ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 106   شهريور ماه 1393
 

 
 

 
 
   شماره 106   شهريور ماه 1393


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
شتاب شاه برای رابطه با صهیونیستها

پس از اعلام موجوديت و تأسيس دولت غاصب اسرائيل در فلسطين در ماه مه 1948م/ ارديبهشت 1327ش، دولت شاهنشاهي ايران، عباس صيقل را به عنوان مأمور و تحت پوشش رسيدگي به امور ايرانيان مقيم، كه عمدتاً بهايي بودند، به آن سرزمين اعزام كرد. به اين ترتيب اولين نماينده اعزامي رژيم پهلوي حدود ده ماه پس از تأسيس رژيم صهيونيستي، در فروردين 1328، وارد فلسطين اشغالي شد. آن چنان كه مقامات اسرائيلي و نويسندگان صهيونيست در اين باره چنين نوشته‌اند:
مناسبات دو طرف عملاً از زمان استقلال [تأسيس] اسرائيل آغاز گرديد و در ماه مارس 1949 دولت ايران، عباس صيقل را به عنوان متصدي دعاوي مالي اتباع ايران در فلسطين اعزام داشت. آقاي صيقل مأموريت داشت كه با دولت اسرائيل درباره اموال بهايي‌ها كه در ايام جنگ خانه‌هاي خود را ترك كرده بودند، وارد مذاكره شود. به روايت اسناد و گزارش‌هاي ارسالي از فلسطين اشغالي، عباس صيقل به مقامات بلندپايه وزارت امور خارجه اسرائيل وعده داده بود كه در صورت حل مشكلات بهاييهاي ايراني مقيم فلسطين (عكا و حيفا)، دولت شاهنشاهي نيز رژيم صهيونيستي را به رسميت خواهد شناخت و با تبادل نماينده سياسي موافقت و اقدام خواهد كرد. چندي بعد از اعزام عباس صيقل، بر اساس موافقت هيأت دولت وقت و مذاكرات نصرالله انتظام نماينده ايران در سازمان ملل و موشه شارت، وزير امور خارجة اسرائيل، كه در آن زمان در نيويورك بود، رژيم پهلوي آقاي رضا صفي‌نيا را به عنوان مأمور مخصوص يا نماينده ويژه در 30 دي 1328 به فلسطين اشغالي اعزام كرد. به اين ترتيب نماينده دوم دولت ايران، حدود بيست ماه پس از تأسيس دولت نامشروع اسرائيل، وارد سرزمينهاي اشغالي شد.در منابع اسرائيلي در اين باره چنين تصريح شده است:
وقتي حكومت اسرائيل، تهران را براي شناسايي رسمي تحت فشار قرار داد، نمايندگي رسمي ايران تبديل به نماينده مخصوص شد.
اعزام نماينده به كشوري كه هنوز به رسميت شناخته نشده است، كاري عجيب و شايد بي‌سابقه در تاريخ روابط ديپلماتيك بود. دولت ايران از سويي براي رعايت افكار عمومي و مصالحي نظير آن نمي‌توانست رسماً وجود اسرائيل را به رسميت بشناسد و از سويي نيز با توجه به سرسپردگي‌هاي مقامات دولتي و رعب و وحشتي كه از نفوذ يهود و صهيونيسم داشتند، نمي‌خواست از قافلة همراهي و همكاري با صهيونيسم بين‌الملل عقب بماند. لذا سياست يك بام و دو هوا پيش گرفت. از يك سو از اعلام شناسايي رسمي اسرائيل خودداري مي‌كرد و از سويي به آن كشور نماينده مي‌فرستاد. اين نكته ظريف از ديد رهبران و مديران وزارت خارجه اسرائيل مخفي نماند؛ و مقامات آن دولت كه به اعلام شناسايي اسرائيل از سوي ايران نياز داشتند، ايران را تحت فشار گذاشتند تا حداقل مأمور خود را در اسرائيل به شكل رسمي به وزارت خارجة اسرائيل معرفي كند. آنها به صراحت خطاب به رضا صفي‌نيا اعلام كردند كه چنانچه «دولت شاهنشاهي نخواهد مأموري نزد دولت اسرائيل معرفي كند، مقامات اسرائيلي هم اصراري ندارند». اسرائيلي‌ها علاوه بر اين رفتار اهانت‌آميز نسبت به طرف ايراني، به رضا صفي‌نيا پروانه و مجوز اقامت موقت سه‌ماهه دادند و حتي تصريح و تأكيد كردند كه براي حل مشكل اقامت خود در فلسطين اشغالي، بايد از وزير امور خارجه ايران نامه مكتوب و رسمي ارائه كند كه او را به عنوان مأمور مخصوص دولت شاهنشاهي معرفي كرده باشد. اين در حالي بود كه صفي‌نيا اساساً با هماهنگي و توافق قبلي موشه شارت، وارد فلسطين اشغالي شده بود، گزارش صفي‌نيا از رفتار «اولياي دولت اسرائيل» چنين است:
در تعقيب تلگراف‌هايي كه راجع به اظهارات مقامات اسرائيلي و موضوع گذرنامه خود و آقاي وكيلي مخابره نموده، احتراماً به عرض مي‌رساند، چون از بيروت تاريخ ورود خود را اطلاع داده بودم، هنگام ورود به مرز فلسطين، مأمورين نظامي اسرائيل بر اثر دستوري كه به آنها رسيده بود، پس از ملاحظه گذرنامه‌ها، پروانه ورود موقتي به مدت سه روز داده و اظهار داشتند كه بايد گذرنامه به وزارت امور خارجه تسليم گردد. پس از ورود، در ضمن ملاقات‌ها معلوم شد كه اولياي دولت اسرائيل از چندي قبل انتظار شناسايي خود را از طرف دولت شاهنشاهي داشته‌اند؛ زيرا در موقعي كه ايرانيان آواره مي‌خواسته‌اند به سر خانه و زندگي‌شان برگردند ، آقايان رهنما و صيقل به آنها صريحاً گفته‌اند[:] هرگاه شما موافقت با مراجعت ايرانيان و استرداد خانه‌هايشان بكنيد، دولت شاهنشاهي به زودي شما را [به رسميت] خواهند شناخت.
حتي آقاي صيقل به آنها گفته است [:] اگر وزير امور خارجه [اسرائيل] به وزير امور خارجه ايران بنويسد و تضميناتي براي حفظ حقوق ايرانيان بدهد، دولت ايران، دولت اسرائيل را [به رسميت] خواهد شناخت. بر روي اين حرف، وزير امور خارجه اسرائيل [به وزير امور خارجه ايران] نامه نوشته و به عباس صيقل تسليم نموده كه براي آقاي وزير امورخارجه ارسال دارد. [بنابراين] چون نه جواب آن نامه رسيده و نه تاكنون اقدامي از طرف دولت شاهنشاهي براي شناسايي دولت اسرائيل به عمل آمده، لذا حضرات دلگير و دلتنگ شده، مي‌گويند [:] ما با هيچ دولتي، حتي آمريكا و انگلستان كه با ما مساعدت‌ها كرده و دولت ما را هم [به رسميت] شناخته‌اند، چنين معامله نكرده و تقاضاي آنها را هم دربارة مراجعت اتباعشان يا استرداد املاكشان به استناد قانوني كه وجود دارد، رد كرده‌ايم ولي درباره دولت ايران اين قانون را كه طبق آن به فراريان و مهاجرين ديگر اجازه مراجعت داده نخواهد شد و املاك آنها هم به نفع ملت ضبط خواهد شد نقض كرده و محض اثبات خلوص و صميميت خود نسبت به دولت شاهنشاهي نه تنها با مراجعت اتباعشان موافقت نموده و قرار استرداد املاكشان را داده‌ايم، حتي از خزانه دولت براي آنها وسائط نقليه تهيه و به مرز فرستاده‌ايم تا آنها را به خانه‌هايشان در شهرهاي مختلف برسانند. و فعلاً هم اگر دولت شاهنشاهي نمي‌خواهد مأموري در نزد دولت اسرائيل معرفي كند، اصراري نداريم، ولي لازم است درباره مأموريت مخصوص شما كه آقاي انتظام [نماينده ايران در سازمان ملل] به وسيله نمايندة ما در نيويورك اطلاع داده، طبق جوابي كه به ايشان داده‌ايم نامه‌اي از طرف جناب آقاي وزير امور خارجه دولت شاهنشاهي به وزير امور خارجه اسرائيل نوشته شود تا مأموريت شما در اسرائيل قرين موفقيت گردد.
در پاسخ اين اظهارات آن چه مقتضي بوده گفتم و مخصوصاً سياست دولت شاهنشاهي را نسبت به بني‌اسرائيل از قديمي‌ترين ايام تا امروز تشريح نموده و مساعدت‌هاي گرانبهايي را كه اخيراً درباره فراريان و مهاجرين يهود از عراق به عمل آمده خاطرنشان كردم و محظوراتي را كه موجب تأخير در اتخاذ تصميم مقتضي شده، گوشزد نموده‌ام. اين اظهارات را نه تنها به اولياي امور اين جا بلكه به اشخاص و افراد ديگر نيز از علما و نمايندگان و غيره كه از ورود اينجانب اظهار خوشوقتي نموده و به ملاقات آمده بودند، گفته‌ام؛ مخصوصاً رئيس كل مذهبي يهود كه در اينجا امام عصر[؟] مي‌گويند و به اصطلاح حاخام‌باشي است، بسيار اظهار خوشوقتي از آمدن بنده به اين كشور نموده، مي‌گفت ما بر حسب وظيفه مذهبي، پادشاه ايران را دعا مي‌كنيم؛ زيرا در سايه خداشناسي و عدالت پادشاه ايران و ايرانيان بوده است كه قوم بني‌اسرائيل نجات يافته است و حالا هم مي‌دانيم كه در حفظ و حراست يهوديان فراري عراق چه خدمت بزرگي به اسرائيل شده است.
رضا صفي‌نيا در ادامه گزارش، درباره اعتراض خود به صدور رواديد اقامت موقت سه ماهه براي او از سوي وزارت امور خارجه رژيم صهيونيستي و نيز ملاقات با بعضي مقامات صهيوني در اين خصوص افزوده است:
در هر حال اوقاتي كه گذرنامه‌ها به نمايندگي وزارت خارجه در بيت‌المقدس فرستاده شده بود، در روزنامه‌[هاي اسرائيلي] خبري منتشر شده بود دائر بر اين كه به نماينده جديدالورود ايران به مدت سه ماه پروانه توقف داده شده [است].
بنده دكتر بيران، استاندار بيت‌المقدس را كه جوان بسيار باهوش و زبان‌دان و در عين حال نماينده وزارت امور خارجه هم در اين شهر است، ديدار نموده، موضوع را به ميان كشيده، مشاراليه خود را بي‌اطلاع جلوه داده، گفت كه گذرنامه‌ها به پايتخت فرستاده شده، اخيراً كه گذرنامه‌ها را اعاده داده بودند، ديده شد كه آنها را ثبت نموده و ضمناً مدت رواديد را براي توقف سه ماه معين نموده‌اند. لذا با تلفن آقاي دكتر پينس رئيس اداره امور ايران مذاكره و اعتراض نمودم، مشاراليه وعده داد اقدام كند. بعد از دو روز به ملاقات بنده به بيت‌المقدس آمد، اظهار داشت كه من با اداره گذرنامه و مهاجرت مذاكره كرده‌ام، هيچ نظري در اين امر نبوده [است]. البته در رأس موعد [پس از اتمام مهلت سه ماهه] بدون اشكال اين مدت تجديد خواهد شد. گفتم اين نظر را نمي‌توانم بپذيرم. مأموريت در فلسطين به وسيله جناب آقاي انتظام به اطلاع دولت اسرائيل رسيده، گذرنامه من هم سياسي است. چگونه بر چنين گذرنامه[اي]، شما مدت تعيين نموده و در جرايد انتشار مي‌دهيد و كليه نمايندگان سياسي به وسيله تلفن و يا شفاهاً از من موضوع را استفسار و از اظهار تعجب خودداري نمي‌كنند.
طرف اسرائيلي بعد از اعتراض رضا صفي‌نيا نسبت به تعيين مدت اقامت محدود سه ماهه، علي‌رغم داشتن گذرنامه سياسي و موافقت و هماهنگي قبلي نماينده دولت شاهنشاهي در سازمان ملل متحد با نماينده رژيم صهيونيستي، باز هم با تأكيد بر مواضع پيشين وزارت امور خارجه دولت اسرائيل و اصرار به آن، چنين پاسخ داد:
[دكتر پينس رئيس اداره امور ايران در وزارت امور خارجه اسرائيل] گفت[:] وضعيت طوري است كه اين اشكالات پيش آمده است. ما حتي حاضر هستيم كه جناب آقاي وزير امور خارجه ايران نامه درباره مأموريت مخصوص شما در فلسطين به وزارت امور خارجة ما بنويسند تا اين اشكالات رفع شود. گفتم درباره مأموريت من به امر وزارت امور خارجه، جناب آقاي انتظام [نماينده ايران در سازمان ملل متحد] آن چه لازم بوده به اطلاع دولت شما رسانده است. اتخاذ هرگونه تصميم ديگر منوط به ميل و نظرية خود اولياي دولت شاهنشاهي است. گفت پس براي حذف مدت [لغو محدوديت سه ماهه اقامت] لازم است با وزير امور خارجه [اسرائيل] مذاكره كنم و نتيجه را هفته آينده اطلاع مي‌دهم. محض استحضار خاطر مبارك معروض افتاد.
رضا صفي‌نيا كه حدود دو ماه قبل از به رسميت شناختن رژيم صهيونيستي به صورت دوفاكتو از سوي دولت شاهنشاهي به فلسطين اشغالي اعزام و به مقامات ذي‌ربط اسرائيلي معرفي شده بود، ناگزير از وزارت امور خارجه ايران درخواست كرد تا همان‌گونه كه اسرائيلي‌ها دستور داده بودند طي نامه‌اي رسمي به مقامات اسرائيلي معرفي و جايگاه او نيز تعيين شود. او اگر چه عنوان نماينده و «مأمور مخصوص» را يدك مي‌كشيد، اما در عمده نامه‌ها و گزارش‌هاي ارسالي به دربار و وزارت امور خارجه با عنوان «نماينده مخصوص و وزيرمختار دولت شاهنشاهي در اسرائيل» مكاتبه و امضا مي‌كرد.
سران و رهبران رژيم جديدالتأسيس صهيوني بي‌صبرانه در انتظار به رسميت شناخته شدن اسرائيل از سوي ايران بودند. آنها براي از بين بردن قبح رابطه كشورهاي اسلامي منطقه با اسرائيل و خروج اشغالگران صهيوني از انزواي سياسي در منطقه و جهان و به علاوه ايجاد تفرقه و تشتت در صفوف مسلمانان و كشورهاي اسلامي و نيز حضور و نفوذ در سرزمين‌هاي اسلامي و بهره‌برداري همه‌جانبه سياسي، فرهنگي، تبليغاتي، اطلاعاتي و اقتصادي از ممالك اسلامي، بيش از همه به دنبال رابطه با ايران بودند. اين تلاش‌ها سرانجام به نتيجه رسيد و ايران به صورت دوفاكتو اسرائيل را به رسميت شناخت. يك هفته پس از اعلام شناسايي اسرائيل از سوي ايران، در 6 فروردين 1329ش، صفي‌نيا «نماينده مخصوص دولت شاهنشاهي در اسرائيل» در محل وزارت خارجه آن كشور با موشه شارت وزير خارجه رژيم صهيونيستي ديدار و مدارك شناسايي را به وي تحويل داد. رضا صفي‌نيا كه به همراه س. ديون رئيس اداره خاورميانه و نيز دكتر پينس رئيس اداره امور ايران در وزارت امور خارجه رژيم صهيونيستي به ديدار موشه شرتوك (شارت) وزير امور خارجه وقت اسرائيل رفته بود، مورد استقبال بسيار گرم مقام اسرائيلي قرار گرفت. در اين ملاقات، صفي‌نيا نامه رسمي وزارت امور خارجه مبني بر شناسايي اسرائيل به صورت دوفاكتو و نيز حكم انتصاب خود را به عنوان «نماينده مخصوص دولت شاهنشاهي در اسرائيل»، به مقام اسرائيلي ارائه و او را شگفت‌زده مي‌كند. موشه شارت پس از دريافت سند يادشده مي‌گويد: «دولت اسرائيل از اقدام دولت شاهنشاهي ايران در شناختن دولت اسرائيل بي‌اندازه متشكر است». او مي‌افزايد: «تاكنون سندي مستقيماً دريافت نكرده بود[يم]، مگر رونوشت نامه‌اي كه در نيويورك نماينده دولت شاهنشاهي به نماينده ما نوشته بود.» شارت به آن بخش از نامه وزارت امور خارجه ايران كه مي‌گفت: «اين اولين اقدام دولت شاهنشاهي عامل مهم و مؤثري در توسعه روابط ميان دو كشور خواهد بود...» استناد كرد و افزود: «اميدوارم كه اقدامات لازم ديگر طبق مفاد اين نامه متوالياً صورت گيرد.» وزير امور خارجه رژيم صهيونيستي با اشاره به بخش ديگر نامه كه به معرفي رضا صفي‌نيا اختصاص داشت، افزود:
مقصود از «نماينده مخصوص» چيست؟ در صورتي كه موقع معرفي شما در نيويورك اظهار شده بود كه داراي سمت «وزيرمختار» هستيد.[...] منظورم اين است بدانيم كه آيا جزو كادر ديپلماتيك هستند يا نه؟
رضا صفي‌نيا در پاسخ مي‌گويد:
[... بلي] بلاترديد. من به موجب همين نامه نمايندة مخصوص دولت شاهنشاهي در نزد دولت اسرائيل هستم و از كليه امتيازات و مزاياي معموله بهره‌مند خواهم بود.
در ادامه صفي‌نيا درباره مساعدت‌هاي دولت شاهنشاهي به يهوديان و اقدام دستگاه سلطنت پهلوي براي دولت اسرائيل با وجود همه مشكلاتي كه به خوش‌خدمتي مقامات دولتي ايران را در مسير اهداف و برنامه‌هاي اسرائيلي‌ها يادآوري كرده، به طوري كه موشه شارت در پاسخ به او مي‌گويد:
بسيار خوشوقت هستم و اميدوارم با همكاري صميمانه و نزديك، روابط ميان دولتين روز به روز توسعه و تحكيم پيدا كند.
رضا صفي‌نيا با عنوان «وزيرمختار» و «مأمور فوق‌العاده دولت شاهنشاهي»، در رژيم صهيونيستي، اما در پوشش «سركنسولگري شاهنشاهي ايران در فلسطين و شرق اردن»، طي نامه‌اي در پاسخ به مطالبات وزارت امور خارجه مبني بر ارسال مرتب و به موقع گزارش‌هاي موردنظر، ضمن اشاره به موقعيت رژيم جديدالتأسيس اسرائيل در منطقه و نداشتن ارتباط با كشورهاي همجوار فلسطين و پاره‌اي موانع موجود، خطاب به اداره اطلاعات وزارت امور خارجه مي‌افزايد:
با اعلام وصول بخشنامة مورخ 3/11/1328، شماره 3755/44018، لازم مي‌داند معروض دارد [:] با اين كه خود اينجانب از كساني هستم كه معتقدم بايد اين گزارش‌ها مرتباً به اداره اطلاعات برسد و مورد استفاده كامل واقع گردد، متأسفانه در اين جا فعلاً وسيله اجراي اين امر فراهم نيست؛ زيرا پس از تعطيل سركنسولگري اين‌جا، اعضايش را به نقاط ديگر منتقل نموده و بودجه آن نيز كه مستلزم استخدام مترجمين و ماشين‌نويس مي‌باشد تقليل يافته است. به علاوه چون اين كشور داراي وضع خاصي است و فعلاً با همسايگان خود و با دولت شاهنشاهي ايران روابط رسمي ندارد، لذا روابط پستي و هوايي نيز وجود ندارد و براي ارسال گزارش‌ها بايد نامه‌هاي خود را به كشور اردن يا لبنان برد و از آنجا ارسال داريم. بنا به مراتب فوق تصديق خواهند فرمود كه ارسال گزارش‌ها مرتب امكان‌پذير نيست. معهذا سعي لازم به عمل خواهد آمد تا هر قدر ممكن است اطلاعات مهمه و مفيده تحصيل و گزارش آنها تقديم گردد.
رضا صفي‌نيا نماينده فوق‌العاده دولت شاهنشاهي در نامه به وزارت امور خارجه، درباره ملاقات خود با فرزند هربرت سموئيل يهودي نوشته است:
چند روز قبل هونورابل [= عاليجناب] ادوين سمول پسر لرد سمول معروف كه نخستين كميسرعالي انگليس در فلسطين در سال 1922 بود و از يهوديان معروف است، از اينجانب وقت ملاقات خواسته و ديروز نزد اينجانب آمد. معلوم شد كه سالها در خدمت دولت انگليس بوده و فعلاً از خدمت دولت انگلستان متقاعد شده ولي در اسرائيل مشغول فعاليت است؛ از جمله كميته‌اي از عده[‌اي] از رجال تشكيل داده است و اظهار داشت كه در نظر دارد نمايشگاهي براي كشاورزي و دام‌پروري و مسائل مربوط به صحرا به نام (پيروزي بر صحرا) در سال آينده افتتاح نمايند و از كليه دول مانند روسيه شوروي و انگلستان و فرانسه و غيره دعوت خواهند شد كه شركت نمايند و با كلية آنان نيز قبلاً مذاكراتي شده كه از قضيه مسبوق باشند. اين است كه شخصاً آمدم مذاكره كنم تا دولت شاهنشاهي ايران را از اين نيت از حالا مسبوق داريد. ورقه‌اي را كه مربوط به نمايشگاه و مصنوعات مربوط به آن است تسليم نمود. اينك عين آن به پيوست تقديم مي‌گردد.
وزارت امور خارجه در پاسخ به اين تقاضاي نماينده ايران، طي يادداشتي در حاشيه گزارش مي‌افزايد:
در صورتي كه در آتيه مراجعه شود در آن موقع نظر خودمان را اظهار خواهيم داشت. حاليه اقدامي ندارد.
ارتباطات، ديدارها و گفت و گوهاي مقامات ايراني با صهيونيست‌ها و سران و دولتمداران اسرائيلي اگر چه عمدتاً محرمانه و بخشي از اسرار دولت شاهنشاهي تلقي و پنهان نگه داشته مي‌شد، با اين حال پاره‌اي مواقع از طريق رسانه‌ها افشا مي‌شد و يا خود اسرائيلي‌ها در افشاي آن به منظور بهره‌برداري‌هاي خاص سياسي و تبليغاتي نقش داشتند. انتشار تصاوير ملاقات نصرالله انتظام نماينده وقت دولت شاهنشاهي ايران در سازمان ملل متحد با موشه شارت وزير امور خارجه دولت اسرائيل يكي از نمونه‌هاي يادشده است كه روزنامه اسرائيلي جروزالم پست نسبت به آن اقدام كرد. وزيرمختار دولت شاهنشاهي در فلسطين اشغالي، در مهرماه 1329، طي گزارشي به وزارت امور خارجه نوشت:
روزنامة ژروزالم پست امروز عكسي انتشار داده كه آقاي موشه شارت وزير امور خارجه اسرائيل به جناب آقاي انتظام به مناسبت انتخاب ايشان به رياست مجمع عمومي سازمان ملل تبريك مي‌گويد. اينك عين قطعة روزنامه به پيوست ارسال مي‌شود. در صورتي كه مقتضي و صلاح بدانند دستور فرمايند به يكي از روزنامه‌ها و مجلات داده شود تا از طرف خود انتشار دهد.
انتشار خبر سفر يكي از مقامات و مأموران اعزامي آژانس جهاني يهود به تهران را مي‌توان از اين زاويه مورد بررسي و ارزيابي قرار داد. بر اساس گزارش نماينده فوق‌العاده ايران در اسرائيل، اسحق زيوآو يكي از مأموران و مقامات آژانس يهود در بيت‌المقدس، پس از مسافرت زمستان سال 1329 به تهران بخشي از گزارش اين مسافرت خود را در دسامبر 1950 در روزنامه اسرائيلي معاريو به چاپ رساند. او در بخشي از گزارش خود، ضمن تمجيد از شاه و دستگاه سلطنت پهلوي افزود:
ملت اسرائيل مقروض شكر و قدرداني اين كشور است كه براي آزادي خود مي‌جنگد و ميان دو محور واقع است. ايران نخستين كشور اسلامي است كه سخاوت قلب خود را درباره يهوديان رنج‌ديدة عراق اظهار نمود. روابط ما با دولت ايران پايه‌اي خواهد بود كه جاي خود را در خاورميانه تعيين كنيم، به آن كشور كمك نماييم و از كمك‌هاي آن استفاده بنمائيم.
همكاري ميان ايران و رژيم صهيونيستي، از قبل از به رسميت شناختن اين رژيم از سوي ايران، آغاز شده بود. در يكي از قديمي‌ترين اسناد در اين باره، كه به خرداد سال 1327، يعني حدود ده روز پس از تأسيس و اعلام موجوديت اسرائيل مي‌گذرد، اداره پست رژيم صهيونيستي در نامه‌اي به اداره كل پست ايران، تقاضاي برقراري روابط و همكاري در زمينه مبادلات پستي نموده است. عباس صيقل نماينده و مأمور مخصوص دولت شاهنشاهي در فلسطين اشغالي در گزارشي به وزارت امور خارجه در اين باره چنين نوشته است:
از وزارت امور خارجه اسرائيل شرحي به بنده نوشته‌اند كه در تاريخ 29 ژوئن 1948 [7 خرداد 1327] اداره كل پست اسرائيل تلگرافي به اداره كل پست ايران نوشته و تقاضاي مبادله پستي بين دو كشور را نموده ولي تاكنون جوابي دريافت نداشته است. رونوشت نامه مزبور به پيوست تقديم مي‌گردد.
از مديركل پست اسرائيل هم نامه‌اي رسيده و صورت [فهرست اسامي] شهرهاي اسرائيل را كه مي‌توان نامه براي آن جا قبول كرد فرستاده‌اند كه رونوشت نامه مزبور و ضميمة آن را نيز تلواً ملاحظه مي‌فرمائيد.
دو روز قبل [18 شهريور 1328] كه در وزارت امور خارجه اسرائيل بودم اين مطلب را مجدداً عنوان كرده و تقاضا داشتند همان‌طور كه رابطه تلگرافي بين ايران و اسرائيل برقرار است ارتباط پستي هم برقرار شود و اضافه نمودند[:] در حال حاضر كه سرحدات كشورهاي عربي بر روي آنها بسته است، مي‌توان پست عادي را از راه تركيه به اين جا فرستاد و پست هوايي را با هواپيماي انگليسي كه هفته‌اي يك بار از تهران به لندن مي‌رود و در جزيره قبرص [قبرس] توقف مي‌كند از راه قبرص به اينجا ارسال كرد. مستدعي است مقرر فرمايند از هر جوابي كه بايد به حضرات داده شود بنده را مستحضر فرمايند. در همين ارتباط نامه‌اي از وزارت امور خارجه به همراه نامه نماينده مخصوص ايران در اسرائيل براي وزارت پست ارسال مي‌شود.
در پاسخ به اين مكاتبات، وزارت پست و تلگراف و تلفن ايران در مهرماه سال 1328 در نامه‌اي به وزارت امور خارجه در اين باره كسب تكليف مي‌كند. متن نامه وزير پست و تلگراف و تلفن به وزارت امور خارجه چنين است:
پيرو نامه شماره 350661 مورخ 23/6/1328، متمني است با مراجعه به گزارش شماره 574، مورخ 20/6/1328 سركنسولگري شاهنشاهي در بيت‌المقدس به عنوان آن وزارت، تكليف اين وزارت را معين فرمايند كه به مراجعاتي كه مي‌شود طبق مقررات بين‌المللي صدور جواب مقتضي ميسر باشد.
وزارت امور خارجه در آذرماه سال 1328، در پاسخ به اين نامه وزارت پست و تلگراف نوشت:
پاسخ به نامه شماره 9053رك-61/4295 مورخ 27/7/28 راجع به روابط پستي بين دولت شاهنشاهي و حكومت اسرائيل به استحضار مي‌رساند كه در اين خصوص البته طبق دستور هيأت وزيران كه طي نامه شماره 3506، مورخ 23/6/27 آن وزارت اطلاع داده شده بود بايد رفتار گرديد[گردد] و از طرف دولت شاهنشاهي به اين قبيل مراجعات پاسخي داده نشود.
رونوشت نامه بالا بازگشت به نامه شماره 574، مورخ 20/6/28 سركنسول شاهنشاهي در بيت‌المقدس ارسال و ضمناً‌ متذكر مي‌گردد كه فعلاً صدور جواب به اين قبيل مراجعات مقتضي نمي‌باشد.
نامه بعدي وزارت پست و تلگراف خطاب به وزارت امور خارجه، با اشاره به تقاضاهاي مكرر اسرائيلي‌ها مبني بر برقراري ارتباط پستي بين طرفين، حاوي پيشنهادهايي درباره چگونگي و شيوه‌هاي ارسال محموله‌هاي پستي از ايران به تل‌آويو است:
بازگشت به نامه شماره 1344/33262، [مورخ] 12/7/28، از موقع بروز جنگ بين كشورهاي عربي و اسرائيل رابطه پستي بين ايران و فلسطين قطع گرديد و پس از برقراري حكومت اسرائيل اداره پست آن حكومت كراراً‌ از پست ايران تقاضا نموده رابطه پستي مجدداً برقرار گردد چون از طرفي ارسال پست از ايران به تل‌آويو منحصراً از سرزمين‌هاي عرب صورت‌پذير بوده و از طرف ديگر طبق پرونده موجوده و مكاتباتي كه در اين مدت بين اين وزارت و آن وزارت به عمل آمده است، ايران حكومت اسرائيل را هنوز به رسميت نشناخته و پست آن سرزمين تا به حال داخل در اتحاد پستي نشده است، با موافقت آن وزارت در برقراري رابطه پستي تاكنون خودداري شده است ولي حال كه سركنسولگري شاهنشاهي در بيت‌المقدس نظر داده ممكن است مراسلات پستي از ايران براي سرزمين حكومت اسرائيل از راه تركيه و مراسلات هوايي به وسيله هواپيماهاي ماوراء بحار كه در قبرس فرود مي‌آيند فرستاده شود، معلوم مي‌شود رابطه پستي بين كشور تركيه و حكومت اسرائيل برقرار شده است و چنانچه قرار شود رابطه پستي مزبور از اين راه برقرار گردد ممكن است به نحو ذيل اقدام شود. به طور كلي مراسلات زميني به وسيله دپش‌هاي سربسته فعلاً مقدور نيست زيرا آنها را بايد منحصراً توسط پست بغداد به تركيه ارسال داشت تا توسط پست آن كشور به تل‌آويو فرستاده شود ولي چنانچه مراسلات زميني منحصر به نام و كارت‌هاي پستي باشد و عده آن هم زياد نباشد، مي‌توان آنها را به طور مكشوفه جزء دپش‌هاي تهران به اسلامبول ارسال مقصد داشت براي مراسلات هوايي چنانچه عده آنها به ميزاني باشد كه دپش مستقيم ايجاد كند مي‌توان با دپش سربسته به وسيله طيارات پستي كه در قبرس فرود مي‌آيند به قبرس ارسال داشت تا از آنجا به تل‌آويو فرستاده شود[...] در هر حال ارسال پست از ايران به تل‌آويو به هر نحوي كه صورت پذيرد مستلزم اين است كه در اين باب مكاتبه مستقيم بين پست ايران و پست اسرائيل باز شود و چنان‌چه در اين قسمت مانعي نباشد ارسال پست از ايران به تل‌آويو به نحو فوق ميسر است. خواهشمند است نظر آن وزارت را مرقوم دارند تا از همان قرار رفتار شود.
در نامه وزير پست از سوي مقامات وزارت (احتمالاً وزير) امور خارجه چنين تصريح شده است:
آقاي فهيمي اقدام فرمايند و تا موقعي كه دستور شناسايي دولت اسرائيل از طرف دولت تصويب نگرديده مكاتبه با دولت مزبور امكان‌پذير نخواهد بود.
وزارت پست و تلگراف و تلفن كه همچنان پي‌گير برقراري ارتباط پستي بين‌ ايران و اسرائيل به نحو ممكن بود، سرانجام پس از اعلام عضويت رژيم صهيونيستي به دفتر اتحاديه بين‌المللي پست مستقر در برن سوئيس، طي نامه‌اي به وزارت امور خارجه نوشت:
دنباله نامه شماره 71/16589-19/10/28 اين وزارت به استحضار مي‌رساند كه دفتر بين‌الملل اتحاد پستي برن بخش‌نامه، شماره 223، مورخ 30 دسامبر 1949 كه رونوشت آن پيوست مي‌باشد اطلاع مي‌دهد كه كشور اسرائيل از تاريخ 24 دسامبر 1949 به عضويت اتحاديه پستي پذيرفته شده است. متمني است دستور فرمايند با مراجعه به سابقه امر و قسمت اخير نامه فوق‌الذكر اين وزارت، نظر آن وزارت را در برقراري روابط پستي با حكومت اسرائيل اطلاع دهند.
در هامش نامه وزارت پست و تلگراف و تلفن، از سوي يكي از مقامات بلندپايه وزارت [احتمالاً وزير] امور خارجه چنين تأكيد شده است:
آقاي فهيمي جواب با مراجعه به نامه‌هاي قبلي صادر شود و موضوع شناسايي دولت اسرائيل چيزي نيست كه در اداره عهود حل شود بلكه بايد نظر هيأت وزيران جلب شود كه تاكنون با شناسايي آن موافقت نشده، به هر حال وزارت پست و تلگراف اگر بخواهد مي‌تواند مستقيماً به هيأت وزراء مراجعه نمايد.
بر مبناي مكاتبات مستمر يادشده، سرانجام وزارت پست به دستورالعمل وزارت امور خارجه گردن نهاد و در پاسخ به آن وزارت‌خانه نوشت:
اكنون با وجود مانعي كه شرح آن در نامه مزبور مرقوم شده بديهي است از برقراري روابط پستي با حكومت اسرائيل خودداري خواهد شد [...].
از ديگر تلاش‌هاي رژيم تازه‌تأسيس صهيونيستي، تلاش براي ارائه چهره‌‌اي طبيعي از دولت خود بود؛ براي همين مثل همة دولت‌هاي طبيعي و مشروع در كليه قراردادها و كنوانسيون‌هاي بين‌المللي در زمينه‌هاي مختلف مثل پست، كشتيراني، هواپيمايي و... مشاركت مي‌كرد. سند زير حكايت از اقدامات رژيم صهيونيستي براي كسب اجازة سوختگيري در فرودگاه‌هاي ايران دارد:
از وزارت خارجه عراق راجع به هواپيماهاي شركت هواپيمايي اسرائيلي كه سوخت خودشان را از شركت نفت ايران و انگليس دريافت مي‌نمايند، يادداشتي به سفارت رسيده است كه ترجمه آن را به پيوست ايفاد مي‌نمايد. متمني است مقرر فرمايند از هر تصميمي كه نسبت به تقاضاي وزارت خارجه عراق راجع به جلوگيري از فرود آمدن هواپيماهاي نامبرده در ايران و گرفتن بنزين و روغن اتخاذ مي‌شود اين سفارت را مستحضر فرمايند.
وزارت خارجه [عراق] تعارفات خود را به سفارت شاهنشاهي ايران در بغداد اظهار و توقيراً اشعار مي‌دارد كه شركت نفت ايران در لندن با شركت هواپيمايي يهودي Israili Aviation co قرارداد بسته كه بنزين و روغن به هواپيماهاي شركت مزبور بدهد و روي اين اصل شركت نفت نامبرده بخشنامه به تمام شعبه‌هاي خود در تهران و آبادان فرستاده كه در موقع فرود آمدن هواپيماهاي شركت مزبور در فرودگاه‌هاي ايران، بنزين و روغن مورد احتياج آنها را تأمين كند.
نظر به اين كه فرود آمدن هواپيماهاي نامبرده در فرودگاه‌هاي مزبور بسته به عبور آنها از آسمان عراق مي‌باشد و چون به شركت مزبور اجازه قانوني براي پرواز در آسمان عراق داده نشده و اين امر خلاف تصريحاتي است كه در مقررات قرارداد هواپيمايي بين‌المللي ذكر گرديده از اين رو دولت عراق براي مراقبت هواپيماهاي شركت مزبور و جلوگيري از عبور آنها بر فراز عراق اقدامات لازمه را اتخاذ نموده است و خوشوقت مي‌شود چنانچه مقامات وابسته ايران از نظر اين كه هواپيماهاي مزبور به آسمان كشور هم‌جوار تجاوز و برخلاف قرارداد هواپيمايي بين‌المللي عمل كرده، اقدامات مشابهي از طرف خود اتخاذ نمايند كه از فرود آمدن هواپيماهاي شركت نامبرده در فرودگاه‌هاي ايران براي تحصيل مواد سخت از شعبه‌هاي شركت نفت ايران – انگليس واقع در ايران جلوگيري لازم به عمل آيد. موقع را مغتنم شمرده احترامات فائقه را تجديد مي‌نمايند.
پاسخ وزارت امور خارجة ايران به موارد فوق چنين است:
پاسخ گزارش شماره 3313 مورخ 3/7/28 راجع به جلوگيري از گرفتن سوخت و فرود هواپيماهاي حكومت اسرائيل در فرودگاه‌هاي ايران، خواهشمند است مقامات مربوطه دولت عراق را مستحضر فرمايند به فرض اين كه شركت نفت ايران و انگليس قراردادي با شركت هواپيمايي يهودي J.A.U براي دادن بنزين و روغن منعقد كرده و به شعبات خود در تهران و آبادان دستور داده باشد هنگام فرود سوخت موردنياز هواپيماهاي شركت نامبرده را تأمين نمايند چون تا به حال از طرف حكومت اسرائيل براي كسب اجازه پرواز يا فرود هواپيماهاي شركت مزبور در ايران تقاضايي به عمل نيامده است و به فرض اين كه چنين اجازه تقاضا شود با وضعيت فعلي دولت شاهنشاهي موافقت نخواهد كرد، بنابراين عملاً اجراي قرارداد دو شركت نامبرده در ايران بلااثر بوده و هواپيماهاي شركت يهودي J.A.U در كشور شاهنشاهي نمي‌توانند از تسهيلات آن برخوردار شوند.
وزارت امور خارجه در نامه جداگانه ديگري به سفارت عراق اطلاع مي‌دهد:
وزارت امور خارجه شاهنشاهي تعارفات خود را به سفارت پادشاهي عراق اظهار و محترماً در پاسخ به يادداشت شماره 1294 مورخ 4 اكتبر 1949 [...] به استحضار مي‌رساند كه تاكنون دولت شاهنشاهي از طرف حكومت اسرائيل تقاضايي دائر بر اجازه پرواز و فرود هواپيماهاي شركت فوق به ايران دريافت نداشته است و به فرض اين كه قراردادي در اين زمينه بين دو شركت فوق منعقد شده باشد، چون هواپيماهاي شركت J.A.C تاكنون اجازه پرواز و فرود در ايران داده نشده جاي نگراني نخواهد بود.
درضمن سفارت ايران در بغداد به وزارت امور خارجه ايران اطلاع مي‌دهد:
در پاسخ نامه شماره 627/26015، مورخ 23/7/1328، راجع به درج خبر روزنامه الزمان در خصوص هواپيماهاي اسرائيل و قرارداد شركت نفت ايران و انگليس به عرض مي‌رساند، خبر مزبور به نظر سفارت صحيح مي‌باشد. زيرا در تاريخ 3/7/1328، ضمن گزارش 3313 ترجمه يادداشتي كه از وزارت امور خارجه عراق راجع به همين موضوع رسيده بود به وزارت امور خارجه ارسال نمود و تقاضاي دستور كرد و در ضمن نامه شماره 1310/19679، مورخ 14/7/1328 وزارت امور خارجه دستور فرموده بودند كه يادداشتي در جواب يادداشت وزارت خارجه عراق مبني بر عدم شناسايي حكومت اسرائيل و برخوردار شدن هواپيماهاي اسرائيلي از مقررات شركت نفت ايران و انگليس صادر شود كه بنا به دستور مزبور يادداشتي به وزارت خارجه عراق فرستاده شد و رونوشت آن در ضمن گزارش 3674، مورخ 1/8/1328 نيز براي استحضار وزارت جليله تقديم گرديد.

منبع:محمدتقي تقي‌پور ، ايران و اسرائيل در دوران سلطنت پهلوي ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، جلد اول ، چاپ اول : بهار 1390 ص 224 تا 243

این مطلب تاکنون 3714 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir