در آستانه قرن جدید | کاپیتولاسیون در امور کشور باز گذاشت. در سالهای زمامداری محمد رضا پهلوی فاصله فقر و غنا در کشور افزایش یافت، به طوری که در دهه پایانی حکومت وی، ۸۰ درصد سرمایههای کشور در اختیار ۱۵ درصد افراد متمول جامعه قرار گرفته بود و 46 درصد جمعیت کشور زیر خط فقر زندگی میکردند(2)
آمریکا و کشورهای غربی در این سالها به غارت سرمایه اصلی کشور یعنی نفت پرداختند. وقتی هم که نفت در کشور ملی شد و دست بیگانگان از آن قطع گردید با کودتا دولت قانونی را ساقط کردند و با تحمیل قرارداد کنسرسیوم، روند غارت سرمایههای کشورمان را از سر گرفتند. آنان به جای پول نفت، ایران را به زرادخانه سلاحهای خود تبدیل نمودند. سلاحهایی که استفاده از آنها بدون حضور ۴۰ هزار مستشار بیگانه در ایران عملاً میسر نبود.
دوران حضور نیروهای استعمارگر در عصر پهلوی در ایران، دورهای مشحون از آزار برای ملت ایران بود. در دهه دوم این قرن، روسها تلاش داشتند تا دو استان کردستان آذربایجان را به مدد احزابی که خود آنها را ساخته و پرداخته بودند از پیکره ایران جدا کنند و گامهای عملی بلندی نیز در این جهت برداشتند. انگلیسیها نیز لااقل تا قبل از کودتای 28 مرداد خود را طرف اصلی مشورت برای اعمال مدیریت کارگزاران پهلوی دوم در جامعه میدانستند و تا اواخر دهه دوم قرن حق تصمیمگیرنده راجع به منابع نفتی ایران در صفحات جنوبی کشور را به خود اختصاص داده بودند.
حکومت پهلوی در آذر 1333 و در دوران نخست وزیری فضلالله زاهدی منطقه «فیروزه» در شمال استان خراسان شمالی را به روسها و در اردیبهشت ۱۳۴۹ سرزمین زرخیز و ثروتمند بحرین را که «استان چهاردهم ایران» لقب گرفته بود، بی هیچ دلیلی به عربها واگذار کرد. همانطور که در دوران رضاشاه ارتفاعات آرارات در غرب کشور به ترکیه، قسمتهایی از شرق ایران را به افغانستان و اروندرود (منهای پنج کیلومتر از ساحل آبادان) به عراق بخشیده شد.(3) با این حال هر دو حاکم سلسله پهلوی خود را «مدافع تمامیت ارضی ایران» میدانستند!
رژیم شاه کمی پس از تاسیس دولت اشغالگر صهیونیستی، این رژیم را در ۲۳ اسفند ۱۳۲۸ در کابینه ساعد مراغه ای به رسمیت شناخت.(4) در تمام طول سالهای پس از تاسیس رژیم صهیونیستی شاه بهترین روابط را با صهیونیستها داشت. سازمان جاسوسی اسرائیل موسوم به موساد به همراه سازمان اطلاعاتی آمریکا «سیا» نقش اصلی را در آموزش مأموران ساواک برعهده داشتند. رژیم شاه در سالهای دهه ۱۳۵۰ تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، تامین کننده عمده نفت مورد نیاز اسرائیل بود. روز 26 آذر 1355 سفارت آمريكا در تهران در گزارشي به واشنگتن تصريح كرد: «75 درصد نفت مصرفي اسرائيل كه حدود 150 هزار بشكه در روز ميباشد به وسيله ايران تأمين ميشود.» مرتضی مرتضایی رئیس نمایندگی حکومت پهلوی در گزارش 13 دی 1357 خود به وزارت امور خارجه نوشت: «مصرف سالانه نفت اسرائیل حدود 8/7 میلیون تن در سال است که نیمی از آن توسط ایران تامین میشود.» بر اساس آمارها، ایران عصر پهلوی بزرگترین صادرکننده نفت به اسرائیل بوده و انکار محمدرضا پهلوی در این خصوص چیزی را عوض نمیکرد. نقش اول در ارسال نفت به اسرائیل را شاه و در مرحله بعد افرادی چون هویدا، علم و منوچهر اقبال ایفا میکردند.(5)
نهضت امام خمینی و انقلاب اسلامی ایران، مهمترین یا یکی از مهمترین رویدادهای قرن چهاردهم هجری خورشیدی بود. این انقلاب که در اواخر هزاره دوم میلادی پدید آمد، نگاهی جدید نسبت به جهان و انسان و مناسبات بشری در عرصههای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی عرضه داشت. این انقلاب در شرایطی شکل گرفت که غرب و شرق با رویکرد نفی دین و انکار تاثیر کارآمد آن در حوزه زندگی بشری تلاش داشتند این پدیده را از قلمرو زندگی اجتماعی انسان دور نگاه دارند. نقطه مشترک باور نظام سرمایهداری و مکتب مارکسیسم نفی دین و دینداری در زندگی انسان بوده است. یکی دین را مربوط به گذشته و سنت قلمداد میکرد و دیگری آنرا افیون توده ها میدانست و در نتیجه هر دو بر ارتجاعی بودن دین تاکید داشتند. فضای غالب بر جهان عصر جنگ سرد نیز سیطره همین تفکر بر دو اردوگاه غرب و شرق بود و جهان اسلام نیز تنها با گرایش به یکی از این دو اردوگاه حق حیات سیاسی داشت.
انقلاب اسلامی به رهبری مرجعیت دینی، بزرگترین ضربه را بر پیکر این نظم استعماری وارد آورد. این انقلاب در عمل ثابت کرد که ایمان و باورهای دینی برترین سکوی حرکت انسان به سوی رهایی و آزادی و عدالتخواهی است. به طوری که قرن چهاردهم هجری خورشیدی را قرن دین و دینداری لقب دادهاند. انقلاب اسلامی به جهانیان ثابت کرد که نه تنها دین افیون تودهها نیست بلکه پیوندی ناگسستنی با روح و روان بشر دارد و میتواند بزرگترین حماسهها را بیافریند. دقیقاً به همین دلیل بود که دنیای پس از ظهور انقلاب اسلامی شاهد موجی از بیداری اسلامی میان ملل مسلمان جهان بود؛ موجی که در عرصه سیاست جهانی رقیبی جدی برای منافع استکبار جهانی محسوب میشد. هنر بزرگ معمار انقلاب این بود که پیرایهها و ناخالصیها را از اندیشههای دینی زدود و دین را از انزوایی که برایش ساخته و پرداخته بودند رهانید و تواناییهای غیر قابل انکار آن را در مدیریت سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی جامعه به اثبات رساند.
امام خمینی احیاگر دین در عصری بود که دین و مذهب را در کنج معابد و مساجد، متروک کرده بودند. امام غبار از چهره اسلام بر گرفت و آن را به صورت منشوری جامع که برای همه عرصههای زندگی بشری صاحب طرح و برنامه و قانون است، در برابر چشمان حیرت زده جهانیان گشود. امام با چنین باوری بود که توانست از انسانهایی که نیم قرن آماج بمباران های تبلیغی برای زوده شدن ارزشهای دین از چهره زندگیشان قرار داشتند، یک ملت زنده، بیدار و مومن بسازد. او با این ملت طومار یک رژیم مغرور و مدعی شکست ناپذیری (6) را در خاورمیانه در هم پیچید.
پیروزی انقلاب اسلامی که در سالهای آغازین نیمه دوم قرن چهاردهم هجری خورشیدی رخ داد نه تنها برای نخستین بار ایران را از موهبت استقلال واقعی در برابر بیگانگان برخوردار کرد بلکه تمامی فعل و انفعالات جاری و معمول در روابط خاورمیانه را به هم ریخت و موجی از بیداری را در دنیا به ویژه در جهان اسلام پدید آورد. امام برای اولین بار در جهان، توانست نظامی مبتنی بر برنامه ریزی دینی و با قوانین ناب برخاسته از احکام نورانی اسلام پایه ریزی کند. او یک سال پیش از رحلتش توانسته بود فروپاشی یک امپراتوری پهناور کمونیستی با سابقه ۷۰ ساله را در مقطعی که هیچ علامتی از سقوط در آن دیده نمیشد پیشبینی نماید. امام خمینی در نامهای به رهبر وقت شوروی، از صدای شکسته شدن استخوانهای مارکسیسم سخن به میان آورد و افزود که «دیگر کمونیست را باید در موزه های تاریخی جهان بنگریم»(7) این تعابیر در شرایطی در نامه گنجانده شده بود که اتحاد جماهیر شوروی هنوز به عنوان یک مجموعه و یکی از قدرتهای برتر جهان برقرار بود، جنگ سرد خاتمه نیافته بود، دیوار برلین به عنوان نماد جدائی شرق و غرب، فرو نریخته و حاکمیت کمونیسم بر قانون اساسی شوروی و مقدرات مردم در جمهوریهای این کشور، هنوز برقرار بود. (8) از این رو نامه تاریخی ۱۱ دی 1367 امام به رهبر وقت شوروی باید به عنوان یکی از رویدادهای ماندگار قرن چهاردهم هجری خورشیدی شناخته شود.
نظامی که امام در ایران یس از سقوط سلطنت پایهریزی کرد، از ابتدا متکی بر آراء مردم بود. به گونهای که ایران پس از انقلاب اسلامی به طور متوسط هر سال شاهد برگزاری یک انتخابات عمومی بوده است. این پدیده نه تنها در تاریخچه چند هزارساله ایران سابقه نداشته بلکه از این نظر در کشورهای خاورمیانه نیز بینظیر بوده است.
۴۲ سال از عمر انقلابی که امام چراغ آن را فراروی بشریت معاصر برافروخت، در قرن چهاردهم هجری خورشیدی قرار داشته است. در این ۴۲ سال دو پدیده غیر قابل انکار در کشور شکل گرفته است:
الف - در این مدت جمهوری اسلامی ایران به خاطر خاتمه دادن به حیات رژیم دستآموز آمریکا و انگلیس و ساقط کردن سلطنت، آماج حملات، تحریمها، جنگ، تروریسم سازمان یافته و تهاجم سیاسی و فرهنگی و نظامی و تبلیغاتی دشمنان در تمام اشکالش بوده است. تعرضی که همچنان به اشکال مختلف ادامه دارد.
ب - علیرغم همه فشارها و تهدیدات، در خلال این چهار دهه، عرصههای علمی، فرهنگی، نظامی، اقتصادی و فناوری هستهای کشور شاهد رشد و شکوفایی بی سابقه بوده و جمهوری اسلامی ایران توانسته شالوده نظامی مستقل از اراده و تحمیلات بیگانگان را پایهریزی نماید.
در این میان تجربه حاصل از چهار دهه عمر انقلاب اسلامی باید به همه ما ثابت کرده باشد که پدیدههایی چون وابستگی اقتصادی یا سیاسی، قدرتطلبی، سوءاستفاده از آزادی، سیاهنمایی، وارونه نگری، یکسونگری، تجملگرایی، اختلاف و تفرقه، بیتفاوتی در برابر فاصله میان فقر و غنا، و.... همه از عوامل تهدید کننده انقلاب و آفتی در مسیر رشد و پویایی کشور محسوب میشود.
پینوشت:
1 - دکتر موسی نجفی و موسی فقیه حقانی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ ششم، 1388، ص 459 تا 467
2 – به نقل از کتاب «صعود 40 ساله» ، معاونت تبلیغات اسلامی آستان قدس رضوی
3 - تاريخ بيست ساله ايران، حسين مكي، نشر ناشر، 1362، جلد 6، ص 153
4 - عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، نشر پیکان، ۱۳۹۴، صفحه ۱۵۴
5 - سقوط، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، ج 1، ص 460 و 461
6 - شاه در سال 1356 و در مراسم اعطای سردوشی به فارغالتحصیلان دانشکده افسری با غرور خاصی اعلام کرد: «هیچ کس نمیتواند مرا سرنگون کند. من از پشتیبانی ارتش 700 هزار نفری، تمام کارگران و اکثریت مردم ایران برخوردارم. من مهار قدرت را در دست دارم./ مقدمه جلد دوم روزشمار انقلاب اسلامی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی به نقل از مصاحبه «یو اس نیوز اند ورلد ریپورت با شاه، 28 ژوئن 1978، »
7 – صحیفه امام، ج 21، ص 220
8 - روند فروپاشی شوروی یک سال پس از نامه امام، از ۱۷ بهمن ۱۳۶۸ که بند حاکمیت کمونیسم از قانون اساسی شوروی حذف شد آغاز گردید و در اول دی ۱۳۷۰ با پیوستن جمهوریهای تشکیل دهنده شوروی به «جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع» منجر به انحلال اتحاد جماهیر شوروی شد.
سردبیر
|
|
|