قتل میرزاده عشقی، زهرچشم رضاخان از روزنامهنگاران | دكتر حسين آباديان «ميرزاده عشقي» شاعر مشهور دوران حكومت رضاخان كه به سرودن شعر عليه دستگاه حكومتي معروف بود، به دست عوامل رضاخان ترور شد. مرگ وي تنها 5 روز پس از انتشار اولين شماره نشريه فكاهي وي موسوم به «قرن بيستم» رخ داد. وي در اين شماره با اشعار و مقالاتي به تمسخر جمهوريخواهي موردنظر رضاخان پرداخت كه بلافاصله نسخههاي آن از سوي مأمورين نظميه جمعآوري شد.
میرزاده عشقی از جمله مخالفان و منتقدان حکومت رضاخان بود، او از اولین روزنامه نگاران و نویسندگان دوره رضاخان است که به صورت علنی و به دست فرستادگان حکومتی به قتل رسید. بسیاری بر این باورند که عشقی کشته شد تا مخالفان رضاخان، عاقبت مخالفت خود با حکومت را ببیندد و مخالفتشان در نطفه خاموش شود. این تمهید از سوی حکومت کارگر افتاد، به طوری که بنا به شواهد و اسناد، پس از قتل عشقی بود که بسیاری از نشریات مخالف به حاشیه رانده شدند یا مشمول توقیف شدند و آنان که ماندند به تأیید سانسورچیان حکومتی رسیده بودند. بر اساس این دلایل و شواهد تأثیر ترور عشقی بر سانسور مطبوعات در دوره رضاشاه مسئله ای است قابل تأمل.
به بهانه ترور میرزاده عشقی، مقاله زیر را از کتاب «بسترهاي تأسيس سلطنت پهلوي» نوشته دكتر حسين آباديان برگزیدهایم:
میرزاده عشقی از مخالفین جمهوری رضاخان بود. این شاعر جوان که پیشتر در زمره مخالفین مدرس قرار داشت، با گذشت زمان دریافت تنها مدرس است که ميتواند جلو خودسری رضاخان را بگیرد. از آن به بعد عشقی با شور و شوقی زایدالوصف در صف همکاران مدرس درآمد. او با اشعار فکاهی خود رضاخان قزاق را همواره خشمگین ميساخت. عشقی در روزنامه فکاهیاش به نام «قرن بیستم» جمهوری رضاخانی را مسخره کرد و البته اندکی بعد تاوانی سختی بابت آن داد. این روزنامه در اوایل تیرماه 1303 مجدداً اجازه انتشار گرفت. روز دوازدهم تیرماه آن سال پنج روزی بعد از اینکه تنها یک شماره از روزنامه فکاهیاش یعنی «قرن بیستم» را در دوره جدید منتشر کرد، به دست قزاقان به قتل رسید.
محمدرضا میرزاده عشقی فرزند سیدابوالقاسم همدانی در دوره جنگ اول جهانی جزو مهاجرین بود. در دوره بعد از کودتای سوم اسفند از سوسیالیستها حمایت ميکرد و علی دشتی مقالات آتشینش را در روزنامه «شفق سرخ» چاپ مينمود. او آن زمان علیه مدرس و اکثریت پارلمانی مجلس چهارم فعالیت ميکرد. اما دیری نپائید که متوجه ماهیت تحولات شد. از آنجا که مردی بود نیک نفس، مواضع جدید خود را علنی ساخت و به این شکل دشمنی قزاق را به جان خرید. عشقی به این دلیل باید کشته ميشد که صريحاً نوشته بود، بازیهای اخیر به ویژه «غائله جمهوری»، برساخته اجنبی است. روزنامه او بلافاصله توقیف شد. اما قزاق کینهجوی نميتوانست تا نابودی عشقی نفسی به راحتی کشد؛ سرانجام هم در روز روشن مقابل خانهاش او را به قتل رسانیدند. عشقی روی تخت بیمارستان خوابیده بود؛ اما مأموران تأمینات شهربانی او را بازجوئی ميکردند. ملکالشعرای بهار که در این لحظه از مجلس خارج و بر بالین عشقی در مریضخانه نظمیه حاضر شده بود، این صحنه را دید که «شخصی استنطاقش ميکرد و او هم پرت و پلا جواب ميداد.» بهار نقل ميکند که در این حالت رنگ عشقی سفید شده بود، بدنش سرد بود و از سرما به خود ميپیچید. عشقی به بهار گفت: «صبح زود ابوالقاسم پسر ضیاءالسلطان و حبیب همدانی به در خانه من آمدند تا توصیهنامهاي برای یکی از آنها خطاب به یکی از خوانین همدان بنویسم. وقتی برگشتم تا کاغذ بردارم، مرا با تیر زدند و گریختند.» عشقی به خانه همسایه دوید و همانجا زمین خورد. او را به مریضخانه نظمیه بردند و عشقی از همانجا پیام داد که ميخواهد بهار را ببیند.
بعد از بهار، عباس اسکندری مدیر روزنامه سیاست بر بالین وی حاضر شد. اطبای فرنگی هم بر بالین او حضور یافتند. گلوله زیر قلب عشقی خورده و همانجا گیر کرده بود. یک ساعتی بعد او از دنیا رفت.
همان روزی که میرزاده عشقی به قتل رسید، «کورنفلد» وزیرمختار آمريكا در تهران، خبر را به وزارت خارجه کشورش اطلاع داد. روز بعد او نوشت: «در مراسم تشییع جنازه و خاکسپاری عشقی سی هزار تن شرکت کردند.»
روز 23 تیرماه 1303 «ماژور ایمبری» کنسولیار سفارت آمريكا گزارش داد. به دنبال قتل عشقی تظاهرات سیاسی و مذهبی گستردهاي به راه افتاده است که رضاخان را به عنوان قاتل عشقی معرفی کردهاند و از او به عنوان سرکوبكننده مردم نام بردهاند. اما قزاقان برای منحرف ساختن اذهان از نقش رضاخان در توطئه، حیلهاي جدید ساز کردند. به قول بهار شایع شد از دو نفری که عشقی را مورد حمله قرار دادهاند، یکی گریخته است. کسی که ميگفتند فرار کرده از قضای روزگار همان فردی بود که به سوی عشقی شلیک کرده بود. نظمیه که خود ميدانست چه خبر است، قاتل را تحت پیگرد قرار نداد. ابوالقاسم را هم که دستگیر کرده بودند به مدعیالعموم تحویل ندادند. محمدخان درگاهی رئیس نظمیه شخصاً او را نگهداری ميکرد. «از همه مضحکتر، محمد نامی که ابوالقاسم را گرفته و به پاسبان تحویل داده بود، به زندان تاریک بردند و گفتند: او قاتل عشقی است!» جراید منتقد رضاخان توقیف شدند. نمایندگانی که ميدانستند اوضاع از چه قرار است از افشای حقایق برحذر داشته شدند. مدیران جراید هم در مجلس متحصن گردیدند. دیگر اینکه نمایندگانی از اکثریت پارلمانی به نزد رضاخان رفتند و توضیح دادند قتل عشقی باعث تزلزل امنیت شده است و مردم ناراضیتر خواهند شد. رضاخان گفته بود: «چه اهمیت دارد قتل یک نفر، چرا در جنگهای ما که آنقدر کشته ميشوند اظهار تأسف نميکنید؟!»
منبع:بسترهاي تأسيس سلطنت پهلوي(1304-1299)، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، زمستان 1389، ص 403 تا 405 این مطلب تاکنون 1612 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|