فروردین خونین در قم و تبریز | پافشاری دولت عَلَم در تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و نیز انجام رفراندوم انقلاب سفید شاه در 6 بهمن 1341، مخالفت آشکار رژیم پهلوی و دولت اسدالله عَلَم با مذهب و روحانیون را به نمایش گذاشت. بر همین اساس امام خمینی عید نوروز سال 1342 را عزا اعلام نمود.
با حلول سال 1342ش رویارویی دولت با روحانیون وارد مرحلهای تازهای گردید. بنا بر اسناد شهربانی ترس دولت از حضور یکپارجه دستهجات عزادار شهرستانها به مناسبت سالرزو شهادت امام صادق(ع) در دوم فروردین سال 42 باعث شد تا در تاریخ 27 اسفند 1341 به شهربانی قم دستور دهد: «از عزیمت دستهجات مذهبی به قم جلوگیری به عمل آید.»[1]
حمله به مدارس فیضیه و طالبیه یکی از مهمترین اقدامات و جنایات سرکوبگرانه دولت اسدالله عَلَم در اوایل سال 1342ش بود. اسناد برجای مانده نشان میدهد که این حوادث با دستور و اشراف کامل نخستوزیر انجام شد. در این روز که مصادف با سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) بود، بنا بر سنت هرساله مجلس سوگواری از سوی آیتالله سیدمحمدرضا گلپایگانی در مدرسه فیضیه قم برگزار شد. عَلَم نیز که از مدتها پیش آماده قدرتنمایی و زهرچشم گرفتن از روحانیون بود، تعداد پرشماری از سربازان گارد شاهنشاهی نیروهای انتظامی و امنیتی و کماندوهای ضد شورش را با لباس مبدل به این شهر گسیل داشت تا با شرکت در این مراسم، اجتماع آنها را برهم زده و روحانیون را مورد ضرب و شتم قرار دهند. یکی از وعاظ به نام حجتالاسلام انصاری در آن مجلس به منبر رفت و در مورد نقش امام جعفر صادق (ع) در رونق دادن به مکتب تشیع سخن گفت و از حوزه علمیه قم به عنوان «دانشگاه امام صادق(ع)» و «سربازخانه امام زمان(ع)» یاد کرد. هنگامی که به نقش حوزههای علمیه در حفظ احکام اسلام و استقلال ایران پرداخت[2] عوامل رژیم که طبق دستورالعمل ساواک وظیفه برهم زدن مجالس وعظ به آنها محول شده بود، با ذکر صلواتهای بیموقع مجلس را به تشنج کشاندند. با به هم خوردن مجلس نیروهای نظامی که با لباس مبدل در میان جمعیت حضور داشتند با دشنه، قمه و زنجیر به جمعیت که متشکل از مردم عادی، روحانیون، وعاظ و طلاب مدرسه فیضیه بود حمله کردند و به ضرب و شتم آنان پرداختند و تعداد زیادی را مجروح و مصدوم نمودند. سپس به سلاح گرم متوسل شده و عده زیادی از طلاب به شدت زخمی و مجروح شدند و یکی از طلبهها نیز به شهادت رسید.[3]
همزمان با جریانی که در مدرسه فیضیه به وقوع پیوست در تبریز نیز در همان روز گروهی از مأمورین ساواک و شهربانی به مراسم سوگواری طلاب مدرسه طالبیه تبریز حمله کردند. با آنکه واقعه مدرسه فیضیه و طالبیه بر اساس نقشه از پیش طراحی شده ساواک به ریاست سرلشگر حسن پاکروان و مشاورانش به وقوع پیوسته بود و نقش عوامل حکومت در برهم زدن مجالس وعظ غیرقابل انکار بود، ساواک و نخستوزیر در گزارش خود که در روز 3 فروردین منتشر شد، طلاب را مسبب وقوع حوادث یاد شده معرفی کردند:
برحسب نقشههایی که قبلاً از طرق بعضی عناصر قم و تهران تهیه شده بود، قرار بوده است، روز دوم فروردین که وفات حضرت صادق(ع) است در بعضی از شهرستانها منجمله مشهد، قم و احتمالاً اراک و کاشان و شیراز از طرف طلاب علیه دولت و رأی نسوان مخالفتهایی به عمل آید و در این روز همه جا آشوب و بلوا بشود. خوشبختانه با این نقشه شیطانی، مردم موافق نبودهاند، به این جهت ناچار شدند خود طلاب دست به عمل بزنند، از جمله در تبریز طلاب با سنگ و چوب از داخل مسجدی که مراسم عزاداری در آنجا بر پا بود به پاسبانها حمله میکنند و پاسبانها ناچاراً مجبور به تیراندازی هوایی[!!] میشوند که در نتیجه دو نفر از مردم عادی مصدوم میشوند همچنین در قم در عصر همان روز از طرف طلاب از پشت بام به یک عده از مردم که در صحن مدرسه فیضیه بودهاند و نسبت به شخصی که بالای منبر بوده فحاشی میکرده، با پرتاب سنگ حمله میشود و یک نفر از مردم عادی مجروح میگردد. در مشهد فقط به صدور اعلامیه اکتفا میشود و اتفاقی نیفتاده است، این اعلامیه علیه رأی نسوان است.[4]
در انتهای این گزارش به ساواک دستور داده شده است که در صورت تکرار چنین حوادثی با نهایت قدرت از آن جلوگیری شود.[5] یک تلگراف رمز نیز از تبریز به نخستوزیری درباره برخورد نیروهای انتظامی و عزاداران امام جعفرصادق(ع) در همان روز حاکیست:
امروز صبح ساعت 9و30 عدهای از طلاب و اشخاص متفرقه میخواستند به قصد شرکت در مراسم سوگواری امام جعفر صادق که قرار بود در مسجد حاجی میرزایوسف انجام گیرد، با پاسبانان برخورد و با پرتاب سنگ و به کار بردن چوب، پلیس را مجروح و منجر به شلیک چند تیر هوایی میگردد.... در نتیجه تیراندازی، یک نفر غیرنظامی کشته شده است.[6]
آنچه قابل کتمان نیست این است که ماجرای قم و تبریز با نظارت مستقیم و برنامهریزی عَلَم انجام گرفت و مدارک موجود حکایت از آن دارند که وی کلیه حوادث مرتبط با این موضوع را به دقت کنترل میکرد و از مقامات مسئول خواسته بود تا سریعاً او را در جریان جزئیات ماجرا بگذارند. تأکید او در این زمینه تا حدی بود که وقتی سرلشکر حسن پاکروان برای استفاده از تعطیلات نوروزی به گچساران رفته بود طی تلگرافی از استانداران و فرمانداران خواست تا در صورت بروز حادثه به وسیله نخستوزیر او را در جریان امر قرار دهند: ... به هر صورت، آقایان وظیفه دارید که با نهایت دقت مراقبت نمایید کوچکترین اثری که از بروز چنین حوادثی پیدا شد، با نهایت شدت جلوگیری فرمایید که نظایر آن تکرار نشود. به تمام فرمانداریهای تابعه نیز دستور مؤکد بدهید. دولت در قم با نهایت شدت عمل خواهد کرد. لازم است تمام مراکز مظنون را تحت نظر بگیرید و به هرکس سوءظن داشتید، فوری توقیف کنید که هیچگونه اتفاقی نیفتد. خودم برای استراحت به گچساران میروم، ولی آقایان هرلحظه میتوانید وسیله نخستوزیر متن تلگراف را سریعاً در اختیار فرمانداری قم بگذارید.[7]
عَلَم که مسئول اصلی این واقعه بود به منظور اقناع افکار عمومی و مبرّا ساختن دولت خود از این ماجرا طی یک مصاحبه مطبوعاتی کوشید حادثه قم را محصول درگیری و نزاع روستاییان و زائران حضرت معصومه(س) با طلاب قلمداد نماید. عَلَم ادعا کرد میان روحانیون مخالف اصلاحات ارضی با روستاییانی که به قصد زیارت به قم رفته بودند، نزاعی درگرفته و منجر به کشتهشدن یکی از روستاییان شده است. او همچنین مدعی شد، در این درگیری مأمورین دولتی هیچ دخالتی نداشته و تنها تعداد معدودی از نیروهای انتظامی به قصد جدا کردن طرفین و اعاده نظم در محل حضور یافتهاند.»[8]
اظهارات سپهبد محسن مبصر(معاون شهربانی کل کشور در سالهای 1341-1342)، در این خصوص خواندنی است:
در روزهای آخر سال 1341 به سازمانهای اطلاعاتی اطلاع رسید که طلبههای قم با صدور اعلامیهای از مسلمانها خواستهاند تا روز 2 فروردین 1342 در مدرسه فیضیه گردهم آیند و در تظاهرات مخالف با اصلاحات دولت شرکت کنند، در برابر این تصمیم و برای مقابله و جلوگیری از آن، کمیسیونهایی تشکیل و مسأله را مورد بررسی قرار دادند و سرانجام طرح بسیار نابخردانه و میشود گفت کودکانهای را که اصلاً به صلاح مملکت نبود به تصویب رساندند. تصمیمی که به وسیله مسئولان امنیتی و نظامی کشور گرفته شد این بود که عدهای از سربازان گارد با لباس غیرنظامی در روزی که قرار بود در مدرسه فیضیه تظاهرات برپا شود به آن جا ریختند و با طلبههای تحریکشده درگیر و آنها را کتککاری کردند و میگویند دو یا سه نفر هم از طلبهها کشته شدهاند. به هر رو پس از انجام گرفتن مأموریت، سربازهایی که لباس غیر نظامی پوشیده بودند اما فراموش کرده بودند کفشهای خود را عوض کنند و همگی پوتینهای به شکل سربازی به پا داشتند به صف ایستادند و شعار «جاوید شاه» سر دادند و با این کار ناشیانه و حرکت بچهگانه ثابت کردند که یورشآورندگان به مدرسه فیضیه سرباز و آن هم سربازان گارد شاهنشاهی بودند و با این ترتیب روحانیت را یکپارچه برانگیخته و وادار کردند که واکنشی از خود بر ضد شاه نشان دهند....[9]
یک روز بعد از حادثه فیضیه سرهنگ بدیعی رئیس ساواک قم به پاکروان چنین گزارش داد:
سرهنگ ستاد مهدی احترامی ساعت 5 روز 3 فروردین 1342 برای سرپرستی سربازان به قم وارد و اطلاع دادند طبق دستور نخستوزیر 1- با بردن عدهای کارگر موجبات وحشت طلاب فراهم شود. 2- فعلاً به علمای تراز اول اهانت نشود.3- حاج انصاری واعظ دستگیر شود 4- رفت و آمد طلاب به خارج از قم و به منزل مراجع تقلید و فعالیت آنها تحت مراقبت قرار گیرد.[10]
با وجود تلاش دولت برای پاکسازی آثار خشونت از حادثه فیضیه، امام خمینی نیز درصدد بود تا از مخبرین خارجی دعوت نماید که به قم رفته و از طلابی که مجروح و مصدوم شدهاند عکسبرداری و جریان را به مراکز خبرگزاریهای خود منعکس کنند.[11] مأمورین شهربانی قم وقتی متوجه نگاتیو عکسهای گرفته شده از طلاب مجروح بستری شده در بیمارستان فاطمی قم میشوند از ترس انعکاس داخلی و جهانی حادثه، آنها را به زور میگیرند و به وسیله نور از بین میبرند.[12] در تلگرام محرمانهای که رئیس ساواک در تاریخ 11 فروردین 1342 به کلیه دول خارجی در انعکاس شرح حادثه مخابره شده چنین آمده است:
روز دوم فروردین در مجلسی که در مدرسه فیضیه قم برگزار بوده، چون واعظ مجلس بیاناتی را علیه مصالح کشاورزان و کارگران و اصلاحات اساسی کشور ایراد مینموده، لذا بین طلاب و کشاورزان و کارگران حاضر در مجلس تصادمی روی میدهد که منجر به مجروح گردیدن عدهای و کشتهشدن یک نفر شده است ... ضمناً در همان روز در تبریز بین طلاب و جمعی از زنان و مأموران انتظامی تصادمی صورت گرفته که دو نفر مقتول و عدهای مجروح گردیدند.[13]
گزارشهای واصله از تبریز نشان میداد که دوم فروردین روحانیون و تمام اهالی حتی زنها به پشتیبانی علما درآمده با پلیس درگیر و آنها را مضروب کردند و حتی جمعیت میخواست شهربانی و ساواک محلی را آتش بزنند. زنها میگفتند ما جان خود را در راه دین و قرآن و علما خواهیم داد. تمام مردم تبریز پیر جوان و زن و مرد آماده قیام علیه دولتاند.[14] با این حال حادثه دوم فروردین در روزنامهها به شکل تحریفکنندهای انعکاس یافت. آنها درگیری را بین دو گروه از مردم و علت آن را مخالفت و موافقت این دو گروه با آزادی زنان و اصلاحات ارضی بیان کردند که در نتیجه آن پلیس ناچار به دخالت شده و دو نفر کشته (شهید) شدهاند. از آنجا که نمایندگان رسانههای خبری نیز حضور گستردهای در ایران نداشتند و نمیتوانستند واقعیت را منعکس کنند حقایق در رسانههای بیگانه نیز به صورت تحریف شدهای منتشر شد.
انعکاس ناقص و تحریفشده حوادث تبریز و قم افکار عمومی مردم ایران را قانع نکرد، طبق گزارش مأمور ویژه ساواک سکوت دولت و مقامات رسمی درباره حوادث اخیر حتی موجب ناراضایتی موافقین دولت در شهرستانهای دوردست گردیده زیرا دولت به پردهپوشی و استتار در برابر ملت متهم شده است.[15] با وجود نتیجه معکوس خبردهی رژیم نسبت به رویدادهای قم و تبریز، سرلشکر پاکروان در نامهای به همه ایستگاههای ساواک خارج از کشور مفاد خبر روزنامهها را تکرار کرد که این امر نشاندهنده تنظیم و تدوین خبر توسط اصلیترین مرکز امنیتی کشور یعنی ساواک برای روزنامهها نیز هست. با این حال اخبار فیضیه توسط کسانی که از نزدیک شاهد و ناظر آن حادثه بودند در تمام کشور پخش شد.[16] حادثه فیضیه اگرچه شهدای زیادی نداشت، اما زخمیها و مجروحین آن زیاد بود و هویت سه تن از شهدای فیضیه شناسایی شد.[17]
واکنش امام خمینی به حادثه فیضیه و طالبیه
امام خمینی در واکنش به حادثه قم و تبریز بلافاصله با صدور اعلامیه شدیداللحنی که به اعلامیه «شاهدوستی یعنی غارتگری» معروف شده، حمله کماندوها و مأموران انتظامی به مدرسه فیضیه را همسنگ حملات مغول قلمداد کرد، با این تفاوت که مغولان به مملکتی بیگانه حمله کردند و مأموران حکومت پهلوی، هموطنان مسلمان خود و روحانیون و طلاب بیپناه را مورد هجوم قرار دادند. سپس با توصیف واقعیت شاهدوستی، تقیه را حرام اعلام کردند.[18] ایشان ضمن فراخواندن مردم به آرامش، جنایات حکومت پهلوی در حمله به مدارس علمیه را از موجبات نابودی حکومت معرفی کردند.[19] به کار بردن دو اصطلاح «استیضاح» و «تقیه» در این اعلامیه در فضای سیاسی ـ اجتماعی آن دوره تنها از مرجع قدرتمند برمیآمد زیرا کلمه «استیضاح» بار سیاسی داشت و عنوان کردن آن از سوی یک مرجع تقلید سابقه نداشت. این امر از یک سو حکومت را در تنگنا قرار میداد و از سوی دیگر میتوانست حوزههای علمیه و به طور کلی روحانیت و مرجعیت را وارد فضای جدیدی از مباحث سیاسی ـ مذهبی گرداند. همچنین به کار بردن کلمه «تقیه» که یک حکم فقهی سابقهدار در اسلام است، فضای سنگینی را بر جامعه روحانیت حاکم ساخت. زیرا دو گروه از روحانیت را به حاشیه راند. نخست کسانی که کم و بیش با دربار ارتباط داشتند. گروه دوم هم کسانی بودند که با استناد به این حکم فقهی [تقیه]، شرکت در مبارزات سیاسی را جایز نمیدانستند.
امام قصد سکوت و از پا نشستن نداشت و تصمیم خود را مبنی بر مبارزه با دولت فاسد گرفته بود چنان که در همین ایام طی نامهای به علمای یزد مواضع خود را در مبارزه با دولت عَلَم چنین بیان کرد: «من مصمم هستم که از پا ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خود بنشانم ... شما هم ای علمای اسلام مصمم شوید و بدانید پیروزی با شماست.»[20]
جمعی از روحانیون شهر یزد در واکنش به حادثه فیضه طی نامهای به امام ضمن همدردی و پشتیبانی اعلام کردند: «مادامی که روح در بدن و نیمجانی در تن است، طبق تصمیمات علمای اعلام و راهنماییهای آیات عظام از هیچگونه اقدامی به منظور حفظ احکام و شعائر اسلام فروگذار نخواهیم کرد.»[21] با تهاجم رژیم به مدرسه فیضیه در 2 فروردین سال 1342ش عموم روحانیون از این اقدام ابراز انزجار نمودند. امام خمینی ضمن تشکر از همدردی علما و روحانیون حمله قوای دولت به اسلام و قرآن و سرکوب اولاد روحانی و جسمانی پیغمبر اکرم(ص) را تجدید خاطرات چنگیز و زمان مغول و جریحهدارشدن قلب امام زمان دانست.[22] به دنبال حادثه فیضیه بازاریان و تجار تهران، تبریز، مشهد، شیراز و اصفهان در یک اقدام هماهنگ دست به اعتصاب زدند، اعتصاب بازاریان لطمه بزرگی به اعتبار دولت زد. به طوریکه عَلَم ناچار شد در تلگراف دیگری به استانداران و فرمانداران دستور جلوگیری و مقابله با تعطیلی بازار و حبس و تبعید مخالفان را دهد. از شیراز آیتالله حاجشیخ بهاءالدین محلاتی برای امام خمینی و سایر علما نامه نوشت و ضمن کسب تکلیف، برای قیام عمومی اعلام آمادگی کرد.[23] امام خمینی چنین پاسخ داد: «اینها (دولت) خیال کردهاند ما خواب هستیم و سکوت اختیار کردهایم، ما هر شب جلسه داریم و مشغول رسیدگی به کارها هستیم»[24] نتیجه جلسههای علما و روحانیون در قم، اعتصاب ائمه جماعت و اقدام جمعی برای نرفتن به مساجد به نشانه اعتراض بود.[25] گزارش ساواک در تاریخ 6 فروردین 1342 نشان میداد که به دنبال حادثه فیضیه، در لرستان نیز آیتالله کمالوند مردم را علیه دولت تحریک میکرد.[26] بر اساس اسناد موجود، بعد از این حادثه هر روز بازاریان، دانشجویان، کارگران و حتی برخی از نظامیان با امام در قم ملاقات و پشتیبانی خود را اعلام مینمودند.[27]
پینوشت:
[1]. امام در آینه اسناد، سیر مبارزاتی امام خمینی(س) به روایت اسناد شهربانی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی از آبان 1341- تیر 1343، 1383،جلد اول، ص 40.
[2]. روحانی، حمید، نهضت امام خمینی(دفتر اول)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، مؤسسه چاپ و نشر عروج،1381، ص669، ص 363.
[3]. ناگفتهها(خاطرات شهید مهدی عراقی)، به کوشش محمود مقدسی، مسعود دهشور، حمیدرضا شیرازی، تهران انتشارات رسا، 1370، ص ، 158.
[4]. اسنادی از نهضت امام خمینی 1342-1341 ه.ش، به کوشش ایرج محمدی و رضا مختاری اصفهانی، تهران، نشر جمهور ایران، 1396، ص 134.
[5]. همان. ص 135.
[6] همان، ص 133.
[7]. همان، ص 135.
[8]. روحانی، پیشین، ص 351.
.[9] محسن مبصر، نقدی بر کتاب: «خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست» و گزیدههایی از یادماندههای نویسنده(با مقدمه افشین مبصر)، لندن، کتاب ایران، 1996م.صص271-272.
[10]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد دوم، (فیضیه)، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ص 49.
.[11] همان، ص 39.
.[12] همان، ص 55.
[13]. همان، ص 81.
[14]. همان، ص 57.
[15]. همان، صص 65-66.
[16]. خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، چاپ اول، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، ص 254.
[17]. روحانی، پیشین، ص 348.
[18]. همان، ص 73.
[19]. امام خمینی، صحیفه امام (بیانات، پیامها، مصاحبهها، احکام، اجازات شرعی)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1378، جلد اول، صص206-207.
[20]. همان، ص 187.
[21]. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، جلدسوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378ص 73.
[22]. امام در آیینه اسناد، سیر مبارزات امام خمینی در آیینه اسناد شهربانی از آبان 1341- تیر 1343 جلد اول ، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، صص52-55.
[23]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، پیشین، ص 46 .
[24]. همان.
.[25] همان، صص 47 و 54.
[26]. همان، ص 51.
[27]. همان، ص 53.
منبع:پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی این مطلب تاکنون 1543 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|