اشغال ايران
روز 22 مرداد 1320 و 12 روز قبل از اشغال نظامي ايران توسط متفقين، «والاس موري» رئيس اداره خاور نزديك وزارت خارجه آمريكا به «كاردل هال» وزير خارجه آن كشور گفت: «به عقيده من دولت بريتانيا قصد اشغال ايران را دارد و خواستههاي آن كشوردر مورد اخراج اتباع آلماني، بهانهاي بيش نيست.»1
چند روز پيش از آن نيز «سرريدر بولارد» سفير وقت انگليس در تهران گفته بود «گرچه فعاليتهاي ستون پنجم آلمان در ايران جريان دارد، ولي شگفت آن است كه در اثبات اين امر، شواهد چنداني نميتوانيم ارائه دهيم.» 2
اين دو اظهار نظر كه در آستانه تعرض نظامي انگليس و روسيه به خاك ايران ابراز گرديد، به روشني نشان ميدهد كه دليل اعلام شده لندن و سپس مسكو براي اشغال ايران، بهانهاي واهي بيش نبوده و اقدام آنان مفهومي جز وهن تماميت ارضي و حاكميت ملي يك كشور مستقل آن هم به فاصله 11 روز پس از امضاي منشور آتلانتيك ندارد، منشوري كه در آن چرچيل و روزولت آزادي و استقلال و حق تعيين سرنوشت را براي كليه ملل جهان مورد تأكيد و احترام قرار دادند.
در همان زمان كه انگليسيها وروسها از حضور 700 الي 900 آلماني در ايران اظهار نگراني ميكردند، بيش از 2590 انگليسي و 4600 هندي تحت فرمان آنان در شهرهاي مختلف ايران حضور داشتند و تنها در صنايع نفتي ايران بيش از 1000 تكنسين انگليسي مشغول به كار بودند. به عبارت ديگر حضور انگليسيها و وابستگان آنها در ايران در همان زمان بيش از 10 برابر آلمانيها بود و مردم ايران با توجه به پيشينهاي كه از رفتار نامطلوب انگليسيها در ذهن خود داشتند حضور آنان را براي استقلال و حاكميت ملي و تماميت ارضي ايران به مراتب خطرناكتر از حضور مهندسان و متخصصان آلماني ميدانستند.
واقعيت اين است كه كودتاي ضد انگليسي در عراق (فروردين 1320) و حمله نظامي هيتلر به شوروي (خرداد 1320) و حركت سريع نظاميان آلمان به سوي مناطق نفتي قفقاز رويدادهائي بودند كه موقعيت انگليسيها را در منطقه و منافع آنان رادر شبه قاره هند در معرض خطر قرار دادند. اين دو رويداد، همراه با ضرورت رساندن اسلحه و تداركات به روسها از طريق خط آهن جنوب به شمال ايران، عواملي بودند كه انگليسيها را مصمم به اشغال ايران كرده بود.
در اين ميان دامن زدن به تبليغات ضدآلماني در ايران و متهم كردن حكومت ايران به جانبداري از هيتلر نيز دستاويزي بود كه انگليسيها با خطدهي صهيونيسم جهاني براي فراهم ساختن زمينه مهاجرت يهوديان ايران به سوي فلسطين اشغالي مطرح كردند.
طرح اشغال ايران سناريوئي بود كه سفيران انگليس در تهران و مسكو همراه با وزير خارجه انگلستان طراح آن بودند و عمليات اشغال نظامي ايران، حكومت انگلستان را در راه رسيدن به سه هدف عمده زير ياري رساند:
1ـ رضاشاه در ايران به عنوان ديكتاتور منفوري كه توسط انگليسيها به قدرت رسيده بود شناخته شده و افكار عمومي را عليه انگلستان بسيج كرده بود. طبعاً هر گامي براي برانداختن وي، يك حركت ضدديكتاتوري تلقي ميشد و شائبه وابستگي رضاشاه به انگليسيها را تضعيف ميكرد و حتي آنان را ناجي مردم ايران معرفي ميكرد.
2ـ با اشغال ايران توسط متفقين خطر نزديك شدن آلمانيها از غرب و شمال ايران كه تهديدي براي منافع انگليسيها در خليج فارس و شبهقاره هند بود، از بين ميرفت و منابع نفتي منطقه را از دسترسي آنان دور ميكرد.
3ـاشغال ايران با توجه به اهداف برنامهريزي شدهاي كه صهيونيستها در خلال جنگ دوم جهاني دنبال ميكردند، دقيقاً حركتي در راستاي استراتژي آنان مبني بر زمينهسازي براي انتقال يهوديان سراسر جهان به فلسطين بود.
از اين رو است كه امروزه حتي مورخان انگليسي در بررسي علل اشغال ايران در شهريور 1320 ديگر به ادعاهائي چون حضور جاسوسان يا ستون پنجم آلمان در ايران كه آن روزها وسائل ارتباط جمعي متفقين آن را در بوق و كرنا قرار داده بودند اشاره نميكنند.
____________
1ـ فصلنامه تاريخ روابط خارجي، مركز اسناد و تاريخ ديپلماسي وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي ايران، شماره 28، پائيز 1385، ص 228 . به نقل از آخرين روزهاي رضاشاه، ريچارد استوارت، تهران، انتشارات معيني، 1370، ص 137.
2ـ ريچارد استوارت، همان، ص 97.
سردبير
|