جناب سرهنگ نيمرودي را بشناسيم | در رژيم گذشته مأموران بسيار موساد در ايران كه عمدتاً در پوششهاي اقتصادي، تجاري و ديپلماتيك (البته غيررسمي) فعاليت ميكردند در نقاط مختلف ايران حضور داشتند و بسياري از ملزومات نظامي، تجهيزات و اسلحه آنها از طريق پست ديپلماتيك به ايران حمل ميشد. ساواك در تسهيل اين نقل و انتقالات غيرقانوني نقش درجه اول داشت. بسياري از كساني كه در پوششهاي فرهنگي و سياسي از اسرائيل وارد ايران ميشدند از مأموران سازمان موساد بودند كه در موارد متعددي حتي ساواك و نمايندگان سياسي ـ امنيتي سفارت امريكا در تهران و سيا هم به ندرت ميتوانستند از كنه مأموريتهاي جاسوسي آنها آگاهي يابند. در همان حال، برخي مأمورين اطلاعاتي و جاسوسي موساد در پوشش روزنامهنگار، خبرنگار و نظاير آن در ايران فعاليت ميكردند و مأموريتهاي محوله را با چنان مهارتي انجام ميدادند كه تا پايان حكومت پهلوي به ندرت از سوي ساواك و ديگر سرويسهاي اطلاعاتي ـ امنيتي فعال در ايران شناسائي شدند.
چنانكه مرسوم موساد در سراسر جهان بود بسياري از مأموران و جاسوسان آن در ايران نيز داراي گذرنامه و مليتهاي عليالظاهر غيراسرائيلي بودند. چه بسا افرادي با گذرنامههاي جعلي كشورهاي اروپايي، امريكايي و غيره در ايران براي موساد، فعاليت ميكردند؛ با اين تذكر كه جاسوسان و مأموران غيررسمي موساد يهودياني بودند كه در كشورهاي مختلف زندگي ميكردند و تابعيت و گذرنامه مربوطه آن كشورها را نيز در اختيار داشتند، اما نسبت به دولت اسرائيل وفاداري ايدئولوژيك و سياسي داشتند.
در گسترش نفوذ موساد در ايران، برخي شخصيتها و افراد وابسته به صهيونيستها مؤثر بودند و با اقدامات و فعاليتهاي پيدا و پنهان آنان، موساد به سرعت در ايران رشد كرد. يعقوب نيمرودي از مهمترين اين افراد محسوب ميشود كه بيش از سيزده سال در ايران حضور داشت. نيمرودي اول ژوئن 1926 در يك خانواده يهودي عراقيالاصل در بيتالمقدس به دنيا آمد و خيلي زود به عضويت سازمان تروريستي هاگانا درآمد. او در سالهاي 1940 ـ 1947م. عضو هاگانا بود و در فعاليتهاي تروريستي عليه مسلمانان فلسطيني مشاركت داشت. نيمرودي به سرعت در شبكه اطلاعاتي ـ جاسوسي و تروريستي اسرائيل پلكان ترقي را پيمود و همزمان با تأسيس رسمي موساد، از افسران بلندپايه آن شد. وي از مهمترين پايهگذاران موساد در ايران، عراق و كشورهاي حاشيه جنوبي خليج فارس بود. نيمرودي در جواني، عضو شبكه عربي پالاخ (ستاد عمليات نظامي سازمان تروريستي مخفي يهوديان صهيونيست پيش از تأسيس رسمي دولت اسرائيل) بود و در حوادث خونيني كه منجر به اعلام رسمي تأسيس دولت اسرائيل شد، نقش قابلتوجهي برعهده گرفت. وي در سالهاي بعد و در جريان لشكركشيهاي اسرائيل به كشورهاي عربي، هدايت شبكههاي اطلاعاتي ـ جاسوسي آن كشور را بر عهده داشت. يعقوب نيمرودي اولين بار در 30 دي 1334 از طريق مرزهاي تركيه وارد ايران شد و معاونت آژانس يهود را در ايران به عهده گرفت. بدين ترتيب او اولين افسر اطلاعاتي ـ جاسوسي موساد در ايران محسوب ميشد. البته نيمرودي هنگام ورود به ايران، ادعا كرد كارمند آژانس يهود است، اما آگاهان مسايل سياسي ترديدي نداشتند كه مأموريت اصلي او در ايران نمايندگي موساد است كه با پيشبينيها و تمهيدات امريكا، مقدر بود تا چند سال بعد به مهمترين همپيمان و متحد ساواك در ايران و منطقه خاورميانه ارتقاء مقام يابد. در موفقيت موساد در ايران، يعقوب نيمرودي نقش بسياري داشت؛ وي تا پايان دوران مأموريت رسمياش در ايران ـ 1348ش. ـ برجستهترين نماينده موساد محسوب ميشد. طي دوران حضور او در ايران، ساواك روابط بسيار گسترده و نزديكي با موساد برقرار كرد. فعاليتهاي نيمرودي تنها در عرصه اطلاعاتي ـ جاسوسي و امنيتي خلاصه نميشد، او در بسياري از مسائل اقتصادي، فرهنگي و نيز سياسي ياريگر دولت اسرائيل در ايران بود. نيمرودي با حكومت پهلوي ارتباط بسيار نزديكي داشت؛ روابط بسيار نزديك او با شاه رشك و حسد رجال درجه اول ايراني را برميانگيخت. بنيامين بيت هلحّمي در كتاب «ارتباط اسرائيل»، دربارة نيمرودي و دوران حضور او در ايران چنين نوشته است:
«نيمرودي» در سال 1927 در يك خانواده يهودي كه از كردستان عراق، به اورشليم مهاجرت كرده بود، به دنيا آمد. وي در اوايل جواني در سازمان اطلاعاتي قبل از استقلال [اعلام وجود دولت جعلي] اسرائيل موسوم به «شاي» استخدام شد و استخدامكنندهاش مقام ارشدي در اين سازمان بود به نام «اسحاق ناوون» (Navon) كه بعداً به مقام منشي خصوصي «بنگوريون» و سپس رياست جمهوري اسرائيل دست يافت.
از آنجا كه «نيمرودي» ميتوانست عربي صحبت كند، براي آنهايي كه از اروپاي شرقي آمده و «هاگانا» [گروه تروريستي جنايتكار صهيونيست] و سازمان «شاي» را تحت كنترل داشتند، عضو به دردبخوري از آب درآمد. در هنگام [اعلام شرم آور] تشكيل دولت [جعلي] اسرائيل، به سرويس اطلاعت نظامي پيوست. در اوايل دهة 1950، هنگامي كه «نيمرودي» به فرماندهي جنوبي نيروي [موسوم به] دفاعي اسرائيل پيوسته بود، با يك فرمانده [ديگر] جوان و درحال صعود ارتش برخورد كرد و با او دوست شد. اين شخص «آريل شارون» نام داشت. نقطة عطف اين سرگرد جوان، [«يعقوب»] به سال 1955 و هنگامي پديدار شد كه او را به تهران فرستادند و بخش اعظم دوران كار خود را، در اين شهر گذراند... او بعداً درباره سيزده سالي كه در تهران به سر برده بود، اظهار ميداشت كه اين مدت، شادترين دوران زندگياش بوده است. از نمونة نويني بود از فرستادگان اسرائيلي كه به جاي پنهان شدن و در تاريكي به سر بردن، قدرت خود را اعلام ميكرد و حتي با وجود اينكه ايران و اسرائيل هنوز [در ظاهر] روابط كامل ديپلماتيك نداشتند، به مقامات عاليرتبة ايراني دسترسي داشت. ميهمانان اسرائيلي او مسلماً حيرت ميكردند از اينكه ميديدند، ژنرالهاي ارتش ايران، صبورانه در راهروي دفتر كار وي انتظار ميكشند، تا طي ديدار كوتاهي با او، از وي بخواهند نزد رئيس ستاد و يا حتي«شاه» وساطت و يا شفاعت آنها را بكند...
«نيمرودي» از توجه به افسران جواني هم كه به ملاقاتش ميرفتند، غافل نبود؛ زيرا امكان داشت بعداً در موقعيتي قرار گيرند كه وي به لطف آنها نيازمند باشد.
يعقوب نيمرودي بعدها دربارة حيطه فعاليت و عمل خود در ايران چنين اعتراف كرد: «اگر يك روز به روزنامهنگاران اجازه دهند از كارهايي كه ما در تهران كردهايم مطلع شوند از آنچه ميشنوند وحشت خواهند كرد حتي نميتوانند آن را تصور كنند.»
يعقوب نيمرودي مشتاق بود با اعطاي رشوه و برگزاري ميهمانيهاي پرزرق و برق، دوستان ايرانياش را بيش از پيش به خود جلب كند. اندرولسكي و كاكبورن در «ارتباط خطرناك» چنين نوشتهاند:
... در آن روزها، يك سرهنگ در نيروي دفاعي اسرائيل حقوق قابل توجهي دريافت نميكرد. با اين حال گروه وسيعي از ايرانيان برجسته از جمله رؤساي ستاد و نخستوزيران از اينكه از مهماننوازي دوستداشتني نيمرودي برخوردار شوند، شاد ميگرديدند. بهويژه آنكه تماس با او سبب زير سئوال رفتن فرد نميشد. نيمرودي از توجه به افسران جواني هم كه به ملاقاتش ميرفتند غافل نبود. زيرا امكان داشت بعداً در موقعيتي قرار گيرند كه وي به لطف آنها نيازمند باشد. گزارشي كه در سال 1985 در روزنامه اسرائيلي داوار منتشر شد و مطلب آنقدرها تملقآميزي نبود، از وجود شايعاتي پيرامون دريافت رشوه و هديه خبر ميداد. نيمرودي چنين مسائلي را تكذيب كرد و ممكن است اين حرفها صرفاً شايعاتي باشند كه افراد حسود از خودشان درآوردهاند اما بايد خاطرنشان ساخت كسي كه جانشين نيمرودي شد پس از چند ماه تحت شرايط ناخوشايندي بركنار گرديد و در دفاعيه خود پيرامون عملكرد خويش گفت، آنچه انجام داده به خاطر اين صورت گرفته كه رسم و عادت در محل كارش در تهران چنين بوده است.
نيمرودي مدت كوتاهي پس از پايان مأموريتش در ايران از سمتش در موساد و ارتش اسرائيل هم كناره گرفت و بار ديگر فعاليتش را در عرصه اقتصادي ـ تجاري ايران پي گرفت و ارتباطش را با شاه و رجال بلندپايه ايراني حفظ نمود. با اين حال ساواك ترديد نداشت كه حضور مجدد يعقوب نيمرودي در ايران، فقط به معاملات و فعاليتهاي اقتصادي و نظاير آن محدود نخواهد بود و او اقدامات جاسوسي خود را در ايران، عليه كشورهاي عربي از سر خواهد گرفت. در 26 اسفند 1348 اداره كل هفتم ساواك طي نامهاي به اداره كل ششم در اين باره چنين اظهارعقيده كرد:
... روزنامه كثيرالانتشار معاريو (مستقل، چاپ تلآويو) طي مقالهاي نوشته است: سرهنگ يعقوب نيمرودي و يك نفر يهودي ميليونر ژاپني به نام آيزنبرگ به زودي شركتي به منظور شيرين كردن آب شور در نقاط مختلف ايران تأسيس خواهند كرد. سرهنگ نيمرودي درصدد است كه براي اشتغال كامل به كارعمراني جديدش در ايران از ارتش كنارهگيري نمايد و اين امر براي شخص وي و افرادي كه از 22 سال خدمت وي به ارتش اسرائيل آگاهي دارند عملي دشوار محسوب ميگردد... با توجه به تجربيات نظامي وسيع نيمرودي و تخصصي كه در امور خاورميانه عربي دارد، كنارهگيري وي از ارتش در هنگامي كه اسرائيل بيش ازهر زمان ديگر نيازمند يك چنين افراد است باعث تأسف ميباشد.... سرهنگ نيمرودي مدت 13 سال در ايران ظاهراً به عنوان وابسته نظامي اسرائيل خدمت مينموده و اشتغال جديد وي در ايران اعم از اينكه از ارتش كنارهگيري نمايد يا ننمايد به احتمال زياد پوششي براي فعاليت اطلاعاتي در خليج فارس و شيخنشينها خواهد بود...
بدين ترتيب نيمرودي همزمان با فعاليتهاي كلان اقتصادي ـ تجاري در ايران كه ثروت هنگفتي براي وي به بار آورد، با دستگاه اطلاعاتي ـ جاسوسي اسرائيل در ايران نيز ارتباط داشت و تا واپسين روزهاي حضورش در ايران دوران پهلوي، مديران موساد را از خدمت و تجارب خود بهرهمند ميساخت. گفته شده كه او در قاچاق آثار عتيقه و باستاني ايران به كشورهاي خارجي و از جمله اسرائيل دست داشت. منبع:مظفر شاهدي ، ساواك ، موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي ، ص 230 تا 234 این مطلب تاکنون 6385 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|