درباره فرهنگستان رضاخاني | ايجاد دگرگوني در زبان فارسي از نكات مهمي بود كه از پيش ازمشروطه مورد توجه منورالفكران بود. در اين زمينه برخي از افراطگرايان خواستار تغيير خط بودند. پس از مشروطه با توجه به تشديد افكار ناسيوناليستي، توجه خاصي به فارسي سره شد و روزنامههايي مثل ايراننو چند ستون خود را به اين شيوه مينوشت.
در سال 1303 كه تغيير سازمان ارتش در دستور كار رضاخان قرار داشت، وضع واژههاي جديد مورد توجه قرار گرفت و انجمني از افراد نظامي و غيرنظامي در ظرف چهار ماه پاياني اين سال نزديك به سيصد واژه نظامي وضع كردند.
به گفته علياصغر حكمت، رضاخان هميشه تأكيد ميكرد براي مؤسسات و اصطلاحات قديم يك اصطلاحات فارسي جديد همانطور كه تركيه نسبت به زبان تركي كرده، وضع كنند و اصطلاحات عربي را به صورت فارسي درآورند. از اين رو در وزارت جنگ كساني چون ذبيح بهروز و ارباب كيخسرو لغاتي وضع كردند. در واقع اين رضاخان بود كه تحتتأثير ذبيح بهروز معلم رياضيات دانشكده افسري و دوستانش تغيير يك سلسله واژههاي عربي را پذيرفت. اين واژهها اقتباس نادرستي از ريشههاي اوستايي و پهلوي داشت و به اعتقاد پورداود غالباً از لحاظ زبانشناسي مخدوش بودند.(1)
پس از تغيير سلطنت، پيراستن زبان فارسي از لغات بيگانه به ويژه عربي با شدت و حدت بيشتري دنبال شد. در سال 1311 عيسي صديق كه تصدي دارالمعلمين عالي را داشت، انجمن وضع لغات و اصطلاحات علمي را تأسيس نمود كه تا سال 1319 هفتهاي يكبار تشكيل جلسه ميداد و در چهار شعبه علوم طبيعي، علوم رياضي، فيزيك و شيمي، ادبيات و فلسفه به وضع لغت ميپرداخت و در اين مدت حدود سه هزار لغت وضع كرد كه برخي از آنها به تصويب فرهنگستان رسيد.
پس از بازگشت از تركيه برخي از افراد نظامي در وزارت جنگ از تأثير اين مسافرت و اقدام تركها در خارج كردن لغات بيگانه استفاده كرده و كلماتي را به تصويب شاه رساندند. به دنبال برگزاري جشن هزارة فردوسي در مهر 1313 و برانگيخته شدن حس مليت و غرور ملي، جمعي از جوانان بر آن شدند كه زبان رايج را از كلمات خارجي به خصوص لغات عربي بزدايند و در نوشتن فارسي چنان تعصب نشان دادند كه وقتي معادلي براي كلمات عربي نمييافتند از كلمات مهجور ايران باستان يا الفاظ ساختگي و مجعول كتاب دساتير(2) استفاده ميكردند، به گونهاي كه نوشتهها قابل فهم نبود. هنگامي كه اين روش در مكاتبات رسمي و اداري به كار گرفته شد بسياري از نامهها به صورت معما درآمد، زيرا مخاطبان از فهميدن مطالب مندرج در نامهها ناتوان بودند.(3)
به كارگيري اين روشهاي نابخردانه و سليقهاي، لجام گسيختگي ادبي را فراهم ساخت و موجب تشويش و اضطراب اهل ادب گرديد و به دنبال تهيه گزارشي از سوي وزارت معارف براي رئيسالوزرا و مذاكره فروغي با رضاشاه، قرار شد انجمني مركب از دانشمندان، اهل لغت و محققان تشكيل شود تا مقدمات تأسيس فرهنگستان ايران فراهم آيد. متعاقب آن وزارت معارف در بخشنامهاي به كليه وزارتخانهها در اوايل سال 1314 از آنها خواست تا موقع تشكيل اين انجمن، از وضع و استعمار هرگونه لغت جديد خودداري نمايند.(4)
به گفته عيسي صديق:
«در نوروز 1314 فروغي با وي مشورت كرد و او نيز تجارب خود را در انجمن اصطلاحات نظامي وزارت جنگ و نيز انجمن لغات و اصطلاحات علمي دانشسراي عالي بيان كرده و چون در آن موقع در پاريس مقدمات جشن سيصدمين سال تأسيس فرهنگستان فرانسه فراهم ميشد و اين قضيه در تهران موضوع روز شده بود، پس از مطالعة اساسنامه آن و رعايت مقتضيات كشور براي فرهنگستان ايران اساسنامهاي طرح وتقديم نخستوزير كرد. پس از آن به دستور فروغي كميسيوني با حضور وزير معارف و چندتن از استادان دانشگاه تشكيل واساسنامهاي تهيه شد. اين اساسنامه در 29 ارديبهشت 1314 به تصويب هيأت دولت رسيد و در 5 خرداد براي اجرا به وزارت معارف ابلاغ شد. به موجب اساسنامه، فرهنگستان داراي 24 عضو پيوسته بود كه از طرف هيأت دولت معين ميشدند، به علاوه اعضاي وابسته نيز به وسيله مكاتبه با فرهنگستان همكاري ميكردند.»
نخستين جلسه رسمي فرهنگستان در 12 خرداد 1314 تشكيل شد. رياست فرهنگستان تا هنگام استعفاي فروغي از نخستوزيري در آذر 1314 با او بود. پس از فروغي، از فروردين 1315 وثوقالدوله به فرمان رضاشاه به رياست فرهنگستان منصوب شد. فرهنگستان داراي 7 كميسيون به نامهاي: لغت، دستور زبان، اصطلاحات پيشهوران، كتب قديم، اصطلاحات علمي، راهنمايي و خط بود. ابتدا جلسات فرهنگستان در تالار دانشكده حقوق منعقد ميشد و در شهريور 1314 به مدرسه سپهسالار (محل دانشكده معقول و منقول) انتقال يافت. از مهر 1315 به بعد 17 نفر به عده اعضاي پيوسته فرهنگستان افزوده شدند.
از بدو تشكيل تا پايان سال 1314 فرهنگستان 120 لغت مربوط به شهرباني و نيروي دريايي و شهرداري و تبديل چند نام جغرافيايي را تصويب كرد. تعداد لغات تصويب شده در پايان سال 1315 به 360 و در پايان سال 1316 به 650 بالغ شد. با اين وجود رضاشاه از كندي كار فرهنگستان شكايت و مؤاخذه ميكرد و سرانجام در 7 ارديبهشت 1317 آن را منحل ساخت و خواستار تجديد سازمان فرهنگستان شد. در علت نارضايي رضاشاه مسائلي چون استعفاي فروغي و عدم ارتباط مستمر فرهنگستان با دربار و نيز سعايت كساني كه معتقد به سره كردن زبان فارسي بودند، عنوان شده است.
در تشكيلات جديد فرهنگستان علاوه بر كنار گذاردن برخي از افراد و جايگزين كردن افراد جديد، به جاي يك كميسيون چهار كميسيون اداري، دادگستري، علمي و اسامي جغرافيايي عهدهدار وضع لغت شدند و وظايف مربوط به كتب قديم و اصطلاحات پيشهوران و خط مسكوت ماند.
در اوايل مرداد 1317 با كنار گذاشتن علياصغر حكمت از وزارت معارف، اسماعيل مرآت كفالت و سپس وزارت معارف را بر عهده گرفت و در كار فرهنگستان سرعت زيادي به وجود آمد به طوري كه از نيمه سال 1317 تا پايان سال 1319 يك هزار لغت جديد با عجله وضع و به وزارتخانه ابلاغ شد. در نتيجه اين شتابزدگي كساني چون محمد قزويني و ملكالشعراي بهار رنجيده خاطر شدند و از روش عجولانه انتقاد نمودند.
بر اثر جريان يافتن برخي از لغات كه بدون تعمق وضع شده بود، مانند اصطلاحات رياضي كه به زبان عربي داراي قدمتي هزار ساله بود، در امر تدريس اختلال ايجاد شد و فهميدن كتب درسي دشوار گرديد. از آنجا كه تعداد لغات تازه در هر ماه زياد بود و مردم قدرت حفظ آنها را نداشتند، اين كلمهها را در غير مورد به كار ميبردند. در ادارات دولتي نيز اين موضوع اختلال زيادي به وجود آورد.
در اثر عجله و افراط در وضع لغات جديد و غيرضروري به جاي كلمات رايج و متداول، بسياري از فضلا و ارباب جرايد و مردم نسبت به فرهنگستان بدبين شدند و پس از شهريور 1320 زبان به انتقاد و ناسزاگويي به فرهنگستان گشودند. فرهنگستان نيز در لغات خود تجديد نظر نمود و وزير فرهنگ، آموزگاران را در استعمال اين لغات مختار كرد.
در واقع اصلاح زبان، محصول دو گرايش غالب فرهنگي دوره رضاشاه؛ يعني تجددگرايي و ناسيوناليسم افراطي بود. از يك سو اقتباس از تمدن غرب مستلزم ترجمة لغات و اصطلاحات جديد بود، و از سوي ديگر تصفية زبان، نوعي بيگانهستيزي محسوب ميشد. در اين زمينه نيز همچون ساير موارد، اصلاحات تركيه موردنظر منورالفكران و دولتمردان ايران قرار داشت.
سخنراني وثوقالدوله درباره فرهنگستان حاوي هر دو جنبه مذكور در اهداف اين انجمن است. او ضمن تمجيد از رضاشاه در زنده كردن نام ايران و اهميت دادن به زبان به عنوان يكي از شئون و مظاهر مليت ميگويد:
«از آن زمان كه شاهنشاهي باستاني كشور ما برافتاد، قوم غالب براي در هم شكستن پر و بال و از ميان بردن ايستادگي مردم ايران، زبان ملي ما را برانداخت و زبان خويش را جايگزين آن ساخت.»
وثوقالدوله همچنين يادآور ميشود كه:
«چون قافلة تمدن و ترقي چندين هزار اسبه با نيروي برق و بخار ميتازد امروز همچنان به لغات تازه نيازمند هستيم. اكنون نظر به آساني مراودات و آشنا شدن هموطنهاي ما به زبانهاي علمي اروپا، چيدن ميوههاي تازه دانشها از شاخههاي اصلي آنها ممكن و ما را از دلال و واسطه [يعني زبان عربي] بينياز كرده است.»
او بلافاصله اضافه ميكند:
«اما همين نكته راه زبان ما را براي ورود لغات اروپايي باز گذاشته و از هجوم روزافزون آنها زحمتي تازه آغاز شد.»(5)
حقيقت آن است كه حساسيتي كه نسبت به زدودن لغات عربي از زبان فارسي وجود داشت، به هيچوجه شامل لغات لاتين نشد، به گونهاي كه برخي هدف از ايجاد فرهنگستان را زدودن لغات عربي ميدانستند. فروغي در خطابهاي تحت عنوان «فرهنگستان چيست» كه در سال 1315 ايراد نمود، تصورات درباره فرهنگستان را اينگونه مورد اشاره قرار داد:
«بعضيها آن را كارخانة لغتسازي تصور كردهاند. بعضي خاصيت وجودي آن را در اين دانستهاند كه زبان فارسي را از الفاظ عربي به كلي پاك كند. هر چند اين تصورات به كلي بيجا هم نيست وليكن با حقيقت قدري تفاوت دارد و قصد عاليتري از آن به نظر ما رسيده است.(6)
اِلوِل ساتن مينويسد:
«فرهنگستان ايران مأموريت دارد كه زبان فارسي را از لغات خارجي مخصوصاً واژههاي عربي كه 70 درصد زبان فارسي كنوني را تشكيل ميدهد به كلي پاك كند و به جاي آن لغات، واژههاي فارسي سره به وجود آورد.»(7)
برخلاف آنچه كه نخبگاني همچون فروغي در نظر داشتند، فرهنگستان در عمل به كارخانه لغتسازي و عربيزدايي تبديل گرديد. به اعتقاد يكي از محققان آنچه زبان فارسي بدان نياز داشت مبارزه با واژه عربي و تيز كردن احساسات ضد عرب نبود، بلكه عبارت بود از تعيين معادلهاي مناسب براي مصطلحات علوم طبيعي و اجتماعي.(8) ليكن اين اقدام فرهنگي نيز همچون ساير برنامههاي فرهنگي اين دوره ازمنطقي روشن برخوردار نبود.
پينويسها:
1- طبري، ايران در دوه سده واپسين، صص 242 و 243.
2- دساتير كتابي است مجعول كه مردي فرومايه به نام آذر كيوان در اوايل قرن يازدهم هجري قمري در هندوستان و در زمان سلطنت اكبرشاه و مقارن نهضت دينسازي در آن ديار، با مطالب و الفاظ ساختگي تأليف كرده وعبارت است اولاً از نامههايي كه بر 16 پيغمبر در هزاران ميليارد سال قبل نازل شده و ثانياً تفسير و ترجمة آن نامهها به زبان فارسي آميخته به كلمات مجعول در زمان خسروپرويز ساساني. چند تن از نويسندگان هندي و ايراني بدون اينكه از حقيقت امر آگاه باشند از همان قرن يازدهم پارهاي از كلمات مجعول دساتير را در آثار خود به كار بردهاند. كتاب دساتير را نخستين بار يكي از پارسيان مقيم هندوستان موسوم به ملافيروز در 1234ق در بمبئي چاپ كرده و فهرست الفاظ را بدان ملحق ساخته است. همان، حاشيه ص 234.
3- همان، صص 234 و 235.
4- نك: گنجينه اسناد، سال سوم – دفتر چهارم – زمستان 1372، صص 30 و 31.
5- نك: سلسله انتشارات دانشكده معقول و منقول، ش 5، بهمن 1315.
6- نامه فرهنگستان، سال اول، شماره اول، فروردين و ارديبهشت 1322، ص 27.
7- ال. پي. الول ساتن. رضاشاه كبير يا ايران نو. ترجمه عبدالعظيم صبوري (تهران، بينا، 1335) ص 446.
8- طبري، ايران در دو سدة واپسين، ص 243.
منبع: علما و رژيم رضاشاه، حميد بصيرتمنش
مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1378، ص 68 تا 73.
این مطلب تاکنون 4124 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|