یک حادثه و چند نکته
57 سال پیش ماموران رژیم پهلوی جنایتی را در فیضیه مرتکب شدند که زمینهساز نهضت امام خمینی شد؛ نهضتی که در سال 57 به عمر آن رژیم خاتمه داد. حادثهای که در سال 42 در قم به وقوع پیوست، 42 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان به شکل یک لکه ننگ بر پیشانی سلسله پهلوی دیده میشود.
حادثه حمله ماموران و مزدوران شاه به مدرسه فیضیه، در روز دوم فروردین 1342 اولین تعرض خونین رژیم شاه علیه مردم، بعد از وفات آیتالله العظمی بروجردی و دومین تعرض خونین حکومت پهلوی به اماکن مقدسه و به خاک و خون کشیدن مردم در درون اینگونه اماکن، پس از جنایت هولناک ماموران رضاخان در مسجد گوهرشاد در 21 تیر ماه سال ۱۳۱۴ هجری خورشیدی بود. حادثه فیضیه چند نکته مهم و پندآموز در بر داشت؛ نکاتی که بعضاً پیامدهای ناخواسته این حادثه برای حکومت پهلوی بود.
1 - حادثه فیضیه 1342 و سپس حادثه 15 خرداد آن سال، رویدادهایی بودند که ترس از مرگ را در جبهه مخالفین شاه از بین بردند و پدیده «شهادت در راه خدا» را به عنوان یک اصل برای کسب استقلال و آزادی و به ثمر رساندن نهضت اسلامی در جامعه نهادینه کردند. شاید این یکی از دلایلی بوده که در فرهنگ انقلابی و اسلامی ما از سالهای اولیه دهه 1340 به عنوان مقطع آغازین «نهضت امام خمینی» یاد میشود. در حقیقت از این حوادث به بعد بود که حکومت شاه دریافت که یک ملت صاحب آرمان و عقیده را نمیتوان از تهدید و سرکوب و آتش اسلحه ترساند.
2 - حادثه فیضیه، اقتدار باالقوه امام خمینی(ره) در برابر شاه را به باالفعل تبدیل کرد و شاه را با عمق منزلت و نفوذ اجتماعی ایشان آشنا کرد. شاه با حوادث فیضیه به این نتیجه رسید که در شرایط حضور امام خمینی در کشور و مبارزات وی نمیتواند از طریق تصویب لوایحی چون انجمنهای ایالتی و ولایتی، طرح «اسلام زدایی» را در داخل کشور دنبال کرد و یا از راههایی چون ارسال پیام تسلیت برای علمای نجف نمیتوان امام را به حاشیه راند. این حادثه به شاه و به دولت تحت فرمانش نشان داد که امام در متن جامعه و در قلوب مردم ریشههای عمیقی دوانده است.
3 - شاه با حادثه فیضیه، مراجع حوزه علمیه نجف را نیز رو در روی خود قرار داد. چنانچه بعد از این حادثه، شاهد ارسال پیامهایی از مراجع حوزه علمیه نجف به حمایت از امام خمینی و علیه جنایات شاه بودیم. آیتالله سید محسن حکیم، هم در ماجرای حمله عوامل رژیم شاه به فیضیه و هم در قیام 15 خرداد 1342، با مردم ایران و با امام همدردی کرد و علیه جنایات شاه موضع گرفت. به عبارت دیگر باورهای اعتقادی مردم، خط قرمزی است که عبور از آن، برای هیچیک از مسلمین جهان برتافتنی نیست و عکسالعمل در برابر تعرض به آن، به مرزهای یک کشور اسلامی محدود نمیشود.
4 - حادثه فیضیه یک بار دیگر بعد از کودتای 28 مرداد 1332 نشان داد که طرفداران شاه و نیروهای مورد اتکاء دربار در روزهای نیاز، مشتی ارازل و اوباش اجیر شده هستند. چماق به دستهایی که در روز 28 مرداد، در خیابانهای تهران با شعار «جاوید شاه» و با ایجاد هرج و مرج و زد و خورد و اوباشگری به مقابله با مردم پرداختند و زمینه بازگرداندن شاه را فراهم ساختند، شبیه همانهایی بودند که با همین شعار و همین سلاح و همین گونه رفتار به فیضیه حمله کردند. هر دو اجیر شدگان یک نظام بودند. آنان عناصر دستآموزی بودند که خلاءهای ناشی از بیخردی یک حکومت را پر کردند.
5 - تا پیش از حادثه فیضیه کم نبودند شخصیتهای مذهبی که نسبت به شاه و سلطنت، نگاهشان چندان منفی نبود و در صف مخالفین شاه نبودند. اما حادثه حمله به فیضیه و سپس حادثه 15 خرداد 1342 آنان را در جبهه مردم و رو در روی شاه قرار داد. به عبارت دیگر تا پیش از حادثه فیضیه اکثر انتقادات علما متوجه دولت بود. اما حادثه فیضیه لبه تیز حملات را متوجه شاه و دربار کرد. بعد از حادثه فیضیه روحانیت ایران به این نتیجه رسید که درپس تمامی اقدامات دولتهای
|