت «سادينكو» براي تصفيه حساب و بدنام كردنش ميدانست.(65) راجع به اين شركت بايد گفت كه اين شركت را قريشي در سوئيس تأسيس كرده بود و محور فعاليتهايش تهيه مواد اوليه براي كارخانههاي داروسازي بود. لازم به توضيح نيست كه بخش اصلي اين داروها از ترياك تأمين ميگرديده است. در سندي كه يك شخص ناشناس براي قريشي فرستاده، آمده است:
از آقاي باجر در لوزان خواهش كردم تا اين مسئله را بررسي كند. وي قضيه را به قرار زير برايم شرح داد: باجر با دو شركت سيبا و گايگي مذاكره و گفت و گو كرده كه هر دوي آنها [در داروهايشان] از مقادير فراواني ترياك استفاده ميكنند و براي تهيه ترياك سازماني در اختيار دارند. سيبا - گايگي احتمالاً براي ايجاد سازماني براي تهيه ترياك از ايران علاقهمند خواهند بود. بدين منظور، آقاي باجر در حال حاضر سرگرم گفت و گو با آنهاست. به محض اين كه وي امكانات محسوسي بيابد با ما تماس خواهد گرفت. از تو ميخواهم كه در تهران تمهيدات لازم را به عمل آوري تا اين قضيه به تو واگذار شود و كسي جايگزين تو نگردد. نبايد به خود اجازه بدهيم كه وجهة خودمان را در مقابل سيبا - گايگي از دست بدهيم.(66)
 به اين ترتيب و با توجه به مطالب گفته شده بعيد نيست كه قريشي از طريق دولو كه در ايران از قاچاقچيان سرشناس بوده است ترياك مورد استفاده براي شركت سايكو را تهيه ميكرده است. در ماجراي دستگيري قريشي، دربار براي جلوگيري از رسوايياش براي هر سه متهم اصلي پرونده يعني دولو، قريشي و قشقايي وكيل گرفته و با خرج هزينههاي هنگفت و دادن هداياي فراوان توانست كه غائله را بخواباند.(67)
3 – 5 - فليكس آقايان
 وي فرزند «الكساندر آقايان» و به گفتة فردوست مرد شماره يك ارامنه بوده است.(68) اين شخص از بزرگترين قاچاقچيان كشور و از دوستان بسيار نزديك شاه بود. وي در بيشتر ميهمانيهاي خصوصي شاه حاضر و رابطه بسيار دوستانهاي ميان آنها وجود داشته است. فردوست وي را بزرگترين قاچاقچي ايران ميداند.(69) وي در مورد فليكس به تفصيل سخن گفته است:
فليكس آقايان در حد عجيبي از مسائل ايران و سياست بينالمللي و تشكيلات خفية سيا و اف. بي. آي و مافيا اطلاع داشت، زيرا در ردههاي بالاي سازمانها بهترين رفقا را به ضرب پولهاي كلان به دست آورده بود و در تشكيلات اجتماعي سرّي آمريكا در بالاترين رده دست داشت. او كسي نيست كه پولش را دور بريزد و اگر يك ميليون دلار به يك سناتور آمريكايي ميداد، 10 ميليون دلار از وجود او استفاده ميبرد. فليكس عضو بلندپايه مافياي آمريكاست. او در قاچاق مواد مخدر روي دست اشرف زده بود، ولي رد به هيچ فردي نميداد. برادر كوچكتر فليكس جزء هيأت رئيسه توزيع مواد مخدر در آمريكاي مركزي و جنوبي است... فليكس يكي از نزديكترين دوستان محمدرضا شاه بود و در اكثر ساعات فراغت او حضور داشت و به اتفاق محمدرضا و چند تن ديگر هر شب تا نيمه شب به ورقبازي ميپرداختند...(70)
6- نخستوزير و وزرا
 در اين بخش براي جلوگيري از اطناب كلام موارد مطرح شده درباره هر كدام را به اختصار توضيح و خوانندگان را به مطالعة بيشتر در اين مورد به كتابها و اسنادي كه در اين زمينه وجود دارد ارجاع ميدهيم.
1 – 6 - شاپور بختيار
 در دستگاه حكومت پهلوي كمتر ميتوان شخصي را يافت كه از آلودگيهاي اخلاقي و فساد مصون بوده، پرونده قابل دفاعي بر جاي گذاشته باشد. به نص صريح اسناد ساواك و خاطرات منتشر شده از اين رجال بسياري از وزرا و نمايندگان مجلس يا اعتياد داشته و يا اينكه در قاچاق مواد مخدر دست داشتهاند. ناگفته پيداست كه در دستگاهي كه شخص اول آن و اعضاي خانوادهاش به همه نوع فساد آلودگي دارند نميتوان انتظار ظهور افراد صديق و يا همكاري انسانهاي سالم با آنها را داشت. اگر بر اساس سلسله مراتب قدرت سياسي بخواهيم بررسي كنيم به ترتيب زماني بايد از شاهپور بختيار آخرين نخستوزير دوران پهلوي شروع كنيم. وي كه در آخرين روزهاي حيات پهلوي خود را منجي نظام شاهنشاهي معرفي ميكرد و ادعاي اصلاح امور را ميكرد، به گفتة فردوست به انواع اعتياد از مشروبات الكلي گرفته تا مواد مخدر آلودگي داشته است. وي در اين مورد مينويسد:
... ميگفتند كه بختيار قمارباز است و در قمار بلوف زدن مهمترين اصل است و ضمناً ثابتي ميگفت كه ترياكي و عرقخور است و در نخستوزيري روزي 2 بار ساعت 10 صبح و 5 بعد از ظهر بساط ترياككشي برپا ميشد. روشن است كه پس از مصرف شجاع ميشد و ميتوانست ضعف خود را بپوشاند.(71)
2 – 6 - جهانشاه صالح
 جهانشاه صالح از ديگر شخصيتهاي سياسي و علمي دوره پهلوي است كه در مقطعي نيز وزارت بهداري را بر عهده داشت.(72) از بزرگترين اقدامات صالح در دوران وزارتش در اين منصب تصويب قانون منع كشت خشخاش بوده است.(73) وي بارها در اظهاراتش به اين موضوع اشاره كرده و از ديگران درباره حفظ دستآوردهايش ياري خواسته است.(74) در باب انگيزههاي اين اقدام جهانشاه صالح از همان زمان بسياري شبهه وارد كرده و آن را در راستاي اهداف دول خارجي در جهت كمك به كشورهاي تركيه و افغانستان تفسير كردهاند. در سندي در اين زمينه آمده است:
در زمان بهداري جهانشاه صالح، طرح مبارزه با كشت خشخاش در ايران به اجرا درآمد و حال آنكه اين طرح آمريكايي به سود تركيه و افغانستان بود كه يكي از منابع سرشار درآمدشان (به خصوص تركيه) از فروش ترياك است، چه براي مصارف دارويي و چه براي مصارف تخديري، به هر حال اين طرح مشكلي را حل نكرد و اعتياد رواج شديد داشت.(75)
 همچنين بايد گفت كه متأسفانه اين فرد كه در گفتههايش بارها از رواج اعتياد در كشور داد سخن داده و اظهار تأسف كرده است،(76) بنا بر عقيده بسياري از اولين كساني است كه در رواج هروئين در كشور نقش داشته است. وي به خاطر تشكيك در همين موضوع چندين بار در مظان اتهام قرار گرفته، در سندي در اين زمينه آمده است:
دكتر جهانشاه صالح وزير سابق بهداري كه دو سال قبل وزير بهداري بود و ده كيلو هروئين را به طور قاچاق وارد ايران كرده بود گويا مقامات مربوطه به اين موضوع پي برده بودند و در حال حاضر استاد دانشگاه ميباشد. به طوري كه دكتر رضا نقابت داراي شماره تلفن 43745 اظهار داشته است مدتها قاچاقي هروئين وارد ميكرده و از موقعيت خويش سوءاستفاده مينموده و در ضمن از فروش مواد مخدره پول سرشاري به جيب زده و مبارزه با ترياك نيز فقط براي رد گم كردن و در ضمن رواج بازار هروئين و مرفين و كوكائين خودش بوده است.(77)
 اشتهار اين شايعات به حدي بود كه در زمان رياست وي بر دانشگاه تهران، اعلاميههايي از سوي مخالفينش پخش گرديد كه از فساد وي حكايت ميكردند. در اينجا بخشي از اين اعلاميهها را ميآوريم:
اخيراً تعدادي نامه ماشين شده بدون امضاء از ناحيه مخالفين دكتر جهانشاه صالح رئيس دانشگاه تهران وسيله پست براي رؤساي دانشكدههاي وزارت بهداري ارسال گرديده است. در نامه مزبور خطاب به دكتر جهانشاه صالح نوشته شده: شما كه اظهار فضل و ادب مينماييد و خود را پاكدامن جلوه ميدهيد اولين بار هروئين را با چمدان به ايران وارد و جوانان را آلوده كردهايد... نويسنده در خاتمه نامه دكتر جهانشاه صالح را تهديد نموده كه هر چه زودتر منتظر انتقام وي و امثال دكتر خانعليها باشد.(78)
 بنا بر اسناد موجود جهانشاه صالح با اشرف نيز دوستي داشته و ظاهراً به كمك وي بزرگترين باند قاچاق ايران را اداره ميكرده است.(79)
3 – 6 - عبدالعظيم وليان
 يكي ديگر از وزيراني كه در قاچاق مواد مخدر ديده ميشود وليان ميباشد. وي از دوستان بسيار نزديك محمدرضا شاه بود و در بسياري از سفرهاي داخلي و خارجي او را همراهي ميكرد. اشتهار وليان در قاچاق مواد مخدر به حدي بود كه ترياك توليديش در كشور به «ترياك وليان» شهرت داشت. در حاشيه يكي از اسناد آمده است:
ترياك مصرفي تعداد زيادي از رجال را وليان تأمين مينمايد كه به ترياك ولياني معروف است.(80)
 نكته جالب در مورد وليان اين است كه ظاهراً ترياكهاي وي را دولو با خود به اروپا ميبرده است، به همين جهت شاه از اين قضيه به شدت ناراحت و وليان را مورد غضب قرار داده است:
طبق اطلاع آقاي اميرمجيد فيوضات مديركل اطلاعات و روابط عمومي وزارت اطلاعات [و جهانگردي] به طور خصوصي اظهار داشت علت اينكه شايع است وليان مورد غضب شاهنشاه آريامهر قرار گرفته اين است كه از چمدان اميرهوشنگ دولو كه در سفر همراه شاهنشاه آريامهر بوده مقداري ترياك به دست ميآيد و بعد معلوم ميشود كه اين ترياكها را وليان به نامبرده داده است و شاهنشاه از اين موضوع به شدت ناراحت ميشوند.(81)
 از ديگر افرادي كه به نص صريح اسناد در قاچاق مواد مخدر دست داشتهاند احمد شفيق ميباشد. در سندي راجع به نقش وي و رجال متنفذ ديگر در قاچاق مواد مخدر آمده است:
... چرا از استعمال ترياك و مواد مخدره جلوگيري نميشود و معلوم نيست عاملين فروش با چه مقاماتي مربوط و از طرف چه كسي حمايت ميشوند و ... شايع است كه عدهاي از متنفذين و رجال از جمله احمد شفيق مواد مخدره از خارج وارد كشور مينمايد و فلان سناتور هم ترياك ميفروشد.(82)
7- رئيس و نمايندگان مجلس شوراي ملي
 از رؤساي مجلس شوراي ملي متهم در قاچاق مواد مخدر بايد به سردار فاخر حكمت اشاره كرد. وي گويا در زمان رياست مجلس با توجه به مصونيت سياسي از موقعيتش در حمل و فروش مواد مخدر استفاده ميكرده است. در سندي در همين مورد آمده است:
... در موقع رياست مجلس [سردار فاخر حكمت] نيز از اتومبيل مجلس زياد استفاده كرده، انتظام گفت در موقع رفتن و آمدن از شيراز اتومبيل را ترياك يا چيز ديگري بار ميكرده چونكه اتومبيل او را كسي بازرسي نميكرده است.
نظريه يكشنبه: در مورد حمل ترياك توسط سردار فاخر در زماني كه رياست مجلس را بر عهده داشت در بين مردم شايعاتي وجود دارد.(83)
 نكته جالب در مورد همة اين اشخاص، اشتهارشان به قاچاق در ميان مردم است. حال جاي اين سئوال باقي ميماند كه آيا دربار و شخص شاه به اين اندازه بيخبر از اوضاع جاري مملكت بودند؟ يا اينكه چشمان خود را بسته بودند؟
 متأسفانه به دليل فراواني اين افراد و محدوديتهاي اين مقاله از معرفي بسياري از آنها صرفنظر كرده و در اينجا به تعدادي از نمايندگان مجلس كه شهرت بيشتري دارند بسنده ميكنيم. «سيدجعفر بهبهاني» يكي از نمايندگان فاسد دوره پهلوي است كه در اينجا به مصداق مشت نمونه خروار سندي در مورد فعاليتهايش را در اينجا ميآوريم. در اين سند علاوه بر بهبهاني چند تن ديگر از اين نمايندگان فاسد معرفي شدهاند:
عزيز اعظم زنگنه نماينده مجلس شوراي ملي اظهار داشته چون در جريان كشف باند قاچاقچيان مشهد و بازداشت دو نفر سرهنگ ژاندارمري معلوم شده كه سيدجعفر بهبهاني نيز در اين كار دخالت داشته است و حتي يكي از افسران مزبور بنا به توصيه كتبي و اقدامات سيدجعفر بهبهاني به آن نواحي اعزام گرديده لذا دولت براي جمع مداركي دال بر مداخله مشاراليه در اين امر مشغول اقدام ميباشد تا تقاضاي سلب مصونيت سيدجعفر بهبهاني را از مجلس شوراي ملي مينمايد. وي اضافه نموده كه عماد تربتي و كديور نمايندگان مجلس نيز با اين باند همكاري داشتهاند... .(84)
8- نظاميان و ديگران
 با مطالعة اسناد و مدارك مرتبط با فساد مأمورين نظامي و انتظامي رژيم پهلوي اولين چيزي كه به ذهن خواننده ميرسد اين مثل است كه «هر چه بگندد نمكش زنند واي به روزي كه بگندد نمك». مأموريني كه وظيفه آنها مبارزه با مفاسدي مانند قاچاق مواد مخدر بوده است متأسفانه از عاملين اصلي ورود و توزيع آن در سطح كشور بودهاند. صرفنظر از تبليغات بياساس رژيم در مورد مبارزه با قاچاق مواد مخدر بيشتر سران نظامي و حتي مأمورين خردهپا نيز به آن آلوده بودهاند. وقتي كه مأمورين ميديدند بسياري از شاهپورها، وزرا و نمايندگان مجلس بدون هرگونه ترسي از مؤاخذه رسمي و يا مهمتر از آن بدون كمترين نياز مادي، به اين كار اشتغال دارند و باندهاي بزرگي را رهبري و هدايت ميكنند، هيچ دليلي براي مبارزه با اين صاحبان قدرت در خود نميديدند و به تدريج خود نيز وارد معاملات پرسود آن ميشدند.
غلامرضا اويسي:
يكي از مهمترين سران نظامي مشهور به قاچاق «غلامعلي اويسي» بود كه از طريق قاچاق مواد مخدر ثروت هنگفتي فراهم كرده بود.
 فردوست راجع به اين مأمور عاليرتبه مينويسد:
... اويسي از هيچ كاري براي بستن بار خود كوتاهي نكرد. زماني كه فرمانده ژاندارمري بود، سهم خود را از ترياكهاي وارده از افغانستان و تركيه برميداشت و زنش در كرمان تشكيلات سازماندهي فرم ترياك در خانه داشت. او ترياكهاي مكشوفه را نيز بلند ميكرد و ميفروخت. گاه روزنامهها مينوشتند كه مثلاً در زيرسازي يك تن ترياك كشف شده است. قاعدتاً بايد اين ترياكهاي مكشوفه به سازمان خاص در دادگستري تحويل ميشد، ولي اويسي آن را عوض ميكرد و به جايش مادهاي كه مخلوطي از چند گياه است تحويل ميداد كه رنگ و بوي ترياك داشت. بايد بگويم كه ترياكهاي موجود در دادگستري ترياك نبود و ... آن از همين مخلوط بود كه يك كيلوي آن يك ريال ارزش نداشت. اويسي از اين طريق طي چند سالي كه در ژاندارمري بود حداقل 5 ميليارد تومان دزديد و همه را دلار كرد و به خارج برد. (85)
تيمور بختيار:
 از ديگر سران نظامي كه به قاچاق مواد مخدر مبادرت ميورزيد سرلشكر تيمور بختيار بود. وي در سال 1293ش در اصفهان به دنيا آمد. بعد از كودتاي 28 مرداد 1332 فرماندار نظامي تهران و حومه گرديد. با تأسيس ساواك بختيار به رياست آن منصوب و به «پدر ساواك» معروف شد. وجود اختلاف بين شاه و تيمور بختيار سبب شد تا وي به اروپا تبعيد گردد. در 1341 به دستور شاه بختيار از ارتش بازنشسته شد. وي در 1348 به عراق رفته، اموالش در ايران مصادره و توسط دادگاه ارتش به اعدام محكوم گرديد. وي نيز مانند اويسي از طريق قاچاق مواد مخدر ثروت كلاني اندوخته بود و با دربار نيز ارتباط بسيار نزديك داشت. در سندي راجع به وي آمده است:
مهدينيا بازپرس سابق گمرك از قول يكي از قاچاقچيان معروف تهران اظهار داشته در هر ماه مقدار زيادي ترياك مرغوب تركيه و كردستان ايران براي تيمسار بختيار ميرسد و ايشان نيز مقداري از آن را به دربار شاهنشاهي و بعضي از رجال تسليم مينمايند.(86)
پرويز خسرواني:
 از ديگر سران نظامي كه به مواد مخدر آلوده و بخش عمدهاي از ترياك تهران را تأمين ميكرد، سرلشكر خسرواني بود. وي نيز مانند ساير سران ارشد نظامي از اين طريق سود سرشاري كسب و با قاچاقچيان معروف مراودة نزديكي داشت. در سندي نقش وي را در همكاري با قاچاقچيان چنين ثبت كرده است:
... احمد راهآهني يك قاچاقچي بزرگ است و الآن بيش از 50 ميليون ثروت دارد. شب عيد از يكي از دستپروردگان او قريب يك تن ترياك گرفتند. روزنامهها هم نوشتند كه او سردسته قاچاقچيها است اما او 80 هزار تومان نقد جريمه داد و حالا هم آزاد است و يكي از نزديكان او هم نقل ميكرد كه او هر ماه دو سرويس ترياك از تركيه ميآورد و در هر سرويس يك تن ميآورد و قراري با سرلشكر خسرواني گذارده كه براي هر من چهارصد هزارتومان بدهد و الآن مصرف ترياك تهران بدين ترتيب تأمين ميشود.(87)
عبدالحسين راجي:
 از ديگر رجالي كه در قاچاق مواد مخدر دست داشت دكتر راجي است. وي در جريان كشف محمولههاي مواد مخدر از دو طريق سود سرشاري به جيب ميزد؛ از يك سو از دستگيرشدگان در قبال آزادي پول و رشوه دريافت ميداشت و از سوي ديگر به جاي از بين بردن هروئينها و كوكائينهاي مكشوفه مواد ديگري را از بين ميبرد و آتش ميزد؛ همان كاري كه اويسي نيز انجام ميداد.(88)
 نكته جالب در اين زمينه دزديدن و دستكاري كردن و جابهجايي مواد مخدري است كه كشف ميگرديده است. اين عمل صرفاً از سوي رجال و نظاميان عاليرتبه صورت نميگرفته است؛ چرا كه شواهد و قراين فراواني در دست است كه اعضاي خانواده سلطنتي نيز همين كار را انجام ميدادهاند، جالبتر آنكه در بسياري از موارد و به نقل از ژورنالهاي بينالمللي، كاخ سعدآباد محل اختفاء و نگهداري اينگونه مواد مخدر بوده است. حال مجدداً همان سئوال قبلي را مطرح ميكنيم: آيا شاه تا اين اندازه در بيخبري بود كه حتي از اندروني خودش نيز اطلاع نداشت؟ يا اينكه خود را بياطلاع نشان ميداده است؟ در پاسخ به اين سئوالات ترديدآميز بايد اين موضوع را بيان داشت كه شاه به احتمال زياد از همه اين كجرويها و فسادها اطلاع داشته است؛ چرا كه سيستمهاي اطلاعاتي از يك طرف و خانواده سلطنتي كه در رأس آن فرح پهلوي بود از سوي ديگر او را از جريان امور كشور و پيرامونش مطلع ميكردند. در كنار اين دو عنصر، اعضاي دربار نيز از قبيل علم بر آن بودند تا اولاً شاه را از جزئيات امور مربوط به نزديكانش مطلع و از سوي ديگر از آلوده شدن شاه به اين مسائل جلوگيري كنند. با اين توضيح بايد عدم واكنش شاه در برابر فساد موجود در تمام اركان حكومتش را به چيز ديگري غير از بياطلاعي و يا ضعف شخصيتياش نسبت داد. پاسخ به اين سئوال را بايد در فساد شخص اول مملكت و قدرت دوستي شاه جستجو كرد. او براي مشغولسازي سران كشور از مزاحمت سياسي و هرگونه توطئه و كودتا عليه قدرت خود نه تنها دست آنها را در هر فسادي باز ميگذاشت بلكه با سكوت و تجاهل و تغافل خويش آنان را به اين مسابقه تشويق مينمود. او همچنين به خوبي ميدانست كه اين فساد از بالا به تمام اقشار و به ويژه جوانان سرايت خواهد كرد و مملكتي كه سراپا گرفتار فساد باشد، خطري براي خاندان او و منافع غرب دركشور ايجاد نخواهد كرد. شاه به ياد داشت كه پدرش چگونه در ميان هلهلة مردم از كشور بيرون انداخته شد و در ماجراي مصدق و فرارش به خارج از كشور، چگونه حكومتش در معرض تهديد قرار گرفت. اين ذهنيتها و نيز نداشتن پايگاه مردمي و ترس از كودتاي نزديكانش، سبب شده بود تا وي صرفاً به مسائلي توجه و آنها را مهم قلمداد كند كه اركان قدرتش را تهديد ميكردند. بيترديد شاه فساد اطرافيانش را تهديدي براي سلطنت خود به حساب نميآورد و حتي با اين كار توجه آنها را به اموري غير از مسائل سياسي معطوف ميكرده است. ترس از تهديد تاج و تخت در شاه چنان ريشه دوانيده بود كه اگر كشاورزي در سيستان درباره امام خميني صحبت ميكرد وي دچار وحشت ميگرديد. اين ترس شاه از تهديد قدرت سياسياش را بايد از علل اصلي بيتوجهي او نسبت به اعمال خلاف قانون نزديكان دانست. به عبارت ديگر شاه با آزاد گذاشتن دست نزديكانش در انجام كارهاي غيرقانوني ميكوشيد توجه آنها را از مسائل سياسي منحرف و زمينه را براي ديكتاتوري خودش هموار و استمرار آن را تأمين كند. همين ترس سياسي شاه بود كه به مأمورين ساواك نيز منتقل شده بود. در سندي بسيار عبرتانگيز كه در مورد يكي از فاسدترين افراد شهرباني است اين ترس به خوبي ديده ميشود. در اين سند پس از اينكه شمار زيادي از اعمال خلاف قانون «حسين گرشاسبي معروف به حسين عنقاء» از قبيل رشوه، اخاذي، قاچاق مواد مخدر، قمار، فساد اخلاقي و... در چند صفحه بيان ميشود در پايان سند اين جمله آورده شده است:
حسين گرشاسبي در هر صورت با ذكر كلية معايب از مخالفين تودهايها و طرفدار اعليحضرت همايون شاهنشاه بوده و كراراً اين دو صفت در عمل او ديده شده است.(89)
 با چنين ذهنيتي از سوي رژيم، انتظار مبارزه با فاسد به طور اعم و مبارزه با مواد مخدر به طور اخص چندان منطقي به نظر نميرسد. در پايان اين مقاله بخشي از گفتههاي شهلا بختياري در مورد نقش رژيم پهلوي در قاچاق مواد مخدر را ميآوريم. اين اظهارات به خوبي عمق فساد رژيم را نشان ميدهد:
... مجله ساگا، از مجلات مشهور آمريكا در شمارة مورخ 7 دسامبر 1973 مقالهاي تحت عنوان «ثروتمندترين و مشهورترين مردي كه قاچاق مواد مخدر ميكند» چاپ كرد. خلاصه مقاله چنين است:
14 تن ترياك قاچاق در مرز افغانستان گرفته شده، به كاخ سعدآباد، محل اقامت والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوي برده ميشود و بعد توسط معظمله به فروش ميرسد. هر ديپلمات ايراني به نرخ ارزاني خريداري ميشود كه مواد مخدر را حمل كند. مواد مخدره توسط ديپلماتهاي ايراني و فاميلهاي سلطنت به دنيا حمل ميشود، در حالي كه اگر يك ايراني 2 كيلو ترياك داشته باشد، تيرباران ميگردد... كليه مواد مخدره بعد از اين كه به دست مأمورين افتاد، بايد بعد از سي روز به كاخ سعدآباد - محل اقامت والاحضرت اشرف - فرستاده شود. ساواك و مقامها، سفارش و تلاش زيادي براي جلوگيري از انتشار و توزيع اين شماره روزنامه انجام دادند وليكن موفق نشدند.(90)
نتيجه
 در اين مقاله به طور اختصار به اقدامات رژيم پهلوي در قبال مواد مخدر اشاره شد. اگر چه بيان جزئيات اقدامات سران رژيم پهلوي در فعاليتهاي غيرقانوني مواد مخدر نياز به اسناد بيشتري دارد، ولي همين نيز از حقيقت پنهان قاچاق مواد مخدر توسط آنان حكايت مينمايد. بر كسي پوشيده نيست كه دستگاههاي اطلاعاتي رژيم، حق جمعآوري اطلاعات و كنترل سركردگان رژيم و به ويژه ثبت تخلفات آنان و تشكيل پرونده را نداشتهاند، بلكه در جهت امحاء و ناديده گرفتن مفاسد اين گروه تلاش مينمودهاند و اندك اسناد باقيمانده كه دانهاي است از خروار، از فيلترها و قيچي سانسور در امان مانده است.
 به موارد فوق پنهانكاري دستگاههاي امنيتي، مراكز قدرت و افراد ذينفوذ، اقدامات مخفي و زيرزميني قانونشكنان و بياطلاعي دستگاههاي قضايي و در صورت اطلاع، عدم توان اجراي عدالت و دستگيري و مجازات متنفذان و سردمداران رژيم را بايد افزود. مجموعه عوامل فوق باعث افزايش معتادان به مواد افيوني در كشور شد و تعداد زيادي از جوانان را به كام فنا و نيستي برد. روندي كه با پيروزي انقلاب اسلامي تلاشهاي بسياري براي مهار آن صورت گرفته ولي دامنه ميراث به جاي مانده از رژيم فاسد پهلوي به اندازهاي ميباشد كه به تلاشهاي بيشتري نياز دارد.
پانوشتها
1 - فردوست، حسين، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج 1، تهران، اطلاعات، 1370، ص 72.
2 - علم، اسدالله، گفتگوهاي من با شاه، ج 1، تهران، طرح نو، 1371، صص 322-321.
3 - در اين مورد ر.ك: كوچكيان فرد، حسين، «رسوايي در سوئيس»، فصلنامه تاريخ معاصر ايران، س 1، شم 4، زمستان 76، ص 145. در اين مقاله نويسنده تعداد زيادي از اسناد مربوط به اين ماجرا را آورده است.
4 - غفاري، پروين، تا سياهي و در دام شاه، تهران، ترجمه و نشر كتاب، تهران 1376، ص 58. در يكي از اسناد به دوستي پري غفاري و شاه اشاره شده است: «... غفاري درباره روابط جنسي شاهنشاه و نحوة ورود قاچاق الماس و مواد مخدر از طرف خانوادة سلطنتي مطالبي بيان نمودهاند كه مهرنيا بازپرس اجباراً از ادامة بازپرسي و حتي نوشتن شاهنشاه و اقارير متهمين در اوراق بازجويي خودداري ميكنند و به نامبردگان تذكر ميدهد از ذكر نام شاهنشاه و اعمالي كه به معظمله نسبت ميدهند جداً خودداري كنند...» سند مندرج در: كردي، علي، «اسناد از فساد سخن ميگويند»، فصلنامه تاريخي - سياسي - فرهنگي 15 خرداد، شم 24، س 5، زمستان 1375، ص 158.
5 - نجاتي، غلامرضا، تاريخ سياسي بيست و پنج سالة ايران، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، 1371، ص 458.
6 - علم، اسدالله، يادداشتهاي علم، ويراستار عليخاني، ج 2، تهران، مازيار و معين، چ پنجم، 1383، ص 43.
7 - در يكي از اسناد ساواك آمده است: «... قريشي گفت چيز ديگري هم كه ممكن است ملكة مادر را ناراحت كند اين است كه دولو دائم پاي ترياك نشسته و خلاصه اينكه ممكن است دستور داده باشند مدتي دور از كشور باشند.» سند شم 36، از مجموعه حاضر. در سند ديگري نيز به نفرت فرح پهلوي از دولو اشاره شده است: «قريشي گفت دولو دو شب قبل رفت به پاريس زيرا از آن روزي كه ملكه پهلوي گفت نبايد غذا براي شاهنشاه از بيرون بياورند ديگر دست دولو از دربار كوتاه شد و شهبانو فرح هم از ترياكي بودن دولو خوشش نيامده و به همين دلايل در ايران نميماند...» پرونده انفرادي حسن قريشي، تاريخ 15/5/1352.
8 - فردوست، همان، ج 1، صص 322-321.
9 - در مورد ارسال غذا و نيز در مورد كارهاي دولو در سند ديگري آمده است: «... در پاسخ اظهار داشت [راننده تيمسار علوي مقدم] ما بايد هر روز براي شاهنشاه غذا ببريم و شاهنشاه هفتهاي 2 روز به منزل دولو تشريف ميبرند و ضمناً منزل دولو مركز كشيدن ترياك ميباشد و از صبح تا شب ترياك رو به راه است. از رئيس شهرباني گرفته تا بازاريها براي تفريح و ترياك كشيدن به منزل نامبرده ميروند...» اين اظهارات صريح به خوبي از استعمال ترياك از سوي شاه پرده برميدارد. پرونده انفرادي هوشنگ دولو، تاريخ 3/10/1348.
10 - پرونده انفرادي حميدرضا پهلوي، تاريخ 8/8/1336.
11 - در سندي در اين مورد آمده است: «قريشي گفت دولو روزي يك كاسه آش براي روي ميز ناهار شاهنشاه از منزل خودش ميفرستاد حالا يا اين آش خورده ميشد يا نميشد ديگر نميدانم و گويا ملكه مادر حضور داشته كه اين آش از طرف دولو آورده شده و ناراحت شده است...» منبع پيشين، قريشي، تاريخ 15/5/1351.
12 - منبع پيشين، دولو، بدون تاريخ.
13 - اشرف پهلوي به روايت اسناد ساواك، مركز بررسي تاريخي وزارت اطلاعات، تهران، 1378، ص 5.
14 - فردوست، همان، ص 237.
15 - اشرف به نقل از دكتر شاهكار از نمايندگان مجلس در مورد نقش خود گفته است: «اگر فداكاري و فعاليت وي نبود كشور نميتوانست اوضاع سياسي امروز را داشته باشد». همان منبع، ص 153. احمدعلي مسعودانصاري نيز در مورد اشرف مينويسد: «او همواره به عنوان يك مركز قدرت، حتي در اوج توانايي شاه، به حساب ميآمد و رجال مملكت حساب او را از ساير برادرها و خواهرهاي شاه جدا ميدانستند.» مسعود انصاري، احمدعلي، من و خاندان پهلوي، تهران، نشر فاخته، چاپ دوم 1373، ص 30.
16 - زنان دربار، فرح پهلوي به روايت اسناد ساواك، ج 1، مركز بررسي اسناد تاريخي، چ اول، 1378، ص 49.
17 - علي كردي، همان، ص 153.
18 - اشرف در دوره پهلوي با رجال سياسي و شخصيتهاي بسيار مهمي ملاقات كرد. از جمله اين افراد ميتوان به ژرژ ششم، چرچيل نخستوزير وقت انگليس، هري ترومن رئيس جمهور آمريكا و استالين رهبر شوروي اشاره كرد. علي كردي، پيشين، ص 153.
19 - فردوست، همان، ص 238.
20 - همان، ص 237.
21 - مجله آمريكايي «ساگا» در نوامبر 1973 به اين ماجرا پرداخته و علت آزادي اشرف را «ذخاير ارزي دربار شاه در بانكهاي سوئيس» دانسته است. ر.ك: فردوست، همان منبع، ص 462. ماجراي كشف مواد مخدر از اشرف را مجله تايم در سال 1961، مجله ناسيون در سال 1965، اشپيگل در اسفند 1351ه ش و لوموند در سال 1963 مطرح كردهاند در اين مورد ر.ك: پهلويها (خاندان پهلوي به روايت اسناد)، ج دوم (فرزندان رضاشاه) به كوشش جلال اندرمانيزاده، مختار حديدي، تهران، مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، ص 339. حسين كوچكيان فرد، همان منبع، صص 136-135.
22 - پرونده انفرادي هوشنگ دولو، بدون تاريخ.
23 - راجع به مبلغ پرداختي به اين وكلا در اسناد چنين آمده است. در يك مورد آمده است: «... وكيل والاحضرت [اشرف] gean lemaire تقاضا نموده است كه مبلغ 30 هزار فرانك به عنوان بعانه [بيعانه] براي هزينة محاكمه كه در پيش است به او داده شود...» زنان دربار به روايت اسناد، ص 254.
24 - منبع پيشين، كوچكيانفرد، صص 146 و 147.
25 - پرونده انفرادي اشرف پهلوي، تاريخ 27/2/1351.
26 - اين كتاب را بنگاه Stock در فرانسه چاپ كرده بود، نويسنده اين كتاب سيروس رضواني بوده است. زنان دربار به روايت اسناد، اشرف، ص 247.
27 - مواد مخدر به روايت اسناد ساواك، ص 220.
28 - پيشين، صص 199-198.
29 - پرونده انفرادي غلامرضا پهلوي، سند شم 5، تاريخ 26/6/1336.
30 - در سندي آمده است: «... سرهنگ عقيلي كه از دربار و شاهنشاه به طور جدي ناراضي است اضافه كرده كه همة اينها بهانه است چون حميدرضا مثل شاهپور عليرضاي فقيد جسور و بيباك است و شاه ميخواهد او را مثل آن برادرش از ميدان بردارد. سرهنگ مذكور افزوده است كه وي نيز چند بار اين موضوع را به او تذكر داده است و دليلش هم اين است كه ساير برادران كه تملق شاه را ميگويند صاحب همه چيز هستند و اين يكي به خرج يوميه محتاج است حتي گاهي اوقات كه خيلي دلتنگ ميشود نزد سرهنگ مذكور هاي هاي گريه ميكند.» از همين مجموعه سرهنگ عقيلي از دوستان حميدرضا بوده است كه علاوه بر كارچاقكني براي حميدرضا به هروئين نيز اعتياد داشته است در يكي از اسناد در اين مورد آمده است: «... بعداً در اثر كثرت مراجعه مأمور به خانه والاحضرت حميدرضا در كوي صاحبقرانيه (خانههاي بانك عمران) كم كم هم با سرهنگ عقيلي و هم با جهانگير وحيد به اصطلاح خودماني شده و مشاهده كرده كه آنها هر دو نفر معتاد به هروئين هستند و علناً جلوي مأمور هروئين ميكشيدهاند. آن هم به مقدار زياد و يك پسر دهاتي به اسم غلامرضا هم برايشان هروئين ميآورد.» [همان سند] اين فرد كه به كلاشي شهرت داشته است در قبال دريافت پول به كمك برادران شاه از راههاي غيرقانوني كارچاقكني ميكرده است. وي در يك مورد اظهار كرده است كه حتي خود شاه نيز كارچاقكني ميكند گرچه اين گفته را كس ديگري تأييد نكرده است اما براي نشان دادن فساد رژيم بسيار حائز اهميت ميباشد «... وقتي پول را گرفته است [عقيلي] گفته است كه شاهپور حميدرضا به اروپا رفته ولي به وسيله والاحضرت محمودرضا كارت را درست ميكنم و شروع كرده به لاف و گزاف گفتن كه دربار از صدر تا ذيل كارچاقكن هستند و حتي مواردي را ذكر كرده كه وسيله اعليحضرت كارهايي انجام شده است از جمله گفته است از يك نفر مقداري ترياك گرفته بودند شبانه 400 هزار تومان آوردند آنجا كه متهم را خلاص بكنيم. شخصاً رفتم نزد اعليحضرت ولي ايشان گفتند كه اين طور موارد را پيش من نياور انجام نميدهم. خلاصه حتي از ملكة مادر و بعد هم آقاي علا و هيراد و غيره نام برده...».
31 - پرونده انفرادي حميدرضا پهلوي، سند شم 15، تاريخ 10/6/1341، ص 1.
32 - در سندي آمده است: «... موقعي كه آقاي عقيلي مشغول هروئين كشيدن بوده است گفته است كه بيپرده بگويم سپهبد عزيزي به خواهر جهانگير وحيد يعني هما خانم زن غيرشرعي والاحضرت تعلق خاطري پيدا كرده و يك بار به وسيله همين جهانگير موفق [به] كام دل از او شده است و از قرار معلوم 15 هزار تومان به خود هما و يك هزار تومان به جهانگير وحيد داده است. عقيلي افزوده است از اين 5 هزار تومان هم سهمي براي والاحضرت كنار گذاشته شده است.» منبع پيشين، حميدرضا، تاريخ 17/6/1341.
33 - علي كردي، همان منبع، ص 156.
34 - در سند ديگري آمده است: «يكي از افسران ژاندارمري اظهار ميداشت فرمانده ژاندارمري مشهد به مقامات ژاندارمري مركز گزارش نموده كه مقدار زيادي از ترياكهاي قاچاق كه به وسيله قاچاقچيان ايراني يا افغاني به تربت جام و گنبد كاوس وارد ميشود به وسيله شاهپور غلامرضا كه روز قبل با هواپيما از تهران به مشهد و گنبدكاوس وارد ميشود با اتومبيل شخصي به تهران حمل ميگردد و در بين راه مأمورين ژاندارمري قادر نيستند اتومبيل حامل والاحضرت را بازرسي كنند و حتي در بعضي نقاط مجبور ميشوند كه اتومبيل والاحضرت را اسكورت كنند.» علي كردي، همان منبع، ص 160.
35 - «... اين موضوع [اعتياد حميدرضا] در محافل درباري انعكاس نامطلوب ايجاد كرده و در صورت ادامة آن ممكن است موضوع در خارج انتشار و عكسالعمل بدي عليه دربار شاهنشاهي ايجاد كند.» سند شم 17 از همين مجموعه.
36 - رجوع شود به اسناد شماره 6، 7، 12، 13، 14 پرونده انفرادي حميدرضا، 28/11/1336، 17/6/1337، 8/8/1339، 5/1/1339 و 26/8/1339.
37 - در سندي در همين مورد آمده است: «... عقيلي گفته است كه وي با برادر سپهبد عزيزي كه در گمرك مهرآباد اشتغال به كار دارد و معتاد به افيون و هروئين است در همين مورد آمده است: «... عقيلي گفته است كه وي با برادر سپهبد عزيزي كه در گمرك مهرآباد اشتغال به كار دارد و معتاد به افيون و هروئين است آشنا است و حقي بر گردن او دارد چون چندي پيش از اتاق او 5 كيلو هروئين كشف شده و او را بازداشت ميكنند. او از زندان موقت به عقيلي تلفن كرده و به اتفاق والاحضرت حميدرضا رفتهاند او را از زندان خلاص كردهاند، پرونده انفرادي حميدرضا، تاريخ 17/6/1341.
38 - پرونده انفرادي حميدرضا، تاريخ 30/10/1341.
39 - همان، تاريخ 30/10/1335 و 7/12/1335.
40 - شهلا بختياري، همان منبع، ص 115.
41 - شهلا بختياري مينويسد: «والاحضرت محمودرضا كه معتاد است نيز قاچاق مواد مخدر ميكند و پادشاه والاحضرت محمودرضا را از شاهزادگي عزل ميكند و متهم ميسازد.» همان منبع، صص 113-112.
42 - همان منبع، ص 114.
43 - يادداشتهاي علم، همان منبع، ج 2، ص 361، وي در جاي ديگري نيز به همين موضوع مجدداً اشاره كرده است: «اين پسره [خسرو جهانباني] كه بيچاره دختر [شهناز] را براي منافع شخصي گرفتار [ال. اس. دي] خوردن و حشيش كشيدن كرده است تغيير بدهد. پيشين، ص 232، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، بدون شرح، به روايت اسناد ساواك، تهران، چ اول، بهار 1387، ص 23، در ادامه گزارش درباره قاچاق مواد افيوني توسط اشرف پهلوي مينويسد: «والاحضرت اشرف پهلوي به علت شناخته شدن در مسافرتهايي كه براي حمل مواد مخدر مينمايند از طرف پليس كشورهاي اروپايي تحتنظر ميباشند كمااينكه والاحضرت اصولاً حق ورود به خاك فرانسه را ندارد زيرا در هر مسافرتي كه معظملها مينمايند با استفاده از مصونيت خاندان سلطنتي مبادرت به حمل مقادير زيادي مواد افيوني و هروئين به خاورميانه مينمايند و حتي والاحضرت فاطمه پهلوي كه داراي شوهر آمريكايي هستند در آمريكا تحت مراقبت ميباشند.
44 - از ظهور و سقوط، ترجمه دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، ج 1، تهران، مركز نشر اسناد لانه جاسوسي آمريكا، 1366، ص 47.
45 - فردوست، همان منبع، صص 5-264.
46 - فردوست در اين زمينه مينويسد: «... هر روز مقامات مهمي به خانه دولو ميرفتند؛ كسي كه ميخواست وكيل و يا سفير يا وزير شود، افسري كه ميخواست سرتيپ يا سرلشكر يا سپهبدي شود، فردي كه پرونده داشت و ميخواست از مجازات معاف شود و يا طرف را محكوم كند و امثالهم. او تمام درخواستها را مستقيماً در اتاق خواب محمدرضا به اطلاعش ميرساند و بدون استثنا همه تصويب ميشد. لذا همه به خانه دولو رو ميآوردند.» پيشين، ص 264.
47 - همانجا.
48 - علم در خاطراتش مينويسد: «1/2/1349، در مورد سفرمان به شيراز گزارش دادم و به من دستور دادند كه [امير هوشنگ] دولو هم حتماً همراهمان باشد. وقتي گفتم كه اين ممكن است باعث دلخوري شهبانو بشود. جواب داد من نميتوانم به تمام خواستههاي دل او عمل كنم.» علم، اميراسدالله، گفتگوهاي من با شاه، ج 1، تهران، طرح نو، چ اول، 1371، ص 2032.
49 - كوچكيان فرد، همان، ص 144.
50 - در اين مورد ر.ك: كوچكيان، همان منبع.
51 - پرونده انفرادي هوشنگ دولو، تاريخ 10/12/50.
52 - مقدار اين ترياك 25 گرم بوده است.
53 - كوچكيان، همان منبع، ص 144.
54 - همان، ص 152. در مورد تطميع روزنامههاي سوئيس، ص 146.
55 - كوچكيان، همان، ص 147. در سندي در اين مورد آمده است: «... جان نثار [محمود اسفندياري] اظهار داشت اگر منظور اين است كه آقاي دولو به سوئيس آمده و بلافاصله توقيف و قاضي سرو صداهايي را كه راه انداخته بود تجديد نمايد آمدن ايشان به سوئيس منطقي نخواهد بود مگر اينكه دولت سوئيس اطمينان بدهد كه آقاي دولو كه بيمار و سالهاست كه معتاد است به علت اعتياد گرفتاري پيدا نكند...» سند شم 191 تا 186 - 5-2-171 الف.
56 - گفتگوهاي من با شاه، ج 1، ص 232.
57 - مينو صميمي در مورد هدايايي كه رژيم پهلوي هر ساله براي روزنامهنگاران سوئيسي ميفرستاد مينويسد: «وزارت خارجه ايران با آگاهي از بدنامي خانواده سلطنتي در سوئيس، به من مأموريت داده بود هر مقاله و گزارشي در مطبوعات سوئيس راجع به ايران و سفرهاي شاه به سوئيس انتشار مييابد همه را به فارسي ترجمه كنم تا از سوي سفارتخانه براي اطلاع مقامات وزارتخانه به تهران ارسال شود. و البته در جهت هرچه بيشتر كاستن از درج مقالات ناخوشايند راجع به شاه، وزارت خارجه ايران همه ساله قبل از كريسمس هداياي گرانقيمتي از قبيل فرشهاي ابريشمي، مقادير معتنابه خاويار و قوطي سيگارهاي طلا يا نقره با آرم دربار شاهنشاهي به سفارتخانه ميفرستاد تا از طريق من به روزنامهنگاران سوئيسي داده شود.» صميمي، مينو، پشت پردة تختطاووس، صص 117-116.
58 - كوچكيان، همان منبع، ص 151.
59 - در سندي به اين موضوع نيز اشاره شده است: «... اگر مجدداً بازداشت شود [قريشي] ممكن است آقايان خوانساري و پونسه وكيل خودش را به عنوان مسئول تغيير اظهارات معرفي كند. لذا تصميم گرفته شد كه به او توصيه كنيم كه حقيقت را كه با گفتار دولو و قشقايي تطبيق ميكند بگويد. من تجديد ميكنم اين مطلب را كه آقاي قريشي نبايد دربار شاهنشاهي را دوباره وارد اين ماجرا بكند و بايد او را آزاد گذاشته و مسئول سرنوشت خويش...» همان سند شم 124 و 123 - 5-5-171- الف.
60 - كوچكيان، همان منبع، ص 152.
61 - خاطرات علم، ج 4، همان منبع، ص 156.
62 - در بخشي از مقاله «پارتي شاهانه در مونيخ» مندرج در نشريه بيلدسايتونيگ چاپ آلمان در مورد قريشي مينويسد: «... حسن قريشي يكي از ثروتمندان ايراني مقيم آلمان كه اكثراً بين شهرهاي ژنو و مونيخ در مسافرت ميباشد و در معاملات غيرقانوني مواد مخدر شركت دارد اخيراً توسط مقامات سوئيس توقيف [شده] و يكي ديگر از نزديكان شاه ايران به نام دولو كه در اين معاملات سهيم بوده است توانسته با استفاده از مصونيت سياسي كشور سوئيس را ترك نمايد...» سند شم 259-5-2-171- الف.
63 - گفتگوهاي من با شاه، ج 1، همان منبع، صص 333-332.
64 - كوچكيان، سند 135 تا 133-5-2-171-الف.
65 - همان. دكتر گوركن سعي نمود و موفق شد كه وضعيت مرا بزرگ جلوهگر سازد. پليس و قاضي بازپرس از نقشي كه دكتر گوركن ايفا ميكرده اطلاع داشتهاند. منتظر ورود شاه به سنت موريتس شدند آنگاه جريان امر را فاش ساختند.» سند شم 216-5-2-171- الف.
66 - همان، سند شم 310-5-2-171- الف.
67 - همان، كوچكيان نام وكلاي هر كدام را آورده است. ر.ك: همان منبع، ص 146.
68 - الكساندر آقايان وكيل دعاوي و نمايندة ارامنه جنوب در مجلس شوراي ملي بود و مورد قبول كامل محمدرضا بود. فردوست، همان، ص 262.
69 - فردوست مينويسد: «... [فليكس] به طور مداوم نماينده ارامنه جنوب در مجلس ميشد تا اينكه به دستور محمدرضا سناتور گرديد.» پيشين، ص 263.
70 - همان، ص 263.
71 - همان، صص 606-605.
72 - وي در سال 1283ش در كاشان متولد شده است و در 1362 به انفصال دايم از خدمات دولتي محكوم گرديد.
73 - در بهمن ماه 1331 ماده واحدهاي از تصويب مجلس شوراي ملي گذشت كه در حقيقت پيشدرآمد تهيه و تدوين قانون منع كشت خشخاش و استعمال ترياك بود. در 1334 هم كشت خشخاش مجدداً ممنوع شد اما دولت نتوانست در برابر ورود سيلآساي ترياك قاچاق مقاومت نمايد و ناچار تصميم گرفت به كشت خشخاش مبادرت نمايد و صدور ترياك در 13 اسفند 1347 شد. در اين مورد ر.ك: كوهن آلن، فرهنگ مواد مخدر، حسن حاجحسين جوادي، تهران، نشر محبي، تهران، 1373، صص 86-82.
74 - براي نمونه رجوع شود به اسناد شم 11 و 8 از همين مجموعه.
75 - فردوست، همان منبع، ص 262.
76 - اسناد ساواك، پرونده انفرادي جهانشاه صالح، تاريخ 7/9/1337 و 4/2/1337 و 23/1/1342.
77 - همان، تاريخ 4/2/1338.
78 - همان، تاريخ 17/6/1344 و 20/2/1342.
79 - در اين مورد در سندي آمده است: «... والاحضرت اشرف پهلوي بزرگترين باند قاچاقچيان ترياك و مواد مخدر ايران را سرپرستي ميكنند و آقاي دكتر جهانشاه صالح وزير سابق بهداري نيز با مشاراليها همكاري و معاونت دارند و به همين جهت دستگاههاي قضايي و انتظامي قادر به تعقيب شديد قاچاقچيان و دستگيري مؤثرترين آنها نميباشند.» سند مندرج در: مواد مخدر به روايت اسناد ساواك، همان منبع، ص 196.
80 - پرونده انفرادي هوشنگ دولو، سند شم 35، تاريخ 27/3/1351.
81 - همانجا.
82 - همان، صالح، تاريخ 1/12/1337.
83 - پرونده انفرادي سردار فاخر حكمت، تاريخ 11/6/1349.
84 - پرونده انفرادي سيدجعفر بهبهاني، تاريخ 11/12/1339.
85 - فردوست، همان منبع، ص 265.
86 - ر.ك: تيمور بختيار به روايت اسناد ساواك، ج 3.
87 - پرونده انفرادي پرويز خسرواني.
88 - در يك مورد دكتر راجي از شخصي به نام «تهراني» كه با يكصد كيلو ترياك دستگير شده بود؛ 5 ميليون تومان دريافت داشته است. ر.ك: شهلا، بختياري، همان منبع، ص 95.
89 - اسناد ساواك، كلاسه 73809، بدون تاريخ.
90 - شهلا بختياري، همان منبع، صص 113-112.

منبع:فصلنامه مطالعات سیاسی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، جلد 25

این مطلب تاکنون 3666 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir