نگاهی به جایگاه آیتالله عبدالکریم حائری در برابر رضاخان | آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی که تا پیش از سال 1293 مدارج و مراتب علمی را در عراق گذرانده بود، در این سال به اراک آمد و حوزه علمیهای در این شهر به وجود آورد. وی پس از هشت سال در نوروز 1301 راهی قم شد. آیتالله حائری در قم ماندگار شد و حوزه علمیه قم را تأسيس نمود. رونق این حوزه مرجعیت شیعه را که تا پیش از آن در نجف و عتبات عالیات بود به قم منتقل کرد. وی به شدت از دخالت در امور سیاسی به معنای مرسوم پرهیز داشت. در دوره «تکوین» حکومت پهلوی رابطه «قدرت» و قم خالي از درگيري و تنش بود. در دوره «سلطنت» نیز امری که رابطه آیتالله حائری و رژیم پهلوی را با چالش جدی روبهرو سازد رخ نداد. توضیح فوق کلیشهای تکراری است که در مورد رابطه آقای حائری و رضاشاه همواره بیان میشود. برخی از پژوهشگران، آیتالله حائری را از اساس و روحاً فردی غیرسیاسی به شمار میآورند و ایشان را فردی معرفی کردهاند که در زندگیاش هرگز علاقهای به درگیری سیاسی نداشته است. اما اگر شرایط وقت به معنای دقیق کلمه در نظر گرفته شود، اقدامات آیتالله حائری در سطح یک «جریان اجتماعی» قابل شناسایی است.
جریان مذهبی در دوره پهلوی اول از طرف «گفتمان قدرت» به شدت تحت فشار بود. حمله مستقیم رضاشاه به مذهب و موقعیت سنتی و تاریخی علما از جمله به کارکردهای حقوقی و قضایی آنان متعاقب تصویب قانون مدنی، پایان دادن به کارکردهای آنان در امور سجلی، تصویب امتحان و صدور مجوز برای مدرسان و مبلغان مذهبی، محدودیت و ممنوعیت مراسم مذهبی، ایجاد یک فرهنگ بدلی مبتنی بر کیش مدرنیسم و ملیگرایی قومی تحت حمایت دولت توأم با محو فرهنگ اسلامی، و در مجموع تلاشهای دولت برای اعمال سیطره بر نهاد مذهبی جامعه، روحانیت را در وضعی نااستوار و متزلزل قرار داده بود. با تشکیل مؤسسه وعظ و خطابه در سال 1315 «گفتمان قدرت» عملاً سکان آموزش دینی را به دست گرفت. هدف از تأسیس این مؤسسه هدایت افکار مردم و تربیت طلابی بود که بتوانند در تبلیغات تجددگرایانه به رژیم یاری برسانند. اساتید این مؤسسه افرادی نظیر فروغی، تدین، حکمت و نصرالله فلسفی بودند. با تشکیل این مؤسسه تحت نظارت دانشگاه تهران، رژیم پهلوی عرصه اجتماعی را برای روحانیون و جریان مذهبی بسیار تنگ کرد. باید با در نظر گرفتن چنین شرایطی به اقدامات، مواضع و فعالیتهای آیتالله حائری نگریست.
تمرکز آیتالله حائری بر روی حوزه علمیه قم و تربیت طلاب دینی و عدم دخالت به معنای مرسوم در امور سیاسی، نه تنها انفعال نبود، بلکه یک نوع «مقاومت پنهان» بود. «در واقع آیتالله حائری میدید دولت، روحانیت را تحقیر میکند[...] اما کاری از دستش ساخته نبود و عقیده داشت اگر اقدامی کند باقیماندة اسلام و روحانیت از دست میرود.» بنابراین وی با مدیریت حوزه، در واقع منبع تولید «هویت اسلامی» را از تحریفات و آسیبهای «شبه تجددمآبی» پهلوی حفظ کرد. او میدانست در صورتی که کوچکترین ناسازگاری علنیای با «گفتمان قدرت» از خود بروز دهد، در سریعترین زمان ممکن وی و حوزه تحت مدیریتش حذف خواهند شد، بنابراین در قالب یک نوع تقیه، تمرکز فعالیت خود را متوجه حوزه علمیه کرد تا بتواند منبع حفاظت از «هویت اسلامی» را سامان داده و از این طریق مانع از تغییر هویت اجتماعی شود. با این وجود آیتالله حائری بارها در مقابل آییننامهها و مقررات وزارت معارف مقاومت کرد.
اگرچه شیخ عبدالکریم حائری در برخی جزئیات سلیقهشان تفاوت میکرد ولی در اصل اینکه با رضاشاه باید مقابله شود همه مشترک بودند. اولویت اصلی برای حائری پابرجا ماندن حوزه به هر نحو ممکن بود. همچنین از موارد جالبی که آیتالله حائری را به تکاپو انداخت، مشکلات مربوط به مسلمانان فلسطین بود. پس از غصبهایی که در این سرزمین رخ داده بود، آیتالله حائری و تعدادی از علمای قم به فکر چارهجویی برآمدند و تلگرامهایی را نزد آیتالله بهبهانی در تهران ارسال داشتند تا نسبت به اتفاق پیش آمده چارهاندیشی کنند.
بنابراین جریان آیتالله حائری و حوزه علمیه قم، ناسازگاری خود با «گفتمان قدرت» را اگر چه علنی نساخت اما در سطح «مقاومت پنهان» سعی کرد طلاب و روحانیون مجربی براي تداوم و تقويت و حيات «هویت اسلامی» تربیت کند. حوزه علمیه قم اگر چه بی صدا و ساکت بود ولي در حفظ «هویت اسلامی» در ایران معاصر خاصه در این دوره نقش شایان توجهی داشت. این نقش در قالب تربیت طلاب دینی ظهور یافت.
منبع:آخرین برگ بازی بزرگ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، زمستان 1399، ص 349 تا 352 این مطلب تاکنون 1260 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|