ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 80   تير ماه 1391
 

 
 

 
 
   شماره 80   تير ماه 1391


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
نامه‌اي از جمالزاده

نامه زير در 17 شهريور 1343 از سوي مرحوم محمد‌علي جمال‌زاده در ژنو به رشته تحرير درآمده است:
به مناسبت مناقشات لفظي تأسف‌انگيزي كه هر چندي يك بار در خصوص نام «خليج فارس» ميان ايران و ممالك يا مملكتي از كشور‌هاي همجوار ما به ميان مي‌آيد بد نيست بدانيم جغرافيون هزار سال پيش به خليج فارس چه اسمي مي‌داده‌اند و آنرا به چه نامي مي‌خوانده‌اند.
كتاب «حدود‌العالم، من‌المشرق الي المغرب» كه درست در يك هزار و ده يازده سال پيش از اين به قلم دانشمندي كه نامش هنوز بر ما معلوم نگرديده است تأليف يافته و به كوشش و سعي و دقت و ز حمت آقاي دكتر منوچهر ستوده سه سال پيش يعني در اسفند 1340 هجري شمسي در طهران در ضمن انتشارات دانشگاه طهران (شمارة 727) به چاپ رسيده است مانند ترجمة فارسي تاريخ طبري و ترجمة فارسي تفسير طبري از جمله گرانبها‌ترين اسناد منثوري است كه از آن زمان‌هاي بسيار دور براي ما ايرانيان و براي كلية دوستداران آثار ادبي قديمي ما باقي مانده است.
چنانكه در مقدمة جامع و موجزي كه آقاي دكتر ستوده بر كتاب نوشته‌اند مي‌خوانيم:
«جريان پيدا شدن اين كتاب و مسألة چاپ آن تاريخ مفصلي دارد كه به داستان بيشتر شبيه است.» و كساني كه بخواهند از تفصيل و داستان كشف و طبع و نشر اين كتاب اطلاع بيشتري به دست آورند البته بهتر است كه به خود كتاب و به مقدمة آن مراجعه فرمايند و ما در اينجا به همين قدر قناعت مي‌ورزيم كه به اطلاع خوانندگان گرامي برسانم كه اين كتاب بسيار نفيس و بسيار گرانبها سي و سه سال پيش از آنكه در طهران به چاپ برسد اتفاقاً در شهر بخارا به دست يكنفر از فضلاي ايراني مكشوف گرديد و مورد توجه زايد‌الوصف كلية خاور‌شناسان و ايران‌شناسان نامي واقع گرديد.
خاور‌شناس بزرگ و معروف روسي و.و. بار تولد در تاريخ 18 اوت 1931 يعني سي و سه سال پيش در نامه‌اي كه به دوست دانشمند و بزرگوار خود ايرانشناس روسي بسيار مشهور ديگر مينور‌سكي نوشت مژده مي‌داد كه اشكالات فني در طبع و نشر كتاب «حدود‌العالم» مرتفع شده است و اميد است كه كتاب به زودي انتشار يابد. اما افسوس كه اين نامه وقتي بدست استاد مينور‌سكي رسيد كه يكي دو ساعت پس از آن خبر وفات بارتولد در نوزدهم اوت همان سال در روزنامة «تايمز» لندن منتشر گرديد. افسوس و هزار افسوس كه اين دانشمند عالي‌مقام و جليل‌القدر رفت و نتوانست كار خود را كه در انجام آ‌ن آنهمه زحمت و مرارت كشيده بود ببيند اما خوشبختانه پس از مرگش اين كتاب به همت دانشمندان و ايران‌شناسان ديگر روسيه در جزء «نشريات آكادمي علوم شوروي» به نام بار تولد در تاريخ سال 1930 از چاپ بيرون آمد.
استاد مينورسكي (چنانكه در مقدمة كتاب بقلم دكتر ستوده مي‌خوانيم) بر آن شد كه اين اثر هزار سال پيش را به زبان انگليسي ترجمه كند تا بيشتر در دسترس عموم قرار گيرد، مقدمة شادروان بارتولد را كه به زبان روسي بود به زبان انگليسي ترجمه نمود و شرح بسيار مفصل و مبسوطي كه چند برابر متن خود كتاب است بر آن افزود.
مينورسكي را همه مي‌شناسيم. مرد بسيار شريف و دانشمند بزرگ و بزرگواري است. مملكت ما و فرهنگ ايران را سخت دوست مي‌دارد و عاشق دلباختة زبان فارسي است به طوري كه در نامه‌اي كه چند سال پيش از اين به افتخار راقم اين سطور از انگلستان صادر فرموده نوشته است كه «با همه مشكلات و ضعف باصره روزي نمي‌گذرد مگر آنكه چند سطر فارسي نخوانم و يا ننويسم». پس از مرحوم پروفسور براون گمان نمي‌رود هيچيك از ايران‌شناسان محترم كه همه سزاوار احترام و شايستة تعظيم و تكريم ما هستند به قدر مينورسكي مملكت ما را دوست بدارد و به ادبيات ما دلبستگي داشته باشد و به زبان و آثار ادبي ما خدمت كرده باشد و وسيله و عامل شناساندن ما و كشور ما و تمدن و آثار ادبي ما باشد.
دكتر ستوده مي‌نويسد «مينورسكي ترجمه‌اي دقيق و ادبي از «حدود‌العالم» كرده است زيرا اين كتاب يكي از نسخ منحصر به فرد و از كتب اولية نثر فارسي است و حتي قديم‌تر از «شاهنامة» فردوسي است و كلمات و تركيبات آن بسيار جالب توجه و قابل دقت است».
در همين ايام اخير دانشمند با ذوق آقاي دكتر غلامحسين يوسفي كه از كمبريج و از خدمت استاد مينورسكي از راه ژنو عازم ايران بود خبر آورد كه اين استاد عزيز با وجود آنكه دچار ضعف قوة بينائي گرديده و تقريباً حق دارد مانند رودكي از ناسازگاري باصره شكوه‌ساز نمايد (بايد تصديق نمود كه چشمان خود را منحصراً در راه زبان و ادبيات فارسي و ما و كشور ما در طول عمر خود به كار انداخته و به مصرف رسانده و از دست داده است) باز هم مشغول تهية چاپ بسيار كامل‌تر ديگري از «حدود العالم» است.
چنانكه گذشت «حدود‌العالم» متجاوز از هزار سال پيش از اين سال 372 هجري قمري تأليف يافته است. اكنون ببينيم در چنين كتابي در هزار سال پيش دربارة دريائي كه به صورت خليج پهناوري در جنوب و جنوب غربي خاك ايران واقع گرديده و در تمام روي زمين و در كتابها و حتي در كتابهاي جغرافيائي كه در اقطار عالم در دبستانها و دبيرستان‌ها به كودكان درس مي‌دهند بنام «خليج فارس» (بفرانسه: «گولف پرسيگ» و بانگليس «پرشيان گولف» و به آلماني «پرزي‌شس گولف») خوانده مي‌شود اين دريا يا خليج را بچه نامي خوانده و ياد كرده‌اند.
در «حدود‌العالم» (چاپ طهران) تنها يك مرتبه از خليج فارس نام برده شده است و آن در ضمن فصل سوم است كه عنوان ذيل را دارد:
«سخن اندر نهاد درياها و خليج‌ها»
اين فصل در صفحة يازده شروع شده در سطر چهارم از صفحة هجدهم پايان مي‌يابد.
در صفحة دوازدهم در ذكر «درياي بزرگ» يا «بحر‌الاعظم» كه در حق آن آمده است كه «حد مشرق اين دريا پيوسته است به درياء اقيانوس شرقي و مقدارسه يكي از خط استوا به راين دريا گذرد و حد شمالي از اين دريا از دريا از چين آغاز كنند و بر شهر‌هاي هندوستان و شهر‌هاي سند بگذرد و بر حدود كرمان و پارس بگذرد و همچنين بر حدود خوزستان و حدود بصره و حد جنوبي ازين دريا از جبل‌الطاعن آغاز كند و بر ناحيت زابج بگذرد و برناحيت فرنگستان وحبشيان رسد و حد مغربي ازين دريا خليجي است كه او گرد همه ناحيت عرب اندر گردد».
سپس مي‌خواهيم كه «اين دريا را پنج خليج است... و [خليج] چهارم خليج پارس خوانند و از حد پارس برگيرد با پهناء‌ اندك تا به حدود سند».
اكنون بايد از خداوند مسئلت نمائيم كه توفيق خود را رفيق راه استاد مينور‌سكي، اين «تيره چشم روشن‌بين» سازد تا كارش را چنانكه شيوة اوست استادانه با نهايت دقت و حذاقت و تحقيق و حقيقت‌جويي به پايان رساند و باز اگر مشكلي در ميان باقي است (و از قرار معلوم مشكلات بسيار باقي مانده است) روشن گردد و خوشبختانه تسلاي قلبي اين مرد عزيز كه تا حدي ماية استمالت خاطر گروه انبوه ارادتمندانش در شرق و غرب نيز مي‌باشد اين است كه اگر دو بينندة او در راه روشن ساختن آن همه تاريكي‌هاي تاريخ و جغرافيا و ادبيات ما به تاريكي گرائيده است ضمير منيرش همچنان ستارة فروزاني تابنده است و از بركت وجود ذي‌جودش صدها و هزار‌ها مشكل‌هاي تاريك روشن شده است و بلاترديد اين همه روشني براي يعقوب كمبريج‌نشين ما حكم پيراهن يوسف را دارد و وقتي مشكل‌ها حل و تاريكي‌ها روشن شود راه تفاهم بين افراد و اقوام هم گشوده خواهد گرديد و ظلمت منازعت از ميان برخواهد خاست و ما نيز جز اين آرزويي نداريم.
سيد محمد‌علي جمال‌زاده ـ ژنو، 17 شهريور 1343
مجلة يغما: مدرسة قديم مستنصريه در بغداد، در كنار دجله است كه عمارتي است آجري و استوار، از بيرون مدرسه به ساحل دجله كتبيه‌اي از آجر به خط نسخ درشت به ديوار است در تاريخ بنا يا تعمير مدرسه (درست در نظرم نيست). اين مدرسه اكنون موزة كشور عراق است.
در چند اطاق آن نقشه‌هاي بسيار قديم جغرافيايي به ديوار آويخته شده كه از نظر تحقيقات و تطورات علمي بسيار ارجمند است. در همة اين نقشه‌ها خليج فارس به خط نسخ يا كوفي واضح و آشكارا به نام اصلي يعني «خليج فارس» نوشته شده. به متصدي موزه عرض كردم با اين اسناد كه در معرض مطالعة عموم مي‌گذاريد ديگر نام خليج‌فارس را تغيير دادن برخلاف انصاف و ادب علمي است. به پاسخ تبسمي كرد.
گراور يك نقشة بسيار قديم ديگر، سابقاً در مجلة يغما انتشار يافته؛ باري، اين گونه حقايق در پيشگاه جهان علم و تحقيق واژون شدني نيست.

منبع:ماهنامه يغما، آبان 1343، شماره مسلسل 196.

این مطلب تاکنون 3540 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir