آنچه بوديم، آنچه هستيم
و آنچه بايد باشيم
30 سال از عمر انقلاب اسلامي ايران ميگذرد و از دهه سوم بهمن ماه جاري، انقلاب پا به چهارمين دهه از عمر خود ميگذارد. سئوال اين است كه آيا در طول اين مدت در معرفي انقلاب به جامعه و به ويژه به نسل سوم انقلاب موفق بودهايم؟ نسلي كه در دوران شكلگيري و پيروزي انقلاب و يا حتي در سالهاي دهه اول انقلاب به دنيا آمده، آيا امروز درك صحيحي از زمينهها و ريشههاي انقلاب، چگونگي وقوع و پيروزي آن و رموز دوم انقلاب دارد.
پاسخ دادن به سئوال فوق اهميت «تاريخنگاري انقلاب اسلامي» را مينماياند. شك نيست كه در رژيم گذشته، ابواب بسياري از مباحث تاريخنگاري معاصر ايران به روي پژوهشگران بسته بود. انتشار تحقيقات تاريخي در اكثر زمينهها مجاز شمرده نميشد و حاكميت مطلب سانسور، فضايي براي يك پژوهش محققانه حتي در زمينه مسائل اقتصادي جامعه باقي نميگذاشت. در نتيجه آنچه كه به عنوان اثر تحقيقي و پژوهش تاريخي منتشر ميشد عموماً ناقص يا اساساً غيرواقعي بود. در چنين شرايطي مردم از مباحثي چون چگونگي به قدرت رسيدن دودمان پهلوي، نقش قدرتهاي بيگانه در اين امر، پروندههاي مربوط به حوادث مهم اين دوره از جمله تجديد قراردادهاي نفت با انگلستان، كشف حجاب، واقعه مسجد گوهرشاد، قتل آيتالله مدرس، حبس گروه كمونيستي موسوم به «53 نفر» و نيز حوادث و وقايع منجر به اشغال نظامي ايران توسط بيگانگان و تبعيد رضاشاه و چگونگي به قدرت رسيدن محمدرضا پهلوي، عمدتاً بيخبر بودند و تحقيقاتي كه در اين زمينهها به مردم ارائه ميشد، عمدتاً غيرواقعي و تحريف شده بودند. به همين ترتيب در دوران حكومت محمدرضا شاه نيز وقايع كودتاي 28 مرداد 1332 و نقش انگليس و آمريكا در آن، ابعاد سلطه انگليس و سپس آمريكا در تمامي شريانهاي سياسي و اقتصادي كشور، ارتباط حكومت شاه با اسرائيل و فعاليت شبكههايي چون بهائيت و فراماسونري كه چون اختاپوس بر روي بسياري از مراكز تصميمگيري سياسي و فرهنگي كشور سايه افكنده بودند، بر مردم پوشيده مانده بود.
به طور خلاصه تا پيش از پيروزي انقلاب بسياري از اسرار تاريخ در زير «غبار زمانه» و در لابلاي قضاوت مورخان مغرض و تحريفگر مكتوم مانده و از ذهن و ضمير تاريخ زدوده شده بود.
پس از پيروزي انقلاب نسل جديد تاريخنويسان برخاسته از نهضت امام خميني كوشش كردند تا رويكرد و نگرش واقعگرا، نوين، تحليلي، مستقل و مستند در عرصه تاريخ معاصر ايران را ارائه دهند. بار سنگين اين رسالت را نيز مؤسسات و مراكز اسنادي نوظهوري كه با همين هدف شكل گرفته بودند، عهدهدار شدند.
مركز بررسي اسناد تاريخي، مركز اسناد انقلاب اسلامي، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر، مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره)، بنياد تاريخ انقلاب اسلامي، دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران و بسياري ديگر از مراكز اسنادي و تحقيقاتي در كشور، كار بررسي و پژوهش و بازنمايي زواياي پنهان تاريخ تحولات ايران را برعهده گرفتند.
حاصل اين تلاش ارائه صدها اثر مفيد در معرفي رويدادها، جريانها، اشخاص و اسرار تاريخ بوده كه به صورتهاي مختلف تاريخنگاري، خاطرهنگاري، ارائه روزشمار و گاهشمار و انتشار اسناد، منتشر شده است.
بدين ترتيب طي 30 سال گذشته درباره بسياري از نقاط تاريك تاريخ، روشنگري شده و در برابر بسياري از سئوالات و ابهامات راجع به تاريخ معاصر ايران پژوهشهاي علمي، نقادانه و حقيقتگرا ارائه گرديده است.
اكنون سئوال اين است كه آيا اين تلاش تأمين كننده نياز نسل جوان امروز بوده است؟ پاسخ صادقانه اين است كه اقدامات انجام شده در اين عرصه يقيناً ستودني و قابل تحسين بوده است ولي هيچ محققي در تداوم كار پژوهشي خود به مرحله اقناع و اكتفا نميرسد و همواره احساس ميكند مسئوليتي كه بر دوش دارد، پايانناپذير است. از اين رو هميشه اين جواب را پيش روي خود داريم كه كار ناتمام است و براي رسيدن به وضعيت مطلوبتر در عرصه تاريخپژوهي متعهدانه، عميق و عملي بايد گامهاي بلندتري برداريم.
سردبير
|