برگهایی از پرونده «پدر ایران نوین»
ماجرای جسد مومیایی شده رضاشاه، چه دروغ باشد و چه راست، یکبار دیگر توانست نام آن جرثومه را از گور بیرون کشیده و خاطره سیاه دوران منحوس پهلوی و از جمله سالهای حکومت مملو از نکبت موسس این سلسله را یادآور سازد.
رضاشاه از بدنام ترین سلاطینی است که تاریخ ایران در دو قرن اخیر به خود دیده است. او در سلب آزادیهای مدنی و دینی مردم، در سرکوب بنیادهای مذهبی کشور، و در اشاعه فقر و فلاکت اقتصادی و بی سوادی و بی فرهنگی در این سرزمین، توانست گوی سبقت را از سلاطین بدسابقه قاجار برباید. اگر شاهان بی کفایت قاجار اراضی ذیقیمت ایران را در جنگ با امپراطوری روسیه از دست دادند، رضاشاه و پسرش خاک ایران را بدون جنگ و به ثمن بخس به همسایگان میبخشیدند.
ارتش و قوای تامینی رضاشاه که طی دو دهه حکومتش با صرف دو سوم بودجه جاری کشور، ساخته و پرداخته شد، فقط در قلع و قمع مرگبار عشایر کشور، در ریختن خون زائران مسجد گوهرشاد و در سرکوب طرفداران فریضه اسلامی و ملی حجاب توفیق داشت. این ارتش حتی از چند ساعت مقاومت در برابر هجوم قوای بیگانه به کشور در شهریور 1320 عاجز و ناتوان بود.
رضاشاه صاحب مجلسی بله قربان گو بود که نمایندگانش توسط فهرستهای دست نوشته وی تعیین میشدند. او دولتی تابع محض با وزیرانی مسلوب الاراده در اختیار داشت.
در دوران رضاشاه غارت سرمایههای ملی و تاراج آثار باستانی ایران از طریق مجوزهایی که وی به باستان شناسان بیگانه میداد، به یغما رفت. عملیات غارت نفت ایران نیز طی پیمان منعقده در1312 تا مدت 30 سال جریان یافت و عاقد این پیمان نیز بعدها برای تبرئه خود اعلام کرد که: «ما آلت فعل بودیم»(1)
در آن دوره بسیاری از روحانیون، شعرا، ادیبان و روشنفکران کشور که هریک در حوزه فعالیت خود منشاء خدمتی به مردم بودند، به مسلخ رضاشاه رفتند. دست کم 24 هزار نفر از مردم ایران هریک به دلیلی قربانی توحش رضاخانی شدند. آنان یا تبعید شدند و یا جان خود را از دست دادند و سهم یک حادثه آن یعنی فاجعه مسجد گوهرشاد را از 1500 نفر بیشتر اعلام کردهاند. در این تصفیه خونین حتی بسیاری از دوستان و همراهان رضاشاه نیز نتوانستند جان سالم به در ببرند.
در دوران رضاشاه بسیاری از املاک کشور و تعداد قابل ملاحظهای از روستاها توسط عوامل رضاخان غصب و اسناد آن به نام وی تغییر نام داده شد. میزان اموال و وسعت املاک غصبی رضاشاه به حدی رسید که برای اداره آنها «اداره املاک اختصاصی شاهنشاهی» ایجاد شد. اسناد موجود حاکی از آن است که برخی از با ارزشترین مراتع، باغها، زمینهای مزروعی و دهات کشور به تصرف رضاشاه در آمد و بیش از شش هزار قریه و روستا در دفتر املاک اختصاصی به نام وی ثبت شد. زیادهخواهی موسس سلسله پهلوی چنان آشکار و بی پرده بود که در نشریات خارجی نیز بازتاب یافت. برخی مطبوعات خارجی ضمن انعکاس اخبار اقدامات رضاشاه به طنز عنوان میکردند که در ایران جانوری پیدا شده که فقط زمین میخورد.(2)
رضاشاه راهآهن دولتی ایران را با هدف مرتبط ساختن قوای متجاوز انگلیسی در جنوب به روسها در شمال با هزینهای که از محل اخذ مالیاتهای سنگین بر ارزاق مردم از جمله قند و شکر تامین شد، تاسیس نمود؛ راه آهنی که در آن زمان از هیچ شهری عبور نکرد تا فایدهای از آن به مردم نیز برسد.
تجدد طلبی آفتی بود که در دوران رضاشاه، تمامی فرهنگ و باورهای ملی و مذهبی مردم را نشانه گرفته بود. در آن دوره فقر و فلاکت ناشی از سوء مدیریت و استبداد و دیکتاتوری هیات حاکمه، مقطع سیاه و سختی را برای مردم ایران رقم زد به طوری که وقتی حکومت رضاشاه با هجوم قوای متفقین به داخل ایران ساقط شد، مردم به جای آنکه بابت اشغال کشورشان ناراحت باشند، بابت سقوط دیکتاتوری رضاشاه شادمانی میکردند.
|