بيدارى اسلامي و سهم سيد جمال | مراتب و مراحلى كه سيد جمال الدين اسدآبادي براى تجديد حيات تمدن اسلامى قايل بود و بر آن پاى مى فشرد، حلقه مفقوده اى داشت كه سيد آن را يافت: آگاه سازى و بسيج رهبران دينى.
سيد چون در طول زندگى پرفراز و نشيبش، خود را به چند زبان زنده جهان عصر خويش مسلّح كرد و در پهنه هاى مختلف علوم انسانى، به خصوص تاريخ و سياست، تبحّر يافت، بر ضرورت مطالعه تاريخ و اطلاع از وقايع و تحولات زمانه و توجه به علل ترقى و تنزّل ملت ها، كه «موجب تصحيح حركت ها و تحريك همت ها» ست، به ويژه براى رهبران فكرى و اداره كنندگان جوامع تأكيد فراوان داشت. كارنامه عملى سيد جمال الدين مرحله اى حسّاس در قوس زندگى اوست؛ آشنايى وى با استعمار، حسّى و شهودى بود؛ مدت ها در كشورهاى انگليس، فرانسه و روسيه به سر برد و در خلال آشنايى با تمدن جديد، تضاد آشكار بين دموكراسى موجود در سرزمين اصلى استعمارگران با برده پرورى و استثمار در سرزمين هاى استعمار شده را دريافت. او در هر سرزمين از مشرق كه پا نهاد، انديشه ضد استعمارى را تأسيس كرد. شاگردان و انديشه هاى او در مبارزات ضداستعمارى هند، مصر، تركيه و شمال آفريقا تأثيرات بسزايى داشتند. در ايران نيز، پس از جنبش تنباكو ـ كه به دنبال نامه سيدجمال به ميرزاى شيرازى، با صدور فتواى معروف، فصلى جديد گشوده شد ـ «سيدجمال الدين با تيغ زبان و نوك قلم خود زمينه سازى كرد و شالوده اصلى حكومت مشروطه جديد را در ذهن علماى روحانى مملكت فراهم آورد». در نتيجه پيروزى سيد جمال و ميرزاى شيرازى، در كنار ساير علماى بزرگ تهران و شهرستان ها و توده هاى وسيع مردم، استعمار و استبداد ـ هر دو ـ عقب نشينى كردند و روحانيون و مردم به قدرت لايزال خود بيش از پيش پى بردند. همين امر، نطفه نهضت مشروطيت را منعقد ساخت.
«حملات بى پرواى سيد جمال الدين، به سرعت در حلقه روشنفكران مذهبى، پيروان از جان گذشته و پروپا قرصى را جلب كرد. معتبرترين افراد كه به وسيله او به عقايد جديد گرويدند، سيد محمد طباطبايى و سيد عبداللّه بهبهانى بودند كه در سال هاى مشروطيت، متنفّذترين رهبران مذهبى ايران به شمار مى آمدند». زمانى هم كه علماى ايرانى مقيم نجف، پس از تعطيل مجلس شوراى ملى دوره اول به وسيله محمدعلى شاه، فتوا صادر كردند كه «به عموم ملت حكم خدا را اعلام مى داريم: اَلْيَوم همّت در دفع اين سفّاك جبّار (محمدعلى شاه) و دفاع از نفوس و اَعْراض و اموال مسلمين از اهمّ واجبات است و دادن ماليات به گماشتگان او از اعظم محرّمات و بذل جُهد در استحكام و استقرار مشروطيت به منزله جهاد در ركاب امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ و سر مويى مخالفت و مسامحه به منزله خذلان و محاربه با آن حضرت ـ صلوات اللّه و سلامه عليه ـ است»، در حافظه تاريخى مردم فتواى ميرزاى شيرازى را تداعى مى كرد. اهتمام و ابتكار سيد جمال الدين اسدآبادى در جهت «اتحاد اسلام» و «وحدت مسلمين»، با اينكه تصور مى شود ناكام ماند، سه ثمره ناگزير و انقلابى داشت:
نخست ـ آغاز تلاش در جهت به فراموشى سپردن مايه هاى اختلاف افكن و موضوعات مورد نزاع سنّيان و شيعيان. وى با طرح مبارزه با استعمار و استبداد و تلاش در احياى اسلام و عزّت مسلمين، سعى داشت اختلافات مذهبى را تحت الشعاع قرار دهد.
دوم ـ انتقال برخى از نظرات كليدى تشيّع به برخى از علماى اهل تسنّن و تسرّى آن به حوزه هاى بزرگى چون «الازهر». چاپ و انتشار نهج البلاغه توسط شيخ محمد عبده، شاگرد و يار مصرى سيد جمال و شكستن ممنوعيت و انسداد «اصل اجتهاد» در بين اهل سنت، نتيجه همين اهتمام است.
سوم ـ ترويج نوعى «ناسيوناليسم مثبت»؛ سيد جمال، در عين تكيه بر شعار «وحدت مسلمانان»، بر حفظ «استقلال ملى» در سرزمين هاى مختلف اسلامى (در برابر استعمار) تكيه مى كرد.
تعبيرات و نظراتى چون «دفاع از وطن را عين دفاع از دين دانستن»، «دفاع از ميهن قانون طبيعت و فريضه حيات است»، «خائن حقيقى كسى است كه مسئول اجازه پا نهادن دشمن در سرزمين خودش است و اجازه مى دهد كه دشمن در خاك كشورش مستقر شود؛ در حالى كه مى تواند از استقرار او جلوگيرى كند»، نمونه هاى روشنى از انديشه هاى وى در اين زمينه است.
براى خوانندگان امروز، بسيارى از مطالب سيد جمال الدين، در نامه هاى تاريخى اش به ميرزاى شيرازى و روحانيون مقيم ايران و عراق، توضيح واضحات به نظر مى رسد؛ ولى دقت در موانع سياسى و فرهنگى شناخت استعمار و درك سازوكار عمل آن در كشورهاى مشرق زمين، به خصوص ايران و عراق، شكى باقى نمى گذارد كه نگارش آن نامه ها اقدامى ارزنده و مؤثر بوده است.
البته بر برخى از مواضع و اقدامات سيدجمال چه از حيث مضامين آراء و چه از جنبه تاكتيك ها و روش ها، انتقاداتى جدّى وارد است كه در منابع مختلف و از ديدگاه هاى متفاوت طرح و بحث شده اند. از جمله نقاط ضعف سيدجمال اين بود كه در جريان مبارزه با استبداد قاجار و تلاش در جايگزينى انديشه قانون گرايى با كسانى همكارى داشت كه ماهيت و گاه مذهب آنان محل نزاع است. همچنين به اعتقاد گروهى از صاحبنظران، مشى اتحاد تاكتيكى با تقدم بخشيدن و اصالت دادن به نفس مبارزه سياسى صرفنظر از مبانى و مواضع نيروها و جريان ها، بى توجهى به جايگاه و نقش توده هاى مردم در مبارزه و تمركز بر روابط با سران حكومت ها و نخبگان سياسى در بسيارى مقاطع، از ضعف هايى بود كه موجب ابتر ماندن و ناكامى بخش زيادى از تلاش ها و مجاهدت هاى وى گرديد. سيد جمال خود درباره سرانجام تلاش هايش چنين مى نويسد:
«... افسوس مى خورم از اينكه كِشته هاى خود را ندرويدم... اى كاش من تمام افكار خود را در مزرعه مستعد افكار ملت كاشته بودم. چه خوش بود تخم هاى بارور و مفيد خود را در زمين شوره زارسلطنت فاسد نمى نمودم. آنچه در آن مزرعه [مردم] كاشتم به ثمر رسيد و هر چه در اين كوير [سلاطين و نخبگان حكومتى] غرس نمودم فاسد گرديد.»
آنچه سيد جمال بر جاى نهاد، تأثيرى ژرف در تاريخ، سياست، انديشه و سرنوشت كشورهاى اسلامى گذاشت. در مجموع ميراث سيد را مى توان ـ به اجمال ـ چنين فهرست كرد:
1ـ اعتقاد به توانايى ذاتى دين اسلام، براى رهبرى مسلمانان و تأمين نيرومندى و پيشرفت آنان؛
2ـ مبارزه با روحيه تسليم، گوشه نشينى و بى حركتى؛
3ـ بازگشت به منابع اصلى انديشه اسلامى؛
4ـ تبيين تعاليم اسلام به زبان روز و فراخواندن مسلمانان به يادگيرى علوم جديد؛
5ـ مبارزه با استعمار و استبداد، به مثابه نخستين گام در راه نوزايى اجتماعى و فكرى مسلمانان؛
6ـ و مهم تر از همه : تلاش در راه گسترش حضور روحانيت در مبارزات سياسى و برداشتن مرزهاى
موهوم بين ديانت و سياست بويژه در جوامع اهل سنت.
منبع : سازمان مجاهدين خلق ، پيدايي تا فرجام ، موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي ، ج اول ، ص 27 تا 30
|
|
|