ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 185   فروردين ماه 1400
 

 
 

 
 
   شماره 185   فروردين ماه 1400


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
حق‌الزحمه‌ای برای قاتل!

ساجدی
روز 28 فروردین 1327 خورشیدی سرپاس ركن‌الدين مختاري رئيس شهرباني سفاك دوران رضاخان، به دستور محمدرضا پهلوي از زندان آزاد شد. وي كه در مرداد 1321 به جرم ارتکاب جنایات بی‌شمار در دوران پهلوی اول به 8 سال حبس محكوم شده بود، پس از آزادي، يك ميليون ريال نیز به عنوان «پاداش خدماتش به خاندان پهلوي» دريافت كرد. (1)
پس از سقوط رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰ و رهایی مردم از ستم ۲۰ ساله پهلوی اول، ماموران و سران نظمیه و شهربانی رضاخان تحت فشار افکار عمومی به محاکمه کشیده شدند. در واقع بعد از سقوط رضاشاه بود که ابعاد گسترده جنایات وی توسط مطبوعات و از زبان بازماندگان قربانیان دوره حکومت وی برملا گردید.
در دوران ۲۰ ساله حکومت رضاخان، عدلیه ضابط نظمیه بود و دادگستری برای تامین قدرت و نفوذ شهربانی فعالیت می‌کرد. نظمیه ایران، نظمیه شخص رضاخان بود، نه ملت ایران. صدرالاشراف وزیر دادگستری رضاخان زمانی گفته بود: «اعلیحضرت فرمودند: اوامر خصوصی مرا هم قانون بدانید.»(2) در دوران رضاخان تنها در زندان قصر بیش از ۲۴ هزار نفر به قتل رسیدند.(3) از این رو وقتی رضاخان سقوط کرد در سراسر ایران فریادهای «انتقام» و «چوبه های دار برای جنایتکاران برپا کنید» بلند بود.
در آن زمان پزشک احمدی که برای هر قتلی انعام می گرفت و با تزریق هوا و مسموم کردن و ایجاد سکته‌های مصنوعی به حیات زندانیان سیاسی خاتمه می‌داد در دادگاه هنگام دفاع از خود گفت: «بروید آن بزرگ بزرگ‌ها را بگیرید به جای من و امثال من.»(4) او رئیس شهربانی و دادگستری را مقصر می‌دانست. در نتیجه محاکمات دوران دیکتاتوری رضاخان، تنها پزشک احمدی بود که به اعدام محکوم و به چوبه دار آویخته شد و مافوق‌های او از جمله سرپاس رکن‌الدین مختاری که آمر و فرمانده وی بودند، جان سالم به در بردند.
سرپاس مختاری رئیس شهربانی وقت، یکی از جانیانی بود که تحت فشار افکار عمومی در تابستان 1321 به محاکمه کشیده شد. به دلیل اعتماد و علاقه رضاشاه و نظمیه و عدلیه او به مختاری، محاکمه وی به منزله محاکمه دادگستری رضا‌شاه پهلوی محسوب می‌شد.
رکن‌الدین مختاری فرزند کریم‌خان مختارالسلطنه روز ۲ تیر ۱۲۶۶ در اصفهان متولد شد. کریم‌خان که در خانه بزرگی موسوم به پارک مختارالسلطنه در خیابان ارامنه تهران سکنی داشت، چند سالی رئیس نظمیه بود و ید طویلی در مبارزه با گران‌فروشان داشت. او همان کسی‌ بود که با گردآوردن گروهی به نام «ژاندارم»، نخستین سنگ بنای ژاندارمری ایران را پدیدآورد. رکن‌الدین نیز از همان جوانی به راه پدر رفت و به خدمت شهربانی درآمد. او در شهرستان‌های مختلف ایران، ریاست شهربانی را به عهده داشت. با فرار سرلشکر محمدحسین آیرم به اروپا، رکن‌الدین که درجه سرهنگی داشت به درجه سرپاسی (سرتیپ) نایل شد و به ریاست شهربانی رضاشاه رسید.
در دوران حکومت رضاشاه، شش نفر در رأس شهرباني قرار گرفتند. اولين آنها ميرزا محمدخان امير اقتدار بود كه فقط دو هفته در اين مقام باقي ماند. پس از او محمدخان درگاهي در دي‌ 1302 رئيس شهرباني شد و تا 12 آذر 1308 ـ حدود 6 سال ـ بر شهرباني حكم ‌راند. بعد از او، به ترتيب، سرتيپ محمدصادق كوپال و سرتيپ فضل‌الله زاهدي جمعاً نزديك به دو سال در رأس شهرباني قرار گرفتند؛ اما چنان كه مورد نظر رضاشاه بود مديران لايقي براي اين تشكيلات تشخيص داده نشدند. تا اين كه در 1310ش. سرتيپ محمدحسين آيرم به رياست شهرباني منصوب شد. آیرم تا فروردين 1315 كه ركن‌الدين مختاري بر اين سمت گمارده شد در مقام خود باقي بود. سرپاس مختاري آخرين رئيس شهرباني دورة رضاشاه بود.
در دوره ریاست آیرم، شهرباني به اوج قدرت مداخله‌جویانه خود در امور زندگی مردم رسيد. قدرت بلامنازع آیرم باعث شد رضاشاه به تدريج، نسبت به وی و قدرت روبه افزایش او ظنين شود. آيرم که به نگرانی و ظن رضاشاه پی برده بود، قبل از آن كه به تير خشم وی گرفتار آيد به بهانه معالجه بيماري‌ راهي خارج از كشور شد و به رغم پيگيريهاي رضاشاه، ديگر به كشور بازنگشت.
در دورة رياست كوپال بر شهرباني، ركن‌الدين مختاری به سرعت پله‌هاي ترقي را طي كرد و معاون انتظامي كل شهرباني كشور شد. در واپسين ماههاي رياست آيرم، مختار تقریباً همه‌کاره شهربانی شده بود. هنگامي كه آيرم كشور را به بهانه معالجه بيماري به قصد اروپا ترك كرد و ديگر بازنگشت، تا تعيين تكليف نهايي، مختاری كفالت شهرباني را عهده‌دار شد و هنگامي كه رضاشاه از بازگردانيدن آيرم به كشور نوميد شد، ركن‌الدين مختاری را با يك درجه ارتقاء به سرپاسي، كه معادل با درجه سرتيپي بود، رسانيد و رياست كل شهرباني كشور را در اول فروردین 1315 به او سپرد.
مختاري در دوران رياستش بر شهرباني در بي‌رحمي و قساوت دست كمي از آيرم نداشت. در دوره وی، رعب و وحشت سراسر كشور را فراگرفت و دستگاه اطلاعاتي ـ امنيتي و جاسوسي شهرباني در تمام شئون زندگي سياسي ـ اجتماعي و فردي مردم دخالتهاي نارواي پايان‌ناپذيري مي‌كرد. در این دوره، فشار شهرباني و اداره سياسي آن بر مخالفان سياسي گسترش يافت و نظم قبرستاني كم‌نظيري در كشور ايجاد شد. برخي از مهمترين رجال مغضوب كشور به دستور مستقيم شاه و مختاری و توسط مأموران اداره سياسي و آگاهي شهرباني به قتل رسيدند و مخالفان رضاشاه تحت تعقيب قرار گرفته و بيش از پيش منزوي شدند.
در دورة مختاری ادارة نگارشات شهرباني كه مسئول سانسور نشريات؛ كتاب و روزنامه‌ها بود بر شدت عمل خود افزود و مطبوعات و قلم نویسندگان را به كلي از اعتبار انداخت. در اين دوره سانسور و مميزي به نهايت رسيد، تا جايي كه حتي تمام مكاتبات و نامه‌هاي شخصي مردم با همكاري كارمندان اداره پست خوانده مي‌شد. مأموران آگاهي و اداره تأمينات شهرباني مراقبت شديدي بر باجه‌هاي پستي و فرستندگان و گيرندگان مراسلات و نامه‌ها داشتند تا هرگاه مطلبي حاكي از مخالفت با حكومت در آنها يافت شود، عاملين را تحت تعقيب قرار داده، مجازات كنند.(5)
در این دوره دستگاه خبرچيني و جاسوسي رضاخان از طريق نظميه (شهرباني) فعال شد و مأموران مخفي و جاسوسان پرشمار آن، مردم را تحت مراقبتهاي شديد قرار مي‌دادند. در این دوره مرکز ويژه‌ای، كه به سرعت ساير فعاليتهاي شهرباني را تحت‌الشعاع قرار داد، تحت عنوان ادارة سياسي تشكيل شد كه از آن تحت عناوين «اداره تأمينات»، «پليس سياسي» و «ادارة آگاهي» نيز ياد شده است. تمام اين عناوين به دايره ويژه شهرباني كه وظيفه اساسي آن تعقيب و سركوب مخالفان سياسي رضاشاه بود اطلاق مي‌شد.
اداره آگاهي شهرباني در دوره رکن‌الدین مختاری مأموران بسياري را به خدمت گرفت و آنها را در مناطق مختلف جامعه پراكند. بدين ترتيب تمام دواير دولتي، وزارتخانه‌ها، مجلس شوراي ملي و غيره مملو از جاسوساني شد كه همه روزه گزارشهايي تهيه كرده و براي رياست شهرباني ارسال مي‌كردند. بر اساس بسياري از همان گزارشهاي مخفيانه، كه در موارد متعدد چندان هم حقيقت نداشت، مخالفان حكومت و نيز رقبا و دشمنان شخصي رياست شهرباني و رضاشاه تحت تعقيب قرار گرفته، مجازات مي‌شدند. بسياري از رجال درجه اول كشور عمدتاً بر اساس گزارشهاي مخفيانه اداره سياسي شهرباني مقصر شناخته شده، محاكمه و مجازات مي‌شدند.
پليس سياسي، دامنة فعاليتهاي خود را تا خصوصي‌ترين مسائل زندگي مردم گسترده بود. حتي نامه‌هاي پستي و مراسلات شهروندان معمولي نيز همانگونه که گفته شد، از سوي مأموران و خبرچينان شهرباني، كه در ادارات و دواير مختلف پست حضور داشتند، خوانده مي‌شد. كساني كه مي‌خواستند مسافرتهاي بين شهري انجام دهند مجبور بودند از اداره سياسي شهرباني جواز دريافت كنند. پرونده‌سازيها و پاپوش‌دوزيهاي مكرر پليس سياسي شهرباني در دورة مختاری افزايش چشمگيري يافت و افراد بسياري، صرفاً در نتيجه پرونده‌سازي‌ها و جرم‌‌تراشيهاي پليس سياسي و ادارة تأمينات گرفتار شده از هستي ساقط مي‌شدند.
بدين ترتيب، تقريباً تمامي رجال، شخصيتها، نمايندگان مجلس شوراي ملي، افراد بانفوذ و صاحب مقام، صاحبان حرفه‌ها و مشاغل تجاري و اقتصادي و تمام كساني كه سري در ميان سرها داشتند پرونده‌هايي در نزد مختاری و اداره تأمينات و آگاهي او داشتند و او هرگاه اراده مي‌كرد به وسيله همين پرونده‌سازيهاي عمدتاً جعلي و ساختگي فرد موردنظر را به خاك سياه مي‌نشانيد؛ اين پرونده‌سازيها،‌ در عين حال، راهي پرسود براي ثروت‌اندوزي مسئولات و روسای دوایر شهرباني بود. بسياري از دارندگان پرونده سياسي در شهرباني مبالغي كلان و يا اموال و داراييهاي غيرمنقول بسياري در ازاء مطرح نشدن آن، به ماموران و روسای شهرباني مي‌پرداختند تا از عقوبت فرجام خلاصي يابند.
در دوره ركن‌الدين مختاری ادارة تأمينات و پليس سياسي حيطه فعاليت و عمل خود را بیشتر از گذشته گسترش داد. تعداد كارآگاهان و افسران اطلاعاتي بيشتر شد و شمار جاسوسان و خبرچينان به چندین برابر افزايش يافت. جوّ بدبيني در ميان مردم و ترس و نگراني دائمي از خبرچينان شهرباني همگاني شد. علاوه بر مخالفان سياسي و تمام كساني كه گمان مخالفت درباره آنان مي‌رفت، تمام رجال، شخصيتها و كارگزاران دولت و حكومت نيز در سيطره جاسوسان و خبرچينان ادارة تأمينات (آگاهي) قرار گرفتند و خوش‌شانس‌ترين آنان كسي بود كه گزارش كمتر مغرضانه‌تري درباره او تدوين و به رؤساي شهرباني تسليم مي‌شد. در دوران مختاري، دستگاه دادگستري و وزارت عدليه، بيش از پيش، تحت سيطره شهرباني و اداره سياسي آن قرار گرفت و بر اساس پرونده‌هاي تنظيمي شهرباني بود كه بيشتر محاكمه شوندگان در دادگستري محكوم مي‌شدند. اصولاً قضات و وزارت عدليه چاره‌اي جز پذيرش ديدگاههاي شهرباني نداشتند. مانند دوران آيرم، در دوره مختاري هم پرونده‌سازي براي رجال و شخصيتهاي كوچك و بزرگ كشور، از امور جاري اداره تأمينات شهرباني محسوب مي‌شد و رجال كشور در دواير مختلف حكومتي و دولتي از ادارة تأمينات (آگاهي) شهرباني سخت در هراس بودند. در دوران رياست مختاري، علاوه بر رجال كشوري، افسران و فرماندهان نظامي نيز، با شيوه‌هايي خاص، تحت مراقبت و كنترل كارآگاهان و جاسوسان ادارة تأمينات قرار گرفتند. در همان حال، در دوران مختاري هم پرونده‌سازيهاي جعلي و پاپوش‌دوزي درباره اتباع كشور بسيار رايج بود و مأمورين تأمينات شهرباني به صرف مظنون شدن به افراد، آنان را بازداشت مي‌كردند و مدتها تحت آزار و شكنجه قرار مي‌دادند.(6)
قدرت شهرباني در سراسر كشور رشدي سرطاني يافت، فساد در درون آن افزايش چشمگيري پيدا كرد و در آن ميان رؤساي شهرباني بيش از ديگران در اين فساد اقتصادي و اجتماعي غوطه‌ور شدند.
رکن‌الدین مختاری در مقام ریاست شهربانی رضاخان جان‌های بسیاری را گرفت و خشونت زیادی از خود نشان داد. او پس از سقوط رضاشاه و در فردای خروجش از تهران، در 26 شهریور 1320 از مقام ریاست شهربانی عزل شد(7) و بلافاصله متواری گردید. اما به دستور دكتر جلال عبده دادستان ديوان كيفري، در 8 آبان 1320 در كرمانشاه شناسایی و توقيف و به تهران منتقل شد.(8) محاکمه رکن‌الدین مختاری در سوم مرداد 1321 در ساختمان دادگستری و تحت مراقبت دو گروهان نظامی و یکصد پاسبان مسلح آغاز شد.(9) وی در جریان دادگاه در دفاع از خود، کسانی را که به مسند قضا تکیه کرده و قانون شکنی‌های رضاخان و عمال وی را صورت قانونی می‌دادند به زیر شلاق کشید و گفت:
«....در مدت ۷ سال که بنده رئیس شهربانی بودم آقایان دادستان‌ها می آمدند، می‌دیدند و پرونده‌ها را بررسی می‌کردند. اما حتی یک نفر از آنان به من تذکر نداد که این آدم پنج سال در زندان بوده، چرا حبس بوده و چرا قرار برای او صادر نکردید..... آنها وقتی با من ملاقات می‌کردند به غیر از تمجید و تعریف و حتی بیان این نکته که زندان شما مثل مدرسه است، چیزی نمی‌گفتند....»(10)
مختاری در دادگاه می‌گفت: «..... تمام اعمال و کردار من و کارکنان من به دستور و امر پادشاه بوده است....»(11) از این رو از نظر افکارعمومی، رضاشاه بانی و عامل اصلی همه این ستمها و ظلم‌ها بوده و او بود که باید به محاکمه کشیده می‌شد.
«لوئیس دریفوس» وزیر مختار آمریکا در تهران طی سالهای 1940 تا 1944 در گزارش شماره 322 خود مورخ 11 اوت 1942 به وزارت خارجه کشورش به چند نمونه از مقالات روزنامه‌های ایران همزمان با محاکمه رکن‌الدین مختاری اشاره می‌کند و می‌نویسد:
......روزنامه کیهان در شماره 23 ژوئیه 1942 (2 مرداد 1321) در مقاله‌ای به دلیل اینکه مجید آهی وزیر عدلیه خواسته بود که محاکمات افرادی مانند رکن‌الدین مختاری در محکمه‌های خاص و نه در محاکم جنایی صورت بگیرد، شدیدا به او تاخته و نوشته بود: «اینگونه مجرمان باید به اشد مجازات برسند تا درس عبرتی در تاریخ شود.» کیهان همچنین نوشته بود: «امید است که با رفتن آهی قوانینی هم که در طول آن رژیم و در دوران وزارت آهی به تصویب رسیده است مورد تجدید نظر قرار بگیرد.» روزنامه مردم در سرمقاله روز 24 ژوئیه 1942(4 مرداد 1321) با عنوان «مرگ بر مختاری» او را بیماری نامیده بود که صدها نفر را به قتل رسانده و از شکنجه مردم و خفه کردن ملت لذت می‌برد. روزنامه ستاره نیز در مقاله روز 24 ژوئیه 1942 (4 مرداد 1321) نوشته بود: «۱۵ میلیون ایرانی مشتاقانه امیدوارند که مختاری کشته و تکه تکه بشود.» در همان روزنامه به تاریخ 31 ژوئیه آمده بود: «شنیده‌ایم که در آمریکا رسما قانونی دارند که نامش لینچ‌کردن است و جنایتکارانی را که به سبب جنایات رعب‌آور و مخوف مورد نفرت شدید ملت هستند بدون محاکمه و تشریفات قانونی به دست مردم می‌سپارند تا به قتل برسانند آیا خدا و وجدان حکم نمی‌کند که مختاری و همدستانش را به دست مادران بسپاریم که فرزندانشان را کشته اند و یا به دست فرزندانی بسپاریم که والدینشان را کشته‌اند تا انتقام خود را از آنان بگیرند و قلب سوخته مردم را التیام بخشند؟» (12)
به هر حال مختاری در مرداد 1321 به 8 سال زندان با اعمال شاقه محکوم شد. اما اولاً از اعمال شاقه برای وی خبری نبود، ثانیاً او را در اتاقی مخصوص و لوکس در مساحت 50 متر مربع با تمام وسایل مورد نیاز جای دادند و برایش پزشک و مستخدم مخصوص گماشتند(13) تا هرچه خواست برایش برآورده شود و ثالثاً کمتر از شش سال بعد در فروردین 1327 به فرمان محمدرضا پهلوی آزاد شد و علاوه بر آن يك ميليون ريال نیز به عنوان پاداش خدماتش به رضاشاه و خاندان پهلوي دريافت كرد.
احمد کسروی وکیل تسخیری سرپاس مختاری بود و در دادگاه از او دفاع کرد.(14) در جریان محاکمه پزشک احمدی نیز که با آمپول هوا بسیاری از شخصیتهای دورن رضاخان را به قتل رسانده بود، احمد کسروی وکیل وی بود. کسروی با استناد به مدارک و ارائه آن‌ها به دادگاه، خواستار تبرئه احمدی نیز شده بود!
رکن‌الدین مختاری که نوازنده ویلن و از شاگردان حسین اسماعیل‌زاده و به لحاظ هنری، یکی از برجسته‌ترین هنرمندان عرصه موسیقی ایران بود، پس از آزادی از زندان به حرفه مورد علاقه خود موسیقی روی آورد.
روح‌الله خالقی موسیقی‌دان در کتاب سرگذشت موسیقی ایران درباره او نوشته است: «او از مشهورترین ویلن‌زن‌ها و نغمه‌پردازان بود و به نظر نگارنده، درویش‌خان و رکن‌الدین‌خان گوی سبقت را از نظر ابتکار و سلیقه آهنگسازی از همگان خود، در آن دوره ربوده اند»(15) رکن‌الدین عضو شورای موسیقی رادیو نیز شد. آنچه از او به جا مانده بیانگر مهارت و تسلط او در نواختن ویلن می‌باشد.(16)
وی نوازنده‌اي بود كه هرگاه تاريخچه موسيقي ايران بيان می‌شود و چشم انداز رشد و توسعه آن مورد بررسي قرار می‌گيرد ، نامي از او به عنوان يكي از اساتيد فن برده مي‌شود. اما سوابق خدمات اين موسيقي‌دان به اختناق رضاخاني و نقشي كه در شكنجه و مرگ هولناك زندانيان عصر پهلوی اول بر عهده داشته، معمولا مانع تجليل از شخصيت هنري وي مي‌گردد. اين دوگونگی حتي در كتابهايي كه در زمينه هنر موسيقي به رشته تحرير در مي‌آيد نيز سايه افكنده است.
رکن‌الدین مختاری در چهارم تیر ۱۳۵۰ خورشیدی در ۸۴ سالگی بر اثر ابتلاء به سرطان روده و پس از یک عمل جراحی درگذشت. پیکر وی در گورستان ابن‌بابویه به خاک سپرده شد.
سخن پایانی اینکه به درستی مشخص نیست چه تعداد از مردم عوام یا خواص ایران با حکم سرپاس رکن‌الدین مختاری جان خود را در دوران سیاه رضاشاه پهلوی از دست داده‌اند. آمارهای دقیقی در این رابطه منتشر نشده است. اما در یک واقعیت نمی‌توان تردید کرد و آن اینکه در تبدیل حکومت رضا‌شاه به یک نظام خشن استبدادی و دیکتاتوری، چهره‌هایی مانند مختاری سهم اصلی را داشتند. با این حال رفتار با او بعد از سقوط رضاشاه چیز غیر از تشویق و اعطای پاداش نبوده است. به عبارت دیگر هم آزاد‌بودن دست وی در هرگونه جنایت در دوران بیست سال حکومت رضاشاه و هم قدردانی و تمجید از وی در دوران پس از آن، تصویر روشنی از نظام دادگستری و عدلیه را در عصر ۵۷ ساله پهلوی نشان می‌دهد. از این رو شایسته است نسل جوان امروز در هر قضاوتی راجع به ماهیت آن سلسله، اینگونه رویدادها و حوادث را مد نظر قرار دهند تا بتوانند عالمانه‌تر به قضاوت بنشینند.
پی‌نوشت:
1 – گذشته، چراغ راه آينده است، ن. جامي، انتشارات ققنوس، 1362، ص 165
2 - همان، به نقل از روزنامه ستاره، شماره ۱۵۹۳ تاریخ ۲۷ مرداد ۱۳2۲
3 - مدنی، سید جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، دفتر انتشارات اسلامی، 1387 ج 2، ص 277
4 - مدنی، همان، ص 278
5 - شاهدی، مظفر، ساواک، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار 1386، ص 34
6 - شاهدی، همان، ص 38
7 – عاقلی، باقر، روزشمار تاریخ ایران، ج 1، ص 335
8 - روزنامه اطلاعات، 8 آبان 1320
9 - گذشته چراغ راه آینده، همان، ص 164
10 - همان، ص 163
11 – همان، همان صفحه
12 - دکتر محمدقلی مجد، رضاشاه و بریتانیا، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار 1389، ص 485 و 486
13 - گذشته چراغ راه آینده، همان، ص 159
14 - دفاعیات احمد کسروی از سرپاس مختاری و پزشک احمدی؛ انتشارات خاوران: پاریس، پاییز 1383
15 - خالقی، روح‌الله. سرگذشت موسیقی ایران (جلد اول). تهران: صفی علیشاه. صفحه ۳۳۱
16 - مجموعه‌ای از آثار رکن الدین خان- ارشد طهماسبی- موسسه فرهنگی هنری ماهور، 1381

این مطلب تاکنون 1707 بار نمایش داده شده است.

فروردین 100 سال پیش


پاسخ کوبنده دبیر کل سازمان ملل به محمدرضا پهلوی


ریشه‌یابی اصرار آمریکا بر ایجاد «فضای باز سیاسی» در ایران


حق‌الزحمه‌ای برای قاتل!


اولين تشكيلات صهيونيستي در تاریخ ايران


نیم‌نگاهی به اقتصاد ایران در «عصر طلایی» پهلوی دوم


«سیا» پیش از صدور حکم شاه، از متن حکم خبر داشت!


روایت پژوهشگران خارجی و داخلی از پیشینه امراض ویروسی در تاریخ ایران


هدیه پانصد تومانی برای قرآن نخواندن!


معرفی کتاب: «مروری کوتاه بر تاریخ کتاب در ایران از آغاز تا کنون»


 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir