درسهاي تاريخ
در زندگي انسانها وقايع بسياري رخ ميدهد، اما همه آنها در تاريخ ثبت نميشوند. اين از آن روست كه در تاريخ، فقط وقايع «مهم» مورد توجه قرار ميگيرند. اگر قيد «مهم بودن» را براي وقايع جهت ثبت در تاريخ مورد توجه و دقت كافي قرار دهيم، نيك درمييابيم كه از ميان انبوه وقايع و شمار فراوان فعاليتهاي انساني، آنچه كه بزرگ، تأثيرگذار، سرنوشتساز، تعيينكننده، نقطه عطف، دگرگونساز و حياتبخش است، «مهم» به شمار ميآيد. در واقع آن هنگام كه تاريخ يك ملت را ميخوانيم، در ميان چند هزار سال تاريخ و سرگذشت ميليونها انسان، فقط با وقايعي آشنا ميشويم كه تأثيري سرنوشتساز و يا نتايجي طولاني براي آن ملت داشتهاند. نيز با اشخاصي آشنا ميشويم كه كارهاي بزرگي انجام دادهاند يا انديشه، اخلاق و عمل آنان، نسلهاي پيدر پي را تحت تأثير خود قرار داده است.
تاريخ هيچ ملت بزرگي خالي از كارهاي بزرگ و مردان و زنان بزرگ نيست. نياز به گفتن ندارد كه كارهاي بزرگ، به دست انسانهاي بزرگ صورت ميگيرد. بزرگ بودن هر انساني بستگي مستقيم به عقل و انديشه، اعتقاد و ايمان، درايت، همت، تلاش، كوشش، دورانديشي، بزرگمنشي و تعالي جويي او دارد. آنان كه در تاريخ نامي يافتهاند و براي مردم خويش و تمامي بشريت كاري انجام دادهاند، در پرتو سعي و تلاش، از خودگذشتگي و مجاهدت وعشق به همنوع، به جايگاهي بلند دست يافتهاند.
شكي نبايد داشت، همانگونه كه انسانهاي بزرگ، ملتهاي خويش را به سوي قلههاي تعالي و ترقي رهنمون ميگردند، اين ملتهاي بزرگ و صاحب فرهنگ هستند كه انسانهاي بزرگ را ميسازند، زيرا آنان به واقع تربيت شده و پرورش يافته فرهنگ ملت خويش هستند. از ارزشها و آرمانهاي جامعة خويش الهام گرفتهاند و براي هدفي تلاش ميكنند كه نزد جامعه خويش، عزيز و ارجمند يافتهاند.
اما ملتها و فرهنگشان و نيز بزرگانشان (اعم از فرمانروايان و دانشمندان) چگونه و از كجا انديشة تعالي و ترقي و گام برداشتن به سوي قلههاي افتخار را مييابند و انگيزه دست زدن به كارهاي بزرگ را الهام ميگيرند؟ همه صاحبنظران بر اين باور هستند كه اغلب با مطالعه تاريخ است كه انسانها طريق يافتن همت عالي، طبع بلند، نامجويي و سربلندي را مييابند. از رهگذر اطلاع از تاريخ است كه بعضي از انسانها معمولي بودن، پائين بودن، اشتغال به كارهاي كوچك و كماهميت و زندگي يكنواخت و گرفتار روزمرگي شدن را برنميتابند و گمنامي و ضعف وزبوني را نميپذيرند، زيرا:
* تاريخ مشحون از كارهاي بزرگ و دربردارندة شرح احوال مردان بزرگ است.
* تاريخ دربردارندة مقايسه جوامع مختلف با يكديگر و نشان دادن علت بدبختي يا سعادت هر جامعه است.
* تاريخ نشاندهنده سير تعالي و ترقي يا تدني و تنزل جوامع است و علل و عوامل آنرا بازگو ميكند.
* تاريخ امكان ميدهد كه هر جامعهاي را در سه برهه «گذشته، حال و آينده» مورد مطالعه قرار دهيم و درباره آن انديشه كنيم.
* تاريخ بازگوكنندة قوانين و سنتهاي حاكم بر جوامع است كه همين قوانين وسنتها نشان ميدهند، چرا ملتهايي نابود شدند، چرا ملتهايي باقي ماندند، چرا ملتهايي پيشرفت كردند و چرا ملتهايي عقب ماندند.
از اين نوع ويژگيها براي تاريخ فراوان ميتوان برشمرد كه رابطه اطلاع از تاريخ و داشتن همت بلند و هدف بزرگ را بازگو ميكند. از رهگذر همين ويژگيهاست كه از قديم ميان تاريخ و تربيت رابطه قائل بودهاند و همواره يكي از ابزارها و شيوههاي تعليم و تربيت، بهرهگيري از تاريخ بوده است. در عين حال، همواره ميان تاريخ و سياست، يعني فن حكومت و اداره جامعه قائل به رابطه بودهاند و يكي از دانشهاي موردنياز فرمانروايان را تاريخ دانستهاند و باز بر همين اساس بوده است كه باور داشتهاند، ميان تاريخ و اخلاق به عنوان مجموعة منش فردي و مبناي رفتار و عمل، و نيز ميان تاريخ و جامعه، يعني هويت جمعي و نظام زندگي عمومي، رابطه وجود دارد.
نگاهي گذرا به تاريخ به ما نشان خواهد داد كه:
* پيامبران، امامان، اوليا و صلحا چه نقشي در تمدن و فرهنگ و تداوم و تعالي آن داشتهاند.
ادامه مطلب...
|