انگليسيها مسبب مرگ ميليونها ايراني هستند | با وجود بيطرفي ايران در جنگ جهاني اول، در طول اين جنگ ضربات و خسارات جبرانناپذيري بر پيكر ميهن و ملت ما وارد آمد. ورود بيمحاباي قواي بيگانه و نيروهاي متخاصم به خاك ايران، در فقدان يك دولت قوي و متمركز و داراي سامانه اداري كارآمد، هرج و مرج و ناامني و پراكندگي و بيثباتي را دامن زد و به تشديد ضعف دولت مركزي و وخامت حال و وضع اقتصادي و اجتماعي مردم ايران انجاميد. در نتيجه ايران بيطرف كه با هيچ كشوري در جنگ نبود، تقريباً به اندازه يك كشور در حال جنگ خسارت و خرابي تحمل كرد.
در ميان آن همه نابساماني و بدبختي، بروز قحطي بزرگ و فراگير در ايران مزيد بر علت شد؛ قحطياي كه علاوه بر خشكسالي چند ساله، حضور نيروهاي بيگانه- به ويژه قواي انگلستان- در تشديد آن مؤثر و بلكه از علل اصلي آن بود؛ و در نتيجه شمار زيادي از مردم ايران، در ابعادي باور نكردني به ورطه مرگي هولناك افتادند.
اخبار و گزارشهاي مربوط به اين قحطي در روزنامههاي آن زمان و كتابهاي تاريخي كه به حوادث آن دوره پرداختهاند و خاطرات بعضي از رجال و دستاندركاران- از جمله خاطرات بعضي از افسران انگليسي كه در آن دوره در ايران حضور داشتند و از نزديك شاهد ماجرا بودند- تا حدودي منعكس شده است. اما- از كتاب فرمانفرما و قحطي شيراز نوشته دكتر حافظ فرمانفرماييان كه بگذريم- تاكنون هيچ اثر مستقلي درباره قحطي بزرگ ايران و ابعاد فاجعهآميز و باورنكردني آن و علل و عوامل تشديد و ادامه و گسترش آن، تأليف و منتشر نشده است؛ و كتاب «قحطي بزرگ» اولين اثر در اين زمينه است.
كتاب مزبور ترجمهاي است از پژوهش آقاي محمدقلي مجد، محقق ايراني مقيم آمريكا كه در آن كشور چاپ و منتشر شده است و عنوان آن «The Great Famine and Genocide in Persia 1917-1919» ميباشد.
وي پژوهش خود را در زمينه قحطي بزرگ در ايران با تكيه بر اسناد و مدارك و گزارشهاي آرشيو وزارت خارجه آمريكا و نيز اخبار و اطلاعات و گزارشهاي موجود در روزنامههاي آن دوره، به ويژه روزنامههاي رعد و ايران و همچنين خاطرات افسران و فرماندهان انگليسي حاضر در ايران در زمان جنگ جهاني اول به پايان برده است. همانطور كه اشاره شد، پژوهش آقاي مجد اولين كار جدي و مستقل درباره قحطي بزرگ در ايران در دوران جنگ جهاني اول و ابعاد فاجعهآميز آن-كه نويسنده از آن به «هولوكاست واقعي» تعبير كرده- و نقش انگلستان در تشديد و ادامه آن است.
نويسنده در ضمن پژوهش خود اخبار و گزارشهاي دست اول و رقتانگيزي از نتايج حضور نيروهاي نظامي بيگانه و عمليات و اقدامات آنان در ايران ارائه داده است؛ اقداماتي كه با «جنايت جنگي عليه غيرنظاميان» همسان و برابر بوده است. او نشان داده است كه چگونه نيروهاي انگلستان، در حالي كه مردم يك شهر از گرسنگي به جان آمده بودند، آذوقهاي را كه از شكم گرسنة همان مردم زده بودند، به هنگام عقبنشيني از برابر نيروهاي عثماني براي آنكه به دست حريف نيفتد، يكجا از ميان بردند (ص 23)؛ و نيز چگونه ارتش انگلستان براي تدارك آذوقه مورد نياز نفرات خود در ايران، به جاي وارد كردن آذوقه از هندوستان، به لطايفالحيل اقدام به جمعآوري و خريد گندم و جو و ساير مايحتاج مردم گرسنه و قحطيزدة ايران ميكند تا در ناوگان دريايي انگلستان جاي خالي بيشتري براي ترابري نظامي ارتش انگلستان باقي بماند، زيرا وارد كردن گندم از هندوستان، مستلزم حمل آن با كشتي است (ص 25)؛ و نيز چگونه ژنرال انگليسي مسئول تدارك آذوقه در گفتگو با ديپلمات آمريكايي از اين «زرنگي» به خود ميبالد (همان جا)؛ و نيز چگونه نيروهاي متجاوز روسيه در فصل زمستان در منطقه سردسير غرب ايران، براي تأمين هيزم موردنياز خود به خانههاي مردم هجوم ميبرند و در و پنجرة خانه مردم بيدفاع و بيپناه را از جا ميكنند و ميسوزانند؛ و مردم بيچاره و فلكزده را در ميان برف و يخبندان به داس تيز و بيرحم سرما و گرسنگي ميسپارند تا دسته دسته درو شوند (ص 107)؛ و نيز چگونه كنسول روسيه به وحشيگري نيروهاي نظامي كشورش در ايران اعتراف ميكند و...
ممكن است خواننده اين كتاب دريابد كه آقاي مجد بر آن بوده است كه ثابت كند عملكرد ارتش انگلستان در ايران مسبب اصلي تشديد فاجعة قحطي بزرگ بوده است. اين دريافت كاملاً درست است و خود ايشان در مصاحبهاي در اين باره ميگويد: «عجيبتر از همه نقش بريتانيا در اين فاجعه است. در زماني اتفاق افتاد كه سراسر ايران در اشغال نظامي انگليسيها بود. ولي انگليسيها نه تنها هيچ كاري براي مبارزه با قحطي و كمك به مردم ايران نكردند، بلكه عملكرد آنها اوضاع را وخيمتر كرد و سبب مرگ ميليونها نفر از ايرانيان شد. درست در زماني كه مردم ايران به دليل قحطي نابود ميشدند، ارتش بريتانيا مشغول خريد مقادير عظيمي غله و مواد غذايي از بازار ايران بود و با اين كار خود هم افزايش شديد قيمت مواد غذايي را سبب ميشد و هم مردم ايران را از اين مواد محروم ميكرد. جالبتر اين كه انگليسيها مانع واردات مواد غذايي از آمريكا، هند و بينالنهرين به ايران شدند. قحطي بزرگ به علاوه، در زمان چنين قحطي عظيمي، انگليسيها از پرداخت پول درآمدهاي نفتي ايران استنكاف ورزيدند. چنين اقداماتي را قطعاً بايد جنايت جنگي و جنايت عليه بشريت به شمار آورد. هيچ ترديدي نيست كه انگليسيها از قحطي و نسلكشي به عنوان وسيلهاي براي سلطه بر ايران استفاده ميكردند.» اما از سوي ديگر، خواننده ميبيند كه مستندات عمده و اصلي اين كتاب، اسناد آرشيو وزارت خارجه آمريكاست و ممكن است در ذهنش اين سئوال پديد آيد كه در تحقيق درباره ماجرايي به اين اهميت-كه انگلستان متهم اصلي آن است- چرا از اسناد و مدارك انگليسي خبري نيست؟ در پاسخ به اين سئوال مقدّر آقاي مجد چنين پاسخ داده است: «ميان عملكرد دولتهاي آمريكا و انگليس در زمينه انتشار اسناد طبقهبندي شده تفاوت جالبي وجود دارد. در آمريكا قانون آزادي اطلاعات وجود دارد. طبق اين قانون دستگاههاي دولتي موظفند پس از گذشت 30 سال اسناد طبقهبندي شده خود را علني كنند و اگر بخواهند سندي را همچنان در حالت طبقهبندي شده نگه دارند، بايد دليل موجهي ارائه كنند. در چنين مواردي، محقق ميتواند با استناد به قانون آزادي اطلاعات، خواستار علني شدن سند فوق شود. اگر دستگاه دولتي مربوط امتناع كند، محقق ميتواند در دادگاه فدرال اقامه دعوي كند و سرانجام با حكم دادگاه سند را به دست آورد. در انگلستان مسئله كاملاً فرق ميكند. در اين كشور قانون آزادي اطلاعات وجود ندارد. دولت بريتانيا ميتواند اسناد را همچنان در حالت طبقهبندي شده نگه دارد و تنها اسناد گزيده و دستچين شده را در اختيار محققين قرار دهد. به علاوه، امكان اقامه دعواي محققان عليه دولت به خاطر علني نكردن اسناد تاريخي نيز وجود ندارد. به اين دليل، دستگاههاي دولتي بريتانيا ميتوانند تا هر وقت كه بخواهند اسناد را در حالت طبقهبندي شده نگه دارند و از انتشار آن خودداري كنند.
يك نمونه چشمگير و مهم، اسناد وزارت جنگ و اسناد نظامي انگليس در رابطه با ايران سالهاي 1921- 1914 است. اين اسناد هنوز در حالت طبقهبندي شده قرار دارند و اعلام شده كه تا پنجاه سال ديگر، يعني تا سال 2053، علني نخواهند شد. حتي اگر اين پنجاه سال نيز طي شود، هيچ تضميني وجود ندارد كه اين اسناد حتي در آن زمان نيز علني شوند. در اينجا، انسان حيران ميشود كه انگليسيها ميخواهند چه چيزي را پنهان كنند؟» منبع:دكتر محمد قلي مجد ، قحطي بزرگ ، موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي ، 1387 ، پيشگفتار این مطلب تاکنون 3859 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|