نامه جلال به امام خميني | شهريورماه هر سال، سالگشت رحلت جلال آلآحمد از نويسندگان برجسته تاريخ معاصر ايران است. همانكه «سيدحسين» نام دارد، شناسنامهاش وي را «سيدجلالالدين سادات آلاحمد» مينامد و به «جلال آلاحمد» مشهور است.
جلال در هفتم فروردين 1303 در محله سيدنصرالدين تهران به دنيا آمد. پدرش سيداحمد طالقاني روحاني بود و پس از اينكه جلال تحصيل در دبستان را به پايان رساند، او را مجبور كرد ترك تحصيل كند و در بازار مشغول كار شود. جلال نيز چنين كرد، اما دور از چشم پدر در كلاسهاي شبانه مدرسه دارالفنون درس خواند. در همين زمان به اصرار پدر براي تحصيل علوم ديني به نجف رفت اما زود به ايران بازگشت و از تحصيل علوم ديني منصرف شد.
در سال 1322ش از دارالفنون ديپلم گرفت و براي ادامه تحصيل راهي دانش سراي عالي شد و جزوهاي با نام «عزاداريهاي نامشروع» ترجمه و منتشر كرد.
او در سال 1323ش به عضويت «حزب توده ايران» درآمد و در فروردين سال 1324 اولين داستانش با نام «زيارت» در مجله «سخن» منتشر شد. چند ماه بعد هم مجموعه داستان «ديد و بازديد عيد» را به چاپ رساند. در سال 1325ش پس از پايان تحصيل در دانشسراي عالي، معلم شد. در حزب توده نيز زيرنظر «احسان طبري» (از سران اين حزب) ماهنامه «مردم» را راه انداخت و شش ماه نيز مدير چاپخانه حزب توده- چاپخانه شعلهور – بود. در سال 1326ش او، تعدادي از اعضاي حزب توده به رهبري خليل ملكي از آن حزب كناره گرفتند. علت كنارهگيريشان پيروي حزب توده از سياستهاي اتحاد جماهير شوروي و رهبر آن استالين بود. آنها سپس حزب ديگري به نام «حزب سوسياليست توده ايران» را راه انداختند كه دوام چنداني نياورد. جلال براي مدتي از سياست كناره گرفت و به تأليف و ترجمه پرداخت.
آلاحمد در سال 1329ش با «سيمين دانشور» نويسنده و استاد دانشگاه ازدواج كرد. در همين سال دوباره به عالم سياست بازگشت و ابتدا در «حزب زحمتكشان ملت ايران» به فعاليت پرداخت و با آغاز نهضت ملي و نخستوزير شدن دكتر محمد مصدق، حزب ديگري به همراه خليل ملكي، به نام نيروي سوم راه انداخت و نشريههاي مختفي چون علم و زندگي، شاهد و نيروي سوم را اداره ميكرد. مجوعه داستان «زن زيادي» و ترجمه «دستهاي آلوده» اثر ژان پل سارتر را نيز در سال 1329ش منتشر كرد.
بعد از وقوع كودتاي 28 مرداد 1332 و شكست نهضت ملي ايران، از نيروي سوم كناره گرفت.
از اين پس آلاحمد به سبب شكستهاي پي در پي سياسي، سكوت پيشه كرد. خود درباره اين دوره از زندگياش ميگويد: «فرصتي بود براي به جد در خويش دقيق شدن و سفر به دور مملكت...» و حاصل آن كتابهايي است چون: «اورازان، تاتنشينهاي بلوك زهرا، جزيره خارك (دُرّ يتيم خليج)، سرگذشت كندوها، مدير مدرسه و...
در سال 1341ش او سردبير نشريهاي شد به نام «كيهان ماه». در شماره اول اين نشريه از آلاحمد مقاله اي چاپ شد كه ساواك آن را سانسور كرد. اين مقاله در حقيقت فصل اول كتابي بود به نام «غربزدگي» كه در آن آلاحمد به دنبالهروي سياسي و اقتصادي از غرب انتقاد كرده بود. روي سخن در اين كتاب نظام شاهنشاهي بود كه از نظر آلاحمد مملكت را به سمت مستعمره بودن ميبرد و به مصرفكننده شركتهاي خارجي بدل ميكرد.
سانسور نتوانست كاري كند و غربزدگي به صورت مخفي منتشر شد و مخالفان و موافقان بسياري يافت و تا سالها بعد عده بي شماري به ويژه نسل جوان كتاب را مطالعه و تحت تأثير آن قرار گرفتند.
آلاحمد در نيمه آخر سال 1341ش براي مطالعه در كار نشر كتابهاي درسي از طرف وزارت فرهنگ راهي اروپا شد. سال 1343ش نيز به شوروي رفت. سپس به حج مشرف شد.
سفر وي به حج در فروردين 1343 و چند روز پس از آزادي امام خميني از زندان رژيم شاه صورت گرفت. جلال در 21 فروردين و 6 روز پس از آزادي امام خميني نامهاي از مكه مكرمه براي ايشان نوشت. متن نامه كه بعداً ساواك آن را در منزل امام خميني كشف كرد چنين است:
مكه – روز شنبه 21 فروردين 1343/ 8 ذيحج 1383
آيتاللها وقتي خبر خوش آزادي آن حضرت تهران را به شادي واداشت منتظرالپرواز بودم به سمت بيتالله. اين است كه فرصت دستبوسي مجدد نشد. اما اينجا دو سه خبر اتفاق افتاده است و شنيده شده كه ديدم اگر آنها را وسيلهاي كنم براي عرض سلامي – بد نيست. اول اينكه مردي شيعه جعفري را ديدم از اهالي الاحساء – جنوبي غربي خليج فارس – حوالي كويت و ظهران – ميگفت 80 درصد اهالي الاحساء و حنوف و قطيف شيعهاند و از اخبار آن واقعه مؤلمه 15 خرداد حسابي خبر داشت و مضطرب بود و از شنيدن خبر آزادي شما شاد شد. خواستم به اطلاعتان رسيده باشد كه اگر كسي از حضرات روحانيان آن سمتها گسيل بشود هم جا دارد و هم محاسن فراوان. ديگر اينكه در بين شهر شايع است كه قرار بود آيتالله حكيم امسال مشرف شود ولي شرايطي داشته كه سعوديها دوتايش را پذيرفتهاند و سومي را نه. دوتايي كه پذيرفتهاند: داشتن محرابي براي شيعيان در بيتالله – تجديد بناي مقابر بقيع – و اما سوم كه نپذيرفتهاند حق اظهار رأي و عمل در رؤيت هلال. به اين مناسبت حضرت ايشان خود نيامدهاند و هيأتي را فرستادهاند. گويا به رياست پسر خود. خواستم اين دو خبر را داده باشم. ديگر اين كه گويا فقط دو سال است كه به شيعه در اين ولايت حق تدريس و تعليم دادهاند. پيش از آن حق نداشتهاند. ديگر اين كه «غربزدگي» را در تهران قصد تجديد چاپ كرده بودم با اصلاحات فراوان – زير چاپ جمعش كردند. و ناشر محترم متضرر شد. فداي سر شما. ديگر اين كه طرح ديگري در دست داشتم كه تمام شد و آمدم درباره نقش روشنفكران ميان روحانيت و سلطنت و توضيح اين كه چرا اين حضرات هميشه در آخرين دقايق طرف سلطنت را گرفتهاند و نميبايست. اگر عمري بود و برگشتيم تمامش خواهم كرد و به محضرتان خواهم فرستاد. علل تاريخي و روحي قضيه را گمان ميكنم نشان داده باشم. مقدماتش در «غربزدگي» ناقص چاپ اول آمده. ديگر اين كه اميد دارم موفق باشيد. والسلام.
جلال آلاحمد
همچنان كه آن بار در خدمتتان به عرض رساندم حقيرگوش به زنگ هر امر و فرماني است كه از دستش برآيد. ديده شد كه گاهي اعلاميهها و نشرياتي به اسم و عنوان حضرات درميآمد كه شايستگي و وقار نداشت. نشاني حقير را كه حضرت خود ميداند زير اينجا مينويسم: تجريش- آخر كوچه فردوسي.
اين نامه از مدارك مكشوفه از منزل خميني به دست آمده در پرونده جلال آلاحمد بايگاني شود.
316 صالحي
23/12/46
جلال آلاحمد در سال 1344ش به آمريكا مسافرت كرد. حاصل تمام اين مسافرتها سفرنامههايي است كه از او بر جاي مانده. «خسي در ميقات» عنوان سفرنامه حج اوست و سفر روس، سفرنامه آمريكا و سفر به ولايت عزرائيل ديگر سفرنامههاي او هستند.
«ارزيابي شتابزده»، «كرگدن» نوشته اوژن يونسكو، «عبور از خط» اثر ارنست يونگر و «نفرين زمين» آثار ديگر آلاحمد هستند كه تا پيش از مرگ او در 18 شهريور 1348 منتشر شدند.
در سال 1346ش وقتي حكومت پهلوي به سردمداري فرح ديبا، ملكه ايران، ميخواست كنگره نويسندگان راه بيندازد، آلاحمد آشكارا در مقابل آن ايستاد و عده زيادي از نويسندگان را گرد خود جمع كرده و «كانون نويسندگان ايران» را بنيان گذاشت.
آلاحمد در ادبيات معاصر ايران نويسندهاي تأثيرگذار بود و آثارش همواره مورد اقبال مردم است.
برخي معتقدند كه مرگ او در 46 سالگي مشكوك بود و به ظنّ آنها توسط ساواك به طرز مرموزي در اسالم گيلان به قتل رسيد.
جنازه او در مسجد فيروزآبادي شهر ري به خاك سپرده شد.
پارهاي از آثار جلال آلاحمد بعد از مرگ او به چاپ رسيد. از او 32 كتاب (22 تأليف و ده ترجمه) بر جاي مانده است. از كتابهاي او خدمت و خيانت روشنفكران و غربزدگي جزو كتابهاي ممنوعه بود.
درباره شخصيت، آثارو انديشههايش نيز كتابها و مقالههاي بسياري منتشر شده است.
منابع:
- بدون شرح به روايت اسناد ساواك، مركز بررسي اسناد تاريخي.
- دايرهالمعارف انقلاب اسلامي، سوره مهر، وابسته به حوزه هنري. این مطلب تاکنون 3772 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|