ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 121   آذر ماه 1394
 

 
 

 
 
   شماره 121   آذر ماه 1394


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
نقد كتاب
«دخترم فرح»

كتاب ”دخترم فرح” همچون بسياري از آثار روايي- تاريخي مربوط به دوران پهلوي، كه اين روزها در بازار نشر خودنمايي مي‌كنند، در چارچوب مناقشات ديرينه پهلوي ها و وابستگانشان، نگاشته شده است. البته بايد اذعان داشت خانم فرح ديبا علي رغم همه رنجشهايش از پهلوي ها، به دليل محدوديتهايي كه فرزندانش ايجاد مي‌كنند، كمتر در مقام مقابله با آثار متعددي كه وي را مستقيماً طي دهه گذشته آماج حملات خود قرار داده‌اند برآمده است.
اين گونه آثار كه عمدتاً در قالب خاطرات و با سرمايه اشرف پهلوي به رشته تحرير درآمده، در داخل كشور عرضه شده‌اند. اين همزاد محمدرضا البته با توسل به اين شيوه و همچنين با به خدمت گرفتن نويسندگاني در داخل و خارج كشور، آثاري را در جهت تطهير خود نيز خلق كرده است. در اين آثار از فرح ديبا به عنوان قدرت‌طلب، فاقد هويت خانوادگي، گسترش دهنده فساد آشكار در دربار از طريق دوستانش چون ليلي ارجمند، عامل باز شدن پاي روشنفكراني به دربار كه به دليل داشتن عقايد ماركسيستي؟! موجب سقوط پهلوي شدند و … ياد مي‌شود.
به اين ترتيب، در فضايي كه آثاري چون «محافظ شاه»، «پس از سقوط»، «ملكه پهلوي» و … ايجاد كرده بودند، انتشار كتاب «دخترم فرح» را بايد اولين واكنش به حجم سنگين حملات به فرح ديبا دانست. البته آنچه از شواهد و قرائن پيداست، اين كه در اين مقابله محدود نيز بسيار با احتياط عمل شده است تا خانم فرح ديبا مستقيماً در يك صف‌آرايي آشكار با بقاياي پهلوي ها قرار نگيرد، اين احتياط تا بدان جاست كه حتي به صورت غيرمستقيم و با واسطه، انتساب اين كتاب به خانم فريده ديبا نفي شده است، احتمالاً با اين هدف كه بعد از يك جنگ قلمي تعديل خصومتها، صورت گيرد.
كتاب ”دخترم فرح” گرچه تلاش دارد از زبان مادر فرح بخشي از ناهنجاريهاي اخلاقي و فساد سياسي پهلوي ها را بازگو كند و در اين زمينه اطلاعات بديعي را در اختيار خواننده قرار مي دهد و از همين طريق توانسته آتش توپخانه بقاياي پهلوي را خاموش سازد، اما بايد اذعان داشت در مقام تطهير فرح ديبا توفيق چنداني كسب نكرده است. به عنوان نمونه زماني كه نقش محوري و كليدي پهلوي ها را در غارت دفينه‌هاي تاريخي و آثار باستاني كشور به تصوير مي‌كشد، هر چند تلاش دارد تا فرح ديبا را مخالف تاراج اين ثروت ملي معرفي كند، اما به دليل وجود برخي تعارضات و با توجه به قرائن ديگري كه دلالت بر امري متفاوت دارد، خواننده نمي‌تواند چنين ادعايي را به سهولت بپذيرد: «فرح خيلي تلاش كرد محمدرضا را راضي كند تا اين نفايس تاريخي به موزه ايران باستان سپرده شوند، اما محمدرضا گفت: موزه ايران باستان آنقدر از اين خرت و پرت‌ها پر شده كه ديگر جا براي اشياي جديد ندارد.
پس از كشف آثار تاريخي كه در چالوس به دست آمد احمدرضا، محمدرضا و اشرف هم به تپه‌هاي چالوس علاقه مند شدند. كاشف به عمل آمد كه شهر باستاني چالوس در ارتفاع قرار داشته… (ص277)از جمله فرازهاي اين كتاب كه در تعارض با اين ادعاست و نشان از آن دارد كه اگر خانم فرح ديبا خود را با پهلوي ها همگون نساخته بود، دستكم با آنان مخالفتي نيز نداشته، اين روايت است:
«ولي وقتي به سفر پاريس رفتم و موزه «لوور» را ديدم متوجه شدم انگليسي‌ها در اين غارت آثار فرهنگي ايران تنها نبوده‌اند. همچنين در موزه «آرميتاژ» در سن پترزبوگ كوهي از اشياي عتيقه ايراني وجود دارد. در بازگشت به ايران اين مطلب را به فرح گفتم. فرح گفت: وجود اين اشياي ايراني در خارج از كشور از يك نظر به نفع ايران است: زيرا در ايران مردم علاقه‌اي به بازديد از موزه‌ها ندارند، اما در لندن هر سال ميليونها انگليسي و توريستهاي خارجي از بريتيش ميوزيم بازديد مي‌كنند و ضمن مشاهده آثار ايراني با فرهنگ و تمدن غني گذشته ايران آشنا مي‌شوند، و اين براي تبلبغ ايران خوب است!»(ص186)
بنابراين از نگاه تيزبين خوانندگان و محققان تاريخ، دارنده چنين ديدگاهي در مورد سرقت دفينه‌هاي تاريخي ايران نمي‌توانسته در آن زمان مخالفتي با افرادي چون اشرف داشته باشد؛ زيرا حاصل تجارت پر سود باندهاي دربار در نهايت سر از موزه‌هاي اروپايي و آمريكايي درمي‌آورد و اين دقيقاً چيزي است كه خانم فرح ديبا در مقام دفاع از آن بر آمده است.همچنين اين خاطرات به طور غيرمستقيم پرده از بسياري از عوام فريبيهاي تبليغاتچي هاي دربار كه آخرين همسر شاه را مستمسك مناسبي براي ارائه يك چهره مردمي يافته بودند، برمي‌دارد. هنوز تبليغات پر حجم رژيم پهلوي در جريان وضع حمل فرح ديبا در يك بيمارستان دولتي و در جنوب شهر تهران فراموش نشده است.
بايد اعتراف كرد دستگاه تبليغاتي دربار در اين زمينه توانمندي چشمگيري از خود ارائه كرد و توانست در شرايطي كه چهره پهلوي ها در ميان عامه مردم تخريب شده بود، از طريق ترسيم يك چهره مردمي و نزديك به توده‌هاي محروم، ذهنيت منفي ايجاد شده از پهلوي ها را ترميم كند، اما اكنون بيان اسراف و تبذيرهاي غيرقابل تصور (البته بعضاً در قالب نوعي تفاخر) از زبان خانم فريده ديبا براي كساني كه تحت تأثير آن تبليغات بودند حقايق را روشن مي‌سازد. فرح و محمدرضا كه آرايشگر، دكوراتور، آشپز، خياط، عوامل پذيرايي كننده و ... را براي مراسم ازدواج خود از فرانسه به خدمت ‌گرفتند، علاوه بر تحقير صنوف مختلف ايران و به زير سؤال بردن لياقت آنان، با به تاراج دادن سرمايه ارزي كشور، بي‌توجهي خود را به طبقات محروم جامعه به اثبات رساندند.
براستي اعتراف به اينكه براي تهيه يك نوار يا روبان، هواپيمايي اختصاصي به خارج اعزام مي‌شده براي هر ايراني تكان دهنده است: «هواپيماي اختصاصي به طور مرتب بين تهران و پاريس پرواز مي‌كرد تا لوازم مورد نياز مجلس جشن را به تهران بياورد... گاهي اوقات خياط فرانسوي كه فراموش كرده بود يك نوار يا روبان را به تهران بياورد هواپيما را به فرانسه برمي‌گرداند تا براي او يك قطعه روبان بياورد، در حالي كه همين روبان در تهران وجود داشت.» (ص58)
صرفنظر از اين‌گونه مسائل كه در لابلاي خاطرات با هدف ديگري مطرح شد، اما خوانندگان را به صورت غيرمستقيم به يك جمع بندي در مورد چگونگي تعامل خانم فرح ديبا با پهلوي ها، مي‌رساند، همان گونه كه اشاره شد، كتاب «دخترم فرح» عمده همت خود را صرف پاسخگويي به حملات اعضاي خانواده پهلوي به خانواده ديبا كرده است. اين هدف و ميزان ناراحتي از اشرف در بين اعضاي خانواده پهلوي، به صورت كاملاً مشخص در اين اثر بيان شده است:
«اين خانم فراموش كرده كه پدر بزرگوارش (رضا شاه فقيد) مهتر سفارت انگليس و بعداً هم يك امنيه ساده بود كه بر اثر بازي روزگار به سلطنت رسيد... من اين را از باب تحقير خانواده پهلوي نمي‌گويم، فقط مي‌خواهم يادآوري كنم اگر دخترم فرزند يك استوار ساده ارتش بود، اشرف و برادران و خواهرانش هم فرزند يك قزاق ساده بودند كه در سلسله مراتب نظامي خيلي پايين‌تر از پدر فرح قرار داشت.» (ص253)همين تعارضات نيز موجب شده است كه محققان تاريخ بتوانند از كتاب ”دخترم فرح” اطلاعات ارزشمندي به دست آورند. هر چند به دليل فقدان اطلاعات سياسي، خانم فريده ديبا در بيان خاطراتش دچار اشتباهات فراواني نيز شده است كه همين مسئله از جايگاه و اعتبار اثر مي‌كاهد، اما اين ضعف موجب نمي‌شود كه خواننده در مطالعه اين كتاب به اين جمع بندي برسد كه مطالب فراوان پراكنده‌اي به دست آورده است.
تاكنون در مورد اشرف و ساير فرزندان رضاخان مطالب فراواني در كتابهاي مختلف تاريخي آمده است. به عنوان نمونه ويليام شوكراس در كتاب خود به تفصيل در مورد فساد درباريان قلم‌فرسايي كرده است، اما با اين وجود، برخي از مطالبي كه خانم فريده ديبا در اين كتاب در مورد دخالت خانواده پهلوي در قاچاق آثار باستاني كشور به خارج و سردمداري توزيع مواد مخدر در داخل و همكاري با نيروهاي بين‌المللي بيان داشته بسيار پرجاذبه است.به عنوان نمونه ماجراي دستگيري «دايي‌قاسم» كه به دليلي مورد غضب اشرف قرار مي‌گيرد، اين گونه از سوي خانم فريده ديبا روايت مي‌شود:
«موقعي كه دايي قاسم كلان‌ترين قاچاقچي مواد مخدر ايران در دژ مستحكم خود در شهر همدان دستگير و به تهران انتقال داده شد من از فرح سؤال كردم كه چطور تا اين تاريخ پليس و نيروهاي خفيه ايران از وجود اين دژ مستحكم در وسط شهر همدان بي‌اطلاع بوده‌اند؟!… فرح ضمن تأكيد بر اين نكته كه بهتر است ديگر اسم دايي قاسم را بر زبان نياورم گفت: دايي قاسم يك فروشنده عمده بوده و در همه اين سالها ترياكهاي متعلق به اشرف و غلامرضا را در جهان توزيع مي‌كرده است. فرح هم كه اطلاعات دقيق‌تري داشت به من گفت:
هم قبل و هم پس از ممنوعيت كشت ترياك در ايران اشرف و غلامرضا داراي صدها هكتار زمينهاي مزروعي بوده‌اند كه انحصاراً در آنها ترياك كشت مي‌شد... (ص239)فعاليتهاي اشرف در خارج كشور در ابن زمينه برخلاف داخل بعضاً موجب سر و صداي فراواني مي‌شد، زيرا در داخل كشور كسي از ترس ساواك جرئت طرح اين موضوعات را حتي در محافل بسيار خصوصي نداشت: «در هفدهم نوامبر 1964 پليس سوئيس والا حضرت اشرف را در فرودگاه ژنو به خاطر همراه داشتن چندين چمدان بزرگ سرپر از هرويين خالص به ارزش بالغ بر 20 ميليون دلار بازداشت كرد. در اين سفر كاري (!) غلامرضا پهلوي هم همراه خواهر ناتني‌اش بود.پليس ژنو هر دو را به مقر دادگستري انتقال داد و بازجويي از خواهر و برادر شاه ايران به يك آبروريزي عظيم براي دربار ايران تبديل شد.» (ص243)روايت ديگر خانم فريده ديبا در مورد درگيريهاي اشرف با ساير باندهاي مواد مخدر اروپايي كه توسط ويليام شوكراس در كتاب ”آخرين سفر شاه نيز نقل شده، بسيار جامعتر است:
«در سال 1355 هنگامي كه اشرف پس از ملاقات با چند تن از سران بزرگ باندهاي قاچاق مواد مخدر به ويلاي مجلل خود در ژوان لوپن (جنوب فرانسه) برمي‌گشت اتومبيل وي به رگبار مسلسل بسته شد... به اشرف هيچ آسيب‌ جدي نرسيد، اما رسوايي بزرگي براي همه ما كه به نوعي به خانواده محمدرضا وابسته بوديم به بار آورد. روزنامه‌هاي معتبر فرانسه از جمله لوموند، فيگارو، اكسپرس،‌ فرانس سوار اطلاع دادند كه ترور شاهزاده ايراني از سوي يك سازمان جنايتكار به دليل دخالت اشرف پهلوي در بازار مواد مخدر فرانسه صورت گرفته است... محمدرضا به سفارتخانه‌هاي ايران در اروپا دستور داد تا به هر وسيله‌اي هست نشريات اروپا را ساكت كنند. سيل فرش و قاليچه، پسته و خاويار و هداياي گرانقيمت، حتي رپرتاژ آگهي‌هاي چند صدهزار دلاري به سوي نشريات اروپايي سرازير شد و پول زيادي صرف گرديد تا اين ماجراي فضاحت‌بار به فراموشي سپرده شود..» (ص245.244)
با اين وجود محمدرضا هرگز نخواست خواهر دو قلوي خود را از پرداختن به چنين اموري باز دارد. برخي براي توجيه اين مسئله ادعا كرده‌اند كه محمدرضا از اشرف حساب مي‌برده است، در صورتي كه هر زمان اعتراضات عمومي در كشور گسترش مي‌يافت شاه،‌ اشرف را به عنوان اولين كسي كه بيش از همه شهره به فساد مالي و اخلاقي بود وادار به خروج از كشور مي‌ساخت. بنابراين شاه قدرت وادار كردن اشرف به پذيرش مسئله‌اي در حد خروج اجباري از كشور را داشته است، اما اينكه چرا حاضر نبود جلوي اين گونه اشتغالات درآمدزاي خانواده خود را بگيرد، بحثي است كه تا حدودي مي‌تواند ميزان ولع سيري ناپذير خانواده پهلوي در مال اندوزي را مشخص سازد. البته كتاب «دخترم فرح» در حد خود پاسخي از زبان پهلوي دوم به اين موضوع مي‌دهد:
«محمدرضا مي‌گفت: رونق اقتصادي ايران سبب گرديده تا عامه مردم به امور پولساز و پردرآمد روي بياورند. چرا بايد برادران و خواهران من از اين وضعيت جديد اقتصادي بهره‌مند نشوند؟!»(ص234)
توضيحات ويليام شوكراس در كتاب «آخرين سفر شاه» در اين زمينه بسيار جامعتر است: «يكي از اعضاي خانواده پهلوي گنجينه‌هاي هنر ملي ايران به ويژه صنايع دستي طلاي مربوط به دوران باستان را كه در تپه مارليك از زير خاك درآمده بود علناً دزديد و براي استفاده شخصي به خارج از كشور برد. شاه در 1971و 1974 و بالاخره در 1978 كه ديگر خيلي دير شده بود كوشيد جلوي اين گونه فسادها را بگيرد، اما هميشه اين كار را با ترديد مي‌كرد. نظر باطني‌اش اين بود كه اگر بازرگانان معمولي ايراني از قبل سياستهاي او كوههايي از پول به دست مي‌آورند، دليلي ندارد كه خانواده خودش از مزايايي كه به ايران داده است بهره‌مند نشوند.»(ص244)نكته ديگري كه اين كتاب در مورد روابط حاكم بر دربار روشن مي‌سازد، بحث ابعاد گسترده چگونگي بهره‌برداري از ضعفهاي شخصيتي محمدرضا پهلوي است. در اين زمينه ويليام شوكراس نوشته است: «از دربار ايران بوي تعفن سكس بلند بود. همه دائماً در اين خصوص صحبت مي‌كردند كه آخرين معشوقه سوگلي شاه كيست... دلالي محبت يكي از اشكال پيشرفته هنر در محافل تهران به شمار مي‌رفت. يكي از درباريان جوان و پشتكاردار كه در حال حاضر در محله بلگر يوياي لندن زندگي مي‌كند، مي‌گويد:
براي پيشرفت مي‌بايست پااندازي كرد.» (آخرين سفر شاه ص443)اما آنچه خانم ديبا در اين زمينه افشا مي‌كند ابعاد فاجعه را بسيار عميق‌تر نشان مي‌دهد. در كتاب ”ملكه پهلوي” چگونگي سير ترقي را براي افسران عالي رتبه ارتش از زبان مادر محمدرضا دريافته بوديم. اكنون با اطلاعاتي كه كتاب ”دخترم فرح” در اختيار ما قرار مي‌دهد مي‌توان به اين واقعيت پي برد كه در اين خانواده هيچ‌گونه پايبندي به ابتدايي‌ترين اصول اخلاقي و روابط انساني و خانوادگي وجود نداشته است. يعني راه رشد و ترقي حتي براي اعضاي خانواده پهلوي همان بوده است كه مقامات سياسي،‌ افسران ارتش و... به آن توسل مي‌جسته‌اند. بايد اذعان داشت كه اين واقعيتهاي شرم آور دربار پهلوي را به پديده اي نادر در تاريخ بشر مبدل مي سازد.«اينجا بايد يك پرانتز هم باز كنم و با كمال تأسف بگويم كه اشرف و شمس خدمات جنسي هم به محمدرضا ارائه مي‌دادند و زنان و دختران زيبا را به او معرفي مي‌كردند. من و فرح مي‌دانستيم كه گاهي اوقات شمس يا اشرف دختر جواني را به دام مي‌اندازند و محمدرضا را براي سوء استفاده از آن دختر بدبخت به كاخ خود دعوت مي‌كنند.» (ص260)چنين شناختي از خانواده پهلوي موجب مي شود كه بعد از خروج از ايران در كشورهاي مختلف نگاهي بسيار تحقيرآميز به آنان وجود داشته باشد. در آمريكا، مكزيك، پاناما و… نظاميان و مسئولان سياسي صراحتاً وحتي با توسل به زور انتظارات خود را مطرح مي ساختند.
تاريخ آنگاه كه از زبان سازندگان آن بيان مي شود مي تواند بسيار عبرت آموز باشد.محمدرضا در طول 37 سال سلطنت خود اصولاً حريم هيچ خانواده اي را پاس نمي داشت خود به ذلتي گرفتار آمد كه خانم فريده ديبا مي گويد:«سالها لذت حكومت به ذلت اين چند ماه نمي ارزد.»

منبع:دفترمطالعات و تدوين تاريخ ايران

این مطلب تاکنون 4001 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir