سفارتخانههاي رضاخاني | مقاله زير، گزارشي است از وضعيت سفارتخانههاي ايران در چند كشور خارجي در دوران حكومت رضاشاه. اين مقاله تحت عنوان «سفارتخانههاي ايران در خارجه، قبل از وقايع شهريور» به قلم نويسندهاي به نام نامدار در روزنامه «داريا» و سپس به نقل از اين روزنامه در مجله خواندنيها به چاپ رسيد. با هم ميخوانيم:
نمايندگيهاي ما در روسيه
عده اتباع ايران در خاك روسيه زياد و شايد از هر كشور ديگري عده ايرانيان مقيم اين خاك بيشتر باشد. اگر ما را احصائيه صحيح در دست بود امروز ميتوانستيم به طور يقين در اين خصوص اظهار عقيده نموده نتيجه فعاليت نمايندگان خود را از راه ارقام ظاهر سازيم. علاوه بر عده زيادي از تجار ايراني كه مسكو و ساير شهرهاي روسيه را براي شغل خود انتخاب نموده بودند ميليونها ايراني در شهرهاي قفقاز و نواحي تركستان از قديمالايام ساكن ميباشند. اين ايرانيان كه در اثر يك سلسله پيش آمدهاي ناگوار و تحولات سياسي يكباره خود را در تحت حكومت بيگانه يافتند هنوز به مليت خود مفتخر و به زبان شيرين فارسي تكلم نموده آنرا به نونهالان خود ميآموزند. به شعائر و آداب نژاد خود پايبند بوده و حتي مراسم عيد، نوروز باستاني را برگزار مينمودند. سياست غلط دولت مركزي و رفتار ناهنجار مأمورين كنسولي و سياسي ايران متدرجاً آنها را دلسرد نمود به طوري كه در اين اواخر ديگر حتي به نزديكي كنسولگريها و سفارتخانهها هم نميآمدند.
سرسلسله خاندان پهلوي كه از امور سياست كاملاً عاري و در صدور دستورات جز به نفع شخصي منظور ديگري نداشت در اين زمينه نيز حيات ميليونها ايراني با حرارت و وطنپرست را فداي اغراض شخصي خود نموده با تصميمات شديدي كه در روابط خود با دولت شوروي آغاز نمود وطن را براي هميشه در انتظار اين فرزندان نشانيد.
توقيف و زنداني نمودن مردان كشور به بهانه طرفداري از مرام كمونيستي و نبودن سياستمداران با شخصيت و كاردان در رأس سفارت كبراي ما در مسكو سياست ايران را با اين همسايه بزرگ پيوسته تيره و تار نموده سوءتفاهمات زيادي بروز ميكرد و كسي را هم ياراي استعداد برطرف نمودن آن اشكالات نبود. مأمورين كنسولي ايران و شوروي هيچيك قادر نبودند كوچكترين كمكي به اين دربهدرشدگان بيچاره نموده آنها را تسلي بخشند – به علاوه هر يك به تبعيت از پادشاه خود به فكر منافع خويش بوده به هيچوجه عطف توجهي به آنان نميكردند. اشخاص مطلع حكايت ميكنند كه مأمورين كنسولي ايران در روسيه جز كارهاي تجارتي به نفع خود و خريد و فروش كار ديگري انجام نميدادند.
خود نويسنده حامل نامه خصوصي از طرف يكي از صاحبمنصبان عاليرتبه وزارت امور خارجه براي كنسول ايران در بادكوبه بود در ورود به محل هر چه جستجو نمودم و از يكي دو نفر ايراني كه در گمرك بودند پرسيدم كوچكترين اطلاعي از ايشان به دست نياوردم. براي رسانيدن نامه آدرس كنسولخانه را از جوان ايراني كه در آنجا بود استفسار نمودم پس از آنكه دانست حامل نامه هستم و براي تعويض پول يا فروش امتعه و غيره نيامدهام از دادن نشاني خودداري نموده مرا در رسانيدن كاغذ به ايشان ياري ننمود بعدها معلوم شد كه همان جوان كارمند كنسولگري بوده و به خيال آنكه نامه مزبور سفارشي است و اگر آقاي كنسول ملاحظه فرمايند شايد ناگزير شوند بدون هيچ دليل و نفعي از ما پذيرايي كرده او را نيز بيجهت در زحمت اندازد از هدايت من خودداري نموده بود من هم عين واقعه را براي فرستنده مراسله گزارش نموده نامه ايشان را عودت دادم.
عمارت سفارت كبراي ايران در مسكو پس از فراخوانده شدن مرحوم مشاورالملك انصاري، سفيركبير وزين و باشخصيت و متهوري را به خود نديد.
تجار ايراني كه در آن موقع در مسكو اقامت داشتند از اين مأمور وظيفهشناس وزارت خارجه ايران اظهار رضايتمندي زياد مينمايند و اضافه ميكنند كه در سايه جد و جهدهاي بيپايان و فراوان آن مرحوم بود كه در موقع اجراي اولين قانون بازرگاني شوروي و توقيف اموال بيگانگان منافع تجار و بازرگانان ايران حتيالمقدور محفوظ ماند به علاوه ميگويند مرحوم انصاري در محافل شوروي آبروي زيادي داشت و براي او احترام فراواني قائل بودند – دليل معضوبيت وعزل و بيكاري ايشان را هم منتسب به همان ميدانند!!!
با رفتن مرحوم انصاري كارهاي سياسي كشور ما، در روسيه به دست كساني افتاد كه نه به اوضاع آن كشور آشنايي داشتند و نه بدان علاقهمند بودند – در اثر سهلانگاري زياد و جهالت و وظيفهنشناسي مأمورين ما روابط سياسي دو كشور روزبروز تيرهتر ميگرديد.
اين عدم توجه و بيعلاقگي كارمندان و عدم لياقت آنان به درجهاي رسيد كه قادر نبودند از بروز اشكالات ناچيز و جزئي هم ممانعت نمايند.
بغض و كينه رئيس كشور سوء سياست زمامداران مركزي عدم شخصيت و كفايت مأمورين ما در روسيه دست به دست داده اولياي امور دولت شوروي را هر روز از ما رنجيده خاطرتر ميساخت. مسئولين امور سياسي كشور ايران در اين رويه حتي منافع ميليونها نفوس ايران مقيم شوروي را در نظر نگرفته و خودخواهي و ناداني را به جايي رساندند كه دولت شوروي را ناگزير نمودند با وضع مقررات نويني ايرانيان را يا به تابعيت خود درآورده و يا در صورت عدم قبول خاك روسيه را ترك گويند.
مأمورين سياسي ايران در روسيه حتي آن قدر هم به خود زحمت نميدادند كه اتباع بيچاره ايران را از وضع مقررات و قوانين جديد موضوعه در خاك اتحاد جماهير شوروي آگاه سازند تا عدم رعايت آنها از طرف ايرانيان به خصوص تازهواردها سوءتفاهامتي را ايجاد نكند. مسافرين و حتي بعضي از تجار مقيم روسيه حكايت ميكردند كه غالب اوقات آنها به سفارت مراجعه نموده مقررات جديد را از اولياي امور خواستار ميشدند ولي هيچگاه با اطلاع كافي از نزد آنها بيرون نميآمدند. از آنجايي كه عمليات مأمورين سياسي ما در همه جا شبيه هم ميباشد و براي آنكه از هر سفارت خانه هم ذكر نموده باشيم به اين فصل خاتمه داده به سوي ورشو ميشتابيم.
سفارت ايران در ورشو
ترن شوروي با غرش و هياهو به طرف پايتخت لهستان رهسپار بود. در بين صدها مسافري كه اطاقهاي مختلف آن را اشغال نموده بودند دو نفر با كلاه پهلوي ديده ميشدند كه با زن و بچه و نوكر يكي از سوراخهاي درجه يك ترن را اشغال نمودهاند. درون اطاق صداي گريه و فرياد – نفرين و آه شنيده ميشد. اين داد و فرياد و آه و نالههاي مخلوط به هم بر اثر سيليهاي آبداري بود كه مادران بر گوش بيچاره بچههاي خود مينواختند تا هنوز وقت هست آنان را تربيت نموده براي محيط متمدن اروپا حاضر كنند. انواع و اقسام خرت و پرت در لنگهاي آبي پيچيده شده و تمام زواياي اطاق حتي زمين آن را نيز پوشانيده بود. قالي و قاليچههاي سبك وزن سنگين قيمت، سماورهاي حلبي و آفتابههاي مسي كه نمونههاي برازنده از دو صنعت كشور ايران بود تضاد عجيبي را متظاهر كرده نظر هر كس را بر آن جلب مينمود اين دو مسافر مأمور سياسي ايران بودند كه براي «رفع اشكالات و سوءتفاهمات و همچنين شناساندن ايران و حفظ منافع ايران» به اروپا رهسپار بودند. ترن آهسته آهسته به سرحد لهستان رسيد و مميزين لهستاني براي ديدن بليط مسافران به ملاقات آنها آمدند. به اطاق درجه يك رسيده با مشاهده وضعيت و ملاحظه دوكلاه نقابي يهودياني را در مقابل خود ديدند. (يهوديهاي لهستان غالباً با كلاهي كه شبيه به كلاه قديم ما بود از سايرين متمايز بودند) در ديدن بليط و كنترل آن اصرار و دقت فراواني به خرج داده حدس ميزدند شايد به غلط اطاق شماره 1 را اشغال نموده باشند حقيقت هم همان بود و مسافرين سياستمدار با داشتن بليط درجه 2 به اطاق يك رفته و آن را اشغال نموده بودند. چون مورد اعتراض شديد مأمورين واقع شدند گذرنامههاي سياسي خود را ارائه داده خواستند عمل خلاف را در سايه امتيازات سياسي به صورت قانون درآورده و خود را تبرئه نمايند. بالاخره گويا در ورشو دخالت كاركنان سفارت مخصوصاً آن نماينده كه از فرط گرفتن امراض مقاربتي راه رفتن را فراموش نموده است به اين پيش آمد خاتمه داد.
يكي از مسافرين وزارت خارجه كه سالها در ورشو مأموريت داشت از لحاظ منظور خاصي به نويسنده اظهار داشت كه در ورشو راه عاقلانه را انتخاب نموده بودند كه بدان وسيله منافع سرشاري ميبردند بدون آنكه كسي بر آن آگهي يافته و يا مداركي از خود باقي گذراند. بدين طريق كه يكي از اتباع لهستاني يهود را در سفارت استخدام نموده بودند و مشاراليه به تمام رموز كار آشنا بود و به علاوه با عده زيادي ثروتمندان رفت و آمد داشت بدين وسيله هر يك از اولادان بنياسرائيل كه هواي ترك اروپا در سر داشت و يا ميل به رفتن به فلسطين را در خود احساس ميكرد توي تله ميانداخت و با گرفتن مبلغ قابل توجهي كه از آن سهم خود را برميداشت و بقيه را به ما ميداد تذكرة براي او تهيه ميديد تذكره مورد بحث نه به خط ما نوشته ميشد و نه در دفاتر ثبت ميگرديد به هر حال به قرار اظهار ايشان مدركي به هيچوجه از خود باقي نميگذاردند.
پس از رفتن آقاي محسن رئيس، گرداندن سفارت ايران در برلن، به دست دكتري افتاد كه تا آن وقت سمت نيابت اول سفارت را داشت و امروز در يكي از سفارتخانههاي مهم ما سمت مستشاري را گرفته است. اين مأمور كه هميشه در پي بازار آشفته بود به كمك مرد گمنامي كه در برلن براي كارهاي دفتر استخدام شده بود اعمالي از خود بروز دادند كه تاريخ سياسي ايران آن را فراموش نخواهد نمود. خريد و فروش ماركهاي قاچاق معمول گرديد و هر كس كه صاحب مقداري ارز بود ميتوانست آن را با نرخ بهتري كه به مراتب از مظنه بانك بالاتر بود بفروشد. دكتر گرگاني همان عضو دفتري نامبرده به تمام معني صبح تا غروب مشغول همه نوع دلالي بود و از عضويت در سفارت سوءاستفاده نموده به عمليات عجيب و غريب مبادرت ميورزيد اين آقايان از امتيازات سياسي خود استفاده كرده انواع و اقسام مشروب و ساير امتعه خارجي را بدون گمرك با قيمتهاي نازلي وارد نمود با بهاي بيشتري به فروش ميرسانيدند. به قوانين كشور به هيچوجه اعتنايي نكرده خود را در مصونيت سياسي ديده و بدون كوچكترين پروايي به اعمال ناپسند مبادرت ميورزيدند. برلن محل ملاقات محتكرين و قاچاقچيان سياسي بود. به طوري كه اشخاص مطلع اظهار ميداشتند هفتهاي نبوده كه وزيرمختار آن وقت ايران در بلژيك با كيفي مملو از ماركهاي قاچاق كه با قيمت خيلي نازلي كه در بروكسل خريداري كرده بود به برلن و مخصوصاً هامبورگ نيايد و با آن وجوه مقادير زيادي اجناس گرانبهاي آلماني خريداري نكرده مراجعت نكند. اين آقايان تجار ايراني را به تشريك مساعي با خود دعوت ميكردند.
اين افسارگسيختگي كاركنان سفارت مدتي دوام داشت تا بالاخره دولت مركزي تصميم گرفت نمايندهاي را به برلن اعزام دارد و ورود نماينده جديد به برلن نه فقط به اين كارها خاتمه نداد بلكه بر افتضاحات نيز به مراتب افزود در سفارت ايران يك مرتبه چنان هرج و مرجي حكمفرما گرديد كه تا آن وقت به هيچوجه سابقه نداشت خبر مفقود شدن يك دسته گذرنامههاي سياسي مانند بمب در همه جا تركيد و نظر اشخاص كنجكاو را به خود جلب نموده براي كسب اطلاعات صحيح از واقعه دست و پا ميكردند نويسنده از اين واقعه به هيچوجه اطلاعي نداشت زيرا در همان روزها براي گذراندن امتحاني به فرانسه عزيمت نموده بود و در موقع خروج از سرحد برخلاف معمول سخت مورد بازپرسي و بازرسي مأمورين سرحدي واقع شده بود. معهذا به هيچوجه بروز پيش آمد ناگواري را كه منجر به اتخاذ چنين تصميمي شديد شده باشد حدس نميزد در پاريس آقاي (ن) را ملاقات نمودم كه در آن موقع براي خريد لوازم عروسي با تذكره سياسي به فرانسه آمده بود. مشاراليه با نهايت تعجب اظهار نمود كه مأمورين گمركي جامهدان او را در سرحد مورد بازرسي شديد قرار داده و به گذرنامه سياسي او هم اعتنايي نكردهاند به علاوه گمركچيان فرانسوي نيز از اين عمل تابعيت نموده چمدانهاي او را باز و چون چيز قابل ملاحظه در آن نيافتند يك اسباب بازي بيقيمت چوبي و دو چيز بيبهاي ديگري را از او اخذ نموده اجازه ندادند با خود بياورد مدت توقف نگارنده در پاريس طولي نكشيد و به آلمان مراجعت نمودم در سرحد آلمان اين دفعه به بازجويي شديدتري گرفتار و هر چه فكر كردم و از مأمورين دليل آن را استفسار كردم جواب قانعكننده نشنيدم.
تا اينكه ضمن يكي از ميهمانيهاي مطبوعات بيگانه شخص مطلع خارجي اين پيشآمد را با اين جانب در ميان گذارد و برايم تعريف كرد كه اخيراً مقداري تذكرة سياسي از سفارت ايران دزديده شده و يكي دو تاي آن را در دست يهوديان آلماني يافتهاند.
از اين لحاظ پليس آلماني سعي دارد دارندگان آنها را قبل از آنكه موفق شوند از خاك آلمان فرار كنند دستگير سازند. طبيعي است اين خبر براي اين جانب كه كم و بيش از اوضاع خراب سفارتخانهمان مطلع بودم تعجب زيادي نياورد معهذا براي آن كه از دليل اين پيشآمد آگهي يافته و بدانم به چه طريق اين دستبرد به سفارت زده شده است در صدد تحقيق برآمدم معلوم شد يك روز صبح مأمورين سفارت ايران به اداره پليس اطلاع ميدهند كه صندوق سفارت را شب گذشته شكستهاند و محتويات آن را كه دسته گذرنامه سياسي نيز جزو آن بوده به سرقت بردهاند.
مأمورين پليس در مقام تحقيق برآمده و ملاحظه ميكنند كه قضيه آن طور نيست كه اظهار شده است زيرا دربان آلماني سفارت كه شب و روز در آنجا بسر ميبرده نه ورود كسي را ديده و نه صدايي را شنيده است.
ولي حرف در آن بود كه شكستن صندوق چوبي بدون آنكه صدايي بلند كند كار آساني به نظر نميآمد و ممكن نبود چنين كاري انجام گيرد بدون آنكه ساكنين عمارت متوجه شوند. اشخاص مطلع ديگري صميمانه اين معما را حل نموده و ما را از سرگيجه خلاص كردند آنها اظهار اطلاع نمودند كه عدهاي يهودي به سفارت مراجعه و مبالغ قابل توجهي براي اخذ گذرنامه سياسي پرداختهاند.
در سال 1937 به اتفاق آقاي ك.ب. به ملاقات آقاي دكتر كاوياني كه متصدي كنسولگري ايران بودند رفتيم در ضمن صحبت از كارهاي زياد و گرفتاريهاي بيشمار اظهار نمود: ملاحظه بفرماييد مثلاً آقاي... از شهر... مراسلة نوشته و اظهار كرده است اگر تا سه روز ديگر گذرنامهاش را كه براي تمديد هفته قبل به سفارت فرستاده است عودت ندهيم پليس آلمان او را جريمه نموده و ممكن است از خاك آلمان هم دستور خروجش را صادر نمايند. آخر شما را به خدا من چه نفعي دارم كه در آلمان بماند يا بيرونش كنند جهنم كه خارجش كردند...!!!
(عضو وزارت خارجه ايران كه براي حفظ منافع ايرانيان رفته است!) به طوري كه همه اطلاع دارند با بروز جنگ، خواروبار و مواد غذايي در آلمان تحت جيرهبندي درآمده و هر كس مقدار معيني دريافت ميداشت. كره و گوشت به خصوص قهوه از جمله موادي بودند كه كفايت اشتهاي زياد اشخاص را نميكرد. مأمورين سياسي ما كه مانند سياستمداران مقدار بيشتري اجازه داشتند به علاوه به نام خود و سفارت قهوه و غيره دريافت ميكردند مقدار گوشت و كره خود را به انضمام قهوههاي دريافتي به صاحب دكان چلوكبابي ايراني كه در برلن بود داده و از فروش آن به قيمت 10 و 20 برابر به عايدي خود اضافه ميكردند.
اين عمل كه بر طبق قوانين موضوعه در زمان جنگ مستوجب مجازاتهاي سختي است به اطلاع اولياي وزارت خارجه آلمان رسيده بود ولي مانند ساير كارها منباب مراعات اصول نزاكت به روي نمايندگان ايران نياوردند در آن موقع دكان چلوكبابي ايراني مملو از مشتريان آلماني بود كه با خوردن برنج و كباب و ندادن كوپن ولي پرداخت مبالغ زياد در مصرف نمودن كوپنهاي خود صرفهجويي ميكردند.
براي تهيه بليط بقيه راه يعني از اسلامبول به طهران به نمايندگي اداره مسافرت گمرك مراجعه نمودم در آنجا محصلي را ديدم كه از مردم علناً نشاني اشخاصي را كه ارز قاچاق ميخرند استفسار مينمايد به تعجب شديدي دچار شده ايشان را نزد خود طلبيديم تا او را متوجه نتايجي كه ممكن است از اين عمل عايدش گردد بنماييم. بيچاره نامه را از جيب بيرون آورد و اظهار داشت كه اولياي امور سفارت ايران دربرلن به او 2500 فرانك سويس براي تهيه بليط مسافرت و مخارج راه از اسلامبول تا تهران پرداختهاند و به او كتباً دستور دادهاند اگر چنانكه اين مبلغ تكافو نكرد آن را در بازار اسلامبول به بازرگانان كه براي تهيه ارز قيمت بيشتري ميپردازند بفروشند.
بيچاره اظهار تعجب مينمود از اين كه چطور سفارت ايران با علم به اينكه اين عمل خلاف مقررات است چنين نامه به وي نگاشته و او را در اين عمل تشويق نمودهاند.
سفارت ايران در پاريس
حكايت ميكنند وزيرمختار ايران در فرانسه شبي عده زيادي را به شام دعوت نمود و موقعي كه خواسته بود ميهمانان را به سر ميز شام فراخواند در حالت مستي فرياد كشيده بود:
Messieurs Allons Buffer
اگر وضعيت ميهمانان – محل و مقام گوينده اين جمله را در نظر گيريم معناي اين كلمات عبارت است از «آقايان بفرماييد زهرمار كنيد»
منبع: خواندنيها
شماره هفتم، سال ششم، شنبه 14 مهر 1324 این مطلب تاکنون 3599 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|