رمضان خونين | 15 مرداد برابر با 1 رمضان 1398 بود. طبق سنت مسلمانان ايران، مردم شبها در مساجد جمع ميشوند تا به سخنان وعاظ گوش فرادهند. اين سنت فرصت مناسبي بود تا از اين تجمعات عليه رژيم پهلوي استفاده شود. امام خميني چند روز قبل از حلول ماه رمضان پيامي فرستادند و راهبردهايي را در هشت بند جهت استفادهي بهينه از اين ماه ارائه دادند. امام خميني در اين رهنمودها با تأكيد بر مبدأ نهضت در 15 خرداد، رهبري روحانيت، نفي انتخابات رژيم، رنگ عوض كردن بعضي از مهرههاي رژيم، رسيدگي به خانوادهي شهدا، تدوين تاريخ انقلاب اسلامي، روشنگري و افشاگري عليه شاه در اين ماه، مطالبي را تذكر دادند.
1ـ نهضت مقدس اخير ايران كه ابتدا شكوفايياش از 15 خرداد 1342 بود، صد درصد اسلامي است و تنها به دست تواناي روحانيون با پشتيباني ملت مسلمان و بزرگ ايران پيريزي شد و به رهبري روحانيت، بياتكا به جبههاي يا شخصي يا جمعيتي، اداره شده و ميشود.
2ـ اخيراً دولت نغمهي ناموزوني را به راه انداخته است مبني بر آزادي انتخابات؛ در صورتي كه وقت آن سال ديگر است، و اين نغمه قبل از ماه مبارك رمضان براي انحراف اذهان از مسير اصلي حركت است كه خوف افشاي هر چه بيشتر جنايات رژيم دراين ماه در مساجد و مجامع اسلامي ميرود.
3ـ اكنون كه شاه خود را در بين ملت، شكستخورده و زبون ميبيند، به صحنهسازيهايي دستزده است و ميخواهد افرادي را كه چندين سال است با مقاصد شيطاني شاه همراه و به تغيير احكام اسلام و تبديل تاريخ پرافتخار اسلام به تاريخ گبرها و آتشپرستها رأي دادند، ملي جلوه دهد تا در مواقع حساس با نفوذ در صفوف روحانيون مبارز، مأموريت شوم خود را با چهرهاي ملي اجرا نمايند.
4ـ تقاضاي اين جانب از ملت شريف و متعهد آن است كه با كمال اهميت و دلسوزي اقدام به بررسي كشتهشدگان و خانوادههاي آنان كنند و به هر ترتيبي كه ميتوانند سرشماري از كشتهها با نام و نشان نمايند و ما را مطلع كنند، و به بازماندگان آنان سركشي برادرانه نمايند و از آنان دلجويي كرده و سلام خميني را كه در سوگ آنان است، به همه برسانند و تأثرات اين جانب را در مرگ عزيزانشان به آنها ابلاغ نمايند.
5ـ لازم است براي بيداري نسلهاي آينده و جلوگيري از غلطنويسي مغرضان، نويسندگان متعهد با دقت تمام به بررسي دقيق تاريخ اين نهضت اسلامي بپردازند و قيامها و تظاهرات مسلمين ايران را در شهرستانهاي مختلف با تاريخ و انگيزهي آن ثبت نمايند.
6ـ حضرات ائمهي جماعت محترم، دامت بركاتهم، گويندگاني را دعوت نمايند كه معتقد و علاقهمند به نهضت اسلامي و با هدفي اصيل، روشنگري مردم را برعهده گيرند و از دعوت وعاظ السلاطين و اشخاصي كه به نفع دستگاه جبار، دانسته يا ندانسته مطالبي را انتخاب ميكنند كه ملت را از مسائل اصلي روز باز دارند، جداً احتراز فرمايند.
7ـ گويندگان محترم در مجامع و مساجد وظيفه دارند كه مصائب وارده بر ملت را در اين پنجاه سال سلطنت سياه پهلوي، خصوصاً در اين چند ماه اخير و كشتار اخير شهر مقدس مشهد در جوار حضرت ثامنالائمه عليهم السلام و رفسنجان، به سمع مردم برسانند.
8ـ بر مستمعين است كه آقايان گويندگان را در ذكر مطالب اسلامي و انساني تشويق كنند و از آنان با احترام تقاضا كنند كه جنايات و ستمگريها را بيان و تفسير كنند.
از طرف ديگر، ساواك نيز با يك بررسي تحليلي از ماه رمضان و امكاناتي كه ميتواند در اختيار انقلابيون قرار گيرد، پيشبينيهاي لازم را نمود و طرحهايي را براي مهار بحران تدوين كرد و شوراي هماهنگي استانها مركب از استاندار، رؤساي سازمانهاي انتظامي و امنيتي، رئيس دادگستري و مدير كل اوقاف را مأمور بررسي و اجراي آن نمود. با همه تلاشهاي رژيم، حركتي كه آغاز شده بود، سريعتر، عميقتر و قويتر از آن بود كه با آمادهباش نيروهاي رژيم از ادامه آن ممانعت به عمل آيد. درگيريهاي خونيني از همان شب اول ماه رمضان آغاز شد و تا پايان رمضان ادامه پيدا كرد.
اصفهان مدتها بارور حادثهاي خونين بود. نيروهاي امنيتي اصفهان در يك اقدام ظالمانه زندانيان اراذل را تحريك كردند تا زندانيان سياسي را مورد ضرب و شتم قرار دهند. روز 25 خرداد اين اقدام عملي شد و زندانيان سياسي زندان اصفهان در اعتراض به اين عمل ناجوانمردانه از روز 27 خرداد دست به اعتصاب غذا زدند. موضوع ديگري كه در اصفهان رخ داد، دستگيري آيتالله طاهري بود. آيتالله طاهري در تاريخ 14/1/1357 بنا به رأي كميسيون امنيت اجتماعي اصفهان به دو سال اقامت اجباري در مهاباد محكوم شد. در 20 تيرماه مدت محكوميت وي به سه ماه تقليل يافت و پس از ابلاغ، وي سرانجام در روز 28/4/1357 به اصفهان بازگشت و مورد استقبال مردم اصفهان قرار گرفت. هنگام استقبال تظاهراتي صورت گرفت كه منجر به درگيري با پليس شد و يك جوان به نام علي ذاكر به شهادت رسيد و چند نفر در اثر اصابت گلوله زخمي شدند. پس از آن بازاريان اعتصاب كردند و با بستن مغازهها به منزل آيتالله خادمي حركت و در آنجا تحصن كردند. منزل آيتالله خادمي به صورت كانون انقلاب در اصفهان درآمد. هر روز بر تعداد متحصنين افزوده ميشد. مراسم افطار و سخنراني، مجالس ختم سوم و هفتم شهيد علي ذاكري، پخش اعلاميه، نصب پوستر، عكسهاي شهدا، عكسهاي انقلابيون و كاريكاتورهاي شاه، ديوارهاي منزل و كوچه را تزيين كرده بود.
نيروهاي انتظامي چون نتوانستند شهر را به كنترل خود درآورند، از نيروهاي نظامي كمك خواستند و ارتش با تمام تجهيزات وارد شد و كنترل را به دست گرفت. شوراي تأمين استان تشكيل جلسه داد و اعلام حكومت نظامي نمود و سرلشگر رضا ناجي، فرمانده مركز توپخانهي اصفهان به عنوان فرماندار نظامي شهر، مأمور سركوب مردم گرديد. عصر جمعه، هيئت دولت بنا به درخواست مقامات اصفهان تشكيل جلسه داد و حكومت نظامي را به مدت يك ماه در اصفهان تأييد كرد و عصر همان روز جمعه اعلاميهاي صادر و تظاهرات مردم را به «عدهاي خرابكار كه هيچ هدفي جز نابودي و ويراني ندارند»، نسبت داد و افزود: «در حالي كه كشور ما با گامهاي استوار به سوي گسترش آزاديها پيش ميرود، مشتي خرابكار فريبخورده كه اعمالشان همه مخالف اصول و تعاليم اسلامي و تنها به سود مقاصد و عناصر ضد ملي است، با وحشيگريهاي خود موجب بر هم زدن نظم اجتماعي و خسارت مالي و جاني ميشوند. البته اين گونه اعمال وحشيانهي ضدملي و غيرانساني كه در دين مبين اسلام نيز محكوم شده است، كوچكترين خللي در تصميم دولت در افزايش آزاديهاي فردي و گسترش فضاي سياسي كشور وارد نخواهد كرد». اينگونه بود كه اولين حكومت نظامي در ماه رمضان در اصفهان برقرار شد.
به دنبال تظاهرات خونين مردم اصفهان و شيراز در شهرهاي تبريز، كاشان، اهواز، آبادان، كرمانشاه، قزوين، اراك، اردبيل، تهران و نجفآباد تظاهرات و درگيريهايي به وقوع پيوست كه دولت مجبور شد در نجفآباد نيز حكومت نظامي اعلام كند. امام خميني نيز به دنبال گسترش تظاهرات و شهادت مردم در شهرهاي شيراز و اصفهان پيامي خطاب به ملت ايران فرستادند. پيام امام خميني در موقعيت مناسب رمضان و قرائت آن بر روي منابر تأثير بسيار مهمي در هيجان عمومي از خود بهجا گذاشت. ماه رمضان با شور انقلابي آغاز شد و چون مردم روزهدار بودند، نمازهاي جماعات معمولاً بعد از افطار، پاسي از سرشب گذاشته برگزار ميگرديد و بعد از نماز يكي از وعاظ سخنراني ميكرد. محور اين سخنرانيها انتقاد از شخص شاه، تجليل از امام خميني، حكومت اسلامي و جذب نيروهاي نظامي بود و بعد از ختم مراسم، مردم به شعار دادن يا تظاهرات خياباني ميپرداختند. اين شعارها عليه شخص شاه و تجليل از امام خميني و شعارهايي در حمايت از ارتش بود. پس از چند روز، ساواك مركزي به ساواكهاي تابعه بخشنامه كرد «كه چون وقايعي در شهرهاي اصفهان، شيراز، بوشهر و چند نقطهي ديگر رخ داده و اين وقايع بعد از نماز مغرب و عشا بوده است كه وعاظ مطالب تحريكآميزي بيان كردهاند، در هر مسجد كه احتمال ميرود پس از خاتمهي مجلس، اجتماعكنندگان به تظاهرات اخلالگرانه بپردازند، با مراقبتهاي لازم از برگزاري مجلس جلوگيري شود».
فعاليت روحانيون در تهران چشمگيرتر و بيشتر در معرض ديد جهاني بود، لذا ساواك گزارش ويژهاي تهيه كرد و نزد مقامات رژيم فرستاد. بعد از اينكه اين گزارشها نزد شاه فرستاده شد، شاه در حاشيهي گزارش نوشت: «اكنون كه بهتدريج ميتوانيد وعاظ طرفدار خميني را بشناسيد، آنان را در صورتي كه اعمالشان برخلاف مقررات و قوانين مملكتي است و هدفشان انقلاب و عدم پيشرفت كشور ميباشد، بازداشت و تحت تعقيب قرار گيرند». گرچه نشانهي ضعف و ترس در اين دستور خلاف قانون شاه كاملاً آشكار است، ولي بعد از اين فرمان، ساواك شروع به دستگيري وعاظ انقلابي و بازداشت در كميتهي مشترك نمود؛ ولي اين اقدام نيز نتيجهي عكس داد و تظاهرات شديدتري در اعتراض به دستگيري روحانيون در سراسر كشور به وقوع پيوست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . روزنامه اطلاعات، 21/5/1357.
2 . همان، 22/5/1357.
3 . انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواك، كتاب هشتم، ص 389.
4 . همان، كتاب نهم، ص 87
منبع:روحالله حسينيان، درآمدي بر انقلاب اسلامي ايران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1388، ص 619 ـ 615. این مطلب تاکنون 3677 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|