ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 40   اسفندماه 1387
 

 
 

 
 
   شماره 40   اسفندماه 1387


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
صهيونيست‌ها بر سر سفره نفت ايران

احمد ساجدي
رژيم صهيونيستي، ايران عصر پهلوي را يك پايگاه عمده سياسي و اقتصادي براي تأمين منافع و استراتژي درازمدت خود مي‌دانست و رژيم محمدرضا پهلوي نيز عملاً از ابتدا در خدمت اين استراتژي بود.
حكومت اسرائيل كمتر از دو سال پس از تأسيس، با اعلاميه‌ رسمي دولت ساعد مراغه‌اي در 23 اسفند 1328 به صورت «دو فاكتو» به رسميت شناخته شد. بهانه اين شناسايي رسيدگي به امور اتباع ايراني در اسرائيل بود. گفته مي‌شود اسرائيل شناسايي خود را با پرداخت رشوه قابل توجهي به ساعد بدست آورد و آمريكاييها وساطت اين ارتباط را برعهده داشتند. مذاكرات را از جانب اسرائيل يك آمريكايي رهبري مي‌كرد كه نامش هيچ‌گاه فاش نشد. وي با «موساد» همكاري داشت.
او ضمناً يك تاجر ايراني را مي‌شناخت كه از دوستان ساعد بود. نخست‌وزير ايران از طريق اين شخص مطالبه مبلغ 4000 هزار دلار كرد تا موافقت هيأت وزيران و شاه را جلب كند و آنان را متقاعد سازد كه شناسايي اسرائيل به نفع منافع ايران است. اين مبلغ پرداخت شد و موضوع شناسايي در جلسه 14 اسفند 1328 هيئت وزيران به تصويب رسيد.1
اصرار صهيونيست‌ها به داشتن رابطه با رژيم شاه از يكسو تلاش براي بدست آوردن «پايگاه امن در خاورميانه» و از جانب ديگر چشم داشت به نفت و ديگر منابع و ذخائر اقتصادي ايران بوده است. اين انتظار از آغاز دهه 1330 شكل عملي به خود گرفت. حتي كابينه دكتر مصدق كه تحت‌‌تأثير فشار افكار عمومي مردم مجبور شد در تير ماه 1330 كنسولگري ايران در بيت‌المقدس را تعطيل كند نيز به طور پنهاني دادوستد بازرگاني و نفتي با رژيم صهيونيستي را ادامه داد. در 24 فروردين 1331 روزنامه جروزالم‌پست چاپ اسرائيل از نقش دولت ايران در انتقال يهوديان به تل‌آويو خبر داد، در سوم بهمن 1331 وزير امور اقتصادي و دارائي دولت مصدق از «شايسته بودن مبادلات بازرگاني با اسرائيل» سخن به ميان آورد، در 19 خرداد 1332 وزارت بازرگاني اردن نسبت به ترانزيت ‌كالاهاي اسرائيلي با مارك اروپايي از طريق ايران هشدار داد و در 27 خرداد 1332 يك روزنامه پر تيراژ فرانسه گزارشي از دادوستد اقتصادي ايران و اسرائيل از جمله مبادله نفت، منتشر كرد. 2
پس از كودتاي 28 مرداد 1332، همكاري رژيم شاه با اسرائيل جدي‌تر و گسترده‌تر شد. در پاييز 1333 دولت ايران در پي يك رشته ملاقات‌هاي محرمانه كه با مقامات صهيونيستي در لندن صورت گرفت با فروش نفت به اسرائيل موافقت كرد. بسته شدن موقتي كانال سوئز به دنبال حمله انگلستان و فرانسه و اسرائيل به مصر در 1335 همكاري نفتي تهران و تل‌آويو را گسترده‌تر كرد. مقامات رژيم صيهونيستي در تابستان 1336 قراردادي را با شركت ملي نفت ايران امضا كردند كه به موجب آن نفت ايران با بهاي بشكه‌اي 30/1 دلار به اسرائيل فروخته مي‌شد. در همين سال لوله نفتي هشت اينچي ميان بندر ايلات و «بئرشبع» احداث شد تا از اين طريق نفت ايران به وسيله كاميون‌هاي نفتكش به پالايشگاه حيفا حمل گردد. لوله مزبور كه طرف يكصد روز ساخته شد در آذر 1336 شروع به كار كرد اين لوله كه با هزينه بالغ بر 18 ميليون دلار تكميل شد، تا 1339 ميزان صادرات نفت ايران به اسرائيل را دو برابر كرد.3
در سال 1344 نيز طبق توافق طرفين، خط لولة ديگري با هزينة 110 ميليون دلار احداث شد كه نفت ايران را از ايلات به اشكلون و از آنجا به اروپا مي‌فرستاد. اين خط لولة 32 اينچي در 1969 (آذر 1348) تكميل شد و در فوريه 1970 (بهمن 1348)، به انتقال 10 ميليون تن نفت ايران پرداخت. بدين ترتيب شاه كه در 13 خرداد 1348 به‌طور علني و رسمي، حق موجوديت اسرائيل را به رسميت شناخته بود، خبر بهبود روابط خود با دولت يهود را با تأمين نفت اسرائيل عملي ساخت.
براساس مندرجات اسناد لانه جاسوسي، يك ماه پس از شناسايي رسمي دولت اسرائيل از سوي ايران يعني در اسفند 1348 ايران تأمين‌كننده سه چهارم نفت مورد نياز اسرائيل يعني 170 هزار بشكه در روز بود.5 طبق همين اسناد در سال 1355 نيز رژيم شاه 75 درصد نفت مورد نياز اسرائيل را تأمين مي‌كرد.6
اين ميزان نفت صادراتي، در مقابل واردات كالاهاي اسرائيلي به تهران شامل مواد آرايشي، دارويي، سيمان و ماشين‌آلات صورت مي‌گرفت.
براساس اسناد سرّي و محرمانه جاسوسي آمريكا، شركت ملي نفت ايران به‌طور منظم از طريق نفت‌كش‌هايي با پرچم «ليبريا» نفت را به بندر «ايلات» منتقل مي‌كرد.7
از اين گذشته تنها نفتي كه از طريق خط لوله ترانس ـ اسرائيل (تپلين) جاري و از طريق خليج عقبه به بندر مديترانه‌اي اشكلون (اشقلون) به سمت شمال در حركت بود از جانب ايران بود.»8
در شرايطي كه كشورهاي عرب مرتب به شاه فشار مي‌آوردند كه از فروش نفت به اسرائيل خودداري كند و از نفوذ خود در واشنگتن براي تعديل موضع اسرائيل در قبال جهان عرب استفاده نمايد، شاه همچنان به سياست‌هاي پيشين خود ادامه مي‌داد و تمايلي به استفاده از نفت به‌عنوان وسيله فشار به اسرائيل نداشت.
هفته‌نامه آمريكايي «نيوزويك» در شماره هفته اول دي ماه سال 1354 از قول محمدرضا پهلوي نوشت كه وي تقاضاي سوريه براي قطع جريان نفت ايران به اسرائيل را رد كرده زيرا به هنري كيسينجر وزير خارجه آمريكا قول داده نفت مورد نياز اسرائيل را تأمين كند.9 پيش از اين در ماه مهر همان سال كيسينجر طي نطقي در كميته خارجي سناي آمريكا بدون مشورت با شاه، ايران را در فهرست چند كشوري قرار داد كه اسرائيل مي‌تواند همواره براي تأمين نياز نفتي خود به آن متكي باشد. وي در اين نطق تأكيد كرد كه در جريان تحريم نفتي اسرائيل و غرب توسط كشورهاي عربي، ايران تمامي نفت مورد نياز اسرائيل را تأمين كرد.10
بالاترين ميزان برخورداري صهيونيست‌ها از منابع نفتي ايران به حوادث پس از تحريم نفتي غرب باز مي‌گردد. پس از جنگ 21 روزه سال 1352 اعراب و رژيم صهيونيستي موضوع چهار برابر شدن بهاي نفت و قطع صادرات آن به سوي كشورهاي متحد اسرائيل، حكومت شاه خود را از تحريم غرب به دور نگاه داشت و نهايت كوشش خود را در جهت جبران ضرر و زيان اسرائيل مبذول داشت. حكومت شاه در مقابله‌اي نه چندان پنهان، تلاش كرد تا با افزايش بي‌سابقه توليد نفت به رويارويي با تصميمات اوپك برخيزد. در آن زمان اوپك طي دو اجلاس در مهر 1352 موضوع افزايش جهاني بهاي نفت خام را تصويب كرده بود. علاوه بر اين رژيم شاه با ايجاد يك خط هوايي ميان تهران و تل‌آويو جهت ارائه خدمات فني به هواپيما‌هاي اسرائيلي و سوخت‌رساني به جنگنده‌هاي اسرائيلي، در فرودگاه تهران، خدمت مؤثري به صهيونيست‌ها به عمل آورد؛ خدماتي كه توهيني آشكار به افكار عمومي ملت‌هاي مسلمان بود.
در تابستان 1355 توافق ديگري بالغ بر 2/1 ميليارد دلار صورت گرفت كه براساس مبادلة نفت با اسلحه قرار داشت. در اين معاملات كه شامل طرح‌هايي نظير توليد موشك‌هاي زمين به زمين‌ داراي برد 450 كيلومتر حامل كلاهك‌هاي غير اتمي 350 پوندي نيز بود، ايران معادل 250 ميليون دلار نفت به‌عنوان پيش پرداخت به اسرائيل داد. 11
از 1336 كه اولين قرارداد عمده خريد نفت ايران ميان مقامات رژيم شاه و اسرائيل به امضا رسيد تا قرارداد نفتي نظامي سال 1355 هيأت‌هاي نفتي، نظامي، سياسي و اقتصادي متعددي از اسرائيل به تهران آمدند. افشاء سفر مقامات بلند‌پايه اسرائيلي و ملاقات آنها با سران و سردمداران حكومت شاهنشاهي ايران به همان اندازه كه براي رژيم پهلوي دردسر ساز بود، براي اسرائيل منفعت سياسي در پي‌داشت.
بعد از سفر يك هيأت بلندپايه بازرگاني اسرائيلي به تهران در 1336 جهت انعقاد قرارداد نفتي، مهم‌ترين سفرهاي مقامات اقتصادي، نظامي، سياسي و نفت اسرائيلي به تهران عبارت بودند از:12
ـ اشكول وزير دارايي و معاون او در اسفند 1338
ـ سرلشكر بالا سكوف رئيس ستاد ارتش اسرائيل در دي ماه 1341
ـ ژنرال مايرآميت رئيس سازمان امنيت اسرائيل در 1343
ـ معاون دبيركل اتحاديه جهاني اسرائيل در 1345
ـ مك ليف رئيس كارخانه لوازم يدكي هواپيما و هلي‌كوپتر در 1353
ـ موشه‌بتان و «آورو بن دور» از مقامات شركت نفت اسرائيل در فرودين 1353
ـ ژوزف نحمياس نماينده شركت نفت اسرائيل در خرداد 1353
ـ «بن‌دور» و «نحمياس» از مقامات شركت نفت اسرائيل در تيروسپس مرداد 1353
ـ جان روچيلد يهودي، بانكدار در دي 1353
ـ ايگال آلون معاون نخست‌وزير اسرائيل در 1354
ـ رئيس سرويس اطلاعاتي اسرائيل در تير 1355
ـ دريابان باركائي نيروي دريايي اسرائيل در 1357
در اين سالها، همچنين شاهد سفر بعضي بلندپايگان رژيم شاه به اسرائيل بوديم. از جمله سفر جعفر شريف‌امامي رئيس وقت مجلس سنا (تير 1343) سفر ارتشبد نعمت‌الله نصيري رئيس ساواك (آبان 1354) سفر ژنرال طوفانيان معاون وزارت جنگ رژيم شاه (1355) و ...
خدمات شاه به اسرائيل، به ويژه پس از جنگ 1352، هيچگاه از چشم محافل كنجكاو و ناظران سياسي دور نمانده بود. هر چند كه دستگاه تبليغاتي شاه هرگزارشي دال بر هم‌پيماني حكومت پهلوي با صهيونيست‌ها را كه در مطبوعات عربي يا اروپايي انتشار مي‌يافت به راحتي تكذيب مي‌كرد. روزنامه سياسي «زونتاگ» (SONNTAG) در دهم فروردين سال جاري (1378) در مقاله‌اي با‌عنوان «اسرائيل، مشتري سالهاي دراز نفت ايران» تصوير روشني از غارت نفت ايران توسط اسرائيل و همكاري شاه با اين غارتگري منتشر كرد. اين نشريه نوشت: اسرائيلي‌ها تا پيش از انقلاب ايران واردكننده عمده نفت ايران بودند. آنان براي انجام اين كار از روابط خود در داخل ايران استفاده مي‌كردند. براي دور زدن تحريم‌هاي منطقه‌اي، موافقت كرده بودند كه ابتدا نفت ايران به اروپا برود سپس از بنادر مهم اروپا مثل روتردام به اسرائيل حمل گردد. آنها اطلاعات مربوط به اين تجارت را از مديريت شركت Israel oil refineries Ltd دريافت مي‌كردند. كيفيت بالاي نفت خام ايران و همكاري شاه دليل اين تجارت بود. اسناد و بيمه‌نامه‌ها هم به‌گونه‌اي تنظيم مي‌شد كه گويي فروشنده نفت اروپائيها و خريدار آن اسرائيلي‌ها بودند.
نفتي كه اين‌گونه تهيه مي‌شد، به بندر حيفا در اسرائيل برده مي‌شد. ولي واردكنند‌گان اسرائيل هيچ‌گاه منبع اصلي خريدهاي خود را فاش نمي‌كردند.13
صهيونيست‌ها در بحراني‌ترين شرايط حوزه همواره به حمايت آشكار و پنهان دولت‌هايي دلگرم بوده‌اند كه در دور و نزديك با سياست‌هاي منطقه‌ آنان همسويي و موافقت نشان مي‌داده‌اند.
نگاهي به اسناد:

وزارت امورخارجه
تلگراف شماره 10489 مورخ 3/12/53 رسيده از سفارت شاهنشاهي در بيروت
تاريخ ورود 4/12/53 تاريخ خروج 4/12/53 ورود 10 ساعت ورود 1030

وزارت امورخارجه
مجله الي الامام ارگان جبهه خلق دمكراتيك (گروه حواتمه) مي‌نويسد:
پانصد سرباز ايراني در اسرائيل تعليمات نظامي مي‌بينند و اين اقدام در مقابل تأمين نفت اسرائيل از طرف ايران است.
الي‌الامام از مجله سوئيسي RAGNESS MILLINS نوشته است كه نفت ايران با نفت‌كش‌هاي حامل پرچم نروژ همه هفته به سوي اسرائيل سرازير مي‌شود و ايران تقاضاي مكرر كشورهاي عربي را داير بر عدم صدور نفت به اسرائيل ناديده گرفته است.
روزنامه‌هاي اسرائيلي كه در هفته گذشته انتشار يافته‌اند نوشته‌اند كه اسرائيل يش از نيمي از نفت مورد نياز خود را از ايران تأمين مي‌كند.
قدر


تلگراف شماره 4785 مورخ 3/12/54
تاريخ ورود 20/12/54 تاريخ خروج 20/12/54 ساعت ورود 1800 ساعت خروج 1810
وزارت امورخارجه
روزنامه الشعب زير عنوان يك نفتكش ايراني به طرف حيفا در حركت است مي‌نويسد:
از راديو اسرائيل كه به زبان فرانسه پخش مي‌شد شنيديم كه گوينده با خوشحالي زايد‌الوصفي اعلام كرد اولين نفتكش اسرائيل با پرچم ايران به طرف حيفا در حركت است و در تاريخ اين نخستين باري است كه از طريق كانال سوئز به اسرائيل نفت حمل مي‌شود. الشعب اضافه مي‌كند ما به اين همبستگي عربي كه رژيم سادات روي آن تكيه و علاقه نشان مي‌دهد درود مي‌فرستيم و به دفتر تحريم اسرائيل هم تبريك مي‌گوييم اما اضافه مي‌داريم كه وجدان عربي امروز به ضربات تازيانه نياز دارد تا بناي خود را بازيابد و واقعيت حال و تلخ خود آگاهي پيدا كنند.




شماره 4715 تاريخ: 16/10/1354
وزارت امورخارجه ـ اداره هشتم سياسي
اغلب جرايد اسرائيل در دو روز گذشته به نقل از مجله امريكايي «نيوزويك» نوشته‌اند كه شاهنشاه ايران تقاضاي سوريه را براي قطع تحويل نفت به اسرائيل نپذيرفته و به حافظ اسد رئيس جمهوري آن كشور توضيح داده‌اند كه حاضر نيستند تحويل نفت به اسرائيل را قطع نمايند، زيرا به هنري كيسينجر قول داده‌اند كه اگر اسرائيل پيمان سازش جزيي با مصر را امضاء نمايد و ابورودس را پس دهد نفت مورد نياز اين كشور را تأمين خواهند كرد. شاهنشاه همچنين درخواست سازمان آزادي فلسطين را براي افتتاح دفتر آن سازمان در تهران رد كردند.
عل هميشار در شماره مورخ 16/10/54 خود در اين باره تفسيري تحت‌عنوان نظريه شاهنشاه به چاپ رسانده است و طي آن با اشاره به تلاش كشورهاي مصر و عربستان سعودي و سوريه براي توسعه و استحكام خود با ايران مي‌نويسد.



تلگراف شماره 3473 مورخ 12/7/54 بيروت
تاريخ ورود: 13/7/54 ساعت ورود 18 ساعت خروج 10/18
جناب آقاي دكتر خلعت‌بري وزير امورخارجه
مجله الدستور مي‌نويسد كيسينجر بدون مشورت با پادشاه ايران كشور ايران را در ليست كشورهايي قرار داده كه امريكا به منظور تأمين نفت براي اسرائيل از استفاده نفت آنها تضمين داده و تأكيد نموده كه اسرائيل مي‌تواند برآنها متكي باشد.
در اين مورد وزير امورخارجه آمريكا به كميته خارجي سناي اين كشور گفته است كه به اسرائيل وعده داده است در قبال خروج از منطقه نقش ابوروديس نفت مورد نياز را از ايران تأمين كند.
كيسينجر در اين باره گفته است كه در جريان تحريم نفتي اعراب در سالهاي 1973 ـ 1974 ايران تمامي نفت مورد نياز اسرائيل را تأمين كرد.
قدر





اداره روابط فرهنگي
وزارت امور خارجه
به قرار اطلاع واصله در مورد اسرائيل واقع در نزديكي دانشگاه عبري اورشليم در قسمت مربوط به ايران اخيراً يك محراب كاشي‌كاري متعلق به قرون هفدهم ميلادي كه در كف آن سنگ مرمر سياه به كار رفته است از ايران به اسرائيل منتقل شده است در همين موزه تعدادي مجسمه گوزن، بشقاب، سر شير، جام شراب به شكل سر گوساله و گوزن كه همه از طلاي ناب ساخته شده است نگهداري مي‌شود جام اخيرالذكر از آثار هخامنشي است و طبق توضيحي كه موزه برروي پايه فلزي جام داده است متعلق به پنج قرن قبل از ميلاد مسيح مي‌باشد اعداد كننده اين جام و ساير آثاري كه به آن اشاره شد يك تاجر يهودي عتيقه فروش مقيم پاريس به نام (رابينو) مي‌باشد و اشياء مزبور را به رسم امانت به موزه داده است و در مورد نحوه خروج اين اشياء از ايران اقلامي در دست نيست ولي مرتباً در چمدان‌هاي يهويادني كه به اسرائيل مي‌روند اشياء عتيقه ايراني بخصوص نسخ خطي كتب مختلف مخفي شده و بدون جلوگيري پليس وارد اسرائيل مي‌شود در اين باب قبلاً هم گزارشهايي از تأسيس موزه مزبور رسيده بود كه به موقع خود به اطلاع آن وزارت رسيده است.
اينك مراتب جهت اطلاع انحصار مي‌گردد.

پي‌نويس‌ها:
1ـ ويليام شوكراس، آخرين سفر شاه، نشر البرز، تهران 1369، ص 93
2ـ 15 خرداد، فصلنامه تخصصي در حوزه تاريخ‌پژوهي ايران معاصر، شماره 12، تابستان 1386 مبادله دولت مصدق، جبهه ملي و رژيم صهيونيستي
3ـ عبدالرضا هوشنگ مهدوي به سياست خارجي ايران در دوران پهلوي، تهران 1373، نشر البرز، ص 284.
4ـ شاه در اين روز اعلام مي‌كرد «روابط ما با اسرائيل عالي است و ما حق موجوديت اسرائيل را به رسميت مي‌شناسيم» روزنامه تايمز لندن پس از اين اظهارنظر از روابط ايران با اسرائيل به عنوان «اتحاد غير رسمي» و «محور تهران ـ اورشليم» ياد كرد.
5ـ اسناد لانه جاسوسي، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌هاي سياسي، ج چهارم، كتاب 36، ص 446.
6ـ همان، ص 463
7ـ همان، ص 439
8ـ همان، ص 463
9ـ اسناد ساواك شماره 4715، مورخه 16/10/1354
10ـ سند ساواك، شماره 3473 مورخه 12/7/1354
11ـ سياست خارجي ايران، همان، ص 451
12ـ پژوه صهيونيت،‌ مركز مطالعات فلسطين، كتاب دوم، آبان 1381، ص 422 ـ 420.
13 ـ به آدرس اينترنتي http// aghaeiaze Wordpress.com/2008/29/iran-israel-1/ مراجعه شود.

این مطلب تاکنون 5044 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir