ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 149   فروردين ماه 1397
 

 
 

 
 
   شماره 149   فروردين ماه 1397


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
فرجام یک رئیس جمهور ناسپاس


شاید بتوان اوج شناخت چهره اصلی بنی صدر را در غائله 14 اسفند 1359 یافت، ابوالحسن بنی صدر که توانسته بود با زیرکی خاصی خود را در میان چهره های برجسته انقلابیون جای بزند، در نهایت در مصدر قوه مجریه قرار گرفت، او از همان آغاز تعارضات بسیاری در سخن، عمل و اعتقادات با جریان اصلی و اصیل انقلاب و امام خمینی داشت. هرچند سعی کرد که این دیدگاه های خود را در ابتدای کار پنهان کند.
بنی صدر به عنوان یکی از نمادهای انحراف در درون انقلاب اسلامی پدیده ای بود که برای واکسینه کردن انقلاب به دفعات و به صورت مرتب به سراغ آن رفت. بررسی رفتار و گفتار و فرجام بنی صدر و حامیان او از آن جهت حائز اهمیت است که در آن عبرتهای فراوانی برای امروز و فردای جامعه ایرانی و انقلاب اسلامی وجود دارد. سرویس سیاسی خبرگزاری مهر به بهانه مناسبت تاریخی 14 اسفندماه، سالروز سخنرانی تلخ و وحدت شکن رئیس جمهور معزول انقلاب و برای آشنایی بیشتر مخاطبان جوان با این موضوع تاریخی به سراغ ابعاد مختلف این پدیده تاریخی رفته است.
14 اسفند، آشکار شدن انحرافات بنی صدر
بنی‌صدر توانسته بود به دلیل منسوب بودن به پدرش که از روحانیون برجسته همدان بود و با بهره گیری از فرصت حضور در فرانسه ابتدا خود را به امام(ره) نزدیک کرده و سپس در صف انقلابیون جای بگیرد. او در نهایت با زیرکی خاصی در مصدر امور انقلاب قرار گرفت و توانست در اولین انتخابات ریاست جمهوری پس از پیروزی انقلاب اسلامی در میدانی که برخی علل و عوامل (نظیر منتفی شدن حضور جلال الدین فارسی کاندیدای اصلی حزب جمهوری اسلامی) برای وی بی رقیب ساخته بودند، موفق به کسب آراء مردم و مقام ریاست جمهوری بشود. او از همان آغاز به کار، تعارضات بسیاری در سخن، عمل و اعتقادات با جریان اصلی و اصیل انقلاب و امام خمینی داشت. هرچند سعی کرد که این دیدگاه های خود را در ابتدای کار پنهان نماید، اما دیری نپایید که تعارضات اعتقادی و عملی وی با جریان اصیل انقلاب هویدا شد. بیش از یک سال از انتخاب وی به مقام ریاست جمهوری نگذشته بود که چهره از نقاب برداشت و در غائله‌ای که با همکاری منافقین، گروهک‌ها و جریان‌های انحرافی زمینه برگزاری آن را فراهم کرده بود، فتنه آغازین انقلاب را در 14 اسفند 1359 و در دانشگاه تهران رقم زد.
سخنرانی جنجالی 22 بهمن و تهدید به گفتگویی دیگر با مردم
عوامل ایجاد کننده و ریشه های اصلی غائله 14 اسفند 1359 را باید در سخنرانی 17 شهریور بنی صدر که در میدان شهدا، برگزار شد و سخنرانی روز 22 بهمن وی در همان سال و در میدان آزادی، یافت. جایی که او پس از بیان سخنان جنجالی، غیرمکتبی و ضد انقلابی علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی، در یک اجتماع عمومی، نقاب از چهره واقعی خود که هیچ شباهت و اعتقادی به مبنای تشکیل دهنده نظام اسلامی ایران نداشت، بردارد و در پس آن نیز وعده سخنرانی و ملاقاتی دیگر با مردم را در سالروز در گذشت دکتر محمد مصدق در 14 اسفند داد.
بنی صدر در اقدامی هماهنگ با منافقین، گروهک های مخالف شکل گیری انقلاب اسلامی، جریان های انحرافی ابتدای انقلاب و ... تلاش کرد برنامه مفصلی را بر علیه جمهوری اسلامی و مبانی اعتقادی آن در 14 اسفند و در دانشگاه تهران ترتیب دهد و تکیه کلامش هم در آن زمان تکیه بر آراء 11 میلیونی مردم برای ایجاد جنجال در کشور و پیشبرد اقدامات خائنانه خود بود. از همین رو گروهک های مخالف جمهوری اسلامی و طرفدار رئیس جمهور وقت در هماهنگی با دفتر و با آمادگی خود را برای شرکت غائله 14 اسفند 59 اعلام کردند. بر اساس آنچه در اسناد تاریخی آمده است همراهان بنی صدر در این غائله علاوه بر برنامه ریزی های از پیش تعیین شده، به تجهیز اعضای خود پرداختند. این گروه ها که به سبب هم فکری و توافق سیاسی با بنی صدر برای حضور در دانشگاه تهران اعلام آمادگی کردند عبارت بودند از:
1 - دفتر همکاری های مردم و رئیس جمهور
2 - دفتر بنی صدر
3 - گارد ریاست جمهوری
4 - جبهه ملی به همراه گروهک های وابسته به آن نظیر حزب ملت ایران، جاما، گروه ایران امروز، جمعیت دانشگاهیان ملی و...
5 - گروه های ضد امام، ضد روحانیت و ضد ولایت فقیه
6 - گروه های شبه انقلابی که به علت وجود برخی اختلاف ها اکنون به جرگه طرفداران بنی صدر پیوسته بودند مانند گروه طرفداران بنی صدر، صادق قطب زاده، سیاه جامگان، داریوش فروهر و شریعتمداری.
در بیان تاریخچه این رویداد همچنین جدا از دسته فوق، می توان از گروه هایی دیگر به عنوان دسته دومی نام برد که در ظاهر به طرفداری از بنی صدر و در باطن برای تامین پاره ای از مقاصد سیاسی، ایجاد بلوا و برهم زدن هر چه بیشتر جو سیاسی کشور در غائله 14 اسفند شرکت کردند که این گروه ها عبارت بودند از:
الف ـ مجاهدین خلق و میلیشیا (نیروهای شبه نظامی)
ب ـ رنجبران
ج ـ پیشگام
دـ پیکار
ه ـ اتحادیه کمونیست ها، توفان و فداییان اقلیت،
و ـ راه کارگر
ز ـ سازمان چریک های فداییان خلق (اکثریت)
بر همین اساس، جدای از 2 دسته فوق می توان از دسته سومی هم نام برد که در حادثه 14 اسفند دانشگاه تهران حضور داشته و مشی و نظری مخالف رئیس جمهور و گروه های طرفدار او داشتند. این دسته ها که طرفدار روحانیت و امام محسوب می شدند عبارت بودند از: الف - حزب اللهی ها
ب - فداییان اسلام
ج - پاسداران و اعضای نهادهای انقلابی.
لذا می توان گفت که در 14 اسفند 1359، سه دسته فوق در پاسخ به دعوت رئیس جمهور در این مراسم شرکت کردند، اما با اهدافی متضاد.
پلاکاردهای اعتراض آمیز و تند متدینین علیه بنی صدر
در این میان گروه انقلابیون مذهبی در این روز در داخل و خارج دانشگاه با در دست داشتن پلاکارد هایی که بر روی آن شعارهای ضد طرفداران بنی صدر نوشته شده بود و چاپ عکس های مصدق به صورت مختلف ـ از جمله عکس وی در حال بوسیدن دست ثریا ـ همچنین توزیع عکس هاشم صباغیان که در مراسمی در حال دست دادن با هویدا بود و با شعارهایی از قبیل «حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله»، «مرگ بر لیبرال»، «بنی صدر مرگت باد» به شعار دادن علیه بنی صدر و حامیان وی پرداختند. منافقین، گروهک ها و جریان های انحرافی ابتدای پیروزی انقلاب هم که حامی بنی صدر بودند، با شعارهایی که بر ضد روحانیون مخصوصاً شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی و روحانیون حزب جمهوری سر می دادند، نیروهای حزب الله و انقلابی را مورد حمله قرار می دادند. مهم ترین شعار آنان در این روز، «درود بر مصدق سلام بر بنی صدر» بود.
بنی صدر هم که این هرج و مرج و درگیری را که البته خود او ایجاد کرده بود، بهترین فرصت برای ادامه سوء استفادهایش می دانست، در میان بلوایی که میان طرفداران او و نیروهای انقلابی شکل گرفته بود سه ساعت سخنرانی کرد و از همان آغاز سخنانش از مصدق نام می برد و می گفت که «مصدق مردی که امروز به خاطر بزرگداشت او شما مردم تهران در این اجتماع شکوهمند گردهم آمده اید، بیانگر و مجری راه و رسمی است به ترتیبی که خود در این باره می گوید «از مسلمانی و آداب آن برای برحق بودن اسلام نه برای میل این و آن پیروی کنیم و به لوازم آن از ترس خدا و معاد و نه مقتضیات دنیوی و سیاسی عمل نماییم ...، من ایرانی و مسلمانم و بر علیه هر چه ایرانیت و اسلامیت را تهدید کند، تا زنده هستم مبارزه می نمایم. با این بیان، مصدق میان استقلال و آزادی میان ایرانیت و اسلامیت رابطه ای می بیند و این دو را مستقل از یکدیگر نمی خواهد ...، آنچه اصل و اساس است از دید مصدق، ایرانیت در همان حد استقلال و آزادی بیرون از اسلامیت به معنای طرز فکر و روش و دینی که به ملت امکان می دهد با وحدت در پایه و با تکیه بر خود از هر بیگانه بی نیاز باشد.»
بنی صدر در ادامه سخنرانی گفته است «در اینجا گرد هم نیامده ایم تا از مصدق بتی سازیم که او خود بنا بر برنامه ای که نوشت از بت سازی بیزاری جست ...، در این روز مایلم به این امر تأکید مجدد بکنم از نظر من خط عمومی که مصدق بر ضد انقلاب عمل کردن بیرون از فلسفه زندگی است و کسانی که چنین گفتند آن ها هستند که می خواهند از نام مصدق برای پیشبرد مقاصد خود استفاده کنند.»
او در جای جای سخنان خود در روز 14 اسفند 1359 از تحریک طرفداران خود نیز غافل نبود، لذا در لا به لای سخنانش مکرر این جمله را تکرار می کرد که «عده ای برای اخلال اینجا آمده اند، اگر دست از اخلال برندارند من از شما مردم خواهم خواست چماق به دستانی را که می خواهند جمهوری را به لجن بکشند، تنبیه کنید» در همین روز، گارد ریاست جمهوری، به همراه میلیشیای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و عده ای که با پوشیدن لباسی شبیه لباس پاسداران و افراد حزب اللهی از چند روز قبل آماده شده بودند به نیروهای انقلابی مخالف رئیس جمهور حمله بردند و آنان را مورد ضرب و شتم قرار دادند. در این میان حتی تعدادی از آنان را نیز بازداشت کردند. ‏
پاسخ امام(ره) به تلگرام آیت الله گلپایگانی: با این گونه مخالفت های با اسلام برخورد شدید خواهد شد
اما این حادثه ساختارشکنانه که از سوی بنی صدر طراحی و اجرا شده بود، با عکس العمل شدید امام(ره) و سایر شخصیت ها و گروه ها و روحانیون انقلابی مواجه شد. در این میان امام(ره) به عنوان اعتراض به این حادثه در پاسخ تلگرام آیت الله گلپایگانی مبنی بر جلوگیری از درگیری ها و تشنجات، فرمودند: «... به جناب‌عالی و عموم ملت شریف اطمینان می دهم که با خواست خداوند تعالی با این گونه مخالفت های با اسلام برخورد شدید خواهد شد ... باید گروه ها و دسته های منحرف سیاسی و غیر سیاسی بدانند که من با احساس تکلیف با آنان برخورد اسلامی می کنم و به شرارت های ضد اسلامی خاتمه می دهم ...»
واکنش مسئولان به حادثه 14 خرداد
یک روز پس از این حادثه حضرت آیت الله خامنه ای در ضمن خطبه نماز جمعه در 15 اسفند، این گروه های ضد انقلاب را، گروه هایی ضد اسلام و سیاستمدارانی ورشکسته، که از دستگاه اداره کشور رانده شده اند توصیف کردند و گفتند: «همه این گروه ها با هم یک طیف واحد را به وجود آورده اند برای اینکه در اجتماعات بی نظمی ایجاد کنند تا بدین وسیله بتوانند صدای شان که همراه با اهانت به مقدسات مردم و انقلاب است از رادیو به گوش مردم برسانند.»
شهید آیت الله بهشتی نیز در 22 اسفند 1359، در نامه ای خطاب به امام خمینی (ره) دوگانگی موجود میان مدیران کشور را ناشی از وجود دو بینش متفاوت میان آنها معرفی و ضمن توضیحاتی درباره این دو بینش نوشت: «... شاید برای شنیدن، این خبر تلخ و دشوار باشد که بسیاری از کسانی که در طول این سال ها به مقتضیات طبیعت و ماهیت نظام اداری و رژیم شاهی، در همه سازمان های لشکری و کشوری همواره در اقلیت بوده و زیر فشار اکثریت غرب گرا یا شرق گرا بر این سازمان ها به سر می برده اند، هم اکنون در جمهوری اسلامی.... دوباره تحت همان اکثریت قرار گرفته اند ولی این بار زیر حمایت همه جانبه رئیس جمهور و فرمانده نیروهای مسلح ... امروز در جمهوری اسلامی با حمایت رئیس جمهور و همفکران ایشان در جبهه ملی و نهضت آزادی و با همدستی خلقی ها همه جا سرکوب می شوند که به سرنوشت مؤمنان در جنگ اصحاب اخدود دچار گردند.»
شهید محمد علی رجایی، نخست وزیر وقت نیز در مقابل این واقعه واکنش نشان داد. وی در ضمن پیامی که در تاریخ 18 اسفند 1359 انتشار یافت، حرکت هایی نظیر غائله 14 اسفند را حرکت هایی جهت دار دانست که به دنبال یک سخنرانی و مراسم جامعه را به هم می‌ریزد و حتی به نهادهای انقلابی نیز حمله می کنند. وی در ادامه این سئوال را مطرح کرد که «چرا ما حرکتی کنیم که دولت تضعیف شود و آیا جنگ فقط جنبه نظامی اش مطرح است؟» سپس اظهار داشت: «اخیراً ضد انقلاب جایگاه جدیدی پیدا کرده تحت عنوان حمایت از رئیس جمهور و هر جا که رئیس جمهور یک سخنرانی به پا می کند علاوه بر کسانی که به رئیس جمهوری معتقدند عده بسیاری هم از ضد انقلابیون شرکت می کنند بخصوص در این مراسم اخیر که رسماً شرکت کردند ما کم کم شاهد این هستیم که ضد انقلاب پایش را از گلیم خود فراتر گذاشته است ... بدانید کسانی که برادران پاسدار ما را چماق دار معرفی کنند محکومند...»
علاوه بر مقامات رسمی، جامعه روحانیت مبارز نیز طی اعلامیه ای که در تاریخ 17 اسفند 1359 منتشر شد، حوادث دانشگاه را محکوم کرد. در بخشی از اطلاعیه مزبور آمده بود: «...حملات و شعارهای تند و زننده ای که قبل از سخنرانی ریاست جمهوری و یا همزمان یا بعد از آن علیه شخصیت های مملکتی، ریاست جمهوری، ... و احزاب اسلامی که از طرف افراد مشکوک و وابسته به گروه های منافق، ملی گرایان ضد اسلام و روحانیت و یا منتقدین به اسلام منهای روحانیت و یا افراد مجهول الهویه ای که در صدد تضعیف نهاد های انقلابی هستند و یا کسانی که نا آگاهانه تحت تأثیر تبلیغات مسموم مغرضین و مفسدین قرار گرفته اند موجب تأثر بوده شدیداً محکوم می گردد.»
برنامه بنی صدر برای ادامه غائله 14 اسفند در مشهد و ساوه
بعد از حوادثی که در این روز در دانشگاه تهران اتفاق افتاد، بنی صدر بر خلاف دستور امام (ره) که همه باید برای آرامش کشور ساکت شوند و تشنّج آفرینی نکنند تصمیم گرفت 2 سفر به مشهد مقدّس و ساوه داشته باشد. سفر اول برای ایجاد فتنه در آن شهر مقدّس بود که در حقیقت از جهت جمعیتی و اهمیّت شهری دومین نقطۀ کشور محسوب می شد و سفر دوم برای ایجاد شکاف در استان مرکزی با حمایت عوامل وابسته به رژیم گذشته که بیشتر از خوانین با نفوذ بودند، همان ها که در انتخابات اولین دورۀ مجلس شورای اسلامی در آن شهر حادثه آفریدند و مشکلات عدیده ایجاد کردند.
مسألۀ 14 اسفند هشدار مهمی برای مسئولان بود که به هوش باشند زیرا تکرار آن در سایر نقاط کشور نظام را مختل می ‌کند و کشوری نوپا را از هم می ‌پاشد به ویژه که عدّه ‌ای در تشخیص حق به شبهه افتاده بودند و فتنه نمی ‌گذاشت چهرۀ واقعی جریانات را ببینند. وقتی عده ‌ای شعارهای بسیار زننده علیه شهید بزرگوار آیت الله بهشتی می ‌دادند و ایشان را مسبّب گرفتاری ها و قدرت طلبی ها می دانستند معلوم می شود که چقدر فتنه فکر افراد را از مسیر حق منحرف کرده بود.
14 اسفند، آغازی بر پایان یک رئیس جمهور ناسپاس
بنی صدر در پی اختلاف افکنی ها و تلاش برای معارضه با حکومت نوپای جمهوری اسلامی که در پی قدرت طلبی و توهمات وی مبنی بر حمایت مردمی از او و به دلیل برنتابیدن خط اسلام، انقلاب و امام خمینی(ره) شکل گرفته بود، در ماه‌های آغازین سال 1360 دیگر از حمایت امام(ره) برخوردار نبود و لذا برای مقابله با مخالفانش که قشر عظیمی از مردم ایران را شامل می شدند، با سازمان مجاهدین خلق (منافقین) که دارای تشکیلاتی سازمان یافته و مسلح بود، متحد شد و راه خود را برای مقابله با جمهوری اسلامی در پیش گرفت، بر همین اساس در تاریخ 29 خرداد 1360 که از عنوان فرماندهی کل قوا عزل شده و طرح عدم کفایت سیاسی وی آماده بررسی در مجلس بود، از هوادارانشان خواستند تا علیه حکومت در خیابانها حضور یابند؛ اما عدم حضور مردم در خیابان ها نشان داد که او و همراهانش برخلاف توهماتشان، پایگاه مردمی ندارند.
به هر تقدیر، براساس تحقیقاتی که از سوی دادگستری پس از این واقعه انجام گرفت، محرز گردید که واقعه 14 اسفند‏‎ ‎دانشگاه تهران حرکتی سازمان یافته و از پیش طراحی شده علیه انقلاب اسلامی و خط‎ ‎امام بوده است. هر چند نشانه هایی از تقابل و تعارض جدی بنی صدر با خط اصلی انقلاب اسلامی که همان خط امام بود قبل از این واقعه نیز بروز یافته بود اما می‏توان غائله ‏14 اسفند 1359 را روز تقابل آشکار و دشمنی محرز بنی صدر و اذنابش با نظام جمهوری اسلامی و رهبری امام قلمداد کرد. البته بعد از این ماجرا نیرو های انقلابی بویژه نمایندگان متعهد مجلس شورای اسلامی با جدیت در مقابل زیاده خواهی ها و انحصار طلبی های بنی صدر ایستادند.
آنها طرح عدم کفایت سیاسی را تصویب کردند امام نیز آن را تایید کرد به این ترتیب بنی صدر که خود را صاحب 11 میلیون رای و بیش از این تعداد هوادار می دانست از ریاست جمهوری خلع و چندی بعد در لباس زنانه در حالی که رهبر منافقین وی را همراهی می کرد از کشور متواری شد.

منبع:خبرگزاری مهر

این مطلب تاکنون 2659 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir