ايران ، صحنه مخوف ترين هولوكاست قرن بيستم | بيترديد قحطي بزرگ 1919 تا 1917 بزرگترين فاجعه تاريخ ايران و فراتر از تمامي وقايع پيش از آن است. در اين فاجعه نزديك به 40% از جمعيت ايران به سبب گرسنگي و سوءتغذيه و بيماريهاي ناشي از آن از صحنه روزگار محو شدند. بيشك ايران بزرگترين قرباني جنگ جهاني اول است. هيچ كشوري خسارتي در اين ابعاد را در نگاه مطلق و يا نسبي تحمل نكرده است. با اينكه قحطي بزرگ ايران از بزرگترين قحطيهاي دوره معاصر و از بزرگترين نسلكشيهاي قرن بيستم است، اما ناشناخته باقي مانده است. تاريخ ايران را در دوره جنگ جهاني اول ، نميتوان بدون درك آنچه كه در سالهاي 1919-1917 رخ داد، دريافت. قطعاً برجستهترين واقعيتها درباره نسلكشي ايرانيان طي اين سالها پنهان مانده است؛ واقعيتي كه ميتوان دربارهاش چندين جلد نگاشت.
در تحليل تاريخ ايران در دوره جنگ جهاني اول ، بازشناسي چهار مرحله شاخص اين جنگ در ايران مفيد است. در مرحله نخست- نوامبر 1914 تا پايان 1915ـ انگليسيها، تركهاي عثماني و روسها بيطرفي ايران را نقض كردند؛ بريتانيا و روسيه براي تقسيم جديد ايران به توافقي پنهاني رسيدند و ايرانيها نيز با كمك آلمانيها براي بيرون راندن روس و انگليس منفور، شجاعانه تلاش كردند. در مرحله دوم ـ دسامبر 1915 تا مارس 1917- ايران بار ديگر مورد تهاجم انگلستان و روسيه قرار گرفت؛ تلاش عثماني به سرانجامي نرسيد و روسيه و انگلستان بخشهاي وسيعي از خاك ايران را به كنترل خود درآوردند. انگلستان كه پيشتر بخشهاي جنوب غرب ايران- خوزستان- را در نوامبر 1914 اشغال كرده بود، از 1915 استيلاي خود را بر ديگر مناطق جنوب و غرب ايران گسترش داد: اشغال بوشهر در 1915؛ و تأسيس پليس شرق ايران در 1915 و ورود «هيأت سايكس» به فارس در 1916. در مرحله سوم- آوريل 1917 تا ژانويه 1918- انقلاب روسيه رخ داد؛ ارتش روسيه در ايران از هم پاشيد و كشور را ترك كرد. ايالات متحده به نفع متفقين وارد جنگ شد. انقلاب روسيه، ورود ايالات متحده به جنگ جهاني اول به نفع متفقين در بهار 1917 و موفقيت انگلستان در بينالنهرين- از جمله خارج شدن بغداد از دست تركان عثماني در مارس 1917- اوضاع را در ايران كاملاً تغيير داد و وضعيتي به وجود آورد كه انگلستان توانست تمام خاك ايران و نيز بخش وسيعي از خاور نزديك را به تصرف درآورد. روسيه تزاري- رقيب تاريخي انگلستان در ايران- از صحنه خارج شد و دو قرارداد تقسيم ايران ـ اوت 1907 و مارس 1915 ـ بياثر شد. با ورود ايالات متحده به نفع انگلستان و فرانسه، متفقين از پيروزي خود اطمينان يافتند. ورود نيروهاي آمريكايي به اروپا، انگليسيها را قادر ساخت تا نيروهاي بيشتري را در قالب نيروي موسوم به دنسترفورس به خاور نزديك و ايران منتقل كنند. افراد اين نيرو از جبهههاي غرب اروپا به ايران گسيل شده و در بهار 1918 به اين كشور هجوم بردند. با اين وضعيت تا ژانويه 1918، تنها بخش كوچكي از نيروهاي روس در ايران باقي ماند.
مرحله چهارم از ژانويه 1918 آغاز شد كه طي آن نيروهاي انگليسي به غرب، شمال و شرق ايران حمله كردند و مناطقي را كه پيشتر در اختيار روسها بود، به اشغال خود درآوردند. تهاجم تمام عيار انگليسيها و اشغال بخشهايي از ايران كه در قرارداد پنهاني مارس 1915 به روسيه واگذار شده و پيش از آن در اشغال آنها بود، موضوعي است كه تاكنون بسيار گذرا بدان پرداخته شده است. از همان آغاز كار، بريتانيا خبر تهاجم به غرب ايران را به شدت پنهان ميداشت؛ به گونهاي كه «دنسترفورس» به «نيروي هيس- هيس» معروف شده بود.
انگليسيها تا ژوئيه 1918 ايران را به اشغال خود درآوردند. قرار بر اين بود كه نيروهاي بريتانيا در مه 1921 ايران را ترك كنند؛ يعني ايران در حدود سه سال و نيم در اشغال نظامي بريتانيا قرار داشت. نيروهاي بريتانيا هم در فوريه 1921، يعني پس از كودتاي 1299 (1921) از ايران رفتند. با اين كودتا بريتانيا، ديكتاتوري رضاخان را- كه در 1925/1304 رضاشاه پهلوي شد- در ايران مستقر كرد. از اين به بعد، تا سي سال ايران در دست بريتانيا بود؛ تا در اواخر دهه 1940 كه آمريكا جاي بريتانيا را گرفت.
براي ايران، دوره زماني 1919-1917سرنوشتسازترين مرحله جنگ بود. در اين برهه، انگليسيها كشور را اشغال كردند؛ و درست در همين زمان بود كه ايران به بزرگترين فاجعه تاريخ خود يعني قحطي 1919ـ1917 دچار شد.
حدود 8 تا 10 ميليون نفر- حدود نيمي از جمعيت كشور در آن زمان - در اين قحطي تلف شدند. ايران، هنگامي بزرگترين فاجعه را تحمل ميكرد كه در اشغال نظامي انگليس بود. انگليسيها جز چند اقدام جزئي تسكيني و بياثر، نه تنها براي كاستن از شدت قحطي كاري انجام ندادند، بلكه با خريد گسترده غله و مواد غذايي در ايران، وارد نكردن غذا از هند و بينالنهرين، ممانعت از ورود غذا از ايالات متحده و اتخاذ سياستهاي مالي - از جمله نپرداختن درآمدهاي نفت به ايران- قحطي را شدت بخشيدند. در نتيجه، تعداد بيشتري از مردم ايران با سياستهاي انگليسيها از بين رفتند. اين اقدام را ميتوان با اطمينان مصداق عيني جنايت عليه بشريت تلقي كرد. ايران بزرگترين قرباني جنگ جهاني اول بوده و از بدترين نسلكشيهاي دوره معاصر لطمه ديده است. تكرار ميكنم كه بدون درك آنچه كه در 1919-1917 بر سر ايران آمده، نميتوان تاريخ معاصر ايران را دريافت.
كاردار آمريكا در ايران، والاس اسميت موري ، درباره وضعيت خواروبار و آذوقه در ايران به موضوع قحطي 1918-1917 اشاره كرده و مينويسد كه يك سوم جمعيت ايران در اثر گرسنگي و بيماريهاي ناشي از سوءتغذيه «از ميان رفتهاند.»
اما واقعيت، بسيار بدتر از آن و حقيقتاً تكاندهنده تر از آن چيزي است كه موري اشاره مي كند . در گزارشهاي ديپلماتيك آمريكاييها آمده، شمار جمعيت ايران در 1914 حدود بيست ميليون نفر- شماري كه در اين پژوهش به سادگي به اثبات ميرسد- بوده است. با يك روند طبيعي، اين شمار بايد در 1919 دست كم به 21 ميليون ميرسيد. اما شمار واقعي در 1919، يازده ميليون بوده است كه نشان ميدهد، دست كم ده ميليون نفر در اثر قحطي و بيماري در ابعادي فاجعهآميز از بين رفتهاند. شاخص ديگر در ميزان تلفات قحطي، كاهش جمعيت تهران است. در 1910- بنا به نظر شوستر و منابع روسي - جمعيت تهران 000/350 نفر بوده است . از نتايج انتخابات 1917 نيز كه در آن 000/56 رأي براي دوازده نامزد پيروز ثبت شده، درمييابيم كه جمعيت تهران دست كم چهارصد هزار نفر بوده است. در 1920 اين شمار به دويست هزار نفر كاهش يافته است. در مجموع، تا 1956 شمار جمعيت ايران به بيست ميليون نفر، يعني ميزان جمعيت ايران در 1914، نرسيد. اين اعداد به شدت تكاندهنده است؛ و پرتو كاملاً متفاوتي بر تاريخ ايران و منطقه ميافكند. از آنجا كه اين قحطي در ابتدا با جنگ و اشغال ايران توسط روسيه و انگلستان به وجود آمد و سپس با سياستهاي انگلستان اوضاع بدتر و قحطي طولانيتر شد، تلفات وارده به كشور در اثر قحطي، خسارات ناشي از جنگ جهاني اول تلقي ميشود. تلفات ايران به روشني بسيار فراتر از تلفات ارامنه در تركيه و حتي بسيار فراتر از نسلكشي يهوديان توسط نازيهاست. اين يافتهها نگاهي كاملاً متفاوت درباره تاريخ معاصر ايران در جنگ جهاني اول به دست ميدهد. منبع:قحطي بزرگ ، موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي ، ص 20 - 15 این مطلب تاکنون 6952 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|