بينظير بوتو: من عاشق تاريخ ايران هستم | آقاي هاشمي رفسنجاني رئيسجمهور وقت ايران روز دوشنبه نهم شهريور 1371 به قصد شركت در دهمين اجلاس سران كشورهاي عضو جنبش عدم تعهد، تهران را به قصد جاكارتا در اندونزي ترك كرد. در اين سفر كه 13 روز به طول انجاميد، آقاي هاشمي علاوه بر اندونزي، از پاكستان و چين نيز ديدار كرد. وي روز 15 شهريور به اتفاق هيأت همراه كه من نيز با عنوان خبرنگار در آن حضور داشتم، وارد پاكستان شد. روز 16 شهريور كه آقاي هاشمي در جمع نمايندگان مجلسين پاكستان سخنراني ميكرد، علاوه بر نواز شريف نخستوزير كه در رديف جلو مجلس شركت كرده بود، خانم بينظير بوتو رئيس حزب مردم و رهبر مخالفين نوازشريف آن طرفتر حضور داشت. پس از نطق نيمساعته آقاي هاشمي، خانم بينظير بوتو مايل بود به عنوان رهبر جناح اقليت به نوبه خود سخنراني كند و مقدم رئيس جمهوري اسلامي ايران را گرامي بدارد. اما از پيش، به دستور عبدالغفورخان وزير عدل و قانون پاكستان، سخنراني وي در مجلس و در برابر رئيسجمهور ايران ممنوع اعلام شده بود. در نتيجه خانم بوتو در اقدامي تلافيجويانه به محض آنكه نوازشريف در پشت تريبون قرار گرفت تا متقابلاً به هيأت ايراني خوشآمد بگويد، مجلس را ترك كرد و به دنبال او تمامي نمايندگان عضو حزب مردم، جلسه سخنراني نوازشريف را ترك كردند به طوري كه پارلمان خلوت شد. من نيز همراه آنان خارج شدم و در مسير پرترافيك راهرو مجلس ملي پاكستان از لابلاي نمايندگان، خود را به خانم بوتو رساندم تا اگر بتوانم با او مصاحبه كوتاهي داشته باشم. ايشان از يكسو مشخص بود كه در كارهاي برنامهريزي شده آن روزش جايي براي مصاحبه خارج از برنامه وجود نداشت و از سوي ديگر ميخواست نشان دهد براي هيأت ايراني و از جمله يك خبرنگار ايراني احترام قائل است. از اين رو وقتي در يك جمله كوتاه انگليسي به وي گفتم كه «آيا ميتوانم با شما يك مصاحبه كوتاه داشته باشم؟» با كمي تأمل ولي با گشادهروئي گفت: «اگر مختصر باشد اشكالي ندارد.» جمله بعدي كه بلافاصله مطرح كردم اين بود: «شما انگليسي صحبت ميكنيد يا اردو؟» و ايشان گفت: «فرقي نميكند.» من بلافاصله يكي از دوستان كه سمت مترجمي سفارت ايران در اسلامآباد را داشت و در آن زمان در راهرو مجلس در اختيارم بود صدا كردم. اين مصاحبه كوتاه به كمك مترجم و در شرايط سرپائي به صورت قدم زدن در راهرو مجلس ملي پاكستان برگزار شد. خانم بوتو هم براي آنكه وقت بيشتري براي مصاحبه به من داده باشد، قدمهايش را كاملاً كند و آهسته به جلو برميداشت . با اين حال با رسيدن به درب خروجي مجلس مصاحبه ما نيز تمام شد و من به ياد دارم كه تنها 2 سؤال توانستم از ايشان بپرسم. يكي در زمينه روابط ايران و پاكستان از ديدگاه خانم بوتو كه زيباترين جمله ايشان در پاسخ به اين سؤال اين بود كه گفت: «من عاشق ايران و تاريخ آن هستم» ديگري درباره نقش پاكستان در به وجود آوردن طالبان در افغانستان بود كه ايشان خيلي خلاصه جواب داد. اما حيرتانگيزترين بخش اين گفتوشنود كوتاه، جمله پاياني خانم بوتو بود كه در آخر مصاحبه و به هنگامي كه قصد سوار شدن بر اتومبيل در حال انتظار خود را داشت، با زبان فارسي به من گفت: «از ايران چه خبر؟ از اصفهان چه خبر؟» من كه هاج و واج مانده بودم بلافاصله به فارسي به او گفتم:
ـ شما فارسي هم ميدانيد؟
ـ تا حدودي
- پس چرا به من نگفتيد؟
ـ براي اينكه شما از من پرسيديد انگليسي صحبت ميكنم يا اردو، من هم گفتم فرقي نميكند....!
خانم بوتو از پدري پاكستاني (ذوالفقارعلي بوتو) و مادري ايراني (نصرت بيگم، تبعه اصفهان) زاده شده است.
متأسفانه محدوديت زماني سفر هيأت ايراني مانع از آن بود كه با خانم بوتو مصاحبه مبسوط تري داشته باشم ولي ذكر اين نكته ضروري است كه خانم بوتو در مهر 1372 به نخستوزيري انتخاب شد، در آذر 1372 و آبان 1374، دوبار به عنوان نخستوزير پاكستان (از حزب مردم) به ايران سفر كرد. او به اصفهان و مشهد رفت، بارگاه حضرت ثامنالائمه را زيارت كرد، با چادر مشكي موفق به ملاقات با رهبر معظم انقلاب شد و در دوران نخست وزيري خود نقش مؤثري در تحكيم روابط دو كشور پاكستان و ايران برداشت.
بي نظير بوتو در دي ماه 1385 در يك انفجار تروريستي جان خود را از دست داد .
این مطلب تاکنون 3543 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|