در حاشیه یک نامه
«حكومت من وارث يك وضع بينالمللي خيلي حساسي است كه نتيجه سياست و اوضاع و احوال ديگران است و همه ما را به ارتكاب اشتباهاتي در گذشته وادار كرده است. ولی مزيت بزرگ دمكراسي آمريكايي اين است كه هميشه توانسته است اشتباهات خود را شناسايي كرده و آن را محكوم كند...!»
عبارت فوق، بخشی از نامهای است که جیمیکارتر رئیس جمهور اسبق آمریکا در روز ششم فروردین 1359 خطاب به امام خمینی نوشته بود.(1) او این نامه را با هدف ترغیب امام به حل و فصل مسائل مربوط به گروگانهای آمریکایی در ایران از طریق راهحلهای مسالمتآمیز تهیه و ارسال کرده بود. سفارت آمریکا شش ماه پیش از آن در 13 آبان 1358 به جرم جاسوسی مستمر کارکنان این سفارتخانه علیه انقلاب اسلامی، به تسخیر دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در آمده بود. طی این مدت مقامات آمریکایی از هیچ فشاری برای به زانو درآوردن ایران و آزاد سازی 52 گروگان آمریکایی دریغ نکرده بودند.
جملات یادشده، در بیان، زیبا به نظر میرسند ولی در عمل، هیچگونه پایبندی به آن وجود نداشته است.
روابط آمریکا با ایران پروندهای مملو از دشمنی را در خود ثبت کرده است. حداقل ظرف 67 سال اخیر اینگونه بوده است. آمریکاییها برخلاف ادعای جیمیکارتر، هنوز کودتای 28 مرداد 1332 را که «سیا» طراح آن و تامینکننده بودجه سری آن بوده، محکوم نکرده اند. آنان هنوز بابت تسلیح ساواک به انواع وسایل شکنجه و سرکوب آزادیخواهان ایرانی از ملت ایران عذرخواهی نکرده و عملکرد خود را آنگونه که کارتر ادعا دارد، محکوم ننمودهاند. در حالی که ساواک مولود ذهن سردمداران «سیا» بوده و بسیاری از سیاستمداران آمریکایی در خاطرات خود از این نقش که با یاری و همدستی سازمان اطلاعاتی اسرائیل «موساد» صورت گرفته، به زشتی یاد کردهاند. آمریکائیها در سال 1357، سال انقلاب، تا سرحد امکان پشت سر شاه ایستادند و از جنایات او در برابر مردم حمایت کردند و کارتر، خود فراموش نکرده است که در فردای قتلعام مردم در جمعه سیاه 17 شهریور 1357 به شاه تبریک گفت. ولی بابت این رفتار که به منزله وهن درک و شعور جامعه ایرانی است، هنوز از مردم ایران عذرخواهی نکرده و یا این عملکرد را مطابق ادعای خود، محکوم ننموده است. پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران نیز تا زمان تسخير سفارت امريكا در تهران ديپلماتهاي امريكايي مستقر در سفارتخانه، از هيچ تلاشي در جهت مقابله با نظام نوبنياد جمهوري اسلامي ايران فروگذار نكردند. تماس با سركردگان گروههاي ضد انقلاب ، ارتباط حمايتي با شبكههاي كودتا و براندازي در داخل كشور و تأمين مالي گروهكهاي تروريستي كه در غرب و جنوب ايران به انفجار در لولههاي نفتي و يا ايجاد نا امني و بيثباتي ترور و خونریزی در مناطق كردنشين مشغول بودند، از عملكردهاي مأموران سياسي فعال در ساختمان سفارت امريكا بود. اين حقايق در اسناد لانه جاسوسي نيز آمده است. بعضي از مقامات بلند پايه دولت كارتر پس از شكست وي در انتخابات 1359 ش. در خاطرات خود، به نقش نامطلوب و مخرب دستگاه حكومتي امريكا عليه ايران كه از طريق سفارتخانه آن كشور در تهران هدايت ميشد اقرار كردهاند. سفارت امريكا در تهران طي زمستان 1357 تا پائيز 1358 به مركز فرماندهي عمليات جاسوسي و خرابكاري عليه جمهوري اسلامي ايران تبديل شده بود؛ نظامي كه عمر سياسي آن به يك سال نميرسيد. با اين حال سفارت امريكا زماني توسط دانشجويان تسخير شد كه امريكا خواست مشروع ملت ايران در استرداد شاه و اموال و داراييهاي بلوكه شده ايران را ناديده گرفت و حتي امكاناتي وسيع در اختيار فراريان حكومت شاه گذاشت تا تشكيلات خود را عليه انقلاب سازماندهي و فعال كنند.
بابت هیچیک از این «اشتباهات آمریکا»، هنوز کارتر از پیشگاه مردم ایران عذرخواهی نکرده و یا این رفتار را محکوم نکرده است.
بنابراین جیمیکارتر باید بپذیرد که تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، واکنش منطقی جوانان ایرانی در اعتراض به 15 سال دشمنی آن کشور با ملت ایران و به ویژه 9 ماه دشمنی سفارتخانه آن
|