فساد درباريان و مداخلات بيگانگان |
بنجامين اولين سفير آمريكا در تهران در سفرنامه خود به بررسي اوضاع ايران در عصر ناصرالدين شاه قاجار پرداخته است . وي در فصل جداگانه اي در زمينه فساد طبقه حاكم چنين مينويسد :
وضع مالي ايران بد نيست ولي حقوق و دستمزد سربازان و ارتش به وضع بدي پرداخت ميشود . اين حقيقتي است كه كتمان نميتوان كرد . اما گناه اين كار به گردن افسران و فرماندهاني است كه حقوق و جيره سربازان را يكجا ميگيرند و به آنها نميدهند و به جيب خودشان سرازير ميكنند . نكته مهمي كه بايد گفت اين است كه جيره و مواجب سربازان ايراني كم نيست و درست به نسبت كشورهاي اروپايي است . اگر در ميان راه ، وزيران ، فرماندهان و افسران قسمتي از آن را به نفع خود برنداشته و همه مواجب و جيره را به سربازان بدهند تكافوي زندگي آنها را ميكند ولي حرص و طمع و فساد آنها كار را خراب كرده است. اين فساد منحصر به ايران هم نيست و در همه كشورها حتي اروپا و آمريكا هم وجود دارد . مردم ايران را نميتوان فقير ناميد و آثار فوق العاده اي از فقر در اين كشور ديده نمي شود . البته همه چيز نسبي است و همانطور كه كشاورزان و كارگران ايران دو سوم اوقات خود را بايد كار كنند تا نان بخور و نميري براي خود و خانواده خود به دست آورند و احتمالا مبلغ مختصري هم پس انداز كنند كارگران اروپايي هم همين وضع را دارند و شايد حقوق آنها به نسبت مخارج از كارگران ايران هم كمتر باشد . كارهاي اجباري و دشوار در ايران معمول است از جمله خدمت اجباري سربازي . ولي بايد در نظر داشت كه اين امر در كشورهاي ديگر هم سابقه دارد . در روسيه تزاري عده بيشماري از رعايا و طبقات ضعيف را براي تمام عمر به خدمت سربازي مي برند . عده افراد مستمند و فقير ايران خيلي كمتر از اسپانيا و ايتاليا است . ثروتمندان ايران تحت تعاليم اسلام قسمتي از درآمد خود را وقف كمك به مستمندان و فقرا ميكنند . به همين جهت عده اين فقرا كمتر از كشورهاي ديگر وحتي كشورهاي اروپايي است . در حقيقت هيچ كشوري را در جهان نمي توان يافت كه با مشكل طبقات مستمند مواجه نباشد و افراد فقير نداشته باشد . ما هم در آمريكا فقر و مسكنت داريم و اين مشكلي است كه در هر مكان و هر عصر و زماني وجود دارد . البته به نسبت اوضاع و شرايط زمان و مكان .
وضع خزانه دولت ايران خوب و رضايتبخش است ولي شاه هر ساله از محل درآمدها و مالياتهايي كه از مردم ميگيرد بر ثروت و دارايي شخصي خود ميافزايد و اين ثروت و سرمايه شخص او از زماني كه بر تخت سلطنت جلوس كرده چندين برابر شده است . خزانه سلطنتي ايران نه فقط داراي بهترين و با ارزش ترين كلكسيون هاي جواهرات دنيا است بلكه مملو از ميليونها سكه طلا و نقره و شمش هاي طلاي خود شاه شده است . وزيران و مقامات مهم دولتي و تجار معروف ايران هم داراي ثروت و اندوخته اي هستند كه به نسبت كشورهاي ديگر كاملا قابل توجه و مهم است . آنها در تهران داراي ساختمانها و قصور باشكوه و مجللي هستند و همه ساله بر تملك و مستغلات خود ميافزايند . براي تزيين اين قصور و ساختمانها بهترين فرشهاي ايران را به كار برده و گرانبهاترين اشياي برنزي ، آينه و مبل هاي استيل گران قيمت را از خارج وارد كرده اند . ايرانيها بر خلاف تركها در تجارت و معاملات هوش و استعداد زيادي دارند و در اين راه موفقيتهاي زيادي كسب ميكنند . به همين جهت در تهران عده زيادي از تجار را ميتوان يافت كه ثروت و دارايي آنها بالغ بر چند ميليون دلار است و اين وضع ، خود رونق اقتصادي ايران را نشان مي دهد . ايران در مشرق زمين شباهت زيادي به فرانسه پيدا كرده است . يعني در حال حاضر خود كفاست و اشيايي كه از خارج وارد ميشود ، تجملي است و مورد احتياج عامه مردم نيست . يعني اگر هم وارد نشود خللي در وضع اقتصادي آن كشور پديدار نمي شود . به همين جهت ايران دوران رونق اقتصادي خود را ميگذراند . البته ترديدي نيست كه قدرت و توانايي ايران نسبت به دوران گذشته و زمان شاه عباس صفوي خيلي كم شده و باز هم انكار نميتوان كرد كه فساد در اين كشور و مخصوصا ميان طبقات بالا ريشه دوانيده است . ولي با تمام اين احوال نميتوان گفت كه ايران يك كشور فرسوده و از كار افتاده است . آثار حيات و فعاليت در مردم و در ميان طبقات مختلف وجود دارد . بعلاوه تمايل زيادي هم در گام نهادن در راه ترقي و پيشرفت در بين مردم مشاهده ميشود .
در راه تجديد حيات ايران موانع و مشكلاتي وجود دارد . اين موانع عده اي را از تلاش مايوس ميكند در حالي كه نبايد مايوس شوند . اين مشكلات با گذشت زمان خود به خود برطرف ميگردد و يا آنقدر كاهش مييابد كه ديگر جاي نگراني باقي نخواهد گذاشت . در هرحال آنهايي كه تصور ميكنند ايران به مرحله سقوط رسيده در اشتباه هستند . ايران باقي خواهد ماند و تجديد حيات خواهد كرد .
يكي از موانع و مشكلات بزرگ در راه پيشرفت و تجديد حيات ايران فساد كلي است كه در طبقه حاكمه اين كشور وجود دارد . بسياري از مقامات عاليرتبه ايران فاسدند و به كشور خود به انواع مختلف خيانت ميكنند . متاسفانه كوچكترين اثري از وطن پرستي در وجود آنها ديده نميشود . با گرفتن رشوه و باج در مقابل هر اقدامي كه ايران را در راه ترقي به جلو ميبرد مخالفت ميكنند ، آنها به مملكت خود و حتي به شخص شاه كه خودشان او را ولينعمت خود مي دانند خيانت ميورزند . دربار ايران و هيات وزيران آن كشور مركز دسيسه است . گاهي مقامات عاليرتبه كه از تحريك نتيجه نميگيرند از در ديگر وارد ميشوند . آنها پولهاي كشور را چنان غارت كرده و ماهرانه به جيب ميزنند كه شاه پس از چندي از روند كارها مايوس گرديده و ديگر حاضر نميشود پولهاي كشور را به كيسه مقامات طماع خود بفرستد . اگر تصور شود كه فساد در ايران پديده تازه اي است اشتباه بزرگي است . زيرا اين فساد قرنهاست كه در ايران حكمفرماست ولي در حال حاضر با موقعيت خاصي كه ايران دارد و با چشم طمعي كه ديگران به خاك اين كشور دوخته اند اين فساد بيشتر جلب نظر كرده و خطرناكتر به نظر مي رسد .
مانع بزرگ ديگري كه در راه پيشرفت و ترقي ايران وجود دارد ادامه رقابت شديد ميان انگلستان و روسيه در اين كشور است . مخصوصا مداخلات جدي روسها در اوضاع داخلي ايران به منظور آنكه هر اقدام مترقيانه اي را در آن كشور عقيم بگذارند . روسها قصد دارند ايران را ببلعند . به همين جهت از هر نوع اقدامي كه باعث تقويت ايران شده و در نتيجه اجراي نقشه و هدف آنها را دشوار كند جلوگيري مينمايند . ديپلماسي روسها در ايران با تمام وسايل كه در اختيار دارد براي رسيدن به هدف اصلي خود به شدت فعاليت ميكند . گاهي با تهديد و زور و زماني به تطميع و خوشرويي متوسل ميشود. در هر دو حال از پول خرج كردن خودداري نميكند و آشكار و پنهان رشوه و باج ميدهد .
اگر يك نفر از ايرانيها بپرسدكه در ته قلب با كداميك از دو كشور انگلستان و روسيه خوب هستند و ترجيح ميدهند كه يكي از آنها در ايران نفوذ نمايد شك ندارم كه جواب خواهند داد از هر دو آن كشور ها يعني انگلستان و روسيه نفرت دارند و از خدا ميخواهند ريشه هر دو آنها را از زمين بكند و نيست و نابودشان كند . اين احساس حقيقي مردم ايران است هرچند كه شاه و بيشتر افراد روشنفكر و تحصيلكرده ايران از نظر سياسي به طور پنهان يا آشكار به انگلستان تمايل و سمپاتي دارند . زيرا انگليسيها تظاهر كرده اند كه ايران را به حال خود خواهند گذاشت و چشم طمعي به آن ندارند و در عين حال با سياست روسها نسبت به ايران مخالفت كرده اند . با اين همه شاه به هيچ وجه مصلحت نميداند تمايل خود را به انگلستان علني و آشكار نمايد و حتي مصلحت را در آن ديده كه قيافه و سياست دوستانه نسبت به روسها از خود نشان دهد و با اين ژست آنها را از خشونت در ايران باز دارد .
منبع:سفرنامه بنجامين اولين سفير ايالات متحده آمريكا در تهران ، ترجمه : مهندس محمد حسي كرد بچه ، سازمان انتشارات جاويدان ، 1369 ، ص 352 تا 355
این مطلب تاکنون 3573 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|