بلای جنگ جهاني اول برای ایران | پس از حمله روس و عثماني به ايران، دولت ايران از روس و انگليس وامي به مبلغ 200 هزار ليره درخواست كرد كه يك نيروي عشايري تحت سرپرستي افسران ايراني درست كند اما آنها پاسخي ندادند. اشغالگري انگليسيها و روسها و اقدامات خصمانه آنها بر ضد ملت ايران سبب شورشهايي در جنوب ايران عليه متفقين شد و برخي از اتباع آنها به اسارت افتادند و يا كشته شدند. كنسولگريها و بانكهاي آنها اشغال شد و ژاندارمري ايران طرفدار متحدين گرديد. لولههاي نفت تركانده شد. نمايندگان مجلس و برخي مردم با متفقين دشمن شدند و مليون ايران، ايلات، قشرهاي مذهبي و رهبران ديني و نمايندگان مجلس در عمل با متفقين درگير شدند اما انگليسيها حيلهگرانه سعي داشتند كه اين واكنشهاي ملي ايرانيان را صرفاً به سبب تبليغات و تحريكات آلمانها قلمداد كنند. آنان وانمود ميكردند كه در حال نبرد با آلمانها در خاك ايران هستند. سرانجام تغييرات شديدي كه در جنگ ايجاد شده بود سبب تنظيم قرارداد محرمانه سال 1915 يعني قرارداد قيموميت ايران شد.
از آن سو آلمان و عثماني و اصولاً متحدين علاقهمند بودند كه ايران وارد صحنه نبرد با متفقين گردد و نيز هدف آلمان دسترسي به چاههاي نفت ايران و كشور هندوستان بود اما دولت عثماني الحاق آذربايجان را به خاك خود ميخواست.
در اين زمان دمكراتها، مليون، رهبران مذهبي و طرفداران اتحاد اسلام و ايلات و عشاير و ژاندارمري براي نجات از دست روس و انگليس متمايل به متحدين بودند و شبكه بزرگ جاسوسي آلمانها كه از متخصصان كاركشته سياسي و نظامي بهرهمند بود در همين زمينه فعاليت ميكرد. روسيه و عثماني به ايران نيرو وارد كردند و فجايعي به بار آوردند. گرچه نبرد چريكي عليه آنها به راه افتاد ولي از آن سو انگليس نيز بيطرفي ايران را ناديده گرفت و در منطقه رود كارون نبردهايي عليه نيروهاي شورشي به عمل آورد و براي نگهداري تأسيسات نفتي نيروهايي به ايران وارد كرد. در همين حال در ايران كابينهها مدام تغيير ميكردند و همزمان نيز جنبشهايي عليه متفقين از سال 1294خ. (1915) در شهرهاي شيراز، كرمان، اصفهان و كرمانشاهان شكل گرفت و همه با كمك علما، حزب دمكرات و ژاندارمري عليه متفقين ميجنگيدند. آلمانها با كابينه مستوفيالممالك قرارداد محرمانهاي بستند كه روس و انگليس با آن مخالفت كردند و دولت ملي هم راه مهاجرت در پيش گرفت.
اوضاع اقتصادي ايران در جنگ جهاني اول
1. در دوره انقلاب مشروطيت و پس از آن به سبب نبود برنامهريزي اقتصادي دقيق، وضع توزيع ثروت در جامعه ناعادلانه بود. اكثريت قريب به اتفاق مردم زندگي را در تنگدستي ميگذراندند و فقط تعداد محدودي زندگي راحتي داشتند. در سراسر اين دوره چالشهايي داخلي و خارجي در ايران وجود داشت كه يك نمونه آن در اولتيماتوم روس براي اخراج مورگان شوستر در سال 1911 بود كه ماليه ايران را اصلاح ميكرد.
2. جمعيت ايران حدود 20 ميليون نفر بود. 25 درصد آن در شهرها، 25 درصد عشاير كوچرو و 50 درصد روستانشين بودند تعداد جمعيت ايران به سبب بيماريهاي همهگير، سوءتغذيه و نبود امكانات بهداشتي و غيره تغييري نداشت.
3. تورم – روند فزايندهاي قيمت كالاهاي اساسي و غيراساسي را بالا برد.
روزنامه رعد كه از 18 ذيحجه 1333 به بعد قيمتها را درج ميكرد مشخص ميكند كه در كمتر از يك سال نرخ گندم 28 درصد، جو 39 درصد، روغن 7 درصد، هيزم 34 درصد و لوبيا 12 درصد افزايش داشته است.
4. كمبود كالاها – به سبب تورم و احتكار همواره كمبود كالاهاي ضروري محسوس بود. در نتيجه قحطي و گرسنگي ميرفت تا مردم ايران را از پاي درآورد.
5. بودجهاي براي كشور به مفهوم امروزي وجود نداشت. هزينهها درست برآورد نميشد. بدهيها روز به روز زيادتر ميشد، كسري بودجه نيز در پي آن زياد ميگرديد. بنابراين دولت در برابر وامهاي دريافتي قدرت پرداخت نداشت و مالياتها نيز به دليل جنگ وصول نميشد. درآمد دولت ويژه ارتش و نيروهاي امنيتي بود گرچه آنها هم در جامعه ايران كارآيي نداشتند. بنابراين گسترش راهها، بهداشت و غيره مطرح نبود و آموزش و مسائل زيربنايي ناچيز بود. واردات ايران پيشتر كالاهاي صنعتي بود و صادرات نيز به مواد خام، محصولات كشاورزي، نفت و فرش خلاصه ميشد. روس و انگليس به هيچوجه اجازه نميدادند كه در اقتصاد ايران تغييراتي به وجود آيد. اقدام به استخدام مستشاران اقتصادي نظير شوستر كه مدنظر مشروطهخواهان بود با منافع روسها تطبيق نميكرد و دولت ايران ناگزير او را اخراج كرد. شوستر گزارشهاي گمرك و خزانه را پيش از آن كه دولت ايران ببيند به دولتهاي روس و انگليس تحويل ميداد.
6. قحطي – وضعيتي كه در بالا گفتيم يعني ضعف درآمد و امور مالي و نيز چند عامل ديگر كه در زير به آن اشاره ميكنيم سبب شد كه قحطي به ويژه در زمان جنگ و بين سالهاي 1917 تا 1919م در ايران شكل بگيرد:
1. تخريب مزارع ايران به دست نيروهاي بيگانه
2. خشكسالي
3. كمبود مواد غذايي (به ويژه گندم و نان)
4. افزايش نرخ مواد غذايي به علت تورم
5. احتكار غله به دست روسها
6. خريد مواد غذايي و غله توسط انگليسها و صادرات آن به باكو
بدين ترتيب گرسنگي در سراسر ايران حكمفرما شد به گونهاي كه از شهر 50 هزار نفري همدان 30 درصد با قحطي مواجه بودند و سرانجام نيز قحطي در تمام پهنه ايران گسترده شد. پيامدهاي قحطي در ايران چنان شد كه خيلي از مردم براي زنده ماندن، از علف، مردار حيوانات و حتي گاهي از گوشت انسان تغذيه كنند. مرگ و مير زياد بود و بيماريهاي واگيردار چون تيفوس، تيفوئيد و وبا در بهار 1918م انتشار يافت. اينها مجموعاً سبب شد كه جمعيت ايران كه در سال 1914م حدود 20 ميليون نفر بود در سال 1919م به 11 ميليون نفر كاهش يابد.
سر پرسي سايكس، فرمانده پليس جنوب ايران، شيوع قحطي را به گردن روسها مياندازد در حالي كه خود انگليسيها نيز در آن فاجعه سهم زيادي داشتند . افزون بر سايكس، انگليسیها عموماً به دليل دشمني با حزب دمكرات، آن حزب را مسئول پيدايش قحطي در ايران معرفي ميكردند. در اين باره داناهو(نماینده انگلیس در غرب ایران) نوشته است:
دمكراتها مدعياند كه طبقه روشنفكر شمال شرق ايران هستند. مهارت سياسي آنها، اعلام گسترده شعار ايران براي ايرانيان، برچيدن دست دخالت تمام خارجيها از امور ايران و پايان دادن به نفوذ روسيه و انگلستان بود. اما نفرت شديد و فعاليتهاي سياسي آنها اساساً متوجه انگليسيها بود... آنچنان كه من دريافتهام اكثريت قابل توجهي از دمكراتها پول را بر ميهنپرستي ارجح ميدانستند و برايشان ليره ترك يا قطعه اسكناس 20 ماركي، جذابيتي اغواكننده دارد.
او در بدگويي از دمكراتها مطالب ديگري هم نوشتنه كه از آن چشمپوشي ميكنيم. كريستوفر سايكس در گفتار نهم كتاب خود پيرامون اوضاع ايران مينويسد:
در دوران جنگ بينالمللي هرج و مرج و اغتشاش بيسابقهاي در ايران حكمفرما بود و اين بينظمي همچنان ادامه داشت تا پايان جنگ كه آشفتگي اوضاع از هر جهت افزايش يافت.
فيلد مارشال فندرگلتس طي يادداشتي كه در 16 فوريه 1916 (27 بهمن 1294) به سرفرماندهي كل برلين ميفرستد اوضاع ايران را چنين ترسيم ميكند:
در ايران هرج و مرج است. از اين رو جاي تعجب است كه برخي از مؤسسات اداري كشور مانند پست و تلگراف و ژاندارمري هنوز وضع مناسبي دارند، چرا كه نشاني از يك دولت واقعي بر جاي نيست. تصور رايج اروپاييان از ايران به عنوان كشوري كه با سرسختي در برابر روسيه و انگلستان ايستاده است، تصور درستي نيست. هرج و مرج حاكم رشته امور كشور را از هم گسسته و قدرت اجرايي را ميان تعدادي از رؤساي محلي تقسيم كرده است. اين امر امكان هرگونه اقدام واحد و يكپارچه را تضعيف كرده است. ايلات متعدد ايران هر يك تحت [امر] سران بزرگ فئودال خود زندگاني مستقلي در پيش دارند و بايد با هر كدام از راهي جداگانه وارد كار شد. هدف آنها آن است كه حتيالامكان استقلال بيشتري كسب كنند. از آنجايي كه بهترين وسيله [براي] وارد كار كردن آنها پول است، تمام آنها براي نجات مام وطن پول ميخواهند، آن هم به مقدار گزاف كه قبلاً تقاضا كرده و دريافت داشتهاند. اعراب و ايرانيان براي ماديات اهميت بسياري قائلند. از نظر ايرانيان مؤمن و معتقد، هر آنچه را كه اروپاييان دست بزنند ناپاك ميشود، مگر طلايي كه ميپردازند. پول گزافي بدين صورت تلف شده است. به عنوان نمونه ميتوان از ماجراي نظامالسلطنة ياد كرد كه در حال حاضر به عنوان رهبر ملي آينده تلقي ميشود. كنت كانيتز، وابسته نظامي سابق ما بر اساس معاهدهاي كه با وي منعقد ساخت قول داد كه گذشته از مزاياي بسياري چون نگهداري از سواران ايلي او با هزينهاي معادل 000/350 مارك، مقرري ماهيانهاي معادل 000/80 مارك يا حدود سالي 000/000/1 مارك طلا نيز به او بپردازد...
منبع : دکتر جمشید صداقت کیش، مبارزات مردم فارس علیه پلیس جنوب،
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار 1394، ص 88 تا 94
|
|
|