17 شهریور؛ نقطه عطف انقلاب | رژیم شاه بعد از راهپیمایی بزرگ 13 و16 شهریور 1357 به این نتیجه رسید که باید بر شدت سرکوب بیفزاید تا بتواند بحران را مهار کند. به روایت فریدون هویدا، پس از راهپیمایی روز 16 شهریور، فرماندهان نظامی به شاه فشار آوردند که هرچه زودتر در تهران حکومت نظامی اعلام کند و خواسته خود را نیز چنین توصیه کردند: «در راهپیمایی امروز سیل جمعیت به راحتی میتوانست عمارت مجلس و تأسیسات رادیو ـ تلویزیون را به تصرف خود درآورد. شاه بعد از چند ساعت تردید و دو دلی با سفرای انگلیس و آمریکا به تبادل نظر پرداخت و تصمیم گرفت تسلیم نظر فرماندهان ارتش شود.»(1)
ارتشبد فردوست نیز در این خصوص به حمایت قاطع آمریکا و انگلیس از برقراری حکومت نظامی اشاره کرده، مینویسد: «....کمتر از دو هفته پس از نخست وزیری شریف امامی، او مجبور به اعلام حکومت نظامی در 12 شهر کشور شد. آمریکا و انگلیس حمایت خود را از حکومت نظامی اعلام داشتند و محمدرضا را به مقاومت تشویق نمودند. در دوران دولت شریف امامی من نیز تصوری از سقوط قریب الوقوع رژیم نداشتم و نسبت به آینده محمد رضا اطمینان داشتم. بخصوص حمایت محکم آمریکا و انگلیس سبب میشد که نسبت به آینده خوش بین باشم...»(2) فردوست در جای دیگری در باره افرادی که با حکومت نظامی موافق بودند، میگوید:
«... من در جلسه فرماندهان نظامی با حکومت نظامی مخالفت کردم، ولی بقیه از جمله ازهاری رئیس ستاد ارتش، صمدیانپور رئیس شهربانی، مقدم رئیس ساواک و قرهباغی (وزیر کشور) صراحتاً گفتند که حکومت نظامی دستور صریح محمدرضاست.»(3)
به هر حال شریفامامی اراده شاه مبنی بر حکومت نظامی را مغتنم شمرد و شبانه از اعضای شورای امنیت ملی دعوت کرد. جلسه در ساعت 20 روز 16 شهریور با حضور نخستوزیر، امیرخسرو افشار وزیر امور خارجه، ارتشبد غلامرضا ازهاری رئیس ستاد ارتش، سپهبد ناصر مقدم رئیس ساواک، سپهبد احمدعلی محققی فرمانده ژاندارمری، سپهبد صمدیانپور رئیس کل شهربانی، سپهبد برومند جزی رئیس اداره دوم ارتش، سپهبد خواجهنوری رئیس اداره سوم ارتش و ارتشبد قرهباغی وزیر کشور تشکیل شد. ابتدا سپهبد مقدم گزارشی از چند روز اخیر داد و مدعی شد:
«قرار است فردا در مملکت آشوب بپا بکنند و مملکت را بهم بزنند. من مراتب را به عرض اعلیحضرت رساندم که به نظر من ضرورت دارد اعلام حکومت نظامی بشود.» (4) رئیس اداره دوم و سوم ارتش هم که در این جلسه شرکت کرده بودند به برقراری حکومت نظامی تأکید کردند. همه اعضای جلسه بر ضرورت برقراری حکومت نظامی، تأکید کردند و بلافاصله شریفامامی اعضای دولت را احضار و هیئت دولت با اعضای شورای امنیت جلسه مشترک تشکیل دادند. نظر شورای امنیت به تصویب هیئت دولت رسید. جلسه در ساعت نزدیک به 24 خاتمه یافت و شریفامامی نتیجه را تلفنی به اطلاع شاه رساند و تأیید نهایی را از او گرفت. سپس ارتشبد ازهاری با شاه صحبت کرد و بنا به تصویب وی ارتشبد غلامعلی اویسی فرمانده نیروی زمینی به فرمانداری نظامی تهران و حومه انتخاب شد. (5)
برقراری حکومت نظامی در تهران و 11 شهر کشور، دومین مقررات حکومت نظامی در ایران طی سال 1357 بود. دولت آموزگار در 25 مرداد 1357 در اصفهان، نجف آباد، شهرضا و همایونشهر (خمینیشهر فعلی) حکومت نظامی و منع رفت و آمد اعلام کرده بود.(6)
در همان جلسه شورای امنیت برای تعدادی از شهرها فرمانداران نظامی منصوب شدند: سرلشکر عبدالرضا اسفندیاری (شیراز)، سرلشکر رضا ناجی (اصفهان)، سرلشکر بیدآبادی (تبریز)، سرتیپ عبدالرحیم جعفری (مشهد)، سرتیپ شمس تبریزی (اهواز)، سرتیپ جهانگیر اسفندیاری (آبادان)، سرلشکر کمال نظامی (قم)، سرتیپ غفاری (کازرون)، سرتیپ شاپور میرهادی (کرج)، سرتیپ نعمتالله معتمدی(قزوین)، سرتیپ نادور (جهرم). (7)
سردمداران رژیم از حرکت مردم چنان به وحشت افتاده بودند که جرأت به تأخیر انداختن یک روز حکومت نظامی را برای مطلع کردن مردم نداشتند. نیمههای شب، دولت اطلاعیهای تنظیم کرد که رادیو در اخبار صبحگاهی ساعت 6 بامداد آن را قرائت کرد؛ امّا اکثر مردم از آن بیخبر ماندند. خصوصاً که آن روز جمعه بود و روزنامه صبح هم منتشر نمیشد.
صبح روز 17 شهریور 1357 مردم تهران بیخبر از برقرار شدن حکومت نظامی، طبق قرار روز قبل، دسته دسته به طرف میدان شهدا رهسپار شدند. آنها واحدهای نظامی را در تمامی خیابانهای اصلی منتهی به میدان شهدا میدیدند، ولی این استقرار برای آنها معنای شرایط ویژه را نداشت؛ فلذا بی اعتنا به راه خود ادامه میدادند. حدود ساعت 7:30 صبح بود که جمعیت در میدان ژاله و خیابانهای منتهی به آن مستقر شدند. چند تن از فرماندهان نظامی با بلندگو به مردم اخطار کردند که حکومت نظامی است؛ چرا تجمع کردهاید؟ یکی از روحانیون مردم را به نشستن دعوت کرد. جمعیت روی زمین نشست؛ ولی ظواهر امر نشان میداد که نیروهای فرمانداری نظامی قصد متفرق کردن مردم را ندارند. آنان راه عبور را از چهار طرف بر روی مردم بستند.(8) «آنها در حال آماده باش نظامی کامل بودند. در ساعت 8 و 30 دقیقه صبح جمعیت میدان شهدا از هوا به وسیله بالگردهای نظامی به گلوله بسته شدند. انگار یعنی شروع کنید. انگار از روز قبل برنامهریزی شده بود. بعد از آنکه چند گلوله از بالا شلیک کردند، از پایین مردم را به رگبار بستند.» (9)
در مدت چند دقیقه صدها نفر در خاک و خون غلطیدند. مردم بیمحابا مجروحان و شهدا را بر روی دست به سوی بیمارستانها حمل میکردند. اتاقها، راهروها و حیاط بیمارستانها مملو از مجروح و جنازه بود. مردم ساکن اطراف بیمارستانها، خانههای خود را برای پذیرش مجروحان مهیا میکردند. هر کس هر چه از لوازم پزشکی، پنبه، پانسمان و ملافه داشت به بیمارستان میآورد. نفرت مردم به اوج خود رسیده بود. خبر قتلعام مردم در میدان ژاله در تهران پیچید و سرتاسر تهران به جنب و جوش درآمد.
طبق گزارش ساواک، تظاهرات از میدان ژاله به خیابانهای دیگر کشیده شد، سپس تظاهرات به جنوب تهران، خیابانهای مولوی، میدان خراسان، میدان شوش و میدان راهآهن سرایت کرد و در مدت کوتاهی خیابانهای فردوسی، منوچهری، سعدی شمالی، نظامآباد، فرحآباد (پیروزی فعلی)، منطقه نارمک، میدان سپه، خیابان لالهزار، به صحنه درگیری تبدیل شد.(10) در این مناطق چند سینما و بانک و اماکن دولتی نیز مورد حمله مردم قرار گرفت.
تظاهرات و درگیری تا پاسی از شب ادامه داشت. روزنامه اطلاعات در فردای آن روز با اشاره به آمار فرمانداری نظامی تهران اعلام کرد: در واقعه 17 شهریور، 58 نفر کشته و 205 نفر مجروح شدهاند. این روزنامه بدون پرداختن به چگونگی درگیریها نوشت: «78 نقطه تهران به آتش کشیده شد.»(11)
دو روز بعد دادگستری اعلام کرد تعداد کشتهشدگان به 95 نفر رسید.(12) گرچه تعداد شهدای آن روز رسماً اعلام نشد، ولی آگاهان آمارهای وحشتناکی را از شهدای 17 شهریور ارائه کردهاند. پارسونز سفیر انگلیس تعداد قربانیان را «صدها نفر» ذکر کرده مینویسد: «بدون شک صدها نفر با شلیک منظم مسلسلهای دستی سربازان بر زمین افتادند.»(13) سولیوان سفیر آمریکا نیز گزارش میکند که در میدان ژاله بیش از دویست نفر از تظاهرکنندگان کشته شده بودند.(14)
«جان دی. استمپل» که خود از مسئولین رده بالای سفارت ایالات متحده آمریکا در ایران بود، بعدها کتابی منتشر کرد و در آن درباره واقعه میدان شهدا نوشت:
«...بلادرنگ پس از آغاز برخورد در میدان ژاله، مجروحین حادثه به سه بیمارستان منتقل شدند. منابع بیمارستانی کشته شدگان را بین 200 تا 400 نفر برآورد کردند. در ابتدا دولت مدعی شد که مقتولین 58 نفر بودهاند، اما در عرض یک هفته این رقم به 122 نفر افزایش یافت که به این رقم بین 2000 تا 3000 زخمی نیز افزوده گردید. در نیمروز 8 سپتامبر (17/6/57) رقم مقتولین اعلام شده از طرف مخالفین 400 تا 500 نفر بود، اما طی 24 ساعت تا حدود 1000 نفر بالا رفت ... قبرستان بهشت زهرا تنها محل رسمی دفن مردگان در تهران به کنترل مخالفین درآمد و نیز تحریکات قابل توجهی درباره ثبت ارقام قبور مقتولین از هر دو طرف به عمل آمد. پزشکانی که مدت 36 ساعت کار کرده بودند عقیده داشتند که رقم 300 تا 400 کشته و 3000 تا 4000 مجروح که در بیمارستانها و مراکز درمانی درمان سرپایی شدهاند برآوردی منطقی است...»(15)
در کتاب «انقلاب ایران و مبانی رهبری امام خمینی»، نوشته سیروس پرهام، نویسنده ادعا دارد که آمار ارائه شده از سوی گورستان بهشت زهرا تعداد کشته شدگان 17شهریور تهران را بیشتر از 4280 نفر نمیداند ولی سخن از دفن 600 جسد در جای دیگر به میان آورده است. (16)
آمار پزشکی قانونی تهران نیز حاکی است: «تعداد کشته شدگان جمعه سیاه که جمع زیادی از آنان زن و کودک بودند 4290 میباشد. اما از آنجا که عده زیادی از کشته شدگان و زخمیها توسط کامیونهای ارتشی از صحنه بیرون برده شدند تاکنون رقم دقیقی از شمار شهدای این روز به دست نیامده است.» (17)
خبر فاجعه قتل عام مردم در میدان ژاله(شهدا) تهران به سرعت در جهان منتشر شد. در نتیجه سیاستمداران، دولتمداران، خبرگزاریها و محافل بینالمللی را وادار به عکسالعمل کرد؛ امّا هیچ عکسالعملی زشتتر از واکنش دولت آمریکا نسبت به این قتلعام فجیع نبود. در پی این فاجعه جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا با شاه تلفنی صحبت کرد و حمایت خود را از اقدامات وی اعلام کرد. سولیوان سفیر آمریکا در تهران در این باره مینویسد:
«.... سپس كارتر با شاه تلفنی صحبت كرد و پشتیبانی آمریكا را از وی در اقداماتی كه برای برقراری نظم به عمل میآورد، تأیید كرد. شاه نیز در گفتوگو با جیمی كارتر واقعه 17 شهریور را طرحی از سوی كسانی دانست كه از برنامه ایجاد فضای باز كشور بهرهمند شده و از آزادیهای اعطا شده علیه وی سوءاستفاده كردهاند. او در همین تماس خواستار ادامه حمایتهای آمریكا شد. كارتر نیز در پاسخ به درخواستهای شاه او را از جهات گوناگون مطمئن ساخت و حمایت صریح خود را از اقدامات سركوبگرانه شاه اعلام كرد... شاه پس از تماس تلفنیِ دلداری دهندۀ كارتر، كمی سبك شده بود. تلفن رئیس جمهور آمریكا به شاه در آن شرایط بهترین تقویت روحی برای او بود و بعد از آن دیگر هرگز از شاه نشنیدم كه سازمان سیا را متهم به تضعیف قدرت خود بكند.»(18)
گزارش تماس تلفنی کارتر با شاه بعداً در 19 شهریور نیز طی بیانیهای رسمی از سوی کاخ سفید منتشر شد. در این بیانیه تأکید شده بود: «رئیس جمهور روابط نزدیک و دوستانه بین ایران و آمریکا و اهمیت اتحاد ادامهدار ایران با غرب را دوباره تصریح کرد.»(19)
امام خمینی به مناسبت جنایت 17 شهریور در پیامی به ملت ایران فرمودند:
«ای کاش خمینی در میان شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع برای خدای تعالی کشته میشد... شاه با حکومت آشتی ملی میخواست روحانیت شریف ایران و سیاسیون محترم را در کشتار خود سهیم گرداند؛ ولی فریب او خیلی زود برملا گردید. إنّّ کیدَ الشیطانِ کانَ ضعیفاً.»(20)
امام خمینی بار دیگر از ارتش خواستند به مردم بپیوندند و خطاب به علما فرمودند:
«در این موقع حساس نه تنها باید استقامت کنید، بلکه روحیه عالی مقاومت جامعه را هر چه بیشتر تقویت کنید و هر چه بیشتر صفوف خود را برای مقابله با دشمن مردم ایران متشکلتر کنید.»(21)
«جمعه سیاه» در میان وقایع سال آخر حکومت پهلوی از اهمیت فوقالعادهای برخوردار بود. با این کشتار، راه مخالفان و مبارزان برای همیشه از حکومت جدا شد و درست در زمان کابینه آشتی ملی، امکان هرگونه آشتی میان حاکمیت و مردم ناممکن گردید. احساسات عمومی نسبت به شاه بیش از پیش تحریک شد و موقعیت میانهروهایی که به دنبال نوعی مصالحه و سازش بین انقلابیون و سلطنتطلبان بودند، تضعیف شد. جنایت رژیم پهلوی در17 شهریور 1357 و به خاک و خون کشاندن راهپیمایی مسالمت آمیز مردمی را که به ظلم و استبداد ستم شاهی با دستان خالی اعتراض داشتند، نمیشد نادیده گرفت و لاپوشانی کرد به همین دلیل علیرغم تمام تلاشهایی که برای سانسور ابعاد گسترده آن صورت گرفت، بازتاب وسیعی در جهان یافت و رسوایی جهانی شاه و رژیم پهلوی و متولیان کاخ سفید را که پرچم حقوق بشر در دست گرفته بودند، در پی داشت. در همان زمان نمایش یک فیلم 50 دقیقهای از این فاجعه در سینماهای اروپا و آمریکا، دنیا را در بهت و اعجابی تأثر انگیز فرو برد.(22)
پی نوشت:
1 - فریدون هویدا، سقوط شاه، انتشارات اطلاعات، تهران 1365، ص 49
2 - ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1393، ج1، ص580
3 - ظهور و سقوط، همان، ص581
4 - هدایت الله بهبودی، اسنادي چند، از واقعه 17 شهريور، مجله گذرستان، شماره 38:
http://gozarestan.ir/show.php?id=1052
5 - سایت مشرق نیوز، همان
6 - روزنامه اطلاعات 25 مرداد 1357
7 - همان
8 - همان
9 - کالبدشکافی یک واقعه، 17 شهریور 1357، نشست تخصصی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سند ساواک، ص 16
10 - کالبدشکافی یک واقعه، همان، ص 66 تا 68
11 - روزنامه اطلاعات، شنبه 18 شهریور 1357
12 – همان، 20شهریور 1357، ص اول
13 - آنتونی پارسونز، همان، ص 119
14 - ویلیام سولیوان، مأموریت در ایران، مهر 1361، انتشارات هفته، ص 114
15 - کالبدشکافی یک واقعه، همان، ص 56
16 - مدنی، دکتر سید جلالالدین ، تاریخ سیاسی معاصر ایران، دفتر انتشارات اسلامی، تابستان 1387، ج 2 ص 352، به نقل از سیروس پرهام، در انقلاب ایران و مبانی رهبری امام خمینی، ص 44
17 - راهپیماییهای دوران انقلاب از 13شهریور1357 تا 22بهمن1358، شرکت سهامی چاپخانه وزارت ارشاد ملی، صفحه 15
18 - ویلیام سولیوان، همان، ص 115
19 - اسناد لانه جاسوسی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پاییز 1390، کتاب اول، ص 301، سند شماره 5
20 - صحیفه امام، ج 3، ص 460
21 - همان
22 - درآمدی تحلیلی بر انقلاب اسلامی ایران، دفتر نشر معارف، ویراست دوم، ص 100 منبع:دکتر محمود پورهادی این مطلب تاکنون 2401 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|