کارنامه یک کودتا
در دوره پهلوی اول، حکومت متأثر از سیاستهای غربی، گفتمان «تجدد» را به عنوان گفتمان مسلط برگزيد و در اين چارچوب دست به هويتسازي يا در واقع تغيير هويت ملي و اسلامي مردم ايران زد. تحمیل هویت جدید، نفی هویت اسلامی جامعه ایران را به دنبال داشت. با این وجود بخشهایی از جامعه که تحميل هويت مورد نظر دولت را برنمیتابیدند، در جهت مقاومت و مقابله با برنامههای گفتمان غالب عمل کردند. در حقيقت در برابر جريان هويتسازي دولتي يك «جريان ناسازگار» پديد آمد.
ماجرای مشروطه و دوران پرالتهاب و لجامگسیخته 1285 تا 1299، سرانجام به کودتای سوم اسفند 1299 ختم شد. «حیات اجتماعی» ایران در پیش از کودتای سوم اسفند به شدت شکننده بود. اشغال قسمتهای مهمی از خاک ایران توسط دول استعماری و کارشکنی آنها در مشروطه، اشتباهات روشنفکران وابسته، منازعات گروههاي مختلف سياسي و اجتماعی، ناکارآمدی دولت قاجار، و اختلافات علما، در این شکنندگی دخیل بودند. همچنین حضور سربازان انگلیسی، حاکمیت و استقلال ایران را به کلی از میان برده بود. کودتای سیدضیاء به فرماندهی رضاخان عملاً سلطنت قاجار را به حالت تعلیق درآورد و زمینهساز تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی شد. فضای اجتماعی به خوبی برای منجي نشان دادن رضاخان طرحریزی شده بود.
از زمان کودتای سوم اسفند تا آذر 1304، دوره «تکوین» حکومت پهلوی است. در این فاصله هفت دولت روی کار آمد که پای ثابت این دولتها سردارسپه به عنوان وزير جنگ بود. وی یک سال بعد از کودتا، طی اعلامیهای، خود را مسبب کودتا معرفی کرد. در آن اوضاع و احوال وزارت جنگ در دست رضاخان بود و بیشترین قدرت را داشت. سرکوب کلنل پسیان، جنبش جنگل، یاور لاهوتی و سمیتقو شهرت و قدرت او را دوچندان کرد. وزارت جنگ در این دوره بیشترین بودجه را به خود اختصاص داده و تنها وزارتخانهای بود که با نقشه و برنامه کار میکرد. رضاخان به وسیله قوای نظامی به خواستههای خود در عرصه سیاسی رسید. در این دوره، «امنیت» و حفظ آن، پُتک رضاخان برای سرکوب مخالفان و منتقدانش بود. در پاییز 1302 تحت تأثیر تحولات همسایه غربی ایران (ترکیه)، رضاخان در ایجاد و گسترش زمزمه «جمهوریخواهی» در ایران کوشید. دغدغه مجلس پنجم نیز مسئله «جمهوری» بود. با مخالفت مدرس و علما و مراجع تقليد و همراهي توده مردم، گفتمان «جمهوریخواهی» عملاً شکست خورد. رضاخان در 18 فروردین 1303 از مقام خود استعفا داد، اما طولی نکشید که بر اثر فشار نظامیان به مجلس، بازگشت. سردارسپه در آذرماه 1303، کار شیخ خزعل را فیصله داد. در خرداد 1304 قانون خدمت نظام اجباری تصویب شد. سمیتقو در آذربایجان و شیخ خزعل در خوزستان کنترل شدند. بحث الغای سلطنت قاجار دوباره جان گرفت و سرانجام در 9 آبان 1304 ماده واحده انقراض سلطنت قاجار در مجلس تصویب شد. در آذرماه مجلس مؤسسان برگزيدة رضاخان و نظاميان، سلطنت ایران را به رضاخان پهلوی و اعقاب وی واگذار كرد.
عموم سیاستهای دولت در راستای تحقق جامعهای «متجدد» بود. رژيم درصدد تحقق این امر به وسیله تحمیل «هویت جدید» در کشور بود. رضاشاه از سال 1306 پس از تثبیت پادشاهی برنامهای متشکل از سکولارسازی ریشهای و اقدامات تمرکززا را به اجرا درآورد و در سالهای بعد سیاستهای جدید خود را غالباً با استفاده از ارتش به صورت تهاجمی تحمیل کرد. حکومت، الگوی آلمانی اقتصاد هدایت شده، شیوه آموزش فرانسوی و ساز وکار قضایی فرانسوی- بلژیکی را سرمشق خود قرار داد. در این دوره هشت دولت روی کارآمد و هشت دوره انتخابات مجلس شورای ملی (دورههای ششم تا سیزدهم) برگزار شد. مأموران لشکری و کشوری و نمایندگان مجلس همگی تابع رأی و مجری اوامر شاه بودند.
دولت پهلوی از همان ابتدای تأسیس به سراغ عشایر رفت. سیاست اسکان عشایر (تخته قاپو) منجر به سرکوب بخش عظیمی از جمعیت ایران شد. اوج این سرکوبها در تابستان 1308 صورت گرفت. سران ایلات و عشایر به تهران تبعید شده و تحت کنترل قرار گرفتند. ساخت راه آهن که در اواخر سال 1304 به تصویب مجلس رسیده بود، به دست مهندسین خارجی انجام شد. چند کارخانه قند و شکر، نساجی، برق و غیره نشاندهنده روند «صنعتي» كردن ايران به حساب ميآمد. این کارخانهها نیز عموماً توسط خارجیان تأسیس شدند. ساختار اجتماعی و اقتصادی کشور با تجدد سطحي و آمرانه دچار تغييراتي ظاهري و پوستهاي شده بود. همزمان با اين تحولات هویت جدید انسان ایرانی و ناسیونالیسم باستانگرا به شکل آمرانهای توسط دولت به جامعه تزریق میشد. درآمدهای مستقیم و غیرمستقیم نفتی بزرگترین رقم درآمد دولت را تشکیل میداد.
رضاشاه ارتش نوین را رکن اصلی نظام نوین خود قرار داد. وزارت جنگ او طی
|