درسی که باید از شهریور ۱۳۲۰ بیاموزیم
با وجودی که هشتاد سال از اشغال ایران توسط قوای روسیه و انگلیس میگذرد و طی این مدت بسیاری از معادلات سیاسی منطقه و جهان دستخوش تغییرات بنیادین شده است، اما یک عامل مهم از آن تاریخ تا به امروز دچار کمترین تغییری نشده است و آن اینکه علیرغم افول اقتدار امپراتوریهای قرون گذشته روس و انگلیس و آمریکا، هنوز خوی نخوت و خودپرستی و خودبزرگبینی این دولتها فروکش نکرده و هنوز مایلند دیگران را به چشم رعیت خود بنگرند. وجه مشترک سیاست خارجی این کشورها نسبت به ایران آن است که ملت ما از هیچ یک از آنها در گذشته خاطره خوشی در مناسبات دو جانبه نداشتهاند. هر سه کشور در زمینه نقض حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران سابقهدار هستند. تکاپوی نابجا و تکبر ناسالم، ویژگی رفتاری هر سه کشور نسبت به ایران در گذشته و حال بوده است.
حادثه اشغال ایران توسط روس و انگلیس که محور گفتار ماست، اولین جلوه از تبانی این دو کشور علیه تمامیت ارضی و حاکمیت ملی ایران نبود و حداقل از دوره حکومت قاجار به این سو، چنین تبانیهایی میان آنان علیه کشورمان به دفعات به وقوع پیوسته بود. همسویی انگلیسیها با روسها در جریان جنگهای ۱۰ ساله ایران و روسیه در دوره فتحعلیشاه قاجار (1804 تا 1813م) و خودداری انگلیسیها از کمک به ایران به بهانه اتحاد نظامی لندن با مسکو در برابر حملات ناپلئون فرانسوی به روسیه (1812م) و سپس همفکری و مساعدت انگلیسیها با روسها در تدوین و تنظیم مفاد پیمانهای ننگین گلستان (اکتبر 1813) و ترکمنچای (فوریه 1828)، تبانی روس و انگلیس علیه نهضت مشروطه و تلاش مشترک آنان برای به انحراف کشاندن این نهضت از ماهیت مردمی و اسلامی اولیه، انعقاد پیمان ۱۹۰۷م میان روس و انگلیس با هدف تجزیه ایران و تقسیم آن به حوزههای نفوذ دوطرف، موارد دیگری از تبانی دو کشور روسیه و انگلیس علیه ایران طی دو قرن اخیر بوده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، روابط ایران و انگلیس شاهد تنگناهای فراوان و منحصر به فرد بوده که دلیل عمده آن عدم پذیرش واقعیات جدید بعد از انقلاب توسط انگلیسیها بوده است. از آنجایی که ظهور جمهوری اسلامی ایران در منطقه و در عرصه بینالملل مبتنی بر منافع بریتانیا نبود و ایران از ظرفیت تأثیرگذاری بر زیادهخواهیهای انگلستان در منطقه برخوردار بوده است، این کشور همواره اهتمام خود را برای تضعیف کشورمان یا تشدید فشار بر ایران به کار بسته و این رویه خصومتآمیز همچنان با شدت ادامه دارد. از مهمترین موارد این رفتار خصمانه میتوان به برنامههای دولت وقت انگلیس برای حمایت از عراق در جریان جنگ عراق علیه ایران، ماجرای سلمان رشدی، تحریک اتحادیه اروپا به اتخاذ مواضع ضد ایرانی، پیشگامی انگلیس و امریکا در اقدامات خصمانه علیه کشورمان در شورای امنیت سازمان ملل متحد و سنگ اندازی در تحقق حقوق مشروع و قانونی ملت ایران نسبت به دستیابی فن آوری صلح آمیز هستهای اشاره نمود.
در مورد روسیه نیز هرچند اکنون برداشت عمومی از روابط آن کشور با ایران، روابطی بسیار همگرا و گرم است، اما واقعیتهای تاریخی در مورد روابط مسکو و تهران، نشاندهنده رابطهای پیچیده همراه با فراز و فرود بسیار و وابسته به عوامل و ﻣﺆلفههای گوناگون دوجانبه، منطقهای و بینالمللی است. این رابطه میراثدار رخدادهای خصمانه فیمابین ایران و روسیه از اوایل قرن 19 میلادی است که همچنان سایه تردید و بدبینی آن بر این رابطه گسترده مانده است. تصرف خاک ایران توسط امپراتوری روسیه در اوایل قرن 19، مداخله ویرانگر روسیه در انقلاب مشروطه ایران در اوایل قرن 20، حمایت اتحاد شوروی از جریانهای تجزیه طلب در شمال و شمال غربی ایران، تخلیه نکردن خاک ایران در پایان جنگ جهانی دوم از سوی نیروهای نظامی اتحاد شوروی، حمایت اتحاد شوروی از حزب توده ایران، حمله اتحاد شوروی به افغانستان و اشغال این کشور مسلماننشین در همسایگی شرقی ایران (1979-1989)، حمایت ﻣﺆثر اتحاد شوروی از عراق در طول جنگ ایران و عراق از سال 1980 تا سال 1988 از جمله اقدامها و رفتارهای خصمانه روسیه است که با وجود اراده ایران برای داشتن روابط نزدیک با روسیه در شرایط جدید، همچنان بر روابط دو کشور سایه انداخته است. هر چند به دلایل گوناگون، ایران با ﺗﺄکید بر حق حاکمیت، منافع خود را در سطوح گوناگون از مسیر رابطه با روسیه پیگیری میکند، اما این میراث تاریخی سبب شده که همچنان نگاهی
|