کارنامه یک کودتا | بحران شدید اقتصادی بینالمللی اوایل 1310 (1930)، همیشه بیشترین پول را در اختیار داشت. رضاشاه همچنین با بوروکراسی نوین دولتی، نظمی نوین را تقویت کرد. کشور را به 11 استان، 45 شهرستان و بخشهای متعددی تقسیم کرد. دولت مجهز به ارتش و بوروکراسی توانست نظام سیاسی مورد نظر خویش را اعمال کند. نتیجه هر انتخابات و ترکیب مجلس به نظر شاه که تحت سلطه دولت انگلستان بود بستگی داشت. به بیان دیگر مجلس، مجلس تشریفاتی بود. همچنین حکومت برای تضمین قدرت مطلق خود، روزنامههای مستقل را تعطیل کرد و احزاب سیاسی را از بین برد. تا سال 1311 تقریباً 150 نفر از فعالان جنبش کارگری دستگیر شدند. وزارت دادگستری توسط علیاکبر داور نظام جدید یافت. در این میان رضاشاه از حضور روحانیون در مجلس ملی کاست تا نشانی از هر چه بیشتر عرفی شدن قانون و سیاست باشد. سیاست تغییر لباس اقوام و شهروندان، نیز در این دوره جاری گشت. «کلاه پهلوی» معمول شد که بعداً جای خود را به کلاه شاپوی بینالمللی داد. تغییر لباس، دامن و چادر زنان را نیز شامل شد. «انجمن پرورش افکار» به مثابه ماشین چند رسانهای برای تبلیغ سبك زندگي مورد نظر «گفتمان قدرت» عمل میکرد و از طریق مجله، جزوه، روزنامه، کتاب درسی و برنامه رادیویی، هویت مورد نظر قدرت را در جامعه ترويج میکرد. نظام آموزشی جديد در قالب دانشگاه و مدارس جدید ظهور یافت. دانشجویان بعد از دانشآموختگی، در ادارات و دستگاه بوروکراسی جدید استخدام شدند. این امر به مرور به ظهور طبقه جدید اجتماعی در کشور انجامید. دولت حق چاپ اسکناس را به بانک ملی ایران واگذار كرد، کاپیتولاسیون را ملغی ساخت اما در مورد «نفت» طرفی نبست و نتوانست عنصر اساسی قدرت در این دوره (انگلیس) را کنترل کند. قرارداد دارسی در سال 1311 ملغی اعلام شد. اما یک سال بعد قراردادی نامطلوبتر امضا شد. اگر چه سهم ایران از سود سالانه 16 درصد به 20 درصد تغییر یافت، اما در مقابل ایران بایستی امتیاز بهرهبرداری را تا سال1993م تمدید میکرد. به بیان دیگر نفوذ و تأثیرگذاری انگلیس در گفتمان قدرت تداوم یافت.
سرانجام در شهریور 1320 رضاشاه به وسیله انگلیس از سلطنت خلع شد. متفقین با اشغال ایران در سال 1320، فروغی را مأمور کردند تا سلطنت را به محمدرضا منتقل کند. میزان نارضایتی مردم از حکومت به حدی رسیده بود که ظهر، وقتی رادیو استعفای رضاشاه و سخنان فروغی در مجلس را پخش کرد، مردم به حرکت درآمدند، هر کس چون به آشنائی میرسید، این خبر بهجت را میداد. اگر استقلال مهمترین رکن مشروعیت و دوام سیاسی است، تحولات 20 ساله مورد نظر نشان داد که رژیم رضاشاه از چنین عنصری برخوردار نبود. اتکای رضاشاه به انگلستان در کسب قدرت سیاسی، مشروعیت او را دچار خدشه کرده بود. از طرفی، تضاد ماهوی فرهنگ مورد نظر او – تجدد - با حیات اجتماعی ایرانیان و اقتضائات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ایشان، فاصله و تضاد او و گفتمان حکومتش را با مردم بیشتر میکرد.
آخرین برگ بازی بزرگ، کودتای 1299 و پیامدهایش، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، زمستان 1399، ص 332 تا 336
|
|
|