ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 166   شهريور ماه 1398
 

 
 

 
 
   شماره 166   شهريور ماه 1398


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
سزای پاسخ رد به احساسات والاحضرت!

ارتشبد حسین فردوست، در خاطراتش در کتاب ظهور وسقوط پهلوی می نویسد: «مهندس پالانچیان، رفیق اشرف پهلوی که از خانواده‌های بسیار متمول ارامنه ایران بود از سایر رفیق های او سر بود. قد رشید و صورت زیبا داشت و خوش‌تیپ و خوش هیکل بود. زمانی که قائم مقام ساواک بودم از ما خواسته شد پالانچیان را دستگیر کنیم! با کسب اجازه از محمدرضا وی دستگیر و روانه زندان شد. علت را پیگیری کردم و مشخص شد پالانچیان به عشق اشرف جواب منفی داده و کار به جایی می رسد که اشرف به در خانه اش می رود و التماس می‌کند که فقط اجازه بده ۱۰ دقیقه وارد شوم و پهلویت بنشینم. پالانچیان با عصبانیت او را رد می‌کند و می‌گوید: ولم کن، چه از جانم می خواهی، چرا اذیتم می کنی؟ اشرف که می بیند التماس فایده ای ندارد دستور دستگیری او را می دهد. وی پس از یک ماه به دستور اشرف آزاد شد. لابد فکر می کرد تنبیه شده و خواسته اش را اطاعت می کند. پس از این جریان اشرف با نقشه قبلی قرار ملاقات یک میهمانی را بدون اطلاع پالانچیان ترتیب می دهد. پالانچیان وقتی اشرف را در مهمانی می بیند عصبانی می‌شود. اشرف به پایش می‌افتد و با گریه التماس می‌کند که به من رحم کن دارم از عشق تو از بین می روم. ولی پالانچیان باز جواب رد می‌دهد. اشرف با عصبانیت و خشم از او جدا می شود و به مامورین ساواک دستور می دهد که هواپیمای دو موتوره شخصی پالانچیان را دستکاری کنند!
یکی دو ساعت بعد پالانچیان به همراه مجید بختیار هوس می‌کنند سوار بر هواپیما به هوا خوری بروند که هواپیما بعد از چند کیلومتر پرواز، ناگهان سقوط می کند و هر دو کشته می‌شوند!

منبع:حسین فردوست، ظهور وسقوط پهلوی، جلد اول، صفحه ۲۳۴

این مطلب تاکنون 2146 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir