ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 118   شهريور ماه 1394
 

 
 

 
 
   شماره 118   شهريور ماه 1394


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
سلطه ساواک بر مطبوعات و نشریات

ساواك از همان آغاز فعاليت، در نظارت بر مطبوعات و روزنامه‌هاي كشور نقش اصلي داشت. هنگامي كه ساواك تأسيس شد، مدتها از سركوب مطبوعات مستقل مي‌گذشت و ديگر روزنامه‌ها و مطبوعات قابل اعتنايي منتشر نمي‌شدند؛ بسياري از روزنامه‌نگاران مخالف و ارباب جرايد نيز از عرصه فعاليت مطبوعاتي كنار رفته و يا رفتار دلخواه حكومت را پيشه كرده بودند.
اما اين سازمان تازه تأسيس بيش از پيش در نظارت و جلوگيري از شكل‌گيري مطبوعات مستقل كوشيد. اعطاي مجوز انتشار روزنامه و مطبوعات، تنها به تأييد اين سازمان منحصر شد؛ تعيين صلاحيت سياسي، اجتماعي و اخلاقي و فردي صاحبان، سردبيران و نيز نويسندگان و هيئت تحريريه نشريات نيز صرفاً به ساواك سپرده شد. از آن پس تنها كساني مي‌توانستند امتياز نشريه داشته باشند و يا در مطبوعات به فعاليت بپردازند كه پيشاپيش ساواك نظر مساعد خود را اعلام كرده باشد.
در دوران رياست تيمور بختيار بر ساواك، سانسور و كنترل مطبوعات با شدت هر چه تمام ادامه يافت. بختيار در رأس فرمانداري نظامي تهران تجارب بسياري در سانسور و نظارت بر نشريات اندوخته بود و تيم سانسور خود را به ساواك منتقل كرد و با گسترش دامنه فعاليت آن، رعب و وحشتي تام در مطبوعات ايجاد كرد. در چهار سال پاياني دهة 1330، ساواك بر مطبوعات سراسر كشور نظارت داشت. در اين ميان نشريات و روزنامه‌هاي پايتخت بيشتر در تيررس ساواك و شخص تيمور بختيار قرار داشتند و ساواك در جهت‌دهي محتوايي مطبوعات نقش داشت.
نام تيمور بختيار بر اندام هر روزنامه‌نگار و صاحب جريده حتي موافق حكومت، لرزه مي‌انداخت. بختيار در موارد متعدد شخصاً روزنامه‌‌نگاران و ارباب مطبوعات را به دفترش احضار مي‌كرد و درباره مسائل مختلف از آنان پرسش مي‌نمود و تهديد مي‌كرد. وي درباره جهت‌گيري نشريات مربوطه و مطالبي كه از نظر او نمي‌توانست منطبق با خواست حكومت باشد توضيح مي‌خواست؛ وي در برخورد با مخاطبان مطبوعاتي‌اش، به توهين و تهديد متوسل مي‌شد.
در ماههاي پاياني سال 1339، مطبوعات جاني گرفتند و سانسور مطبوعات تا اندازه‌اي فروكش كرد؛ اين روند تا پايان دوره نخست‌وزيري علي اميني نيز با نوساناتي ادامه يافت. در سالهاي نخست دهه 1340، همزمان با رياست سرلشكر حسن پاكروان بر ساواك و آغاز نهضت امام خميني(ره)، مرحله نويني از برخورد ساواك و مجموعه حاكميت با مطبوعات و رسانه‌ها آغاز شد. در دوره نخست‌وزيري علم، حدود 80 نشريه ادواري و روزنامه به بهانه‌هاي مختلف تعطيل شدند. نشريه‌هايي نيز كه اجازه انتشار يافتند، تحت سانسور و نظارت شديد ساواك قرار گرفتند و در تعيين مطالب و محتواي آنها، ساواك دخالت مي‌‌كرد.
با آغاز رياست نصيري بر ساواك، سانسور مطبوعات گسترش يافت. در دهه‌هاي 1340 ـ 1350، مطبوعات و روزنامه‌ها از محتوا عاري شدند؛ در همان حال روزنامه‌نگاران و ارباب مطبوعات، تحت مراقبتهاي دائمي ساواك قرار گرفتند.
دوران نخست‌وزيري اميرعباس هويدا (1343 ـ 1356) سخت‌ترين برهه سانسور و كنترل سازمان يافته مطبوعات و روزنامه‌ها را تجربه كرد و ارباب مطبوعات و نويسندگان جرايد، تنها در چارچوب تعيين شده از سوي ساواك و مجموعه حاكميت قلم‌فرسايي مي‌‌كردند. مطبوعات همواره سايه سنگين ساواك را بر فعاليتهاي خود احساس مي‌كردند.
آنچه در نشريات منعكس مي‌شد، در درجه اول ارائه تصويري غيرواقعي، تحسين‌آميز و ستايش‌گرانه از شخص شاه و دربار بود. چنين القا مي‌شد كه كشور تحت هدايتهاي شاه به سرعت در مسير توسعه و تعالي قرار گرفته و مخالفان حكومت جز جلوگيري از اين حركت قصدي نداشته و بنابراين محكوم به شكستند. به عبارت ديگر مطبوعات تنها مواردي را منعكس مي‌‌كردند كه خوشايند ساواك، دربار، شاه و مجموعه حاكميت بود.
با آغاز دهه 1350 و با افزايش قيمت نفت، شاه بيش از پيش به استبداد روي آورد. توهم قدرت، او را دچار بيماري مزمني كرده بود؛ سانسور مطبوعات شدت بيشتري يافت و ساواك با همكاري وزارت اطلاعات و جهانگردي در كنترل ارباب مطبوعات و روزنامه‌نگاران از هيچ تلاشي فروگذار نمي‌كرد. در آن برهه، حتي نشرياتي كه وفاداري بدون قيد و شرطي به حكومت داشتند نيز از اعمال فشار ساواك و سانسورچيان مطبوعات آسوده نبودند.
مهمترين اتفاق عرصه مطبوعات در سال 1353، تعطيلي حدود 63 روزنامه، مجله و نشريه ادواري بود كه دليل آن هيچ‌گاه به طور واضح و روشن اعلام نشد. اما تعطيلي نشريات كه تعداد باقي مانده آنها به زحمت از ده مورد تجاوز مي‌كرد، زمينه تأسيس حزب واحد رستاخيز را در اسفند 1353 فراهم آورد؛ ساواك در گزينش و تعطيلي اين نشريات عامل اصلي بود. به نظر مي‌رسيد شاه و مجموعه حاكميت، ديگر حتي انتشار نشريات و روزنامه‌هاي موافق نظام حاكم را نيز تحمل نخواهند كرد.
در اين دوره نشريات و روزنامه‌هاي فكاهي و طنز نيز از تيغ سانسور در امان نماندند و در موارد متعددي نشريات فكاهي به دليل انتشار مطالب طنز و انتقاد از برخي نارساييها، توسط ساواك توقيف شدند.
ساواك در سالهاي نخست فعاليت، مأموراني در روزنامه‌ها داشت كه مجلات و نشريات ادواري را پس از چاپ و در آستانه انتشار و توزيع و روزنامه‌ها را پس از چاپ اولين شماره به اين سازمان ارسال مي‌كردند تا در صورت تأييد سانسورچيان چاپ گردد. اين روند طي سالهاي دهه‌هاي 40 و 50 تكامل يافت و به زودي مأموراني از ساواك در هيئت تحريريه و سردبيري نشريات قابل اعتنا مشغول به كار شدند.
بدين ترتيب سانسور به عنوان بخش جدايي‌‌ناپذير مطبوعات پذيرفته شد، هر چند ساواك، گروه قابل اعتنايي از نويسندگان و صاحبان دانش و علم را به خدمت گرفته بود، اما تعداد مأموران كم سواد و ناداني هم كه به دليل بيسوادي و ناداني مشكلات عديده‌اي براي ارباب جرايد فراهم مي‌آوردند، كم نبودند. چه بسا روزنامه‌نگاران و نويسندگاني كه به دليل سوء برداشت و يا كج‌فهمي مأموران سانسورچي ساواك، ممنوع‌القلم شده و يا تحت شكنجه قرار گرفتند.
گفته مي‌شد امريكا طرحهايي براي بهره‌گيري هم پيمانان خود در كشورهاي جهان سوم نظير ايران اجرا مي‌‌‌كرد كه به موجب آن بايستي روزنامه‌ها و مطبوعات اين كشورها براي توسعه و پيشرفت در اختيار رژيمهاي متبوع خود قرار گيرند. اين موضوع خود به عامل مهمي در كنترل رژيم پهلوي بر مطبوعات ‌شد تا به بهانه حمايت از طرحهاي توسعه‌اي، سانسور شديدي بر مطبوعات اعمال كنند و خط‌مشي آن را با سياستهاي خود هماهنگ سازند.
در چنين شرايطي مطبوعات صرفاً به انعكاس اخبار و اطلاعات يك سويه ارائه شده از سوي حكومت مي‌پرداختند و تبليغات گسترده‌اي به سود حكومت انجام مي‌دادند. بر همين اساس، به تدريج اقبال مردمي نسبت به روزنامه‌ها كاهش يافت. سردبيران و مديران مسئول روزنامه‌ها و نشريات، تقريباً ارتباط دائمي با ساواك و ساير مراجع حكومتي داشتند و در مذاكرات مكرر كه با تهديد و توهين نيز همراه بود، خط‌مشي و رويكرد نشريات مربوطه تعيين مي‌شد.
از جمله اقدامات ساواك و وزارت اطلاعات و جهانگردي كه در پي نارضايتي شاه از مطالب مندرج در برخي نشريات پرتيراژ و صاحب‌نام صورت گرفت، تعيين سردبيران تحميلي آنها بود.
از جمله سردبيران تحميلي ساواك در نشريات، پرويز لوشاني و علي شعباني بودند كه هر يك، مدتي در نشريه خواندنيها اين مهم را برعهده داشتند. فشار ساواك صرفاً متوجه نشريات و نويسندگان مستقل نبود. چنانكه علي‌اصغر اميراني صاحب‌امتياز نشريه خواندنيها كه نيز حمايت و طرفداري او از حكومت بر كسي پوشيده نيست، مكرر طي نامه‌هايي خطاب به رجال درجه اول كشور، از اقدامات ساواك و دستگاههاي ناظر بر مطبوعات گله مي‌كرد.
بسياري از نويسندگان نشريات، شامل روشنفكران چپ و وابستگان به گروههاي سياسي چپ و حزب توده بودند كه پس از اعلام وفاداري و همكاري با ساواك از سوي اين سازمان وارد عرصه مطبوعات و روزنامه‌نگاري شده بودند. موارد بسيار اندكي پيش مي‌آمد كه ساواك در روزنامه‌هاي مختلف خبرچيني نگمارده باشد و يا از همكاري و حمايت مسئولان و نويسندگان مطبوعات بي‌بهره مانده باشد.
مهمترين نشريات و روزنامه‌هاي كشور از كمكهاي مالي دولت نيز برخوردار بودند. اين مشوقها، نقش چشمگيري در هماهنگ‌سازي ارباب مطبوعات با مشي دلخواه حكومت بازي مي‌كرد. ساواك با اعمال سياست تهديد و تحبيب، موفق شده بود مطبوعات منتشره را تا حد زيادي با خواسته‌هاي حكومت همراه سازد و بسياري از نشريات و روزنامه‌ها دچار نوعي خودسانسوري شده بودند.
ساواك فهرست بلندبالايي از نويسندگان، روشنفكران و صاحبان قلم و انديشه در اختيار داشت كه آنان را ممنوع‌القلم كرده و به نشريات و روزنامه‌هاي مختلف دستور داده بود مطلبي از آنان به چاپ نرسانند. چاپ نام بسياري از فعالان سياسي در داخل و خارج كشور نيز در نشريات ممنوع بود و با نشريات متخلف به شدت برخورد مي‌شد.
علاوه بر اين، ساواك به كار بردن واژه‌هايي چون شهيد، گل سرخ، جنگل، فرداي اميد، فرداي سپيد، فرداي بهتر، افق تاريك، طلوع آفتاب، فرياد، حنجره، زخم، زخمي، هراس، دلهره و دهها عبارت ديگر را در نشريات ممنوع كرده بود. از ديگر حساسيتهاي ساواك، به كار بردن اسامي و عبارات مربوط به شاه و خاندان سلطنت بود. يك اشتباه چاپي در جريان حروفچيني و نظاير آن، كفايت مي‌كرد تا مسئولان نشريه به شكنجه ساواك دچار شوند.
نشريات، از انتشار مطالب انتقادي منع شده بودند و نوشته‌هاي مخالفان و منتقدان سياسي حكومت هيچ‌گاه امكان انتشار نداشتند و متخلفين تحت تعقيب ساواك قرار مي‌گرفتند. در موارد متعددي، نشريات به دليل انتشار نامه‌اي گلايه‌آميز، حتي بسيار خفيف، توسط ساواك تحت فشار قرار مي‌گرفتند و تلاش مي‌شد نويسندگان مطالب شناسايي و مورد بازخواست قرار گيرند. علاوه بر آن، نشريات و روزنامه‌ها از چاپ و انتشار تصاوير و عكسهاي مخالفان نيز منع شده بودند.
نام افرادي چون امام خميني و مصدق در رأس اين اسامي ممنوعه قرار داشتند. علاوه بر آن، ساواك حتي از انتشار مطالب و عكسهايي از ورزشكاران و هنرمندان كه گمان مي‌رفت موجبات اشتهار و محبوبيت اجتماعي آنان را فراهم آورد، جلوگيري مي‌كرد.
از جمله مهمترين اين افراد غلامرضا تختي بود كه به دليل اشتهارش به طرفداري از جبهه ملي، ساواك نسبت به انتشار مطالبي درباره او حساسيت نشان مي‌داد. هنگامي كه وي به طرز مشكوكي درگذشت، نشريات و روزنامه‌ها از انتشار مطالبي درباره او منع شدند و برخي نشريات ورزشي كه مطالبي درباره صفات انساني و موفقيتهاي ورزشي تختي چاپ كرده بودند، تحت فشار قرار گرفته و نويسندگان مربوطه بازخواست شدند. در مراسم تشييع، خاكسپاري و بزرگداشت تختي نيز، ساواك، نشريات و روزنامه‌ها را از تمجيد او منع كرد؛ حتي از چاپ و توزيع آگهي هاي مراسم بزرگداشت نيز جلوگيري شد.
در موارد متعددي، ساواك براي بدنام كردن مخالفان سياسي، مطالب دروغي درباره آنان چاپ مي‌كرد؛ نويسندگان ساواك مقالاتي در انتقاد از شخصيتهاي مخالف حكومت نوشته و در نشريات مختلف چاپ مي‌كردند. به دستور ساواك، در نشريه‌ها به امام خميني(ره) هتاكي كرده و سخنان ناروايي درباره او چاپ كردند. به‌ويژه پس از قيام 15 خرداد و تبعيد ايشان، نشريات به دستور ساواك، مطالب و نوشته‌‌هاي توهين‌آميز متعددي درباره ايشان چاپ كردند.
هر چند طي سالهاي نخست فعاليت ساواك، هنوز برخي گروههاي سياسي نظير جبهه ملي نشرياتي در سطح محدود منتشر مي‌كردند، اما ساواك به زودي انتشار و توزيع اين‌ نشريات و جزوات را ممنوع اعلام كرد.
در مواردي هم كه گروههاي سياسي، ساواك را متقاعد مي‌كردند تا اجازه دهد نشرياتي منتشر كنند، ساواك بر آن بود تا با بهره‌گيري از اين نشريات كنترل شده، به ديگر مخالفان سياسي حكومت حمله كند. به طور مثال هنگامي كه خليل ملكي درصدد برآمد مجله «علم و زندگي» را از توقيف ساواك آزاد سازد، وعده داد با انتشار و به مدد اين نشريه، مقالات و گفتارهايي در انتقاد و مخالفت با حزب توده و كمونيسم به چاپ خواهد رساند.
در ناآراميهاي سياسي ـ اجتماعي كشور، نشريات و روزنامه‌ها از انعكاس دقيق و صحيح اخبار و حوادث و رخدادها منع مي‌شدند و تنها اطلاعات جعلي توسط ساواك به نشريات ديكته مي‌شد.
به طور نمونه وقتي آيت‌الله العظمي بروجردي در اوايل سال 1340ش. درگذشت، ساواك سانسور خبري شديدي بر مطبوعات حاكم كرد و نويسندگان و صاحبان مطبوعات را از نگارش مقالاتي درباره شخصيت علمي ـ سياسي و اجتماعي ايشان منع كرد و تعدادي از نشريات كه درباره ايشان مطالبي چاپ كردند، مورد بازخواست ساواك قرار گرفتند.
در تمام سالهاي 1341 و 1342 و آغاز نهضت امام خميني، مطبوعات و روزنامه‌ها تحت نظارت مستقيم ساواك، تنها مطالبي كه دربارة اين قيام از سوي ساواك در اختيار آنان قرار داده مي‌شد، چاپ مي‌‌كردند. درباره درگيري نيروهاي امنيتي و اطلاعاتي با مخالفان نيز گزارش دقيقي منعكس نمي‌شد. نشريات به خواست ساواك، مخالفان را گروهي بسيار اندك و محدود قلمداد مي‌كردند كه جز جلوگيري از توسعه و پيشرفت كشور، هدفي دنبال نمي‌‌كنند.
چنانكه حوادث مربوط به مخالفت امام(ره) و علما با لايحه انجمنهاي اسلامي، برگزاري رفراندوم، كشتار مدرسه فيضيه در 2 فروردين 1342 و نهايتاً قيام 15 خرداد 1342 هيچ‌گاه در مطبوعات انعكاس نيافت. اين روند در سال 1342 و سپس سال 1343 كه نهايتاً به تصويب لايحه كاپيتولاسيون و تبعيد امام خميني انجاميد، ادامه داشت.
از جمله مواردي كه ساواك سانسور خبري شديدي بر نشريات و روزنامه‌ها اعمال مي‌‌كرد، دادگاه محاكمات زندانيان سياسي بود. روزنامه‌ها و نشريات به ندرت اجازه مي‌يافتند گوشه‌هايي از جريان برگزاري جلسات دادگاهها را منعكس كرده و درباره دفاعيات متهمان گزارشي منتشر كنند. نشريات معمولاً درباره اين گونه مسائل خبري منتشر نمي‌كردند و هرگاه ضرورت مي‌يافت، صرفاً نكات ديكته شده توسط ساواك به چاپ مي‌رسيد.
نشريات و روزنامه‌ها هرگز مجاز نبودند درباره كشورهايي كه با حكومت پهلوي روابط دوستانه‌اي دارند، مطالب انتقادي منتشر كنند؛ امريكا، اسرائيل و انگلستان در رأس اين كشورها قرار داشتند.
ساواك مراقب بود، نشريات درباره ماهيت تجاوزكارانه دولت صهيونيستي و نقشي كه در سركوب و كشتار فلسطينيان برعهده داشت، قلم‌ نزنند و انتقاداتي متوجه آن نسازند. به‌ويژه به نشريات و روزنامه‌ها درباره اسرائيل «دستورات اكيد» داده شده بود كه مطلبي منتشر نكنند و به اصطلاح «خفقان» بگيرند.
ساواك همچنين مطبوعات و روزنامه‌ها را از تمجيد كشورهاي بلوك شرق و كمونيست و در رأس همه، اتحاد جماهير شوروي منع كرده بود. ساواك مراقب بود تا ارباب مطبوعات و نويسندگان روزنامه‌ها با نمايندگان سياسي و ساير مأ‌موران كشورهاي كمونيست در ايران ملاقات نكنند. ساواك، روزنامه‌ها و مطبوعات را تشويق مي‌‌كرد مقالاتي در انتقاد از كمونيسم و احزاب و گروههاي چپ منتشر كنند و سوء عملكرد حزب توده و ديگر گروههاي چپ را بشناسانند و بر ضرورت برخورد شديدتر با حزب توده و ديگر گروههاي چپ تأكيد ورزند.
با اين حال ساواك مراقب بود مطالبي از اين دست به روابط سياسي ـ اقتصادي ايران با شوروي و كشورهاي بلوك شرق آسيبي وارد نكند. ساواك نسبت به درج مطالب و تصاوير مربوط به كشورها و شخصيتهاي عربي حساس بود. و مراقبت مي‌‌كرد تا از كشورهاي عرب كه روابط نزديكي با ايران ندارند، تمجيد نشود. نشريات از درج تصاوير شخصيتها و رهبران كشورهاي عربي كه با حكومت ايران مخالف بودند، منع گرديدند.

نشريات فاقد محتوا
ساواك مطالب نشريات را قبل از چاپ بررسي مي‌كرد و به تشخيص خود به حذف و اضافه كردن جملات و واژه‌ها اقدام مي‌نمود. ساواك در نشريات مختلف چنين القا مي‌كرد كه رژيم پهلوي تنها برآورنده آمال و آرزوهاي ملي ـ مذهبي و نيز رهنمون كننده كشور به سوي توسعه و تعالي است. در همين راستا، ساواك درباره انتشار مطالب مربوط به تاريخ دوران معاصر ايران و به‌ويژه دوران پهلوي حساسيت نشان مي‌داد.
در موارد متعددي نيز ساواك ارباب مطبوعات را وادار مي‌كرد براي تجليل از نقش رژيم پهلوي در تاريخ معاصر ايران، مقالات، نوشته‌ها و اسناد سفارش شده و جعلي منتشر كنند. به طور نمونه نشريات هيچ‌گاه نتوانستند درباره تحولات سياسي ايران پس از كودتاي 28 مرداد 1332 و مسائلي نظير كودتا، كنسرسيوم نفت، پيمان سنتو و غيره مطالب مستندي چاپ كنند.
در سالهاي پس از اجراي انقلاب به اصطلاح سفيد نيز سانسور شديدي بر مطبوعات حاكم شد و روزنامه‌ها و نشريات از تجزيه و تحليل درست حوادث و وقايع دوران انقلاب سفيد و تبعات آن منع شدند. به طور مثال هنگامي كه مجله فردوسي مطلبي تاريخي از محمدابراهيم باستاني پاريزي چاپ كرد كه طي آن به نقش زنان در دربار ساساني اشاراتي شده بود، ساواك انتشار آن را برخلاف مصلحت حكومت تشخيص داده و مديرمسئول مجله فردوسي را مورد بازخواست قرار داد و تا مدتها از ارائه كمك مالي به اين نشريه خودداري كرد.
اخبار مربوط به اقدامات سوء حكومت پهلوي توسط ساواك سانسور مي‌شد و نشريات قادر نبودند مطلبي در اين باره بنويسند. به طور نمونه هنگامي كه رژيم پهلوي درصدد برآمد استقلال بحرين را به رسميت بشناسد و با تجزيه ايران موافقت كند، ساواك، مطبوعات را از درج هرگونه خبر، گزارش و مقاله‌اي كه مي‌توانست در تعارض با اين سياست حكومت قرار گيرد، برحذر داشت. نشريات صرفاً اجازه يافتند موضوع استقلال بحرين را بر اساس ديدگاههاي حكومت و ديكته‌هاي ساواك منعكس كنند.
در جريان حضور حكومت ايران در ناآراميهاي ظفار ـ عمان ـ كه طي آن صدها نفر از نيروهاي ايراني كشته و زخمي شدند، ساواك سانسور خبري شديدي بر مطبوعات حاكم كرد و از انعكاس اخبار مربوط به اين واقعه جلوگيري نمود.
نيز زماني كه در جريان برگزاري جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي، حكومت پهلوي توسط رسانه‌هاي گروهي و نشريات و روزنامه‌هاي كشورهاي خارجي مورد انتقاد شديد قرار گرفته بود، نشريات داخلي هيچ‌گاه نتوانستند مطلبي در انتقاد از اين نمايش بزرگ به چاپ برسانند. ساواك، در نشريات و روزنامه‌هاي وابسته، تبليغات گسترده‌اي در حمايت از ضرورت برگزاري هر چه مجلل‌تر و باشكوه‌تر جشنهاي 2500 ساله به چاپ رسانيد.
ساواك تلاش مي‌كرد خط‌ مشي، موضع‌گيري، آرزوها و اهداف حكومت پهلوي را در نشريات تبليغ و توجيه كرده و از آن حمايت كند. چنانكه وقتي در جريان انتخابات رياست جمهوري امريكا در سال 1355، شاه به ضرورت پيروزي جمهوري‌خواهان و شكست جيمي‌‌كارتر ـ نامزد دموكراتها ـ تمايل نشان داد، نشريات و روزنامه‌هاي داخل كشور نيز از انتشار هرگونه مطلبي به نفع حزب دمكرات و نامزد آنان در انتخابات رياست جمهوري امريكا (جيمي‌كارتر) منع شدند و نشريات و روزنامه‌ها تحت فشار قرار گرفتند تا فقط مطالبي در چارچوب سياستهاي شاه و حكومت منتشر كنند.
از جمله مهمترين اقدامات ساواك، جعل خبر از قول خبرگزاريها، رسانه‌هاي گروهي و نشريات و روزنامه‌هاي خارجي و انتشار آن در نشريات و رسانه‌هاي داخلي بود. ساواك از اين رويه به طور مكرر بهره‌ مي‌برد و اخبار و گزارش نشريات و رسانه‌هاي خارجي را به طور دلخواه در روزنامه‌ها و رسانه‌هاي داخلي منعكس مي‌‌كرد.
اين در حالي بود كه ارباب مطبوعات و نيز صاحبان رسانه‌ها و نشريات خارجي كه اخبار آنان از سوي ساواك جعل شده بود، از ساختگي بودن اين خبرها مطلع مي‌شدند، اما هر يك به دلايلي از افشاي آن اجتناب مي‌كردند. رسانه‌ها و نشريات داخلي نيز جسارت و توان لازم را در خود احساس نمي‌كردند كه بتوانند در برابر اين‌گونه اخبار جعلي ساواك واكنش نشان دهند. البته رسانه‌ها، خبرگزاريها و نشريات خارجي نيز به دليل سكوتي كه در قبال اين‌گونه جعل و خبرسازي ساواك اختيار مي‌‌كردند، كمكهاي مالي قابل توجهي از سوي حكومت دريافت مي‌كردند. همين خبرگزاريها و نمايندگان روزنامه‌هاي خارجي در قبال دريافت پولهاي بسياري از ساواك، از انعكاس مستند اخبار و حوادثي كه در ايران جريان داشت، طفره مي‌رفتند.
ساواك از انعكاس و انتشار هرگونه خبر و گزارشي كه فقر و فلاكت مردم را گزارش مي‌داد، جلوگيري مي‌كرد. چنانكه وقتي مجله سپيد و سياه طي گزارشي به موضوع كار كودكان زير 12 سال در كارگاههاي فرشبافي در برخي نقاط كشور اشاره كرد، با واكنش شديد ساواك مواجه شد و مسئولان آن نشريه تحت فشار ساواك مجبور شدند اين گزارش را تكذيب كنند. ساواك صراحتاً هشدار مي‌داد كه انتشار مطالبي از اين دست «مغاير مصالح كشور و موجب تبليغات سوء در داخل و خارج از كشور» است. زماني نيز كه برخي نشريات درصدد برآمدند به منظور نمايش زندگي روستايي و عشايري ايران، عكسهايي از برخي روستاها و زندگي عشايري كشور منتشر سازند، بار ديگر با واكنش مخالف ساواك مواجه شدند.
ساواك همچنين از انتشار عكس و تصاويري كه موجبات تكدر خاطر شاه و خاندان سلطنت را فراهم مي‌آورد، جلوگيري مي‌‌كرد؛ به‌ويژه در تصاويري كه شاه و اعضاي برجسته خاندان سلطنت، شأن و شوكت دلخواه حكومت را نداشتند، هيچ‌گاه در نشريات چاپ نمي‌شد.
با تمام تمهيداتي كه ساواك مي‌‌انديشيد، برخي نشريات و روزنامه‌‌ها، براي انتشار مطالب و مقالات دلخواه، به حيله‌هاي گوناگون متوسل شده و با زبان طنز، استعاره، شبيه‌سازي و نظاير آن انتقاداتي متوجه حاكميت مي‌‌كردند. علاوه بر تهديدات و اعمال فشارهايي كه ساواك مستقيماً بر ارباب مطبوعات و نويسندگان و هيئت تحريريه نشريات و روزنامه‌ها وارد مي‌آورد تا از درج مطالب و تصاوير انتقادآميز و شائبه‌برانگيز اجتناب كنند
در موارد متعددي نيز براي تحت فشار قرار دادن نشرياتي كه همدلي كمتري با اين سازمان نشان مي‌‌دادند و در عمل به خواسته‌هاي آن تعلل مي‌‌كردند، از فشارهاي مالي استفاده مي‌‌كرد و يارانه‌هايي كه به نشريات پرداخت مي‌شد، تا زماني كه خواسته ساواك تأمين نشده، قطع مي‌گرديد و نيز از ارجاع و انتشار آگهي هاي تبليغاتي و نظاير آن كه درآمدزايي قابل توجهي براي نشريات و روزنامه‌ها داشت ممانعت مي‌‌كرد تا مطبوعات و روزنامه‌‌ها چنانكه دلخواه ساواك و حكومت بود تسليم شوند. نشريات و روزنامه‌ها بر حسب درجه همكاري با ساواك و ديگر مراجع حكومتي و دولتي از امكانات مالي و مساعدتها و يارانه‌هاي مختلف بهره‌مند مي‌شدند.
در چنين شرايطي نشريات و روزنامه‌ها به سرعت از محتواي قابل اعتنا عاري شده و مخاطبان خود را از دست دادند. برخي نشريات نيز براي ادامه فعاليت و يافتن مخاطبان خاص، به چاپ و انتشار مطالب و تصاوير مستهجن و غيراخلاقي روي آوردند. بسياري از نشريات نيز براي ادامه حيات نيازمند كمكهاي نقدي ساواك و مراجع حكومتي گرديدند.

مطبوعات وابسته
تقريباً تمام نشريات و روزنامه‌هاي دوره پهلوي دوم خواسته يا ناخواسته مجبور بودند با ساواك همكاري كنند. در اين ميان گروهي از ارباب مطبوعات و نويسندگان و هيئت تحريريه، ارتباط هماهنگ‌تري با آن سازمان داشتند. ساواك نيز كنترل بيشتري بر آنها داشت.
مديران مسئول، سردبيران و ديگر اعضاي تحريريه اين‌ نشريات، براي اجراي خواسته‌هاي ساواك، رغبت بيشتري نشان داده و سياستهاي تعيين شده در قبال مطبوعات را نهادينه مي‌كردند. ضمن آن، به وعده‌‌ها و كمكهاي مالي ساواك اميد بسياري داشتند.
ساواك از همان نخستين سالهاي فعاليت، بر ضرورت تربيت و جذب روزنامه‌نگاران و ارباب مطبوعات وابسته به حكومت تأكيد كرده، اقدامات قابل‌توجهي براي تحقق اين مقصود انجام داده بود. در اين راستا ضمن اينكه روزنامه‌نگاران و نويسندگان مستقل و مخالف حكومت تحت تعقيب قرار گرفته، منزوي شدند و يا به اجبار فعاليت خود را كژدار و مريز ادامه دادند، نويسندگان و مطبوعات وابسته مورد حمايت قرار گرفتند. كساني كه در دوران فعاليت سياسي، اجتماعي و مطبوعاتي خود مخالفتهايي حتي اندك، با حكومت داشتند، هيچ‌گاه موفق به دريافت مجوز روزنامه و نشريه نمي‌شدند.
از طريق نشريات وابسته بود كه ساواك مطالب دلخواه خود را درباره مخالفان حكومت منتشر مي‌كرد و به آنها نسبتهاي ناروا مي‌داد. از جمله اقدامات نظارتي ساواك در نشريات وابسته، درج مطالبي درباره نقش رژيم پهلوي در حمايت از باورهاي مذهبي و وفاداري شاه و خاندان سلطنت به مذهب شيعه و پاسداري از ارزشهاي ديني بود.
اين اقدامات به‌ويژه براي جلوگيري از گسترش مخالفتهاي سياسي ـ مذهبي علما و روحانيون صورت مي‌گرفت.
جلوگيري موردی ساواك از انتشار مطالب و تصاوير مستهجن و خلاف عفت عمومي در نشريات وابسته، نيز در راستاي همين هدف صورت مي‌گرفت.
ساواك هر از گاه و با توجه به مسائل سياسي، اجتماعي، اقتصادي مبتلابه حكومت در داخل و خارج كشور، درباره محتواي مطالبي كه مقرر بود ارباب مطبوعات و نويسندگان روزنامه‌ها در آن باره مطالب دلخواه حكومت را منعكس كنند، دستورالعملهايي (البته محرمانه) صادر مي‌كرد.
صاحبان نشريات وابسته، در برخي موارد نشريه خود را به عاملي براي اعمال فشار بر مخالفان شخصي و نيز اخاذي تبديل مي‌‌كردند. در اين ميان برخي صاحبان نفوذ و ثروتمندان، براي پرداخت رشوه، توسط نشريات وابسته به حكومت تحت فشار قرار گرفته و تهديد مي‌شدند. اين در حالي بود كه ساواك نيز از اين اقدامات صاحبان نشريات اطلاع داشت، اما معمولاً در مقابله با آن اقدام جدي نمي‌كرد.
سانسور مطبوعات و روزنامه‌ها توسط ساواك، به دو نوع سانسور منفي و سانسور مثبت تقسيم مي‌شد. سانسور منفي شامل نشريات و روزنامه‌هايي بود كه كمتر به حكومت وابسته بودند. البته سانسور مثبت شامل هر دو دسته مي‌شد. در سانسور منفي ساواك به نشريات هشدار مي‌داد از انتشار مطالب خلاف مصالح حكومت اجتناب ورزند. در سانسور مثبت كه در درجه اول شامل نشريات وابسته و همكار ساواك مي‌شد، اين سازمان مطالب حكومت خواسته را براي درج به اين قبيل نشريات ديكته مي‌‌‌كرد. ساواك حتي در نحوه قرار گرفتن هر يك از مطالب در صفحات مختلف روزنامه و مجلات نيز دخالت مي‌كرد و نيز درباره ميزان و چگونگي شرح و بسط مطالب و اخبار مندرج در نشريات دستورات لازم‌الاجرايي صادر مي‌كرد.
گروه نشريات وابسته به ساواك در تمام سالهاي دهه‌هاي 1340 و 1350 به رغم انسداد گسترده سياسي، به تمجيد و ستايش از حكومت و شاه و خاندان سلطنت مشغول بودند و درباره نقش شاه و رژيم پهلوي در به اصطلاح گسترش آزاديهاي سياسي و آزادي بيان و قلم، قلم‌فرساييهاي بسياري داشتند و از اقدامات حكومت ستايش‌ كردند.
از جمله اقدامات تبليغي و جهت‌گيريهاي انحرافي نشريات و روزنامه‌هاي وابسته به ساواك و حكومت در دوران انقلاب مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:
1ـ اهميت دادن به گروهها و جريانات سياسي كمتر قابل اعتنا در جريان انقلاب اسلامي براي از اعتبار انداختن مخالفان اصلي و سازش‌ناپذير حكومت
2ـ مطرح كردن جريانات سياسي ميانه‌رو كه احتمال مذاكره و سازش با آنان وجود داشت
3ـ تحريف و حذف شعارهايي از انقلاب اسلامي كه موجوديت رژيم پهلوي را مورد پرسش قرار داده و خواستار برچيده شدن نهايي حكومت پهلوي مي‌شد
4ـ هشدار نسبت به رشد و گسترش موقعيت حزب توده، كمونيسم و ديگر گروههاي سياسي چپ، براي تشكيك مردم در شعارهاي اصلي انقلاب و ايجاد اختلاف در صفوف مخالفان حكومت و نيز تهديد مردم نسبت به تبعات سوء سقوط رژيم پهلوي براي كشور
5ـ تنزل سطح خواسته‌‌ها و اعتراضات مردم در برابر رژيم و القاي اين فكر كه مخالفان با اخذ امتيازاتي از حكومت، اعتراضات را پايان خواهند داد.
6ـ انعكاس گسترده اقدامات ساواك در عرصه‌هاي مختلف و تصريح اين نكته كه حكومت به سرعت در پي انجام خواسته‌هاي مخالفان و ايجاد اصلاحات گسترده است.
7ـ تلاش براي تطهير چهره شاه و خاندان سلطنت و القاي اين تفكر كه با دستگيري عاملين نارضايتي مردم (نظير برخي وزراء و رجال كشور) بحران فروكش كرده، انتقادات و ناآراميها پايان خواهد يافت.
8ـ ارائه گزارشات و اخبار تحريف شده درباره نقش روحانيت و علما در رهبري حركت مردم بر ضد حكومت پهلوي و ايجاد شبهه در اذهان و افكار عمومي درباره نقش رهبري امام خميني.
9ـ تلاش براي ايجاد چندگانگي و تشتت در رهبري و هدايت حركت مردم.
10ـ تلاش براي كم‌رنگ كردن ارزشهاي اسلامي در شكل‌گيري انقلاب اسلامي.
11ـ هشدار نسبت به تبعات سوء روي كار آمدن رژيمي انقلابي با ماهيت اسلامي به رهبري امام خميني و اجراي مقررات و احكام اسلامي.
12ـ تلاش گسترده براي نشان دادن اقتدار و ثبات رژيم پهلوي و عدم توان مخالفان حكومت در ايجاد شكاف در بدنه حاكميت.
13ـ به هراس افكندن افكار عمومي از احتمال وقوع كودتا توسط نظاميان و آغاز دوره‌اي مملو از رعب و وحشت در كشور.
14ـ هشدار نسبت به آغاز جنگ داخلي و تجزيه كشور در صورت ادامه حركتهاي مردمي و سقوط رژيم.

وابستگيهاي متقابل
نشريات و روزنامه‌هاي وابسته به حكومت در قبال همكاري و مساعدت با ساواك و ديگر مراجع حكومتي مورد حمايت قرار مي‌گرفتند كه مهمترين آن اعطاي كمكهاي مالي نقدي و قبول آگهيهاي بازرگاني و ديگر گزارشهاي سازمانها، دواير، وزارتخانه‌ها و مراجع دولتي بود. در همان حال برخي مديران مسئول و نيز سردبيران و نويسندگان نشريات به عنوان مستخدم دولت و ديگر شركتها و دواير وابسته به حكومت، ماهيانه مبالغي به عنوان حقوق و مزايا دريافت مي‌‌‌كردند.
ساواك فهرست كاملي از نشرياتي كه همه ماهه يارانه‌هاي نقدي از آن سازمان دريافت مي‌كردند و نيز راههاي درآمدزاي ديگري كه براي آنان در نظر گرفته بود، در اختيار داشت و بر اساس نظر كارشناسان سازمان هر از گاه در ميزان اين كمكها تغييراتي داده مي‌شد. معمولاً صاحبان نشريات وابسته به حكومت ارتباط نزديكي با رياست ساواك داشتند و تقاضاهاي مالي و ديگر خواسته‌هاي خود را طي نامه‌هايي مستقيماً با او در ميان مي‌گذاشتند.
ساواك از صاحبان نشريات وابسته در برابر مدعيان و شاكيان خصوصي و دولتي حمايت مي‌كرد. اين سازمان بسياري از موارد فساد مالي ـ اقتصادي و اجتماعي و اخلاقي را (كه بسياري از مديران جرايد وابسته، به آن گرفتار بودند) به انحاء گوناگون لاپوشاني كرده و از طرح آنها در مراجع قضايي جلوگيري مي‌‌كرد. اينگونه پرونده‌ها معمولاً در سوابق و بايگانيهاي آنان محفوظ مي‌ماند تا در موارد مقتضي به عنوان اهرمهاي فشار بر ضد آنان به كار افتد.
ساواك به نمايندگان و شعب خود در شهرهاي مختلف دستور داده بود براي افزايش فروش نشريات وابسته، تسهيلاتي در نظر گيرند و از جمله دواير مختلف دولتي و نيز دانشگاهها و مراكز آموزشي را به طور غيرمحسوس به خريد دهها نسخه از اينگونه نشريات ترغيب ‌(و در واقع وادار) سازند.
از جمله دلايلي كه موجبات وابستگي و همكاري متقابل بيش از پيش ارباب مطبوعات و بسياري از نويسندگان و هيئت تحريريه روزنامه‌ها و نشريات را با ساواك فراهم مي‌آورد، فساد گسترده مالي، اخلاقي و نظاير آن بود كه گروه نخست با هم‌دستي و زمينه‌چينيهاي ساواك در آن غوطه‌ور بودند. شيوع فساد در ميان گردانندگان نشريات وابسته به حكومت كه معمولاً با اطلاع ساواك همراه بود، از سالهاي پاياني دهه 1340 به بعد گسترش يافت.
با چشم پوشي عمدي ساواك از خلافكاريها و فساد حاكم بر ارباب مطبوعات، اين گروه در حمايت از رژيم پهلوي و تبعيت از خط‌مشي تعيين شده آن سازمان ترديدي به خود راه نمي‌دادند. با حمايتهاي ساواك از مطبوعات وابسته، بسياري از صاحبان، گردانندگان و نويسندگان اين نشريات، از قبل خلافهاي اقتصادي ـ مالي و ديگر زد و بندهايي كه با ارباب قدرت و نفوذ داشتند، ثروتهاي هنگفتي به دست آوردند.
بعضي از ارباب مطبوعات وابسته (نظير علي‌اصغر اميراني، مديرمسئول مجله هفتگي خواندنيها) كه با ارتشبد نصيري و برخي ديگر از مديران بلندپايه ساواك ارتباط داشتند، مي‌كوشيدند با سهيم كردن آنان در برخي فعاليتها، پشتيباني قدرتمند براي اعمال خلاف خود دست و پا كنند. اينگونه نشريات از هر فرصت ممكن براي ستايش و تمجيد رؤساي وقت ساواك بهره مي‌بردند.
چنانكه وقتي نصيري ـ رئيس وقت ساواك ـ در مهر 1351 به درجه ارتشبدي رسيد، علي‌اصغر اميراني طي مقاله‌اي به تعريف و تمجيد از او پرداخته و با شرح سابقه خدمات درخشان او به حكومت پهلوي، رياست او را بر ساواك فرصتي بس مغتنم براي توسعه كمي و كيفي اين سازمان ارزيابي كرد و حاصل فعاليت او را در رياست ساواك ارزنده و سودمند دانست.
از جمله پاداشهايي كه ساواك و شخص شاه براي برخي مديران نشريات وابسته اختصاص داده بودند، اعطاي اتومبيلهاي سواري لوكس و گران‌قيمت بود. چنانكه علي‌اصغر اميراني در شهريور 1355 به دريافت يك دستگاه اتومبيل بنز SEL 450 مدل 1977 مفتخر شد.
بر اساس همين تعهدات دوجانبه، نشريات وابسته به حكومت در وقايع دوران انقلاب، در حمايت از حكومت و انتقاد و حمله به مخالفان رژيم از هيچ تلاشي فروگذار نكردند. با اين احوال بسياري از نويسندگان نشريات، خبرنگاران و روزنامه‌نگاراني كه به دليل اعمال فشار ساواك فعاليت كژدار و مريزي در مطبوعات داشتند، با آغاز حركتهاي دوران انقلاب، آشكارا سياستهاي سركوب ساواك را در عرصه مطبوعات مورد انتقاد قرار داده، خواستار پايان سانسور در سراسر كشور شدند.
در 27 اسفند 1356، 90 نفر از اهالي مطبوعات طي نامه‌اي سرگشاده خطاب به جمشيد آموزگار ـ نخست‌وزير وقت ـ، مراتب اعتراض و انتقاد خود را به سانسور گسترده نشريات و روزنامه‌هاي كشور اعلام كرده، خواستار پايان نظارت و كنترل ساواك بر مطبوعات شدند. در دوم ارديبهشت 1357 هم نامه ديگري براي نخست‌وزير ارسال شد كه خواستار رفع هر چه بيشتر و سريع‌تر سانسور شده بود.
از جمله اقداماتي كه گروهي از اهالي مطبوعات و نويسندگان و روزنامه‌نگاران و خبرنگاران انجام دادند، تشكيل سنديكاي نويسندگان و خبرنگاران بود و هدفي صنفي داشت. اين سنديكا خواستار حمايت از حقوق روزنامه‌‌نگاران و خبرنگاران بود. اما ساواك به تدريج در اين سنديكا نفوذ كرد و گروهي از ارباب مطبوعات و روزنامه‌نگاران وابسته به ساواك در آن عضو شدند و در دهه‌هاي 1340 و 1350 كنترل آن را برعهده گرفتند.
مديران مسئول نشريات و روزنامه‌هاي پرشمارگان مهم پايتخت چون اطلاعات، كيهان و آيندگان كه ارتباط نزديكي با ساواك داشتند، بر اين سنديكا مسلط بودند. از جمله مهمترين كساني كه در مديريت و هدايت سنديكاي نويسندگان و خبرنگاران نقش قابل توجهي داشت، داريوش همايون، مديرمسئول روزنامه آيندگان، بود اين روزنامه به ساواك وابسته بود و همايون نيز ارتباط نزديكي با اين سازمان داشت. اين روزنامه از مهمترين قطبهاي مطبوعاتي ـ تبليغاتي رژيم پهلوي به شمار مي‌رفت و در دوره انتشار، مورد حمايت و در عين حال توجه خاص حكومت و ساواك بود. داريوش همايون توسط ساواك تقويت مي‌شد و ساواك براي توسعه كمي و كيفي اين روزنامه از هيچ تلاشي فروگذار نكرد.
در اين ميان نظرات مخالفان حكومت درباره روند انتشار مطبوعات وابسته به انحاء گوناگون به آگاهي مردم مي‌رسيد. البته ساواك ضمن جلوگيري از انتشار هرگونه نشريه و خبرنامه‌اي، حتي داخلي، كه افكار مخالفان حكومت را ترويج مي‌‌كرد، نشريات داخلي را از درج هر مطلبي در حمايت و يا موافقت با احزاب و گروههاي سياسي مخالف حكومت منع كرده بود.
با آغاز مبارزات چريكي و مسلحانه بر ضد رژيم پهلوي از واپسين سالهاي دهه 1340، همكاري تبليغاتي نشريات وابسته به ساواك بر ضد مخالفان شدت گرفت. زياده‌روي نشريات وابسته در انتقاد و اهانت به مخالفان سياسي و چريكي حكومت چنان گسترده شد كه گروههاي چريكي، برخي مديران مسئول نشريات وابسته را تهديد به قتل كردند و ساواك براي حفاظت از جان اين جان‌نثاران حكومت، بر تمهيدات و تدابير امنيتي خود افزود.
با اين احوال صاحبان نشر و نويسندگان نشريات وابسته، هيچ‌گاه به حملات مخالفان سياسي ـ چريكي حكومت دچار نشدند و به همكاري خود با ساواك ادامه دادند. اين عده تنها در واپسين ماههاي حكومت پهلوي كه سقوط حتمي رژيم مشخص شد، از جرگه طرفداران رژيم خارج شدند.

منبع:ساواک ، مظفر شاهدی ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، بهار 1386 ، ص 462 تا 479

این مطلب تاکنون 3784 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir