اولين سانسورها | اولين شوكي كه در تاريخ بر مطبوعات ايران وارد شد، توقيف نشريهاي بود كه تنها يك روز از انتشار آن ميگذشت. روز 9 محرم سال 1293 نشريه «ميهن» در اولين و آخرين شمارهاش به دليل آنكه منافي خواست و ديدگاه ناصرالدين شاه بود، توقيف و نسخههاي آن جمعآوري شد.
اولين مقررات رسمي براي سانسور در مطبوعات ايران نيز در دوران حكومت ناصرالدين شاه قاجار وضع شد. در ربيعالثاني 1302 (1884 ميلادي) به دستور ناصرالدين شاه، «اداره سانسور» با هدف نظارت مستقيم بر كتابهاي فارسي چاپ داخل و منابع فارسي منتشر شده در خارج از كشور كه به ايران ارسال ميشد، زير نظر وزارت انطباعات تأسيس شد.
فكر ايجاد اداره سانسور زماني قوت گرفت كه كتابي فارسي در بمبئي نزد شاه بردند و ناصرالدين شاه از مشاهده اهانتهائي كه در آن نسبت به رجال، مقامات و علماي ايراني شده بود، برآشفت. سپس با رهنمودهاي محمدباقر صنيعالدوله (اعتمادالسلطنه) وزير انطباعات و موافقت توأم با تأكيد ناصرالدين شاه اداره سانسور با هدف زير نظر گرفتن آثار مطبوعه به صورت ادارهاي زير مجموعه وزارت انطباعات تشكيل گرديد.
در اجراي شرح وظايف اداره سانسور، وزارت پستخانه نقش بسزائي داشت. اين وزارتخانه كليه مرسولههاي مطبوعاتي را به محض ورود به كشور در اختيار اداره سانسور قرار ميداد و اين اداره نيز روزنامههاي ارسالي را يك روز پس از دريافت و كتابهاي ارسالي را 4 روز پس از دريافت، به صورت مطالعه شده به پستخانه باز ميگرداند. كتابها يا روزنامههاي داراي مطالب «خلاف مصالح دولت عليه» بلافاصله مرجوع ميشدند و ساير مطبوعات به مقصدهاي مربوطه در داخل كشور ارسال ميگرديد.
اين وضعيت تا نهضت مشروطيت كم و بيش ادامه داشت و طي آن وزارت انطباعات نهايت سانسور،تفتيش و اختناق را در عرصه قلم و بيان عليه صاحبان وسائل ارتباط جمعي به كار ميبرد. پس از صدور فرمان مشروطيت توسط مظفرالدين شاه (14 مرداد 1285) قانون نويسان مشروطه كه خود بعضاً از اصحاب مطبوعات بودند، اصل سيزدهم قانون اساسي را به مطبوعات و آزادي قلم و بيان اختصاص دادند. اين اصل با تأكيد بر اينكه «هيچ امري از امور در پرده و بر هيچكس مستور نماند» سانسور و مميزي مطبوعات را رد كرد. درنتيجه ماده سيزدهم قانون اساسي به عنوان سند آزادي روزنامهنگاران تلقي گرديد. از اين رو نهضت مشروطيت، بهار مطبوعات را رقم زد و دهها نشريه مثل قارچ از بستر اين نهضت روييدند. برخي از آنها تنها يك شماره چاپ شدند، برخي در حد نام باقي ماندند و البته بسياري نيز در تهران، رشت، مشهد،تبريز و اصفهان منتشر شدند. اين نشريات عامل اصلي اطلاعات عمومي مردم از نهضت مشروطه و ابزار پيشبرد نهضت شدند.
علاوه بر اين رشد آگاهيهاي اجتماعي و سياسي مردم كه زمينهساز نهضت مشروطه گرديد نيز تا حدودي نتيجه فعاليت روزنامههائي است كه در بيرون از مرزهاي ايران منتشر ميشدند و به صورت قاچاق و به دور از چشم مأموران «اداره انطباعات» به دست مردم ميرسيدند. روزنامههايي چون اختر، قانون، حبل المتين و ثريا كه در ابتدا در استانبول، مصر، بمبئي و لندن چاپ ميشدند و از روزنههاي فراوان مرز ايران به داخل كشور ميآمدند از جمله مطبوعاتي هستند كه زمينهساز بسياري از تحولات سياسي و اجتماعي شدند. پس از تدوين قانون اساسي و اختصاص اصل سيزدهم آن به موضوع آزادي قلم و بيان اولين قانون مطبوعات نيز كه به «قانون انطباعات» مشهور شد، در 6 فصل و 52 ماده بر لزوم آزادي كامل مطبوعات تأكيد كرد. (5 محرم 1326 ـ 18 اسفند 1286) با اين همه عمر آزادي قلم در عرصه مشروطه كم دوام و كوتاه بود. به قدرت رسيدن محمدعليشاه قاجار و به توپ بستن مجلس و سپس قتل روزنامه نگاران آغازگر مجدد روزهاي سخت مطبوعات بود. علاوه بر اين نفوذ روسها در شمال و نفوذ انگليسها در جنوب عامل ديگري بر اعمال فشار بر مطبوعات درشمال و جنوب كشور شد. قانون مطبوعات هم در كابينه علاءالسلطنه دچار تغييراتي شد و از آن پس عواملي چون هتك سلطنت، افشاء طرحهاي نظامي، اختلال آسايش عمومي و دستاويزهائي براي تعطيل شدن مطبوعات و يا اعمال سانسور بر آنها گرديدند.
كابينههاي دوران محمدعليشاه به خاطر اعمال فشار بر مطبوعات و قلع و قمع نويسندگان به شدت مورد نفرت افكار عمومي قرار داشتند به همين دليل بخش بزرگي از تلاش آنها صرف يافتن راههاي توجيه مقابله با آزادي قلم در جامعه شده بود.
چند ماه پس از تصويب اولين قانون مطبوعات، واقعهاي رخ داد كه محمدعلي شاه حداكثر استفاده از آن را براي موجه جلوه داده تصميم خود در مبارزه با آزادي مطبوعات به كار بست. انتشار يك مقاله ضد اسلامي در روزنامهاي به نام حبلالمتين و سپس توقيف آن و محاكمه پر سر و صداي مدير مسئول اين روزنامه كه درتابستان 1287 خورشيدي به وقوع پيوست رويدادي بود كه محمدعلي شاه با بهرهبرداريهاي گسترده تبليغاتي راجع به آن توانست علاقه خود به قلع و قمع مطبوعات مخالفت را در جامعه توجيه كند.
روزنامه حبلالمتين به مدير مسئولي سيدحسن كاشاني روز 13 رجب 1327 در سالروز ولادت حضرت علي(ع) و در ششمين شماره خود مقالهاي تحت عنوان «از افسد العالم فسدالعالم» به چاپ رساند و در آن پيشينه تاريخي ايران قبل از اسلام را دوران افتخار و شكوه ناميد و از شكست ساساني كه مقدمهاي بر ورود و نفوذ اسلام به داخل كشور شد به عنوان «هجوم باديه نشينها و عربهاي وحشي سوسمار خوار جزيرهالعرب به ايران» ياد كرد و دوران پس از اسلام را دوران بدبختي ايران ناميد و ...
چاپ اين مقاله وهنانگيز و ضد اسلامي سبب شد كابينه سعدالدوله مبادرت به توقيف حبلالمتين و محاكمه و مجازات مدير مسئول آن كرده به دفاع از محدوديتهاي وضع شده از سوي حكومت عليه مطبوعات بپردازد. اين محدوديتها كم و بيش تا پايان عصر قاجار ادامه يافت.
با به قدرت رسيدن رضاخان پهلوي، مقررات سانسور به طور جديتر از گذشته در كشور برقرار شد. مشهورترين عامل سانسور در عهد رضاشاه، فردي به نام «محرمعلي خان» بود. او تا سقوط رضاشاه در خدمت او بود ولي از شهريور 1320 تا كودتاي 28 مرداد كه فضاي مطبوعاتي كشور نسبتاً باز و آزاد شده بود، منزوي و بيكار شده بود. پس از 28 مرداد نيز سانسور و اختناق تا پايان عصر پهلوي با شدت ادامه يافت.
با استفاده از: نقش قلم در تاريخ مطبوعات ايران، ويژهنامه ياد، نشريه بنياد تاريخ انقلاب اسلامي، شماره 81، پائيز 1385. این مطلب تاکنون 3821 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|