«سیا» پیش از صدور حکم شاه، از متن حکم خبر داشت! | روز ۲۷ فروردین سال ۱۳۴۰ خورشیدی اساسنامه «کانون مترقی» به تصویب رسید. این کانون توسط جمعی محدود به ریاست حسنعلی منصور شکل گرفت. غیر از حسنعلی منصور، محسن خواجه نوری، منوچهر شاهقلی، فتح الله ستوده و امیر عباس هویدا، دیگر اعضای هیئت موسس «کانون مترقی» بودند.
این کانون مجموعهای سیاسی و مورد حمایت آمریکا با هدف کمک به اصلاحات ارضی و طرحهای اقتصادی شاه بود که با عضویت نخبگان تحصیلکرده متمایل به غرب و با پشتیبانی و نظارت «استوارت راکول» وزیر مختار سفارت آمریکا در تهران تشکیل شد. فعالیت این گروه که تعداد اعضای آن از ۴۰ نفر تجاوز نمیکرد انعکاس زیادی در داخل کشور نداشت ولی منصور و دوستانش با ارتباطات و رفت و آمدهایی که با خارجیان داشتند به تدریج گروه خود را بهعنوان جمعیتی اصلاحطلب و پیشرو به خارجیان معرفی کردند.
فعالیت «کانون مترقی» با حمایت آمریکاییها از اواخر سال ۱۳۴۱ رو به گسترش نهاد بعد از «انقلاب سفید» و حوادثی که متعاقب آن رخ داد به خصوص به دنبال وقایع خونین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که شاه بیش از پیش به آمریکاییها متکی شد، حسنعلی منصور و «کانون مترقی» او در انتخابات تابستان ۱۳۴۲ نقشی موثر ایفا کردند و نامزدهای این گروه همگی به نمایندگی مجلس بیست و یکم انتخاب شدند. حمایت آمریکاییها از منصور بعد از انتخابات و افتتاح مجلس علنی شد و اسدالله علم که از نقشه منصور برای احراز مقام نخست وزیری آگاه بود چندین بار درباره تماسهای او با آمریکاییها به شاه گزارش داد. این گزارشها دقیقاً بیانگر رقابتی بود که میان منافع انگلیس و آمریکا در حاکمیت ایران جریان داشت و توسط طرفداران این دو جریان علیه یکدیگر دنبال میشد. با این همه شاه که برای تثبیت موقعیت خود آماده اعطای امتیازات تازه به آمریکاییها بود به تذکرات علم توجهی نکرد و پیشنهاد آمریکاییها را برای تبدیل «کانون مترقی» منصور به یک حزب بزرگ سیاسی پذیرفت. این کانون در ۱۳۴۲ به «حزب ایران نوین» تغییر نام داد و منصور دبیرکلی آن را عهدهدار شد. آن کانون و این حزب سرانجام توانست دولت آمریکا را به حمایت از از چهرههایی مانند حسنعلی منصور برای تصدی مقام نخست وزیری متقاعد سازد.
حسنعلی منصور در ۱۷ اسفند ۱۳۴۲ پس از امیر اسدالله علم مامور تشکیل کابینه شد. گفته میشود «گراتیان یاتسویچ» نماینده دفتر سازمان سیا در تهران که در خانه حسنعلی منصور مستأجر بود خبر نخستوزیر شدن وی را پیش از صدور حکم آن از سوی شاه به اطلاع منصور رسانده بود.
کاوش در اسناد آن دوران نشان می دهد که طرح تاسیس یک حزب که نخبگان جوان و تحصیلکرده غرب را فرا گیرد و به مکتب جدید دولتمداری در ایران بدن شود، یک طرح آمریکایی در راستای استراتژی توسعه «رستو – کندی» بود.
.....عاملی كه برای جان كندی و استراتژیستهای «دمكرات» واشنگتن شناخته نبود، ترفندهای زیركانه و تودرتویی بود كه در ایران توسط شبكه صهیونیستی لردروچیلد ـ شاپور ریپورتر طراحی شد و به استحاله این طرح «ماجراجویانه» آمریكایی به یك طرح «تعدیل شده» آمریكایی ـ انگلیسی انجامید. حسنعلی منصور تبلور و نماد این استحاله بود. به اعتقاد ما، تأسیس «كانون مترقی» و سپس «حزب ایران نوین»، و عَلَم كردن حسنعلی منصور بهعنوان رهبر «نخبگان» و تحصیلكردگان غربگرای ایران، طرحی بود كه توسط شاپور ریپورتر و اسدالله علم و با همدستی گراتیان یاتسویچ، رئیس «سیا» در ایران، ریخته شد. امروزه اسناد و قرائن كافی در دسترس ما است تا چارچوب و حتی جزئیات این طرح را بازسازی كنیم. تصویری كه كندوكاو در انبوه اسناد این دوره به ما نشان میدهد بهطور خلاصه چنین است:
1ـ «كانون مترقی» با شركت عناصر تحصیل كرده وابسته به «خانوادة اردشیر ریپورتر» تأسیس شد.
2ـ «كانون مترقی» بهعنوان سمبل یك جریان «آمریكایی» و بهعنوان تشكلی از «نخبگان» هوادار «شیوه زندگی آمریكایی» در محافل سیاسی و روشنفكری واشنگتن «لانسه» شد.
3ـ این كانون توانست در چارچوب اعمال نفوذها و القائات لندن و روچیلدها و عناصر صاحبنظر «سیا»، چون ریچارد هلمز و گراتیان یاتسویچ ، ذهن كندی و «شورای امنیت ملی» او را به سوی خود جلب كند و خود را بهترین مجری طرحهای كندی جلوهگر سازد.
4ـ با تحریك و تشجیع جناحهای مختلف سیاسی علیه امینی، ذهن كندی و «دمكرات»های «كاخ سفید» از دكتر علی امینی یا «جبهه ملی» منحرف گردید و با القاء این تحلیل كه بقاء امینی و دوام وضع فعلی سبب فروپاشی شیرازة امور و توسعه كمونیسم در ایران خواهد شد، حسنعلی منصور و كانون او بهعنوان بهترین و «عاقلانهترین» جایگزین (آلترناتیو) در قبال امینی تثبیت شد.
5ـ با بركناری امینی، اسدالله علم قدرت را به دست گرفت و بهعنوان یك دولت «محلل» زمینههای صعود «نخبگان» محبوب كندی را به رأس دیوانسالاری ایران فراهم ساخت.
6ـ بدین ترتیب، هم دولت كندی، هم لندن و روچیلدها و هم دربار پهلوی به اهداف خود دست یافتند و طرح اصلاحات روستو ـ كندی توسط نسلی كه در مكتب اینتلیجنس سرویس پرورش یافته و چهرهای مطیع و «بیشخصیت» در برابر شاه محسوب میشدند، اجرا گردید و اساس سلطنت مطلقه او نه تنها تضعیف نشد، بلكه به اوج خود رسید. برپایه این طرح است كه در دهه 1340 شاهد «استحاله» رجال كهنسال انگلوفیل و فرزندان آنها به سوی سیاستهای امپریالیسم آمریكا هستیم و در واقع، «نخبگان» جدید حاكم بر ایران را از نظر وابستگی اجتماعی، ساخت فرهنگی و حتی پیوندهای خویشاوندی باید مولود «رجال» انگلوفیل نسل پیشین محسوب داریم.....
منابع:
- دائره المعارف انقلاب اسلامی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، جلد سوم، 1۳۹۴، صفحه ۳۵۹
- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1370، جلد ۲ صفحه ۳۵۶
- دو دهه واپسین، دکتر حسین آبادیان، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار ۱۳۸۵، صفحه ۲۶۸
- سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، نشر پیکان، 1394، ص 351
این مطلب تاکنون 1581 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|