چلههاي خونين | نقش چلهها در پيروزي انقلاب اسلامي
برگزاري اولين چله، بيش از انتظار، مورد استقبال مردم قرار گرفت و اين نمونهاي درخشان از استفادة سياسي از سنتهاي شيعي بود كه شاه را در بنبست سختي قرار داد. «اگر دولت ميخواست جلوي برگزاري اين مراسم را كه به تبع حوادث قبلي، تاريخ و روز آن معين بود، بگيرد قطعاً با تظاهرات بسيار عظيمتري مواجه ميشد».(1)
رژيم ناچار شد كجدار و مريز با چلهها برخورد كند. اين مراسم موجب شد تا نقش و قدرت مذهب در تحرك مردم و فراگيري نهضت، خود را بيشتر نشان دهد و كار را از دست كساني كه كينههاي متراكم مردم را به سوي سازش با رژيم ميكشاندند، بگيرد.
چهلم شهداي 19 دي قم – با فرارسيدن چهلمين روز شهداي واقعة 19 دي قم در بسياري از شهرهاي ايران، مجالس عزاداري برپا شد. در نجف اشرف امام خميني خود به اين مناسبت سخنراني و خط اصلي مبارزه را ترسيم كردند و مشخص نمودند كه اين تعطيلي اعتراض بر شخص شاه است. امام خميني در اين سخنراني، از قم به عنوان «مركز فعاليت اسلامي و مركز تحرك اسلامي»(2) ياد كردند و منشأ همة بدبختيها را كشورهاي غربي و كساني كه اعلامية حقوق بشر را امضا كردهاند، اعلام نمودند كه از همة آنا بدتر آمريكا و انگليس است كه اين خانواده را بر ايران مسلط كردهاند.
روز 29 بهمن در بسياري از شهرهاي ايران مجالس ختم به آرامي برگزار شد. اما در تبريز مراسم به درگيري با نيروهاي مسلح رژيم و شهادت و زخمي شدن عدهاي از عزاداران منجر گرديد و دومين حلقة اين زنجير شكل گرفت.
قيام خونين 29 بهمن تبريز چهلم شهداي تبريز
روحانيون مبارز تبريز به رهبري آيتالله قاضي طباطبايي تصميم گرفتند چهلم شهداي 19 دي را با عظمتي در خور شأن شهدا پاس دارند. از صبح زود همان روز اقشار مختلف مردم از سراسر تبريز به سوي مسجد روانه شدند. هنوز ساعت 9 بود كه نيروهاي انتظامي به فرماندهي سرگرد حقشناس در جلوي مسجد تجمع كردند و از ورود مردم ممانعت نمودند. سرگرد حقشناس حماقت را به اوج رساند و دستور داد تا اطلاعيه علماي تبريز را از ديوار مسجد بكنند و سپس به نيروهاي خود دستور داد تا اطلاعية علماي تبريز را از ديوار مسجد بكنند و سپس مسجد را به اصطبل تشبيه كرد و به نيروهاي خود دستور داد تا در آن را ببندند. كندن اعلامية علما و توهين به مسجد، اين خانة خدا، تاب تحمل را از مردم ربود و جواني به نام محمد تجلا از بين جمعيت بلند شد و نسبت به توهين سرگرد اعتراض كرد. درگيري آغاز شد و نيروهاي تحت امر، آن جوان دلاور را مورد اصابت گلوله قرار دادند و وي به شهادت رسيد. مردم جنازه را روي دستها گرفتند و با شعار مرگ بر شاه و درود بر خميني به طرف خيابان حركت كردند. خبر درگيري به سرعت در شهر پيچيد و در مدت كوتاهي تمام شهر قيام كرد. در اين درگيري مردم خشمگين تمام اماكن مظهر رژيم، بانكها، سينماها، مشروبفروشيها، قمارخانهها، حزب رستاخيز و ادارات را مورد حمله قرار دادند. شهر به كلي از دست نيروهاي انتظامي خارج شد. استاندار وقت، سپهبد اسكندر آزموده، از مركز كمك خواست؛ ارتش وارد شهر شد و با سركوب مردم و اعلام حكومت نظامي، بر شهر مسلط شد. در اين درگيري چندين نفر شهيد و صدها تن مجروح شدند؛ با اين حال، ارتش هم نتوانست آتش دل مردم را خاموش كند. فردا نيز تظاهرات مردم ادامه يافت.(3) قيام 29 بهمن تبريز براي رژيم شاه سخت تكاندهنده و وحشتانگيز بود. موقعيت استراتژيك تبريز، نقش تاريخي تبريزيان در قيام مشروطه و ابعاد وسيع قيام، رژيم را به تكاپو انداخت. جمشيد آموزگار، نخستوزير نيز دست به ابتكار عمل زد و تصميم گرفت هيأت دولت را به تبريز ببرد. كارگزاران رژيم براي خنثيسازي قيام 29 بهمن در بيستم فروردين 1357 در تبريز با جمعآوري عدهاي از نظاميان و روستاييان، تظاهراتي را در حمايت از رژيم راهاندازي كردند و نخستوزير در اين اجتماع سخنراني كرد و تهديد كرد هرگونه شورشي را سركوب و با هرج و مرج مبارزه خواهد نمود. وي بعد از سخنراني در جمع خبرنگاران اعلام كرد، دولت در حال تحقيق است تا هر چه سريعتر عوامل اصلي تظاهرات اخير را شناسايي و مجازات كند.
امام خميني كه به خوبي ادامه روند نهضت را بعد از 19 دي پيشبيني كرده و آن را طليعة پيروزي نام نهاده بود، با پيامي خطاب به اهالي آذربايجان يادآور شدند كه «شما آذربايجانيهاي غيور بوديد كه در صدر مشروطيت براي كوبيدن استبداد و خاتمه دادن به خودكامگي و خودسري سلاطين جور به پاخاستيد و فداكاري كرديد.» امام خميني پيشبيني كردند كه «با خواست خداوند قهار، اكنون در تمام كشور صداي ضدشاهي و ضدرژيمي بلند است و بلندتر خواهد شد.» امام خميني با اشاره به رهبري مبارزات توسط روحانيون افزودند كه «پرچم اسلام بر دوش روحانيون ارجمند براي انتقام از اين ضحاك زمان به اهتزاز درخواهد آمد و ملت اسلام يك دل و يك جهت به پاس مكتب حياتبخش قرآن، آثار اين رژيم ضداسلامي و مروج زرتشتي را محو خواهد كرد. اليس الصبح بقريب؟» و به مردم آذربايجان قول دادند كه قيام آنها مورد حمايت «شهرهاي بزرگ چون شيراز، اصفهان، اهواز و ديگر شهرها» قرار خواهد گرفت. امام خميني در پايان پيام خود تذكر دادند كه هدف اعزام هيأت رژيم به آذربايجان براي اين است كه «بيخبري شاه را از اين جنايات اعلام كند»، لذا هيچكس نبايد باور كند.(4)
حماسة 29 بهمن دومين حلقه از زنجيرههايي بود كه به حماسة 19 دي قم مشروعيت دارد و آن را زنده نگه داشت و موجب گسترش و فراگير شدن اعتراض نسبت به رژيم شاه شد. در آستانة فرارسيدن چهلمين روز شهادت عدهاي از مردم تبريز، امام خميني با صدور پيامي تحليلي به ملت ايران خطمشي مبارزه را مشخص نمودند و در اين پيام، اين كشتار مكرر را به «عمال آمريكا و به امر شاه» نسبت دادند «كه دست آمريكا و ساير اجانب از آستين شاه بيرون آمده». امام خميني از اين كشتار پيدرپي اظهار «ناراحتي» كردند و در عين اميدواري؛ چون «اين جنايات شاهانه و اين كشتار وحشيانه نتوانست و نميتواند نهضت اين ملت بيدار به پاخاسته را به سستي گراياند. امام خميني در پايان از مردم خواستند تا در روز چهلم، «با عزاي عمومي خود به ملتهاي آزاد جهان بفهمانند كه ما با چه شرايطي زندگي ميكنيم.»(5) با انتشار پيام امام خميني روحانيون و مردم در سراسر كشور آماده شدند تا مراسم چهلم شهداي تبريز را باشكوه فراوان برگزار نمايند.
همانطور كه ساواك پيشبيني ميكرد، مراسم چهلم با استقبال بيسابقهاي روبهرو شد، در بعضي از شهرها دو روز نهم و دهم فروردين مراسم برگزار شد و در بعضي از شهرها عليرغم ميل ساواك، مراسم به تظاهرات خياباني تبديل شد و در اكثر شهرها بازار و مغازهها بسته شدند. وقايع اين دو روز چنان وسيع بود كه روزنامههاي وابسته، كيهان و اطلاعات كه تا آن روز سعي ميكردند از كنار اين اخبار بگذرند، نتوانستند اين وقايع را ناديده بگيرند. كيهان با تيتر درشت در مورد وقايع روز نهم نوشت: «تظاهرات خياباني، حمله بانكها و اتومبيلهاي پليس در شهرستانها»(6) و اطلاعات در صفحه اول با تيتر درشت نوشت: «نقابداران در بابل دست به آشوب زدند. در قزوين، كاشان و اصفهان خرابكاريهاي مشابهي انجام شد.»(7) كيهان در مورد وقايع روز دهم نوشت: «در دظاهرات 21 شهر گروهي كشته، مجروح و دستگير شدند»(8) و اطلاعات نوشت: «تظاهرات، آشوب و خرابكاري و پخش اعلاميه در تهران و شهرستانها» و اينها همه علامت بزرگي و نوظهوري اين دو روز بود.(9) برگزاري چلهها خبر از گسترش بحران براي رژيم ميداد. چلة اول در تبريز فاجعه به بار آورد و ابعادي به مراتب گستردهتر از 19 دي قم به وجود آورد. دومين چله در بيشتر شهرها برگزار شد و در بسياري از شهرها به درگيري با نيروهاي مسلح شاه ختم شد و در يزد و جهرم تعدادي شهيد و زخمي شدند. در اهواز نيز در روز سيزدهم مردم در مسجد جزايري اجتماع كردند كه جلسه به تظاهرات خياباني و درگيري با پليس منجر گرديد. در اين درگيري چند نفر مجروح شدند و يكي از مجروحين در بيمارستان به شهادت رسيد. در نتيجه در اين چله سه شهر مجروح و شهيد داد كه بر خشم مردم ايران افزوده شد.
سومين چلة خونين – نيروهاي مذهبي بهترين راهبرد خود را در تداوم نهضت تجربه كردند. هر چهل روز يك قيام عمومي و خونين تب انقلاب را بالا ميبرد، بحران را گسترش ميداد و به نيروهاي مبارز اميد و نشاط ميبخشيد. با اينكه مراجع قم در برپايي چهلم محتاطتر ميشدند، ولي امام خميني مصممتر آتش انقلاب را افروختهتر ميكرد. امام خميني با تحليل عميق از حوادث به خوبي ميدانستند كه فرصت پيش آمده غنيمت است و بايد ضربههاي كاري را به رژيم وارد كرد. امام خميني در 9 ارديبهشت با صدور پيامي به ملت ايران، استراتژي قيام و راهبردها را مشخص و تكليف همة مخالفين شاه را معين نمودند. امام خميني در اين پيام، نوك پيكان حملات خود را متوجه شخص شاه كردند. امام خميني در اين پيام استراتژي حركت اسلامي را معين فرمودند و تصريح كردند كه ما «به خواست خداوند تعالي تا برچيده شدن بساط ارتجاعي شاهنشاهي و برپا كردن حكومت عدالتگستر اسلامي دست از مبارزه برنميداريم.»(10) موجي كه پيام امام خميني در بين مردم ايجاد كرد، خبر از برگزاري حماسهاي باشكوه ميداد كه روند سرنگوني رژيم را تسريع ميكرد.
برگزاري مراسم در سراسر ايران – روز 19 ارديبهشت فرا رسيد. اعتراضات و گراميداشت شهداي يزد، جهرم و اهواز به اوج خود رسيد. مهمترين موضوع در قيام 19 ارديبهشت قيام گستردة دانشجويان در دانشگاههاي آذرآبادگان، تهران، پهلوي، شيراز و ساير شهرها بود. در اين روز دانشجويان نشان دادند كه مذهب بزرگترين قدرت حركتآفرين است. خبرگزاريهاي جهان نقش دانشجويان را در 19 ارديبهشت تحت پوشش خبري وسيعي قرار دادند.(11) خونينترين تظاهرات 19 ارديبهشت در شهر قم بود.(12) وقايع اين دو روز چنان رژيم را به عكسالعمل واداشت كه شاه سفر خود را به مجارستان و بلغارستان به تعويق انداخت(13) و دولت طي اولتيماتوم شديداللحني انقلابيون را مورد تهديد قرار داد. حماقتآميزترين رفتار نيروهاي رژيم در اين واقعه، حمله به منزل آيتالله گلپايگاني و شريعتمداري بود و اين نشان ميداد كه رژيم در پي حرمتشكني نسبت به مراجع بود. نيروهاي رژيم روز نوزدهم به منزل آيتالله گلپايگاني حمله كردند و به ضرب و شتم پناهندگان پرداختند و چند گاز اشكآور در منزل شليك كردند. در اين واقعه آيتالله گلپايگاني دچار سكتة قلبي شد و در بيمارستان بستري گرديد. نيروهاي رژيم كه از اين حرمتشكني احساس پيروزي ميكردند، روز بعد به منزل آيتالله شريعتمداري حمله كردند و طلبهاي را به نام ستار كشاني با گلوله به شهادت رساندند و فرد ديگري را مجروح كردند. حمله به منزل مراجع بازتاب وسيعي پيدا كرد. امام خميني بلافاصله تلگرافي به آيتالله شريعتمداري زدند و از «هجوم اشرار و عمال اجانب به منزل وي و «قتل نفوس محترمه در محضر» وي اعلام تأسف نمودند و از وي خواستند تا «از سلامتي خود، ايشان را مطلع فرماييد.»(14)
سركوب شديد رژيم موجب شد تا مراجع و روحانيون به اين نتيجه برسند كه ديگر راهي براي اصلاح وجود ندارد. اعلامية بعضي از مراجع بعد از اين رخداد، بوي انقلاب ميداد. آنها خواستار دگرگوني و برقراري نظام اسلامي شدند و روحانيت با تمام وجود به صحنة مبارزه آمد. آيتالله گلپايگاني بعد از رفع كسالت در رابطه با قيام 19 ارديبهشت اعلاميهاي را خطاب به علما صادر كردند و «اين تظاهرات و اعتصابات و تعطيليهاي عمومي در سطح كشور را» نشانة نارضايتي گستردة مردم دانستند و صراحتاً اعلام كردند: «ملت مسلمان ايران، خواهان اجراي احكام قرآن مجيد و عدالت اجتماعي و برقراري نظام اسلامي ميباشند.»(15) اعلام موضع صريح آيتالله در برقراري نظام اسلامي كمك بسيار مهمي به امام خميني، رهبر نهضت بود و اين جمله در بين طلاب چنان هيجان برانگيخت كه آنان به يكديگر تبريك ميگفتند.
امام خميني در 23 ارديبهشت طي يك سخنراني نسبتاً طولاني در ضمن تحليل موقعيت رژيم، راهبردهايي را براي ادامة نهضت مشخص كردند. امام خميني در اين سخنراني علت سركوبهاي اخير را «جنوني» دانستند كه در اثر عصبانيت شاه بر وي «عارض شده است». امام خميني در اين سخنراني از شاه خواستند «تا جانش را از دست اين ملت نجات دهد و يواشكي فرار كند» و در مقابل كساني كه ميپرسيدند با رفتن شاه چه كسي حكومت كند؟ فرمودند: «اگر اين برود عبيدالله هم بيايد بهتر از اين است.» امام بر اين پاسخ استدلال ميكردند كه شاه «كهنهكار شده، اواخر عمرش است و عصبي و ديوانه شده است» و «اگر اين برود، هر كس بيايد مردم باز يك مدتي راحت هستند.» امام خميني در اين سخنراني چند طرح كاربردي را ارائه دادند:
1- از همة رهبران سياسي و مذهبي خواستند كه براي ادارة انقلاب دست به سازماندهي بزنند و «تمام جناحها با هم باشند، سازمان واحد باشد، يك حزباللهي در مقابل حزب رستاخيز، حزب خدا، حزبالله همه با هم باشيد... روحانيان با آنها و آنها با روحانيون... بايد سازمان داده بشود به اين قيام، به اين نهضت. بايد عقلاي قوم، سران قوم سازمان بدهند؛ يعني روابط پيدا بشود بين جناحها. همة شهرستانها بايد با هم روابط داشته باشند، بايد مجالس در روز واحد باشد.»(16)
2- روحانيت نيز بايد براي ادامة نهضت سازمان داشته باشد.
بعد از اين پيام بود كه روحانيون مبارز تهران به فكر تشكيل رسمي جامعة روحانيت تهران افتادند و كار سازماندهي نهضت و تماس با روحانيون شهرستانها را آغاز كردند. پس از اين واقعه، جامعة روحانيت تبريز، جامعة روحانيت اهواز، روحانيون زنجان، جامعة روحانيت تهران، روحانيون حوزة علميه قم، جامعة روحانيت قزوين، مدرسين حوزه علميه قم، روحانيون اصفهان، روحانيون تبعيدي در سقز، جامعة وعاظ تبريز و جامعة روحانيت بابل با صدور پيام، نامه و تلگراف اعمال وحشيانة رژيم، خصوصاً حمله به بيت مراجع را محكوم نمودهاند.(17)
از بزرگترين دستاوردهاي سومين چلة خونين، توسعة نهضت در سراسر كشور، تسريع در حوادث، كم شدن فاصلة قيامها و خودآگاهي انقلابي دانشجويان به نقش خود در اثرگذاري، پررنگشدن بعد مذهبي نهضت و سرانجام، آغاز عقبنشيني رژيم از مواضع تثبيتشدة خود بود. اولين واكنش امتياز بخشي رژيم، تصميم بر بركناري ارتشبد نصيري، رئيس خونخوار ساواك بود كه در 16 خرداد بركنار و سپهبد ناصر مقدم را به جاي وي منصوب نمود. با استعفاي انصاري از سمت هماهنگكنندة حزب رستاخيز و سخن از استعفاي بعضي از روساي حزب، سراشيبي حزب به سوي سقوط آغاز شد.
چهارمين چله – چهارمين چله با اينكه در سراسر كشور مورد استقبال قرار گرفت، ولي عملاً سرد و براي رژيم مشكل جدي به وجود نياورد، چرايي اين سردي را بايد در علل زير جستجو كرد. در فاصلة بين چلة سوم و چلة چهارم، 15 خرداد قرار داشت. انتظار ميرفت كه بعد از چندين سال، در دور جديد نهضت، سالگرد قيام 15 خرداد با عظمت برگزار ميشد. رژيم نيز چنين پيشبيني كرده بود و به همين علت در سراسر كشور اعلام آمادهباش كرده بود.(18) از طرف ديگر، امام خميني در سخنراني دهم خرداد در نجف، ضمن ارائة تحليل از وضعيت رژيم، وابستگي آن به آمريكا، فقر مردم، غارت منابع و ذخاير كشور و جنايات رژيم، تأكيد كردند كه ملت ايران نبايد اين 15 خرداد را از ياد ببرند.
از سوي ديگر، نهضت آزادي بدون هماهنگي با امام خميني و روحانيون مبارز در آستانة 15 خرداد با صدور اعلاميهاي از مردم خواست تا در سالگرد 15 خرداد از خانهها خارج نشوند. مراجع قم در مورد سالگرد 15 خرداد هيچ اطلاعيهاي صادر نكردند و جامعة مدرسين نيز همين رويه را انتخاب كرد، ولي جامعة روحانيت تهران با صدور اعلاميهاي ضمن گراميداشت سالگرد پانزده خرداد، اعلام كرد: «روحانيت تهران به پيروي از مراجع عظام، اعلام ميدارد: چون اوضاع و احوال كنوني ايران نشان ميدهد رژيم در نظر دارد 15 خرداد ديگري به وجود آورد، چه بهتر آنكه شكوه و عظمت اين روز تاريخي امسال با مقاومت منفي نشان داده شود و در سراسر ايران روز دوشنبه، 15 خرداد مردم از خانهها به هيچوجه خارج نشوند و از هرگونه تظاهرات خياباني خودداري كنند تا ضمن اداي حق آن روز، نقشة دستگاه جبار را خنثي كنند.»(19)
در مقابل تصميم تعطيلي نيروهاي مخالف، دولت نيز دست به اقدامات بازدارندهاي زد. طبق گزارشهاي ساواك، شاه از نخستوزير خواست تا دولت، مانع اعتصاب عمومي شود. مطبوعات وابسته به رژيم براي خنثيسازي اعتصاب 15 خرداد با انعكاس وسيع جلسة 13/3/1357 اتاق اصناف دست به فضاسازي زدند. اطلاعات با تيتر درشت در صفحة اول نوشت: «اصناف اعلام كردند فردا مغازهها را نميبندند.»(20) و تيتر دوم كيهان اين بود: «اقدامات وسيع عليه شايعة اعتصاب فردا. اصناف تهران: فردا مغازهها را نميبنديم.»(21) دولت تلاش كرد تا خود را در 15 خرداد كاملاً پيروز جلوه بدهد. امام خميني با آگاهي از فراز و نشيبهاي يك نهضت بدون اينكه خود را درگير مسائل اختلافي نمايد و بر اختلافات دامن بزند، بيشتر به تبيين اهداف نهضت، تلاش در جهت بيداري ملت و اميدوار ساختن آنها به آينده ميپرداخت. امام خميني در 20 خرداد با صدور پيامي به ملت ايران بر واژگوني رژيم شاه به عنوان استراتژي نهضت تأكيد كردند. مراجع قم آيتالله گلپايگاني، نجفي مرعشي و شريعتمداري با صدور اعلامية مشتركي ضمن برشمردن جنايات رژيم در ريختن خون مردم در قم و ديگر شهرها و حمله به بيوت مراجع تقليد براي اولين بار در تاريخ روحانيت شيعه اعلام كردند كه «براي ابراز تنفر و انزجار اخير و استنكار برنامههاي ضداسلامي روز شنبه يازدهم شهر رجب (27/3/1357) را عزاي عمومي اعلام ميداريم و چون دشمنان به هر عنوان ميخواهند با اخلال در اجتماعات و تظاهرات، مطالب و اعتراضات منطقي ما را وارونه جلوه دهند و سپس كشتار وحشيانه به راه اندازند، از تشكيل مجلس ترحيم در اين اربعين خودداري مينماييم و به عنوان اعتراض در خانة خود مينشينيم» و به ملت نيز هشدار دادند «از هر كاري كه موجب حوادث ناگوار» ميشود، «احتراز نمايند».(22) اين گونه خانهنشيني براي دومين بار در مسير حركت رو به گسترش نهضت تكرار شد. با اين حال، چنان حركت مردم ايران عميق، ريشهدار و جدي بود كه در ضمن تبعيت از رهبران مذهبي تصميم داشتند تا سرنگوني رژيم شاهنشاهي به نهضت خود ادامه دهند. لازم به ذكر است كه در سراسر كشور در آن روز روحانيون از حضور در نماز جماعت خودداري كردند و نماز جماعت برپا نشد. با همة اين دستاوردها اين آخرين چلهاي بود كه برگزار شد؛ زيرا در اين چله كسي به شهادت نرسيد؛ لذا بيم آن ميرفت كه مسير حركتي كه آغاز شده بود در همين جا به پايان برسد.
پنجمين موج – با اينكه تمام وقايع دلالت بر قطع زنجيرة چلهها و نرمش احتياطآميز بعضي از رهبران ميداد، حوادث بعدي نشان داد كه دست تقدير سرنوشت ديگري رقم زده است. حوادث غيرمترقبه، اصرار امام خميني بر تداوم نهضت و تصميم مردم بر ادامة حركت، ابتكار عمل را بار ديگر از دست رژيم گرفت و بر خيال خام آن و نگراني انقلابيون پايان بخشيد.
پينويسها:
1- نيكي. آر. كدي، ريشههاي انقلاب اسلامي، ص 414.
2- صحيفة امام، ج 3، صص 330-349.
3- براي آگاهي بيشتر ر.ك به: حماسة 29 بهمن تبريز، به كوشش علي شيرخاني، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1378، ص 228.
4- صحيفة امام، ج 3، صص 353-355.
5- همان، صص 359-362.
6- روزنامة كيهان، 10/1/1357.
7- روزنامه اطلاعات، 9/1/1357.
8- همان، 12/1/1357.
9- همان، 10/1/1357.
10- براي آگاهي بيشتر نك به: روزنامةكيهان، 20/2/1357، ص 27.
11- صحيفه امام، ج 3، صص 380-378.
12- نك به: روزنامة اطلاعات، 20/2/1357.
13- همان.
14- صحيفة امام، ج 3، ص 346.
15- اسناد انقلاب اسلامي، ج 1، ص 469.
16- صحيفة امام، ج 3، صص 383-396.
17- اسناد انقلاب اسلامي، ج 3، صص 230-284 و ج 4، صص 282-284.
18- آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، پروندة ارتشبد عباس قرهباغي.
19- اسناد انقلاب اسلامي، ج 3، ص 308.
20- روزنامة اطلاعات، 14/3/1357.
21- همان.
22- اسناد انقلاب اسلامي، ج 1، ص 472.
منبع: درآمدي بر انقلاب اسلامي ايران
روحالله حسينيان
مركز اسناد انقلاب اسلامي
صص 602 تا 612 این مطلب تاکنون 4229 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|