درسهاي تاريخ معاصر به روايت امام خميني | گزيدههاي زير گلچيني از اظهارات امام خميني(ره) در زمينه رويدادهاي تاريخ معاصر ايران و جهان است كه از صحيفه امام برگرفته شده است:
* * *
عاجز در برابر قدرتها و ظالم در مقابل ملت
... من شنيدم همين محمدرضا در اواخر سال جناياتش وقتي كه ايران قيام كرد و آن بساط را و آن نهضت را و انقلاب را به پا كردند و ديدند خارجيها كه نميتوانند اين را ديگر اين جا نگهدارند، ديگر اين عروسك به دردشان نميخورد، گفتند (از بعضي اشخاص كه نقل كردند كه خود آنها بودند و حاضر قضيه بودند)، كه وقتي كه از طرف آمريكا به او آمدند و گفتند: كه شما بايد ديگر برويد، او همان طور كه نشسته بود يك قلم دستش بود، لرزيد و قلم از دستش افتاد.
اين قدرعاجز بود، اما نسبت به ملت ديديد كه چه كرد(1)
* * *
وضع دوستي قدرتها
اين قصه چرچيل را شايد شنيديد. چرچيل در جنگ عمومي رئيس انگلستان بود، شوروي هم همراه اينها بودند در جنگ با آلمان. آمريكا هم همراه اينها بود
به مجرد اين كه هيتلر را شكست دادند، چرچيل گفت كه الآن وقتي است كه ما به شوروي بزنيم. شوروي كه با آنها دوستي داشت و با آنها ميخواست كه وارد بشود يعني جنگ آلمان را او برد، گفت الآن وقتش است. منتها مجلس انگلستان اجازه نداد اين را...
وضع اينها اين طور است. همان دوستي را كه دارند آن روزي كه ببينند يك دوست ديگري بهتر از اين است و اين برايشان ديگر خوب نيست، اين را پرتش ميكنند دور يا اين را ميزنند به زمين، وضع اينها اين طوري است.(2)
* * *
شاخ دارد، عقل ندارد
مرحوم مدرس رحمتالله عليه آن طوري كه من شنيدم ايشان گفتند كه:
من از گاو ميترسم، براي اين كه شاخ دارد و عقل ندارد. اين يك مسئله است، حالا فرضاً هم شيخ نگفته باشد اما مسئله است. گاو شاخ دارد و عقل ندارد، قدرت دارد عقل ندارد.
اينهايي هم كه الآن در دنيا فساد راه مياندازند از همان سنخ هستند كه شاخ دارند عقل ندارند، قدرت دارند انسانيت ندارد.(3)
* * *
شما برويد كنار، مردم آرام ميگيرند
از آن طرف شوروي به عنوان اين كه صلح در افغانستان درست كند آمده است چندين سال است، قريب 5 سال است كه الآن دارد در افغانستان آتش به پا ميكند. از آن طرف هم آمريكا در هر نقطهاي كه دستش برسد، ميگويد ما براي صلح ميخواهيم برويم لكن فساد ايجاد ميكند.
نميدانم اين مثل را شما شنيديد؟ يك بچه، پسربچه كوچكي بود كه يك نفر آدم كريهالمنظر كه صورتش جوري بود كه بچهها از او ميترسيدند، او را بغلش گفته بود و او از ترس همين آدم گريه ميكرد. مي گفت نترس من اين جا هستم! يك كسي به او گفت كه آقا اين از تو ميترسد، تو اين را بگذار زمين اين آرام ميشود.
حالاً اينها، قدرتهاي بزرگ، آمده در افغانستان ميگويد نترسيد ما اينجاييم! در لبنان هم نترسيد ما اينجا هستيم. خوب اين مردم از شما ميترسند، شما برويد كنار مردم آرام ميگيرند.(4)
* * *
دروغگويي راديوهاي بيگانه
من دو روز پيش از اين كه راديو را گوش ميدادم، ديدم كه راديوي خارجي گفت كه خميني در حال مرگ است.
من ياد قصهاي افتادم و آن اين كه يك نفر بود كه ميخواست اظهار قدرت و پهلواني بكند. در يك جلسهاي گفت كه من آنم كه چه كردم، چه كردم، كارهايش را شمرد و منجمله گفت من آنم كه فلان آدم، فلان پهلوان را در فلان جا كشتم و چه كردم.
اتفاقاً آن آدم حاضر بود، گفت: كه آن كسي كه شما كشتيد حرفهاي شما را دارد ميشنود. من ياد اين افتادم كه آن كسي كه اين آقا گفته كه در حال مرگ است، حرفهاي ايشان را شنيده و به اين سبك مغزي خنديده است.(5)
* * *
عاقبت ائتلاف با منافقين
متأثرم از اين كه با دست خودشان اينها گور خودشان را كندند، من نميخواستم اين طور بشود. من حالا هم توبه را قبول ميكنم، اسلام قبول ميكند... حالا هم بروند توي راديو، بروند توي تلويزيون توبه كنند، بگويند تا حالا خطا كرديم، اشتباه كرديم مردم را دعوت به شورش(6) كرديم، غلط بوده، خلاف اسلام بوده، خلاف قوانين كشوري بوده، تأييد كرديم، ائتلاف كرديم با گروه منافق.
من چندين بار به اين آقا گفتم.(7)
آقا اين جمعيت تو را به باد فنا ميدهند و اين افرادي كه دور تو جمع شدهاند، بعضي از اينها يك گرگهايي هستند كه تو را به باد فنا ميدهند.
گوش نكرد، حالا هم دير نشده، آقاياني كه متدينند(8) اعلام كنند به اين كه اين دعوت به راهپيمايي، دعوت بر ضد اسلام است، چنانچه صريحش اين است و آن آقا هم بروند عذرخواهي كنند از ملت، بگويند ملتي كه به من رأي داد، من مطابق رأي آنها عمل نكردم، از حالا به بعد ميكنم.(9)
* * *
غرب زدگي
من عكس مجسمة آتاترك را در تركيه، آن وقت كه در تبعيد بودم به آنجا، ديدم كه مجسمه او رو به غرب بود و دستش را بالا كرده بود و آنجا به من گفتند كه اين علامت اين است كه ما هرچه بايد انجام بدهيم بايد از غرب باشد. آتاترك كه يك مرد مثلاً روشني، يك مرد كذايي بوده. در كشور ما هم بعضي از روشنفكرها به اصطلاح گفته بودند كه ما بايد از سر تا قدم اروپايي و انگليسي باشيم تا بتوانيم ادامه حيات بدهيم.
ما تا نفهميم كه خودمان هم يك شخصيتي داريم، مسلمانها هم يك گروهي هستند و شخصيتي دارند و ميتوانند خودشان هم كار انجام بدهند، تا نخواهيم يك كاري را، نميتوانيم و تا بيدار نشويم، نميخواهيم.(10)
* * *
برخورد حكيمانه
يك كسي به خواجه، خواجهنصيرالدين رضوانالله عليه، كاغذي ميگويند نوشته بود و در ضمن آن جسارت كرده بود به ايشان و اسم كلب روي ايشان گذاشته بود. ايشان جواب وقتي كه نوشته – از قراري كه نقل ميشود – مسائلي كه او اشكال داشت يك يكي به طور حكيمانه رفع كرده بودند تا رسيده بود به اين جايي كه به ايشان گفته بود تو سگ هستي.
ايشان گفته بود كه نه، اوصاف و خواص و آثار من با اوصاف و خواص و آثار كلب دو تاست، كلب فلان صفت را دارد من آن صفت را ندارم، من فلان صفت را دارم او ندارد.
حكيمانه اين طوري حل كرده بود قضيه را. خوب اگر خواجه هم يك كاغذ نوشته بود به اين كه نه، تو سگي و پدرت هم سگ است. فردا يك كاغذي دريافت ميكرد او سه تا چيز رويش گذاشته بود.
وقتي ما بتوانيم با زبان نرم و نصيحت، با قول سالم بدون نيش، بدون اظهار غرض مردم را اصلاح كنيم، دوستان خودمان را زياد كنيم، براي خدا همين معنا باشد، خوب چه ادعايي است كه آدم با حكم خودش به ضد خودش عمل كند.(11)
* * *
به ملت ميگويم عزا بگيرند
روزي كه براي كشف حجاب بود، ميخواستند (جشن بگيرند) در سالهاي آخر، من در قم بودم. شايد همان سال آخري بود كه 15 خرداد بعدش پيش آمد.
من شنيدم كه زنها ميخواهند بروند سر قبر رضاشاه و راجع به همين قضيه كشف حجاب تظاهرات بكنند... رؤساي اداراتي كه در قم بودند پيش من آمدند، گفتم كه شما هر كدام به وزارتخانة خودتان اطلاع بدهيد كه اگر اين كار را بكنيد، من به ملت ميگويم كه عزا بگيرند براي روزي كه قتلعام كرديد در مسجد گوهرشاد، اينها اطلاع دادند و از اين منصرف شدند.(12)
* * *
ظلمهاي سلسله ستمشاهي
اگر جوانها از اول اين سلسله پهلوي را ياد ندارند، لابد اين اواخر را مطلع هستند و ما كه از اول اطلاع داريم و شاهد قضايا بوديم و در قم بوديم و ديديم در اولي كه اينها آمدند روي كار و رضاخان آمد روي كار با اين مردم چه كرد، با همين ملت قم چه كرد. با بانوان ما چه كرد، با علماي ما چه كرد، با طلاب ما چه كرد.
اينها قضايايي است كه اگر بخواهد كسي بنويسد بايد يك كتاب بنويسد.
من گاهي كه مباحثه داشتم در مدرسه فيضيه و چند نفري بودند. يك روز يك نفر گفت: قبل از آفتاب اينها (زنان) بايد بروند در باغات براي اين كه مأمورين ميآيند دنبالشان و آنها را ميگيرند. قبل از آفتاب ميرفتند در باغات شهر و بعد آخرهاي شب برميگشتند به محل، ما خودمان اگر يك جلسه خصوصي ميخواستيم داشته باشيم به طور متفرق و از كوچهها، پسكوچهها بايد برويم و چند نفر با هم مجتمع بشويم و درددل بكنيم.
شما نميدانيد كه با بانوان قم چه كردند اينها، يك رئيس نظميه بود كه نميدانم حالا هست يا از بين رفته است كه اين، آن طور با بانوان عمل كرد كه از قراري كه گفتند يك روز دماغش خون آمده بود و نشسته بود خون دماغش داشت ميچكيد. چشمش افتاد به يك زني كه چادر دارد يا روسي دارد، اعتنا به خون نكرد و پريد به او.(13)
* * *
توطئه تجزيه كشورهاي اسلامي
شايد بسياري، بعضي از شما يادتان بيايد جنگ بينالمللي را، جنگ اول بينالمللي را كه با مسلمين و با دولت عثماني چه كردند.
دولت عثماني يكي از دولي بود كه اگر با شوروي طرف ميشد گاهي او را زمين ميزد، ساير دول حريف ميدان او نبودند. دولت عثماني يك دولت اسلامي بود كه سيطرهاش گرفته بود تقريباً از شرق تا غرب را، آنها ديدند كه با اين دولت عثماني به اين قوياي نميشود چارهاي كرد، نميشود ذخائر را برد.
بعد از اين كه در اين جنگ با آن بساط غلبه پيدا كردند، تجزيه كردند دولت عثماني را به دولتهاي بسيار كوچك، براي هر يك از آنها هم اميري قرار دادند يا سلطاني قرار دادند يا رئيس جمهوري قرار دادند. آنها در قبضه مستعمرهچيها و ملت بيچاره در قبضه آنها، با اين وضع يك دولت عثماني با آن مرز را زمين زدند و دولتهاي اسلامي از خواب بيدار نشدند يا خودشان را به خواب زدند.(14)
* * *
دفاع از حقوق ايرانيان
بعد از آن كه مصلحت و نظرخواهي خود را به صورت تلگراف به مقامات عراقي رسانيدم(15)، نه تنها جوابي ندادند بلكه با شدت عكسالعمل نشان دادند. در اين صورت فكرم به اين منتهي شد كه وجودم ديگر در اين جا لزومي ندارد و لذا فردا تذكرهام را نزد مقامات رسمي ميفرستم و درخواست خروج كردم (گريه حضار)...
در هر صورت ديگر براي من ناگوار بود كه در اينجا باشم در حالي كه دوستان من به اجباردارند ميروند و برادران ديني ما را با اين وضع دارند اخراج ميكنند، در صورتي كه شنيدهام زماني كه تصميم داشتند يهوديان مقيم عراق را اخراج كنند، به آنان شش ماه مهلت دادند و جلسهاي ترتيب دادند تا زير نظر هيأتي اموال آنها عادلانه به فروش برسد و وجه حاصله در اختيارشان قرار گيرد، ولي با شما آقايان و شيعه و ايرانيان اين طور رفتار كردند و در كشوري كه با مسلمين اين طور رفتار مينمايند، با مجاورين قبور ائمه عليهالسلام اين وضع معامله ميكنند، اقامت براي من دشوار است.
پينويسها:
1- صحيفه نور، ج 18، ص 53 (11/5/1362).
2- صحيفه نور، ج 18، ص 109 (27/6/1362).
3- صحيفه نور، ج 18، ص 156 (15/8/1362).
4- صحيفه نور، ج 18، ص 175 (16/9/1362).
5- صحيفه نور، ج 16، صص 52 و 53 (13/2/1360).
6- دعوت جبهه ملي از مردم براي راهپيمايي بر عليه لايحه قصاص كه حكم ضروري اسلام است.
7- بنيصدر رئيس جمهور وقت.
8- منظور افراد نهضت آزادي هستند.
9- صحيفه نور، ج 15، ص 19 (25/3/1360).
10- صحيفه نور، ج 13، ص 283 (29/10/1359).
11- صحيفه نور، ج 14، ص 22 (4/11/59).
12- صحيفه نور، ج 13، ص 70 (19/6/1359).
13- صحيفه نور، ج 5، ص 213 (8/1/1358).
14- صحيفه نور، ج 1، ص 87 (18/6/1343).
15- تلگراف حضرت امام(ره) به رئيسجمهور عراق در دفاع از حقوق ايرانيان مقيم عراق كه دستور اخراجشان صادر شده بود.
منبع: حكايتهاي تلخ و شيرين
مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني این مطلب تاکنون 3547 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|