خشم شاهانه | مهمترين و تندترين مقالهاي كه در سال 1329 در مجله اطلاعات ماهانه به چاپ رسيد، مقالهاي بود در دو شماره تحت عنوان «درگذشت ساروتقي».
مقاله شرح حال فردي بود به نام محمدتقي نانوازاده و بيكس، كه زندگيش را در عسرت و بدبختي ميگذراند اما بر اثر لياقت و كارداني مورد توجه شاه عباس بزرگ قرار ميگيرد و به لقب اعتمادالدوله مفتخر ميگردد و چون يكي از لغزشهاي ناگزير جوانيش از پرده بيرون ميافتد، قهر پادشاه سبب ميشود كه تا پايان عمر از لذت عشق و كامراني محروم گردد. ولي همچنان عهدهدار خدمات عاليه بود تا به وزارت اعظم رسيد. خوانندگاني كه سالهاي دراز با مؤسسة اطلاعات و نشريات آن آشنايي داشتند، از درج چنان مقالهاي با عنوانهاي تند و زننده و مطالبي در خصوص اخلاق درباريان تعجب كرده و به حيرت فرو رفتند. مهمتر از حيرت و تعجب اينها، ناراحتي و خشم شاه بود. در سال 1329، سال پر تحول اجتماعي ايران، سالي كه علي منصور تنها چند ماه توانست مقام نخستوزيري را حفظ كند، و رزمآرا نيز با طوفاني از خشم نمايندگان و مردم روبهرو گرديد و سرانجام ترور شد ( سالي كه نفت ملي شد). شاه از اين مقاله كه حاوي سرنوشت و خصوصيات پادشاهان و رفتار آنها با خدمتگذارانشان بود، سخت ناراحت شده و عباس مسعودي را احضار كرده و با تندي و تشدد گفته بود: بهتر نيست مجله را به دست حزب توده بدهي؟ اگر ديگران به من بد ميگويند، تو مرده و زندة همه را مورد حمله قرار دادهاي هدف چيست و چه مقصودي را دنبال ميكني؟ اين مجله را تعطيل كن تا حداقل اموات از دستت راحت شوند؟!
مسعودي تعظيمي كرده و ميگويد: «اعليحضرتا اشتباه شده، عذر ميخواهم، جبران خواهم كرد» شاه پاسخي نداده، سالن را ترك ميكند. علاء كه حضور داشته، پس از رفتن شاه به مسعودي ميگويد: «تا آنجا كه توانستم سعي كردم. شاه را آرام كنم». منبع:پژوهشنامة تاريخ مطبوعات ايران، ص 300 ـ برگرفته از كتاب خاطرات مطبوعاتي، نشر آبي، سيد فريد قاسمي. این مطلب تاکنون 3290 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|