استعمار ستيزي روحانيت شيعه در تاريخ معاصر ايران | بدون شك هر انقلاب اجتماعي با تكيه بر عوامل و دلايل مختلفي به ثمر مينشيند، كه از آن ميان، دلايل و شرايط تاريخي، جايگاه و اهميت ويژهاي در ايجاد و فرجام آن دارد. انقلابهاي معاصر جهان، عموماً بر بستر و رويكرد تاريخي به تلاش و تكاپو برخاسته و در شرايط مقتضي، از حيث سياسي و اقتصادي و باورهاي اعتقادي، به منصه ظهور رسيدهاند. انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني(س) در شرايطي طلوع كرد كه جامعه سياسي ايران، با عبور از گذرگاههاي حساس تاريخي و آكنده از تجربيات و مبارزات سياسي، رهبري جديد و توانمندي را انتظار ميكشيد. پذيرش اين رهبري و محتواي ايدئولوژيك انقلاب، امري دفعي و تصادفي نبود، بلكه انتخابي بود كه در فرآيند مبارزات ملت ايران در تاريخ دويست ساله معاصر و در بستر آزمون رهبران و شيوههاي مختلف سياسي و مبارزاتي به دست آمد.
حكومت قاجار كه در اوج ناتواني بلاد اسلامي در ايران پاگرفت، به دليل ماهيت قبيلگي و بيدانشي خود، همراه با تهاجم بيسابقة فرهنگي، سياسي و نظامي غرب به ايران موجبات فروپاشي كامل دولت حاكم بر كشور اسلامي ايران را فراهم ساخت.
قاجارها در گردونة سياسي دو دولت روس و انگليس، دستاوردهاي عظيم تمدن و عزت اسلامي را به تاراج دادند و با بيرمقي كامل، سرزمينها و ذخاير فرهنگي – اقتصادي كشور را تسليم آن دو دولت كردند.
روحانيت و علماي اسلام، بعد از يك دوره مبارزات فكري، و در پس غلبه اصوليون بر اخباريون روياروي با جرياني شدند كه اينك در قالب استعمار به استثمار و استحاله امت اسلام پرداخته بود.
جنگهاي اول و دوم ايران و روس در عهد فتحعليشاه، اولين ميدان آزمون روحانيت شيعه بود كه با حضور و ظهور خيرهكننده علما ميادين نبرد حيات زنده و پوياي آن را نويد ميداد، اما حكومت ناتوان و ضعيف قاجار، نه تنها از اين ظرفيت عظيم بهره نبرد، بلكه با كارشكني و تخطئه مبارزات علما، عملاً ضعيف شد و در نهايت شكست علما را آرزو داشت.
در جنگ ايران و روس، علما با فتواي خود براي دفاع از حريم اسلام و مسلمين و سرزمين مقدس ايران به پا خاستند و مردم را در شرايط دشوار كمك نمودند، ولي حاكمان قاجار نتوانستند از اين نيروهاي الهي درست استفاده كنند.
علما همزمان با رشد شتابنده ترقي و تجدد در غرب و هجوم برق آساي غربيها به قلمرو اسلامي از جمله ايران، بدون سلاح به دفاع گسترده خود ادامه ميدادند. هجوم انگليس به ايران در پوشش قراردادهاي استعماري رويتر، رژي، دارسي، وثوقالدوله و... نه تنها روحانيت را از تكاپوي مبارزات سياسي باز نداشت، بلكه در اقداماتي بينظير و در مبارزاتي كه، بعدها به عنوان مبارزه منفي از آن نام برده ميشد، دشمنان غربي را در عمليات استعماري خود ناكام ساختند كه از آن ميان، ميتوان به حماسه تاريخي و دورانساز جنبش تنباكو، به رهبري مرجع بزرگ آيتالله ميرزاي شيرازي اشاره نمود.
فتواي تحريم تنباكو، همچون سلاحي آهنين پيكر استعمار خشن انگليس را نشانه رفت و چنان او را مضطرب و برآشفته ساخت كه از آن پس مقوله روحانيت شيعه همواره به عنوان موضوع منابع اطلاعاتي و سياسي غربيان در مطالعات و اقدامات استراتژيك آنان به حساب ميآمد.
طلوع نهضت مشروطيت با رهبري مراجع بزرگ نجف و ايران، آغاز حركت جديدي از روحانيت بود كه مشخصاً دولت و حكومت را به مبارزه ميخواند. علما در جمعبندي جديد، استبداد قاجار را مانع هرگونه تحول اساسي در ساختارهاي سياسي – اجتماعي جامعه دانسته و با آن به مبارزه برخاستند. اگر چه جمعي ديگر از علما بر اساس دلنگرانيهايي كه از مواضع غربزدهها داشتند، مبارزه با حكومت را صلاح ندانسته و نتيجه آن را استيلاي غرب ميدانستند.(1) بدون شك دستاورد نهضت مشروطيت دستمايهاي عظيم و غني به عنوان پايه انقلاب اسلامي محسوب ميگردد.
مشروطيت نقطه عطفي در برخورد آراي سياسي علما در ارتباط با رويكرد سياسي اسلام بود، اگر چه ناكامي مشروطيت بر اثر نفوذ روشنفكران غربگرا، باعث يأس و نااميدي روحانيت از روند تحولات سياسي گشت، معذلك جريان مبارزه با استبداد و استيلاي خارجي به قوت خود باقي ماند.
جنگ جهاني اول و آثار و تبعات آن در ايران و عتبات عاليات، بار ديگر تحرك گستردهاي در بين جامعه روحانيت ايجاد نمود؛ علماي بزرگي همچون سيدمحمدكاظم يزدي(2)، ميرزامحمدتقي شيرازي(3)، شريعت اصفهاني(4) و شماري ديگر از علما، در صف اول مبارزه با متفقين حضوري چشمگير و موثر داشتند و به لحاظ ايدئولوژيك با روشن بيني خاصي براي در هم كوبيدن قدرت روس و انگليس، جواز همكاري با عثماني و آلمان و پيوستن به صفوف آنان را صادر نمودند. در ايران روحاني برجسته و روشنفكر، مرحوم مدرس(5) به عنوان حامي جبهه عثماني عليه متفين وارد كارزار شده بود. بدين ترتيب علما در خيزشي بينظير و تاريخي، جبهه متحد و قدرتمند خود را در برابر غرب به نمايش گذاشتند.
با فروكش كردن زبانههاي آتش جنگ عالمگير و پيدايش تحولات جديد سياسي در اروپا، كودتاي رضاخان با كوشش و حمايت انگليس در ايران به وقوع پيوست و جامعه آشفته و متلاشي ايران آماده پذيرش چنين رويدادي بود. اين امر از ديد انگليسيها مخفي نمانده بود و آنان چهار هدف را در سايه كودتا دنبال ميكردند:
1- مهار و سركوب قدرت مذهب و روحانيت اسلام خصوصاً شيعه.
2- جلوگيري از گسترش موج جديد كمونيسم كه از روسيه برخاسته بود.
3- چنگاندازي به منابع اقتصادي ايران از طريق ايجاد يك دولت باثبات و آهنين.
4- مهار نهضتها و خيزشهاي اصيل اسلامي و مردمي در ايران (خياباني(6)، جنگلي(7)، تنگستانيها(8) و...)
رضاخان با ظاهرسازي عوامفريبانه، در فاصله كودتا تا رسيدن به سلطنت (1304-1299) موفق شد با چهرهاي مذهبي و طرفداري از علما، مقاومتهاي پنهان و آشكار آنان را خنثي نمايد و تنها مدرس بود كه از ابتدا، كودتا را مخالف قانون اساسي و شرع اسلام اعلام نمود.
رضاخان با راندن احمدشاه قاجار به خارج و تصرف سلطنت به تحكيم پايههاي قدرت خود پرداخت. وي از اين تاريخ تا سقوط حكومتش، با تغييرات اساسي در ديدگاه و اقدامات خود به مبارزه با مظاهر و شعائر مذهبي و روحانيت پرداخت.
امام خميني به عنوان شاهدي هوشيار، تصاوير روشني را از آن دوران به دست داده است:
«... در همين مدرسه فيضيه، نميتوانستند طلبهها توي حجرههاي خودشان روز بمانند، آنها مجبور بودند كه قبل از آفتاب بروند باغات و آخر شب برگردند، براي اينكه اگر در مدرسه ميماندند، پاسبانها ميريختند در مدرسه و ميبردند آنها را خلعلباس ميكردند.»(9)
در حالي كه انگليسيها، روند تثبيت قدرت رضاخان را تعقيب ميكردند، او به اتكا و پشتوانة آنان، در زدودن آثار و مظاهر مذهب، بيپروايي و بيتابي مينمود. در آخرين حلقه از اقدامات ضدمذهبي، به كوبيدن مسجد گوهرشاد كه از مراكز مذهبي و مقدس در نزد شيعيان به حساب ميآمد، پرداخت. امام خميني(س) در اين باره ميگويد:
«... در مسجد و معبد مسلمين كه مركز اقامه نماز بود، عبادت خدا بود، اينها ريختند و يك عده از مظلومين [را] كه براي دادخواهي آنجا مجتمع شده بودند، قتلعام كردند و از بين بردند.»(10)
از آنجا كه بيست سال ديكتاتوري و حكومت ترور و وحشت، رويگرداني مردم از رژيم را به دنبال داشت، انگليسيها با ترفندي جديد، مهره خود را كه تاريخ مصرفش به اتمام رسيده بود، با شروع جنگ جهاني دوم در شهريور سال 1320 ه ش از گردونه خارج كردند و با تبعيد وي به جنوب آفريقا، فرزند جوان او را بر مسند قدرت نشاندند. كشور ايران در دهه بيست شاهد تحولات پيچيدة سياسي بود. ظهور حزب توده و پشتيباني آن از طرف كشور قدرتمند شوروي، ادامه اشغال ايران توسط متفقين، و حضور ارتش سرخ در مناطق شمالي و خطه آذربايجان، طعم شيرين فرار و سقوط رضاخان را از ذائقه مردم بيرون برده بود. از همه مهمتر، تبليغات شديد ضدمذهبي و ضدروحاني دوره قبل موجب شده بود كه روحانيت در انزوا و انفعال بيمانندي قرار گيرد به طوري كه خلأ و فقدان رهبري توانمند مذهبي، از ويژگيهاي بارز اين دوران است.
امام ميفرمايند:
«... يك رأسي كه بتواند آنها را جمع كند نبود.»
اگر چه حضور شخصيت روحاني و مبارزي همچون آيتالله كاشاني(11)، همچنان پيامآور صبغة مذهبي و روحاني مبارزات اين دوران است، اما از آنجا كه مسئله اصلي اين دوران، ملي شدن صنعت نفت بود و اين امر، همه جريانات سياسي را تحتالشعاع خود قرار داده بود، لذا جريانات سياسي – مذهبي، تنها در سايه ملي شدن صنعت نفت كر و فري داشتند، نه صبغه و مضمون و ماهيتي اسلامي.(12)
امام در چند مورد به نقد و انتقاد از شيوة مبارزات آن دوران پرداخته و به غيرمذهبي بودن نهضت نفت اشاره داشتهاند:
«... در قضيه ملي كردن صنعت نفت هم، چون اسلامي نبود، ملي تنها بود، به اسلام كاري نداشتند و از اين جهت نتوانستند كاري انجام بدهند.»(13)
تنها جرياني كه به نام اسلام مبارزه ميكرد، جريان فدائيان اسلام به رهبري روحاني جوان، شهيد نواب صفوي بود. شيوههاي مبارزاتي اين گروه در بعضي موارد، مورد تأييد مرجعيت عام آن روزگار نبود و حتي بعضاً بر اثر مخالفت برخي از اعضاي گروه موجب انشقاق ميگرديد.(14)
در چنين شرايطي و بر اثر ناتواني رهبران سياسي، كودتاي آمريكايي 28 مرداد به وقوع پيوست و با برگشت شاه به اريكه قدرت، به تدريج آمريكا جايگزين استعمار پير انگليس گرديد.
اگر چه شبكههاي نفوذ انگليسي، در قالب تشكيلات فراماسونري، در تار و پود رژيم پهلوي رخنه داشتند، اما اين آمريكاييها بودند كه با گسيل مستشاران نظامي و اقتصادي خود به ايران، زمام امور كشور را به دست گرفته بودند.
در آغاز دهه چهل و پس از رحلت آيتالله بروجردي،(15) شاه تحت عنوان مدرنيزه كردن كشور، به جنگ تمام عيار با مباني و ارزشهاي ملي – اسلامي پرداخت. در حالي كه بيش از چهل سال از روي كار آمدن حكومت پهلوي ميگذشت و همه ظواهر نشان ميداد كه نهضت مذهبي از تكاپوي انقلابي و سياسي فروهشته بود، در چنين هنگامهاي نهضت عظيم مردم مسلمان ايران به رهبري روحانيت آغاز گرديد. امام خميني كه بيش از چهل سال متوالي با تيزبيني و آيندهنگري، مسائل سياسي و اعتقادي جامعه ايران را تعقيب مينمود و در حالي كه كولهباري از تجربيات مبارزات علماي گذشته و حوادث سياسي را بر دوش داشت، در يكي از حساسترين شرايط تاريخي ايران و جهان اسلام، پا به عرصه مبارزات سياسي و اداره انقلاب اسلامي مردم ايران گذاشت.
حادثه خونين پانزده خرداد، صداي خفته و نهفته ملت ايران را كه در زير چكمههاي رضاخان و فزندش به ظاهر خاموش شده بود به گوش جهانيان رساند. اين صدا برآمده از فرهنگ مذهبي مردم و حاصل مبارزات ظلمستيزي تاريخي آنان بود. از آن پس تئوريهاي ماديگرايانه غرب و شرق، در رابطه با افول مذهب، سست و بيپايه گرديد. تبعيد امام بعد از اعتراض متهورانة ايشان به تصويب قانون كاپيتولاسيون، نقطه عطف و آغاز مبارزات جديد ملت ايران بود. اين مبارزه مستمر و پايدار در كمتر از دو دهه به ثمر نشست و سرانجام بهمن خونين 57 نظام به ظاهر مقتدر و تا دندان مسلح ولي پوشالي رژيم پهلوي را در امواج خروشان خود فرو برد.
بدين سان نظام ديني – سياسي اسلام كه دشمنان بر سر ناكامي آن ترانهها سروده بودند و دوستان زيادي نوميدانه به آن باور رسيده بودند، بر ويرانههاي حكومت طاغوتي شاهنشاهي و تفكر سكولاريستي و ماترياليستي سر برآورد و سروش زيبايي را كه خداوند متعال در قرآن مجيد وعده داده بود محقق گرداند: «و نريد ان نمن عليالذين استضعفوا فيالارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين.»(16)
پينويسها:
1- مرحوم شيخفضلالله نوري از چهرههاي بارز اين جريان بود كه ضمن طرفداري از «مشروطة مشروعه» خطر استيلاي غرب را گوشزد مينمود.
2- آيتالله سيدمحمدكاظم طباطبايي يزدي (1247-1337 ه ق ) از علما و مراجع بزرگ شيعه بوده است و كتاب ارزشمند عروهالوثقي از اوست. فرزند ايشان در جهاد عليه انگليس به شهادت رسيد.
3- ميرزامحمدتقي بن محب علي شيرازي (1338 ه ق) پس از مرحوم سيدمحمدكاظم يزدي رياست شيعه را بر عهده گرفت و رهبري مبارزات شيعيان در عراق بر عليه انگلستان را عهدهدار شد.
4- ملا فتحالله فرزند محمدجواد (1339 ه ق) فقيه و حكيم بزرگ كه در اكثر علوم عقلي و نقلي صاحب نظر بود. از تأليفات اوست: حاشيه بر فصول، قاعده صدور در حكمت، قاعده لاضرر و...
5- آيتالله سيدحسن مدرس (1287ق – 1316 ه ق) روحاني شجاع و مبارزي كه از طرف علماي نجف براي مجلس شوراي ملي برگزيده شد و سرانجام در راه مبارزه براي استقلال توسط رضاشاه به شهادت رسيد.
6- شيخ محمد خياباني نماينده مجلس دوره دوم بود و عليه قرارداد 1919 بين وثوقالدوله و انگليسيها قيام نمود و توسط دولت مركزي در تبريز به شهادت رسيد. وي روزنامه تجدد را اداره ميكرد.
7- يونس معروف به ميرزاكوچكخان در سال 1298ه ق متولد شد و براي مبارزه با بيگانگان در سال 1334 ه ق با تشكيل كميتهاي به نام «اتحاد اسلام» نهضت جنگل را بنيان نهاد. ولي سرانجام اين نهضت سركوب شد و ميرزا يازدهم آذر سال 1300 ه ش به شهادت رسيد.
8- اين قيام از سال 1333ه ق توسط تنگستانيها شروع شد و پس از شش سال جنگ با قواي انگليس و تقديم شهداي زياد از جمله رئيسعلي دلواري در سال 1339 قمري برابر با 1300 خورشيدي به پايان رسيد.
9- صحيفه نور، ج 6، ص 55.
10- صحيفه نور، ج 10، ص 179.
11- آيتالله سيدابوالقاسم كاشاني (1303-1380 ه ق) از علماي مبارز و مجاهد كه در مبارزه با انگلستان در عراق و ملي شدن صنعت نفت در ايران نقش زيادي داشت.
12- صحيفه نور، ج 13 – ص 188، بر اساس درك همين ضرورت بود كه حضرت امام كوشيد روحانيت شيعه را تحت زعامت واحدي قرار دهد و تلاشهايي كه براي تثبيت مرجعيت آيتالله بروجردي صورت گرفت در پاسخ به اين نياز بود.
13- صحيفه نور، ج 12، ص 248.
14- رجوع شود به كتاب ناگفتهها اثر شهيد مهدي عراقي.
15- حضرت آيتالله حاج سيدحسين طباطبايي معروف به آيتالله بروجردي (1229-1380 ه ق) زعيم حوزه علميه قم (بعد از آيتالله حائري) و بزرگترين مرجع تقليد شيعيان بعد از شهريور 1320 ه ش بود.
16- سوره قصص/ 5.
به نقل از: تاريخ معاصر ايران از ديدگاه امام خميني،
مؤسسه چاپ و نشر عروج، بهار 1378، صص 15 تا 21 این مطلب تاکنون 4055 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|