جريانشناسي انجمن حجتيه | ابوالفضل صدقي چكيده
روحانيان در جامعه ايران، به ويژه از هنگام تحريم استعمال توتون و تنباكو، نقش و جايگاه ارزندهاي داشتهاند. آنان همواره تلاش كردهاند تا در برابر حكومتهاي ستمگر و نفوذ استعمار بايستند و مانع اجزاي اهداف شوم و غارتگرانه بيگانگان شوند. از اين رو، استعمارگران نيز بيكار ننشسته و براي اينكه جلو روحانيان را بگيرند. از راه دين وارد شدند. يكي از اين راهها، فرقهسازي و تفرقهافكني ميان مسلمان بوده و هست.
انجمن حجتيه را نيز برخي ساخته دست استعمار ميدانند و برخي ديگر، آن را برآيند توطئه استعمار در آفرينش بهائيت دانستهاند. هنگامي كه مردم ايران درگير مبارزه با ظلم شاه بودند، اعضاي اين انجمن، وقتشان را صرف راهنمايي بهائيان ميكردند و خودشان را از جريان انقلاب دور نگاه ميداشتند.
اين مقاله در نظر دارد فعاليتهاي انجمن حجتيه را پيش و پس از انقلاب اسلامي مورد بررسي قرار دهد و واكنش امام خميني را در برابر اين جريان بازگو كند.
واژگان كليدي: انجمن حجتيه، بهائيت، كمونيسم، انقلاب اسلامي، امام خميني.
* * *
اسلام در تاريخ معاصر ايران نقش مهمي در صحنه سياسي ايران داشته است. حكم تحريم استعمال تنباكو و توتون توسط ميرزاي شيرازي كه اين قرارداد بيش از 54 روز دوام نياورد و تحت فشار علما، شاه بالاجبار قرارداد را لغو كرد و نقش بيبديل روحانيت شيعه در انقلاب مشروطيت كه عمل به اسلام و اجراي عدالت را خواستار بودند، خشم استبداد و استعمار را برانگيخت. بيترديد بدون حضور علماي شيعه، بسيج مردم جهت مقابله با استعمار و استبداد به سرانجام نميرسيد و اگر در پايان هم به استيلا رضاخاني ختم شد به دليل آن بود كه علما و روحانيان را كنار گذاشتند و شيخ فضلالله نوري، اعلم علماي تهران را به شهادت رسانيدند.(1)
سلطه تاريخي بيگانگان در ايران و وابسته دانستن رضاشاه به اين سلطه توسط نيروهاي مذهبي و اشغال ايران توسط متفقين موجي از احساسات ضدبيگانه را در ايران به ويژه بين قشرهاي مذهبي به وجود آورد. روحانيت سياسي با نمايندگي آيتالله كاشاني توانست اين احساسات را به يك حركت ضداستعماري تبديل كند. اين حركت خصوصاً استعمار انگليس را كه نزديك به نيمقرن ذخاير ملي ايران را به يغما ميبرد، هدف قرار داد. فتواهاي پي در پي مراجع و علما، بسيج تودههاي مذهبي توسط آيتالله كاشاني، عمليات كوبنده فدائيان اسلام، مهمترين نقش را در نهضت ملي شدن نفت ايفا كرد.(2) و بالاخره نهضتي كه امام خميني(س) در سال 1341 آغاز كرد و در سال 1357 به اوج خود رسيد و به يك انقلاب تمام عيار تبديل شد، موجب گرديد كه در سال 1357 مردم ايران، شهري و روستايي طبقه متوسط و مستضعف، دانشگاهي و حوزوي، كارگر و كشاورز، بازاري و كارمند، مرد و زن، پسر و دختر، پير و جوان و همه اقشار ايران به نداي امام خميني(س) پاسخ گويند و يك پارچه شعار استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي را فرياد زنند.(3) استعمار براي در هم پاشيدن و متلاشي كردن حوزههاي ديني و مرجعيت مذهبي غير از ايجاد احساس تنفر و حقارت نسبت به ارزشهاي فرهنگي و ديني و ضد ترقي و پيشرفت جلوه دادن سنتها و شعائر ديني به مهمترين عملي كه دست يازيد، به وجود آوردن حساسيتهاي داخلي و جنگهاي زرگري و اختلافات فرقهاي شديد بود تا با مشغول كردن اذهان مردم به مسائل انحرافي، آنها را از دشمن و خطر توطئهاش غافل سازند. از طرف ديگر، استعمارگران براي تضعيف نفوذ و از بين بردن رهبران و روحانيان متعهد و آگاه درصدد برآمدند كه جهت مقابله با اينان، رهبران و سردمداران روحانينما را روي كار بياورند و تلاش كردند با ساختن فرقهها و مسلكهاي قلابي و استعماري از يك طرف حكومتها و رژيمهاي دستنشاندة خود را سرپا نگه دارند و از طرف ديگر با ايجاد تفرقه و چند دستگي بين مسلمين، اساس فكري و مذهبي آنان را ضعيف و سست كنند تا ذهن، فكر و انديشه مردم به خصوص جوانان اين جوامع مذهبي را از سياست و حكومت و دخالت در اداره مملكت دور نگه دارند به طوري كه دخالت دين و مذهب در امور سياست و اداره مملكت امري مكروه و حتي حرام نشان داده شود تا بيشتر و آسودهتر بتوانند بر مقدرات اين كشورها حاكم و از منابع و ذخاير اين كشورها منافع خود را تأمين كنند.(4) حتي اگر انجمن حجتيه ساخته و پرداخته استعمار و استبداد نباشد اما عملاً در جهت منافع آنها حركت كرده است. با توجه به نداي امام خميني(س) در خصوص خطر مقدسنماهاي بيشعور و طرفداران جدايي دين از سياست و با توجه به اينكه هماكنون نظام سلطه جهاني تلاش ميكند با كمك اين مقدسنماهاي متحجر، علاوه بر گسترش انديشه جدايي دين از سياست، اختلافات مذهبي را دامن بزند و نيز با توجه به اين كه مراكز قدرت شيطاني تلاش ميكنند به فرزندان راستين خميني كبير و ياوران خامنهاي عزيز، به دليل عشق به امام زمان(عج) انگ انجمني بزنند لازم است به كالبدشكافي اين جريان بپردازيم. لذا در اين مقاله سعي داريم به سئوالات زير پاسخ گوييم:
1. انجمن حجتيه چگونه شكل گرفت و چه عملكردي داشت؟
2. ابعاد فكري و اعتقادي انجمن حجتيه چيست؟
3. آخرين تحركات انجمن حجتيه چه بود؟
4. آيا دولت نهم دنبالهرو انجمن حجتيه است؟
شكلگيري انجمن حجتيه
نام كامل انجمن حجتيه كه به انجمن ضدبهائيت نيز مشهور بوده، «انجمن خيريه حجتيه مهدويه» است. اين انجمن مقارن با كودتاي آمريكايي 28 مرداد 1332 تأسيس شد. مؤسس اين گروه آقاي شيخمحمود ذاكرزادة تولايي است كه به نام شيخ محمود حلبي شناخته شده بود. وي تا پيش از كودتا هر روز برنامههاي سخنراني در راديو مشهد داشت.(5)
در خصوص علت و هدف تشكيل انجمن نظرات مختلفي وجود دارد. برخي بر اين عقيدهاند كه در سالهاي پيش از 28 مرداد 1332 كه تبليغات وسيعي براي انحراف افكار عمومي توسط بهائيت به ويژه عليه روحانيت و حوزهها راه افتاد آقاي حلبي كه در حوزه مشهد درس ميخواند و استاد وي ميرزامهدي اصفهاني – كه علاقه خاصي به امام زمان(عج) داشته – به همراه طلبه ديگري به نام سيدعباس علوي توسط يك مبلغ بهائي به بهائيت دعوت ميشوند. اين افراد چند ماهي از وقت خود را براي مطالعه بهائيت صرف ميكنند. سيدعباس علوي به خاطر زمينههاي دنيوي و شهواني كه احتمالاً بهائيت در اختيارش ميگذارد ميلغزد و بهائي ميشود و به عنوان يكي از مبلغان بزرگ بهائيت كتابهايي هم در اثبات آن مينويسد. آقاي حلبي با مشاهده اين مسئله بهائيت را خطر بزرگي تشخيص ميدهد و با برقراري تماس با افراد گولخورده از بهائيت، به جلسات تبليغي آنان راه يافته، با آنها به مناظره و مباحثه ميپردازد. سپس آقاي حلبي به تهران آمده و جذب نيرو ميكند و اطلاعات و تجربيات خود را منتقل مينمايد. چون بهائيت مثل مساجد ما علني و با پرچم فعاليت ميكردند و خطر آنها نزد علما منعكس شده بود، پس از يك سري موفقيتها، آقاي حلبي و دوستانش مورد حمايت علما قرار گرفتند و علما اجازه استفاده از سهم امام را نيز به آنها دادند.(6)
نظر دومي كه در خصوص تشكيل انجمن وجود دارد مربوط به خود انجمنيها است. آنها معتقدند آقاي حلبي رئيس انجمن مدعي شده كه در سالهاي 32 خواب ديده است كه امام زمان به وي امر فرمودهاند كه گروهي را براي مبارزه با بهائيت تشكيل بدهد. نظر ديگر حاكي از آن است كه پس از بروز اختلاف بين آيتالله كاشاني و مصدق و شكست نهضت ملي نفت همزمان تبليغات بهايت نضج گرفت و گروهي را كه در بينشان طلبه نيز بود از جمله هم حجرهاي آقاي حلبي را جذب كردند. لذا بهائيت در ذهن شيخ محمود حلبي بزرگ جلوهگر شد و به اين نتيجه رسيد كه بايد سياست را ول كرد و دست به انجام اقدامات فرهنگي زد. به علت شكست نهضت نوعي يأس بر جامعه حاكم شد و عدهاي كه به دنبال جرياني ميگشتند تا با وصل شدن به آن، يأس و بريدگي خود را توجيه ايدئولوژيكي و سياسي كنند، به اين جريان پيوستند. گروهي ديگر برآنند كه استعمار همواره يك قسمت از سياستهايش فرقهسازي بوده و براي مطرح كردن، بالا كشيدن و رشد دادن آن فرقه دست به ايجاد يك ضدفرقه نيز ميزده است و مسئله انجمن بهائيت و انجمن ضدبهائيت نيز مشمول اين سياست ميباشد.(7)
گذشته از علت شكلگيري انجمن حجتيه آنچه كه با قاطعيت ميتوان گفت اين است كه انجمن برخلاف حركت اسلام سياسي و انقلابي حركت كرده و با جدايي دين از سياست نيروي خود را مصروف عوامل فرعي كرده از مبارزه با اصل و ريشه فساد غافل ماند و به همين جهت مورد استقبال دربار قرار گرفت.
به هر ترتيب آقاي حلبي به تشكيلات خود رسميت داد و نهايتاً در سال 1336 آن را به نام انجمن حجتيه مهدويه به ثبت رساند. اين انجمن داراي يك هيأت مديره بود كه فعاليتهاي انجمن زيرنظر اين هيأت مديره انجام ميگرفت. شيخ محمودحلبي رياست هيأت مديره را بر عهده داشت و اعضاي اين هيأت مديره عبارت بودند از:
حاجسيدرضا رسول، سيدحسن سجايد، محمدحسين غلامحسين، حاج محمدتقي تاجر(8)
اساسنامه انجمن داراي يك فصل، دو ماده، هشت بند و دو تبصره بود؛(9) تبصره يك عبارت است از اينكه، هدف انجمن تا ظهور قائم موعود غيرقابل تغيير است. در تبصره دو آمده است: «انجمن به هيچوجه در امور سياسي مداخله نخواهد داشت و نيز مسئوليت هرنوع دخالتي را در زمينه سياسي كه از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گيرد بر عهده نخواهد داشت.»(10)
انجمن حجتيه به زودي موفق شد در اكثر شهرهاي ايران گروههايي را سازمان بدهد و از تهران فعاليت آنها را هدايت كند. از آنجا كه هر نوع فعاليت سياسي از طرف اعضاي انجمن ممنوع بود عملاً حمايت دستگاه امنيتي دوره حكومت محمدرضاشاه را به خود جلب كرده بودند. آقا علياكبر پرورش از فعالان اوليه و سابق انجمن حجتيه ميگويد: «از برادران و خواهران انجمن نوشته ميگرفتند كه در امور سياسي دخالت نكنند و انجمن شديداً از درگير شدن با مسائل سياسي اجتناب ميكرد.» به دليل گرفتن تعهد كتبي مبني بر عدم مبارزه و عدم دخالت در امور سياسي از اعضا بود كه انجمن، نه تنها كوچكترين تهديدي از جانب رژيم منحوس پهلوي نشد بلكه بعضاً مورد حمايت آنان نيز قرار گرفت. از طرف ديگر چون متظاهر به مذهب و مطيع مرجعيت هم بود نزد روحانيان هم توانست مشروعيت لازم جهت حمايت را كسب كند.(11) حد اعتماد دستگاه امنيت رژيم شاه به آقاي حلبي در سند زير آشكار ميشود.
رئيس واحد اطلاعات دستگاه امنيت دستور ميدهد كه هراقدام نسبت به گروه حجتيه با نظر آقاي حلبي باشد:
پيرو نامه شماره 20171/12525-17/1/36 سازمان اطلاعات و امنيت تهران خواهشمند است دستور فرماييد از هرگونه اقدام و نظراتي كه نسبت به اعضاي پنج نفر يادشدگان در نامه پيروي مذكور به عمل خواهند آورد، اين واحد را نيز آگاه سازند. ضمناً چون تجمع نامبردگان جنبه ضديت با مسلك بهايي را دارد و برابر اطلاع حاج شيخمحمود ذاكرزاده تولايي معروف به حلبي از گردانندگان اين جلسه با بخش 21 سازمان اطلاعات و امنيت تهران همكاريهايي دارد اصلح است هرگونه اطلاعي در مورد جلسه متشكله را قبل از احضار بقيه از مشاراليه استفسار نمايند.
رئيس واحد اطلاعاتي كميته مشترك ضدخرابكاري، ناصري 23/1/36(12)
با اين سند، همكاري دستگاه امنيتي ايران و گروه حجتيه به خوبي آشكار ميشود. سند ديگري كه در زير ذكر ميشود گوياي آن است كه هرگاه افرادي، از روي بياطلاعي از روابط انجمن با دستگاه امنيت اقداماتي عليه برخي از فعالان حجتيه انجام دادهاند مورد توبيخ دستگاه امنيت و رئيس آن قرار ميگيرند:
درباره شيخ محمود تولايي برابر اظهار نامبرده بالا آقاي محمود صالحي نماينده انجمن مباحثه و ارشاد بهائيان به دين اسلام از طريق آن ساواك احضار و توضيحاتي در مورد انجمن مذكور از وي خواسته شده و با آنكه مشاراليه صراحتاً اعتراف نموده كه كليه سوابق امر توسط گردانندگان انجمن در مركز در اختيار ساواك قرار گرفته معهذا مرتباً به عناوين مختلف اظهار و مورد بازرسي قرار گرفته است. خواهشمند است دستور فرماييد چگونگي و علت احضار نماينده انجمن فوقالذكر را اعلام دارد.
مديركل اداره سوم – مقدم(13)
اسناد فوق نشان ميدهد كه تا چه اندازه روابط انجمن با دستگاه امنيتي شاه نزديك بوده است. بدون ترديد اگر آنها كوچكترين خطري احساس ميكردند با شدت با انجمن حجتيه برخورد ميكردند در صورتي كه دستگاه امنيتي خود به حمايت و تشويق آنها پرداخته است. علياكبر پرورش درباره عكسالعمل دستگاه امنيت از استعفاي خود از انجمن حجتيه ميگويد:
وقتي ساواك متوجه شده بود كه من از انجمن كمار رفتهام همين نادري [از مسئولان عاليرتبه دستگاه امنيت] ملعون ما را خواست و خيلي فحاشي كرد و گفت چرا ديگر در انجمن نيستي.(14)
دستگاه امنيتي ميديد افراد مذهبي كه از انجمن جدا ميشدند به سوي نيروهاي انقلابي و ضدرژيم ميروند، لذا انجمن محلي براي جذب نيروهاي مذهبي بود.
عملكرد انجمن حجتيه قبل از انقلاب
طرح مسائل انحرافي و خرافات يكي از مهمترين عملكردهاي انجمن حجتيه، قبل از انقلاب است. مهمترين و آشكارترين فعاليت انجمن، قبل از انقلاب، مبارزه با بهائيت بود. مبارزه با بهائيت فلسفه وجودي انجمن را شكل ميداد؛ اين مبارزه تنها در بعد فكري، انجام ميگرفت و انجمن وارد فاز سياسي و اقتصادي نميشد. در حالي كه بهائيت يك پديده كاملاً سياسي و شبه جاسوسي بود و متقابلاً يكي از راههاي مبارزه با آن، برخورد سياسي بود. از آنجا كه انجمن سياست را نفي ميكرد با اين ويژگي بهائيت درگير نشد و فقط از پايگاه ايدئولوژيك به نقادي آن ميپرداخت. به همين خاطر هنگامي كه با هويدا نخستوزير معدوم شاه، دكتر ايادي، دكتر ثابتي، يا هژبر يزداني و غيره كه از مسئولان و متنفذان حكومت استبداد بودند برخورد ميكرد، با وجودي كه بهائي بودند، انجمن ضدبهائي باز هم به ديده بيتفاوتي به آنان مينگريست زيرا درگيري با آنان اگر چه بهائي بودند جنبه سياسي پيدا ميكرد نه ايدئولوژيك و چون انجمن بايد تنها با مبلغان بهائيت به مبارزه برميخاست ديگر كاري به كار آنها نداشت.(15) شهيد رجايي ميفرمايد: «آن موقعي كه برادران و خواهرانمان زير شكنجه فرياد ميكشيدند اينها ميرفتند ثابت كنند كه بهائيت بر حق است يا باطل و دقيقاً در مقابل مبارزه قرار ميگرفتند.»(16) استاد شهيد هاشمينژاد در اين رابطه ميفرمايد:
تعدادي از رهبرانشان (رهبران انجمن حجتيه) چنان بهائيت را بزرگ ميكردند كه انگار در اين مملكت خطر، بهائيت است. در حالي كه ما معتقد بوديم يعني خط انقلاب معتقد بود كه بهائيت شاخهاي از شاخههاي استعمار، معلولي است ما بايد سراغ علت برويم.(17)
در واقع، عملكرد انجمن حجتيه در راه مبارزه ايدئولوژيك با بهائيت همان طور كه گفته شد در خدمت اهداف رژيم شاه بود. رژيم قصد داشت از يك طرف با ترويج ابزار شيطاني و شهواني، جوانان اين مرز و بوم را سرگرم كند و از طرف ديگر با تقويت جريانهاي غيرسياسي و بيخطر همچون انجمن حجتيه، فكر جوانان مذهبي را از مبارزه با رژيم فاسد شاه به مبارزه فكري و ايدئولوژيك با گروههايي همچون بهائيت سوق دهد. انجمنيها مسئله بهائيت را آن قدر مهم جلوه دادند كه حتي در مبارزه امام خميني(س) با رژيم شاه شركت نكردند و در ضمن چون اين حركت را نشئت گرفته از فتواي مرجع انجمن (آيتالله خويي) ميدانستند از نظر شرعي نيز اشكالي در كار خود نميديدند. رهبران انجمن حتي با مشاهده سيل عظيم جمعيت مسلمانان در مقابله با نظام ستمشاهي و حمايت روحانيان معظم از آنها، حاضر نشدند كه به امامت مرجع كبير شيعيان تن بدهند و قيام مردم را با عباراتي مثل «وزوز پشه را چه به فانتوم» به استهزاء ميگرفتند و ميگفتند: «مشت بر درفش چه ميتواند بكند» يا امام را مسخره كرده و اظهار ميكردند كه «يك خودكاري در دستش گرفته و يك اعلاميهاي نوشته ميخواهد آمريكا را شكست بدهد.»(18)
انجمن قبل از انقلاب اسلامي نيروهاي جواني را كه ميتوانستند در امر مبارزه مؤثر باشند نه تنها به جريان انحرافي ميانداخت و از مسير نهضت دور نگه ميداشت بلكه در سخنرانيها هم در منكوب كردن مبارزان اقدام ميكرد چنانكه حلبي در يكي از سخنرانيهايش گفت:
چندي است تحريص ميكنند. ولي چه از آب درميآورند؟ چريك. چي از آب درميآورند؟ مفسده خرابكار، موذي به اجتماع، مضر به نظام، تشويق ميكنند اما يك جوري تشويق ميكنند كه آني كه به عمل ميآيد، بر ضرر تمام ميشود، چون طبق اسلام تشويق نميشوند.(19)
يعني در واقع همان تهمتهايي كه رژيم طاغوت به مخالفان خود نسبت ميداد. اينها هم همان را طوطيوار تكرار ميكردند. امام امت ميفرمايند:
از بس اجانب و عملشان به گوش ما خواندهاند كه: آقا برو سراغ كارت، سراغ مدرسه و درس و تحصيل، به اين كارها چكار داريد؟ اين كارها از شما برنميآيد. ما هم باورمان آمده كه كاري از ما نميآيد و اكنون من نميتوانم اين تبليغات سوء را از گوش بعضي بيرون كنم.(20)
جدا از پرداختن انجمن به مسئله بهائيت به مثابه يك مشكل اصلي، يكي ديگر از اهداف انجمن، مسئله اهل تسنن بود؛ آنها براي ايجاد دافعه نسبت به آنان برنامهريزي ميكردند و اين هم به طور دقيق همان جادهاي بود كه استعمار ترسيم كرده بود. از موضوعات مهم سخنرانيهاي سرپرست انجمن، تبيين قدرت جسماني امام علي(ع) و ميزان تيزي و برندگي ايشان بود و اينكه امام يك تنه حريف جمعيت عظيمي بود و با هر فرياد اللهاكبر يك تن را به زمين ميانداخت. انجمنيها از سنخ مروجان آن عقيده بودند كه تمام فضايل اميرالمؤمنين را در شجاعت و شمشير و شمشيرزني او خلاصه ساخته بودند و تمثالي از حضرت ميآفريدند كه در معيت شمشيري بلند در كنار شير پُر يال و كوپالي ايستاده بودند: بدين معنا كه حضرت در شجاعت و قدرت همچون شير است.(21)
مبارزه با پپسي كولا
يكي ديگر از فعاليتهاي انجمن مبارزه با پپسي كولا بود. انجمن پپسيكولا را مذموم و تحريم شده ميشمرد و از اين رو، برخي آشاميدن آن را حرام دانسته اعضاي خود را بسيج كردند تا با مغازهداران تماس بگيرند و آنان را با روش تشويق و تهديد از فروش اين نوشابه منع كنند. هنگامي كه فعاليت آنها روي يك مغازهدار كارگر ميافتاد آن را يك پيروزي و فتح تلقي مينمودند. چرا به جاي شاه، آمريكا، شيوع فحشاء، معاملات رَبَوي بانكها و هيأتهاي مستشاري آمريكا در ايران و به جاي پايگاههاي جاسوسي استراق سمع آمريكا در ايران و حق توحشي كه آمريكاييها از دولت ايران ميگرفتند با پپسي مبارزه ميكردند؟ زيرا صاحب و امتيازدار كارخانه آن ثابت پاسال، بهائي بود، ليكن انجمن، ثابت پاسال و ديگر سركردگان و زمامداران بهائيت را رها كرده و با يك شيء بيزبان درافتاده بود.
در حرمت شرب پپسي كه از ناحيه علماي وقت صادر گرديده بود بحثي نيست. سخن در اصلي نمودن مبارزه با پپسي است به نحوي كه انگار حكم حرمت صرفاً بر آن نوشابه جاري بود و ديگر مظاهر و مفاسد سياست مباح بود كه اينچنين به فرعيات ميپرداختند و نسبت به سرچشمهاي كه آب از آن گلآلود بود عامداً و عالماً غفلت ميورزيدند.(22)
انجمن و قيام 15 خرداد
قيام 15 خرداد آغازگر نهضت امام خميني(س) عليه رژيم طاغوتي شاه بود كه هزاران نفر در آن به شهادت رسيدند. در حالي كه امت مسلمان ايران به رهبري امام خميني(س) مبارزه جدي عليه رژيم فاسد شاه را آغاز كرده بودند رهبر انجمن حجتيه، امام را مورد مؤاخذه قرار ميدهد كه چه كسي مسئول اين همه خونهاي به هدر رفته است؟ وي در يك سخنراني در مدرسه مروي، امام را مسئول ريختن خون جوانان در 15 خرداد دانست و با تعبيرهاي تندي حركت اسلامي را محكوم نمود(23) جالب آن است كه شاه هم همين سئوال را مطرح كرده بود كه اين خونهاي ريخته شده به گردن كيست؟
امام خميني(س) نيز در جايي فرمودند كه مسئول ريختن خون جوانان در 15 خرداد همان كسي است كه مسئول خون شهداي قيام امام حسين(ع) است (نقل به مضمون).(24) آقاي طيب از مسئولان سابق انجمن كه پس از انقلاب خود را از انجمن خارج كرد ميگويد:
از ابتداي اين نهضت و از گذشتههاي دور اين نهضت آقاي حلبي با ناباوري با آن برخورد ميكرد و معتقد بود كه نميشود با رژيم تا دندان مسلح شاه مبارزه كرد و عقيده داشت كساني كه به اين راه كشيده ميشوند خونشان را هدر ميدهند و كساني كه افراد را به اين راه ميكشانند مسئول اين خونها هستند و معتقد بودند كه كار صحيح فعاليتهاي فرهنگي و ايدئولوژيك است نه مبارزه عليه رژيم.(25)
بدين ترتيب انجمن حجتيه در قيام 15 خرداد در كنار استعمار و شاه قرار گرفت و همصدا با حزب توده، بهائيت و جبهه ملي اين قيام را محكوم كرد.
و اما امام اين پيشواي الهي، پيش از روز 15 خرداد چنين فرموده بودند كه «اسلام در معرض خطر است» و به مناسبت احياي كاپيتولاسيون در يك نطق آتشين فرمودند:
من اعلام خطر ميكنم...اين آقاياني كه ميگويند بايد خفه شد و دم نياورد، آيا در اين مورد هم ميگويند بايد خفه شد؟ در اينجا هم ساكت باشيم و دم نياوريم؟ ما را بفروشند و ما ساكت باشيم، استقلال ما را بفروشند و ما ساكت باشيم والله گنهكار است كسي كه داد نزند والله مرتكب كبيره است كسي كه فرياد نزند... امروز تمام گرفتاري ما از آمريكاست تمام گرفتاري ما از اسرائيل است. اسرائيل هم از آمريكاست. اين وكلا هم از آمريكا هستند. اين وزرا هم از آمريكا هستند، هم دستنشاندة آمريكا هستند.(26)
و در همان زمانها بود كه امام تقيه را نيز حرام كردند. در حالي كه انجمن حجتيه در طول سالهاي بعد از 15 خرداد نيز همان روش دوري از سياست و عدم مبارزه با رژيم شاه را دنبال ميكرد و از دشمنان اصلي غفلت ميورزيد.
به همين جهت همواره مورد حمايت ساواك و رژيم شاه قرار داشت. در حالي كه رژيم شاه كوچكترين حركت نيروهاي انقلاب را خفه ميكرد انجمن در تمديد اعتبار پروانه فعاليت خود با مشكلي روبهرو نبود. در واقع انجمن حجتيه به جناح مذهبي حكومت بدل شده بود و مأموران از جلسات آنها محافظت ميكردند.
موضعگيري انجمن در سالهاي 56 و 57
با اوجگيري حركت اسلامي در سالهاي 56-57 به رهبري امام خميني(س) و با كمك روحانيان و علماي مجاهد، انجمن در يك بنبست گير كرد و برخي نيروهاي درون انجمن نيز انجمن را براي پيوستن به نهضت اسلامي زير فشار قرار دادند، اما انجمن حتي بيانيهاي هم در پشتيباني از تظاهراتهاي انقلابي صادر نكرد و به سبب همراه نشدن با حركت مردم، انجمن با يك فروپاشي تشكيلاتي مواجه گرديد، چون بدنه اصلي انجمن به انقلاب پيوسته بود.(27)
انجمن براي حفظ موجوديت تشكيلاتي بر سر دوراهي شركت يا عدم شركت در انقلاب اسلامي قرار گرفت و كماكان به شيوه گذشته، براي فرونشاندن جوّ داخل و خارج انجمن نسبت به خودش، دست به اقدام ضدانگيزهاي زده و طي ارسال نامههايي به برخي مراجع ابتدا آمار و بيلان كاري از انجمن را ارائه داد و يادآوري كرد كه ما در طول فعاليتهاي فرهنگيمان تعدادي از بهائيان را مسلمان كردهايم، اين تعداد مسيحي اسلام آوردهاند و اين تعداد از جوانان لاابالي را به محفل فعاليتهاي اسلامي كشاندهايم و افزود كه اين ثمره و محصول فعاليتهاي فرهنگي انجمن بوده و اگر در امور سياسي دخالت ميكرديم به اين توفيقات و نتايج نميرسيديم، اينك با توجه به اين كه شركت در تظاهرات و امور سياسي منجر به از هم پاشيدن انجمن ميگردد و حركتهايي در انحصار يك عده از روحانيان آغاز شده تكليف شرعي ما را بيان فرماييد.(28) لذا انجمن مبارزه با بهائيت را بهانه قرار داده، در انقلاب شركت نكرد و حتي پيروزي انقلاب را غيرممكن ميدانست. مهندس طيب يكي از مسئولان سابق و جداشدة از انجمن نيز در اين باره ميگويد: «در جريان مبارزه و انقلاب، خود آقاي حلبي قضاوتشان اين بود كه اين انقلاب، چون رژيم مسلح است و ارتش دارد و مردم سازمان و سلاح ندارند به پيروزي نميرسد.»(29)
با توجه به همين تفكر با روند انقلاب به مخالفت برخاستند و در جريان مخالف حركت رهبري انقلاب حركت ميكردند. به طور مثال، در نيمه شعبان سال 1357 حضرت امام خميني(س) فرمان دادند كه:
اكنون لازم است در اين اعيادي كه در سلطنت اين دودمان ستمگر براي ما عزا شده است بدون هيچگونه تشريفات كه نشانگر عيد و شادماني باشد، در تمام ايران، در مراكز عمومي مثلاً مسجد بزرگ، اجتماعات عظيم برپا كند و گويندگان شجاع و محترم مصايب وارده بر ملت را به گوش شنوندگان برسانند.(30)
در حالي كه رژيم ستمشاهي براي مقابله با فرمان امام خميني(ره) كوششهاي فراواني براي برگزاري جشنهاي نيمه شعبان مبذول ميداشت، انجمن حجتيه هم همراه با رژيم در مقابل فرمان امام ايستاد و در تهران و شهرستانها جشنهاي دلخواه خود را برگزار كرد و براي اين كه پاسخي براي عمل خود داشته باشند هيأتي را به سرپرستي حسين تاجري، از مسئولان انجمن، نزد شريعتمداري فرستاده و از وي كسب تكليف كرده بودند. اين در حالي بود كه شريعتمداري خود مهره قابل اعتماد رژيم به شمار ميرفت. وي درگفتگوي خود با مقامات ساواك در شب 1/7/1357 كه به شماره 7404/312 مورخ 2/7/57 در بولتن چهاربرگي ساواك موجود است گفته بود:
سلام مرا به پيشگاه اعليحضرت برسانيد و به عرض برسانيد كه اعليحضرت اطمينان داشته باشند. همان مشكلاتي كه امروز ايشان دارند، ما هم داريم... يكي از پايگاههاي مخالف با رژيم سلطنتي ايران نجف است كه من صد در صد با اين پايگاه مخالفم. من براي حفظ مملكت، ديانت و سلطنت فكر ميكنم... من معتقد به آزادي همه زندانيان نيستم آنهايي را كه اطمينان داريد بعد از آزادي تحريكات نميكنند، آزاد كنيد ولي بقيه را نگه داريد، مخصوصاً كساني را كه اهانت به مقام سلطنت ميكنند.(31)
نتيجه كسب تكليف از چنين فردي، مشخص است كه همراه با نظر رهبري انقلاب نخواهد بود. لذا انجمن به دنبال مشروعيت بخشيدن به عمل خود بود. در زماني كه مردم مسلمان در خيابانها توسط رژيم شاه به خاك و خون كشيده ميشدند، انجمن پروانه ادامه فعاليت خود را با تصويب مقامات رژيم تمديد ميكند. انجمن با احساس فعاليت فردي از اعضاء عليه رژيم، او را بلادرنگ اخراج ميكرد.
مهندس طيب از مسئولان سابق انجمن ميگويد:
با روي كار آمدن شريف امامي در 19 رمضان 1357 تعدادي از اينان حركت ديگري را در برابر امت قهرمان ايجاد كرده و راه افتادند و گفتند: اين ملازاده است اين آخوندزاده است. آيتاللهزاده است. اين از بيت سلطانالعلماست. ديگر كارها درست ميشود حالا چه ميگوييد.(32)
اما تمام سنگاندازيها و مخالفتكردنهاي انجمن، نتوانست انقلاب را از مسير نهايياش منحرف كند بلكه عدهاي از اعضاي انجمن هم با انقلاب اسلامي همراه شدند و انقلاب اسلامي با رهبري هوشمندانه امام(س)، لطف و عنايت خداوند و به همت مردم به پيروزي رسيد.
انجمن حجتيه پس از پيروزي انقلاب اسلامي
با پيروزي انقلاب اسلامي انجمن حجتيه كه در حيرت پيروزي انقلاب اسلامي بود تضعيف شد زيرا آنها اعتقادي به پيروزي انقلاب اسلامي نداشتند، لذا پنج شش ماه در حالت ترديد بودند. انجمنيها كه تا واپسين روزهاي پيروزي انقلاب ميگفتند امام سيزدهم در پاريس نشسته و مردم را جلوي گلوله ميفرستد در نيمه شعبان سال اول انقلاب عكس همه مراجع را زد و بعد از چندماهي به تأييدات خود از رهبر انقلاب اشاراتي داشت و خود آقاي حلبي از مضاميني چون عظيمالشأن و رهبر كبير براي امام خميني(س) استفاده كرد.(33)
وقتي انجمنيها به موضع انفعال افتادند نيروهاي تربيت شده در انجمن، پس از انقلاب به سه دسته تقسيم شدند:
1- از دسته اول برخي مانند آقاي پرورش، دكتر صادقي، استاد دانشكده الهيات مشهد، عبدالكريمي، استاد دانشگاه مشهد، مهندس مصحف و بسياري ديگر به انقلاب پيوستند. در ميان اينان، جواناني نيز حضور داشتند كه دست كم چند سالي انجمن را تجربه كرده و به صف انقلابيان پيوسته بودند. برخي نيز مانند آقاي طيب كه مسئوليت برگزاري مراسم سخنرانيها را در تهران بر عهده داشت، نه تنها به انقلابيان پيوستند، بلكه به نوعي در برابر انجمن هم قرار گرفتند.
2. دسته دوم در برابر انقلاب بيتفاوت ماندند.
3. دسته سوم به انتقاد از انقلاب پرداخته و به صف مخالفان – از نوع ديندار – پيوستند.(34)
انجمن پنج ماه پس از پيروزي انقلاب، مبادرت به تجديدنظر و اصلاحاتي در اساسنامهاش با افزودن تبصرهها و متممهايي نمود كه در شرايط انقلاب، قادر باشد گاه به ميخ و گاه به نعل بزند و دو پهلو موضع بگيرد. مثلاً اگر در مواردي از آنها انتقاد ميشود، فوراً شاهد خود را كه متمم اساسنامه است به رخ ميكشيدند كه بلي ما مطابق اساسنامهمان مطيع و فرمانبردار رهبر عاليقدر انقلاب حضرت امام خميني(س) و آماده خدمت به ارگانها و نهادها و... و معتقد به ولايت فقيه و كذا و كذا هستيم.(35) همزمان بعد از پيروزي انقلاب اسلامي انجمنيها سعي كردند در مراكز مهم دولتي نفوذ كنند. در زمان حاكميت دولت موقت اكثر افراد نفوذي انجمن كه از نظر فكري و عملي هماهنگ با بازرگان بودند، در پستها مستقر شدند و به تدريج توسط خودشان افراد ديگر انجمن را وارد ارگانها و نهادهاي انقلاب، حزب جمهوري اسلامي، جهاد، سپاه، دادگاههاي انقلاب، فرمانداريها، آموزش و پرورش و... نموده و آنان نيز براي القاء طرز تلقيشان از اسلام، تلاش ميكردند. از مراكز مهم ديگري كه به طور چشمگير افراد انجمن توانستند در آن نفوذ كنند مراكز اطلاعاتي كشور بود. كليه مدارك و اسنادي كه پرده از ماهيت واقعي و روابط انجمن با ساواك برميداشت، سريعاً نابود شد و بقيه اسناد جمعآوري شده را هم در اختيار ديگر ارگانها نميگذاشتند. آيتالله جنتي در اين رابطه گفت:
علت اصرار شما داير بر اين بود كه در مراكز اطلاعاتي نفوذ كنيد و اطلاعات جمعآوري شده را به مراكز بهرهوري و به ارگانهاي انقلابي نميدهيد چيست؟ چرا؟ مگر سپاه يا ارگانهاي مشابه نبايد داراي آن اطلاعات باشند تا ضدانقلاب را پيگيري نمايند؟ چرا با سپاه به صورت كامل همكاري نداريد؟(36)
با نفوذ انجمن حجتيه در مراكز اطلاعاتي، به خصوص مركز اسناد ملي، امام خميني(س) متوجه اين خطر شده و خود شخصاً در سال 1362 مسئول مركز اسناد ملي را تعويض نمودند. در همين سال، انتشار كتابي با عنوان «در شناخت حزب قاعدين» ضربه سختي بر انجمن وارد كرد. اين كتاب پيش از آن، به صورت بخش بخش در روزنامه اطلاعات به چاپ ميرسيد، زماني كه كتاب در تيراژي بالغ بر هشتاد و هشت هزار جلد به چاپ رسيد ضربهاي سهمگين بر انجمن وارد آمد.(37)
مبارزه با ماركسيسم به جاي بهائيت
يكي ديگر از خطمشيهاي انجمن حجتيه بعد از پيروزي انقلاب جايگزيني مبارزه با ماركسيسم به جاي بهائيت بود. هر چند سعي ميكردند تا دو سه سال بعد از انقلاب همچنان خطر بهائيت را زنده نگه دارند ولي اهتمام اصلي خود را معطوف به ماركسيسم كردند و در كلاسهاي آموزشي خود ماركسيسم را نقد ميكردند، اين در حالي بود كه حداقل به خطر و خسران فرهنگ غرب كه تا مغز استخوان دانشگاهها، مراكز تربيتي، ادارات و جامعه رسوخ كرده بود بيتوجه بودند و ماركسيسم را مسئله اصلي نشان ميدادند.(38)
حضرت آيتالله جنتي در اين رابطه ميگويد:
دليل اينكه تكيهتان روي ضدانقلاب چپ است و از ضدانقلاب راست غفلت ميورزيد چيست؟ مگر امام آمريكا را شيطان بزرگ نخواندند، مگر ما گرفتار آمريكا در نيم قرن اخير نبودهايم؟ در حالي كه شعار ما نه شرقي، نه غربي است چرا شعار نه غربي را ول كردهايم و شعار نه شرقي را چسبيدهايد با اينكه ما تأييد ميكنيم هر دو براي جامعه بشريت خطر است.(39)
دكتر محمدرضا سياهي نيز در اين باره نقل ميكند:
در سال 1359 با يكي از اعضاي انجمن ملاقات داشتيم كه به همان تغيير رويه انجمن از مبارزه با بهائيت به مبارزه با ماركسيسم اشاره ميكرد. ميگفت كه: «امروز مبارزه با ماركسيسم در اولويت برنامه ماست.» در واقع اين هدف اشتباهي بود و با رشد انقلاب اسلامي و فروپاشي نظام كمونيستي شوروي، بطلان اين مكتب الحادي بر همه آشكار گرديد.(40)
به همين جهت، انجمن حجتيه در مجموع كوچكترين موضع منفي در قبال جريان بنيصدر، جبهه ملي، تظاهرات 25 خرداد آنان، حزب خلق مسلمان كه حامياش شريعتمداري بود و... اتخاذ نكرد و حتي پس از اينكه شريعتمداري از مرجعيت ساقط شد در اعلاميهاي كه جهت محكوميت توطئه مشترك قطبزاده – شريعتمداري پخش كردند بدون اينكه نامي ببرند، گروهي به نام عوامل فاسد روحانينما را محكوم كردند و در قبال بنيصدر هم تا آخرين لحظات كه با همياري ضدانقلابيان چپ و راست ديگر، آشوبهاي خياباني برپا ميكردند، هيچگونه جبههگيري و مخالفت نكرد؛ اما پس از آنكه بنيصدر به عنوان يك تكيهگاه ضدانقلاب، از مقام رسمي عزل شد و كار به اتمام رسيد و انجمن شكست قطعي خط كفر غرب، عليه خط امام را رؤيت كرد، ديگر علاج و گريزي جز محكوم كردن بنيصدر نيافت و اطلاعيهاي صادر و بنيصدر را خودفروخته خواند.(41)
انجمن حجتيه و جنگ تحميلي
انجمن در ابتدا كه عراق به ايران حمله كرد هيچگونه عكسالعملي مانند كليه گروهكها و مجامع بينالمللي از خود نشان نداد و پس از مدتي با همان دلايلي كه عليه نظام وابسته رژيم شاه مبارزه نكردند و حتي با آن سازش و در مواردي همكاري داشتند، شروع به محكوم كردن جنگ در زمان غيبت امام زمان(عج) كردند و آقاي حلبي در سخنراني خود گفت:
اول شما يك افسر و يك پيشوا و رهبر معصوم پيدا كنيد. رهبري كه بتواند اداره اجتماع كند روي نقطه عصمت نه عدالت، ديشب گفتم اول او را پيدا كنيد او را اقامه به كار بكنيد. طرح داشته باشيد، نقشه صحيح طبق نظر دين، رهبر معصوم داشته باشيد... از من هم واجب است منبر را ول كنم. هفت تير به كمر ببندم، بروم جلو... اين كلمات علي جايش آنجاست نه هر جايي، نه به هر هدف غلطي و هر راه كجي و معوجي و خلافي... بايد جنگ روي موازين دين به رهبري معصوم نه عادل، عادل كافي نيست... عادل گاهي اشتباه ميكند، خون مردم، مال مردم، عرض مردم، ناموس مردم را نميتوان داد به كسي كه خطا ميكند.(42)
اين در حالي بود كه بر اساس گفته صريح امام خميني(س) در كتاب ولايت فقيه بين اختيارات حضرت رسول با وليفقيه تفاوتي نبود و در عين حال كه فضائل رسولالله را برتر و بالاتر از امام معصوم و ولي فقيه ميدانست.
حلبي حتي گستاخي را تا آنجا ادامه داد كه گفت امام زمان(عج) هم كه بيايد خودش جلوتر از همه در لشكر حركت ميكند. او بدون توجه به اهميت جان امام امت براي نظام جمهوري اسلامي، بدون توجه به كهنسالي او و بدون نگاه به جنگ مدرن گفت: «بنده توي خانهام بنشينم، پلو بخورم، به جناب آقا بگويم برو ميدان، ميگويد: برو آقا دنبال كار خودت. خيلي خوب است، خودت بيا عمل بكن... .»(43)
انجمن حجتيه كه در اين زمان چهرهاي منافقانه از خود به نمايش گذاشته بود به رغم سخنان صريح سردمدار خود، براي آن كه در مقابل سيل علاقهمندان به امام امت و وليفقيه تاب مقاومت داشته باشد، هميشه خود را حامي انقلاب معرفي ميكرد و حتي در مهر 1360 اقدام به انتشار ويژهنامهاي با نام مرزبانان به مناسبت هفته جنگ كرد و اعلام نمود كه تمامي توان خود را در همه زمينههاي فرهنگي، اقتصادي و فكري در اين راه نهاده است و عزيزاني از پاسداران حريم ولايت امام عصر (ارواحنا فداه) را به جبهههاي حق عليه باطل گسيل داشته است و حتي آمادگي انجمن را براي ادامه همكاري تا پيروزي كامل حق بر باطل اعلام نمود. بيترديد انگيزه انتشار اين ويژهنامه پاسخگويي به اتهامات مخالفان و منتقدان انجمن حجتيه بود و اين مجموعه، اگر چه بر حضور فعال برخي از عناصر ردههاي مياني در جبهههاي جنگ دلالت ميكرد اما ميبايست توجه داشت كه پيرامون اين مسئله، انتقاداتي جدي بر جنگ از سوي اعضاي اصلي انجمن از جمله شبهه ناك بودن جنگيدن دو ملت مسلمان در كنار يكديگر بود.(44)
تعطيلي انجمن
همه اقدامات طرفداران انجمن در برابر نظريات امام خميني(س) رنگ باخت و يك اشاره ضمني از ا يشان كافي بود كه مسئول انجمن خود تعطيلي انجمن و البته نه انحلال آن را اعلام كند. با بروز اختلافات بين افراد حجتيه و طرفداران دولت در سبزوار، كار به زد و خورد نظامي كشيد كه نتيجه آن كشته و زخمي شدن عدهاي از طرفين بود. در شهرهاي ديگر مثل بوشهر، اصفهان و كرمانشاه هم اختلافات به تظاهرات و زد و خوردهاي خياباني منجر شد. انجمن آن قدر در كارشكني و تبليغات مغرضانه خود به روشهاي مختلف ادامه داد تا امام امت در عيد فطر سال 1362 خطاب به انجمن فرمودند:
يك دسته ديگر هم كه تزشان اين است كه بگذاري كه معصيت زياد بشود تا حضرت صاحب بيايد، حضرت صاحب مگر براي چي ميآيد؟ حضرت صاحب ميآيد معصيت را بردارد ما معصيت ميكنيم كه او بياد؟ اين اعوجاجات را برداريد. اين دستهبنديها را براي خاطر خدا اگر مسلميد و براي خاطر كشورتان اگر ملي هستيد. اين دستهبنديها را برداريد. در اين موج خودتان را وارد كنيد و برخلاف اين موج حركت نكنيد كه دست و پايتان خواهد شكست.(45)
انجمن حجتيه پس از گذراندن مراحل مختلف، سرانجام در مرداد سال 62 پس از اشاره به بيانات امام درباره عملكرد مغاير با اهداف نظام جمهوري اسلامي به ظاهر، تعطيلي فعاليتهاي خود را با انتشار بيانيه زير اعلام ميدارد:
بسمالله الرحمن الرحيم
اعضاي محترم انجمن حجتيه مهدويه، خدمتگزاران آستان مقدس حضرت بقيهاللهالاعظم ارواحنا لتراب مقدمهالفداه
با ابلاغ سلام و تقديم مراتب مودت به اطلاع ميرساند: روز سهشنبه 21 تيرماه جاري (عيد سعيد فطر) رهبر عاليقدر انقلاب اسلامي حضرت نايبالامام آيتالله العظمي امام خميني(مدظلهالعالي) در بخشي از بيانات مبسوطه خويش فرمودند: «يك دسته ديگر هم كه تزشان اين است كه بگذاريد كه معصيت زياد بشود تا حضرت صاحب بيايد، حضرت صاحب مگر براي چي ميآيد؟ حضرت صاحب ميآيد معصيت را بردارد ما معصيت كنيم كه او بيايد؟ اين اعوجاجات را برداريد، اين دستهبنديها را براي خاطر خدا اگر مسلميد و براي خاطر كشورتان اگر ملي هستيد، اين دستهبنديها را برداريد. در اين موج خودتان را وارد كنيد و برخلاف اين موج حركت نكنيد كه دست و پايتان خواهد شكست.» در پي اين فرمايش، شايع شد كه طرف خطاب و امر مبارك اين انجمن است اگر چه به هيچوجه افراد انجمن را مصداق مقدمه بيان فوق نيافته و نمييابيم و در ايام گذشته بويژه از زماني كه حضرت ايشان با صدور اجازه مصرف انجمن از سهم امام(ع) اين خدمات ديني و فرهنگي را تأييد فرموده بودند، هيچ دليل روشن و شاهد مسلمي كه دلالت بر صراحت معظمله، به تعطيل انجمن نمايد در دست نبود معذلك در مقام استفسار برآمديم. البته تماس مستقيم ميسر نبود. ليكن براي تحقيق از مجاري ممكنه و شخصيتهاي محترمه موثقه و بنا به قراين كافيه محرز شد كه مخاطب امام «معظمله» اين انجمن ميباشد؛ لذا موضوع توسط مسئولان انجمن به عرض مؤسسه معظم و استاد مكرم حضرت حجتالاسلام والمسلمين آقاي حلبي (دامت بركاته) رسيد و فرمودند: در چنين حالتي وظيفه شرعي در ادامه فعاليت نيست. كليه جلسهها و برنامهها بايد تعطيل شود.» عليهذا همانگونه كه بارها كتباً و شفاهاً تصريح كرده بوديم بر اساس عقيده ديني و تكليف شرعي خود، تبعيت از مقام معظم رهبري و مرجعيت، حفظ وحدت و يكپارچگي امت و رعايت مصالح عاليه مملكت و ممانعت از سوءاستفاده دستگاههاي تبليغاتي بيگانه و دفع غرضورزي دشمنان اسلام را براي ادامه خدمات و فعاليت مقدم دانسته، اعلام ميداريم كه از اين تاريخ تمامي جلسات و خدمات انجمن تعطيل ميباشد و هيچيك مجاز نيست تحت عنوان اين انجمن كوچكترين فعاليتي بكنند و اظهارنظر يا عملي مغاير تعطيلي نمايند كه يقيناً در پيشگاه خداي متعال و امام زمان «سلامالله عليه» مسئول خواهد بود. با اين اميد كه تلاشها و كوششهاي صادقانه انجمن در سيساله اخير مقبول ساحت قدس الهي و مرضي خاطر مقدس حضرت بقيهالله الاعظم ارواحنا فداه قرار گرفته باشد.
از خداي متعال عزت و سربلندي مسلمانان به ويژه شيعيان اثني عشري و ذلت و سرافكندگي كافران و منافقان و طول عمر امام امت و پيروزي رزمندگان اسلام را خواستاريم.
انجمن خيريه حجتيه مهدويه
دوازدهم شوال 1403، پنجم مردادماه 1362(46)
انجمن حجتيه پس از تعطيلي
تعطيلي ظاهري انجمن حجتيه در سال 1362 موجب شد كه نام اين تشكيلات تا مدت زيادي از ادبيات سياسي جامعه ما حذف شود اما همانطور كه پيشبيني ميشد تلاشهاي اين گروه در جهت اهداف آشكار و پنهان ادامه يافت.
يكي از تحركات اخير انجمن حجتيه دامن زدن به اختلاف بين شيعه و سني بود و اين بار انجمن حجتيه به جاي بهائيت و ماركسيسم مذهب سني را هدف قرار داد. در زمستان سال 1381، انتشار خبر فعاليتهاي تفرقهافكنانه انجمن حجتيه در مناطق سنينشين كشور، بحث درباره ماهيت اين تشكيلات را بار ديگر نقل محافل سياسي جامعه ما كرد اين موج تبليغات با تحريكات متعصبان اهل سنت عليه شيعيان همراه شده و فضاي عمومي در مناطق سنينشين را به گونهاي رقم زده است كه طيف لاييك و سكولار اهل سنت نيز به گرايشهاي ضدشيعي پيوستهاند.(47) پس از انتشار كتابي با عنوان «حقيقت وحدت در دين» نوشته فردي به نام يعسوبالدين رستگاري جويباري كه به واكنشهاي شديدي در ميان علماي اهل سنت منجر شد؛ چاپ و توزيع اين كتابها كه با طرح جعلي «چاپ بيروت» بدون مجوز در قم انجام ميشد در كشورهاي عربي، پيامدهاي نامناسبي به همراه داشته است.
به نظر ميرسيد شبكه القاعده و انجمن حجتيه به صورت خاص و طيفهاي تندرو و متعصب شيعه و سني، به صورت عمومي، بر دامن زدن به اختلافات اين دو مذهب اسلامي اصرار دارند، كه روندي بسيار خطرناك به شمار ميرود.(48) برخي افراد، اقداماتي از قبيل انتشار اعلاميهها و نوشتن شعارهايي مبني بر حقانيت اميرالمؤمنين(ع) و اهانت به خلفاي سهگانه و نكوهش عملكرد برادران اهل تسنن مبني بر انتخاب مسلكي غير از مذهب شيعي را دال بر تجديد فعاليت انجمن ميدانند.(49) اين در حالي است كه سرويسهاي اطلاعاتي استكبار جهاني نيز اكنون خط تفرقه بين شيعيان و اهل سنت را دنبال ميكنند. لذا اين حركت ريختن آب به آسياب دشمن قلمداد ميگردد.
ترويج نمايندگي حضرت قائم و ملاقات با ايشان، ترور مسببان تأخير در ظهور امام زمان توسط گروه مهدويت با رهبري سيدمحمدحسين ميلاني، واجب دانستن دعاي تعجيل در فرج امام زمان مثل نمازهاي يوميه و گناه كبيره دانستن ترك آن، از ديگر تحركات اخير انجمن حجتيه ميباشد.
اكنون براي آنكه بتوانيم تفكرات و عقايد انجمن حجتيه را بهتر بشناسيم لازم است به طور اجمال رئوس عقايد و تفكرات آنها را ذكر نماييم.
مهمترين ابعاد فكري و انديشهاي انجمن حجتيه
شايد بررسي عملكرد انجمن حجتيه قبل و بعد از انقلاب تا حدود زيادي ما را با افكار و انديشههاي آنها آشنا كرده باشد، در اينجا لازم است يك جمعبندي كلي از آرا و انديشههاي آنها داشته باشيم تا از اين زاويه نيز بهتر بتوانيم انجمن را بشناسيم. اين عقايد و انديشهها شاخصه مناسبي است تا بتوانيم رفتار هر كس يا گروه را با آن بسنجيم. اگر فرد يا گروهي هماكنون از اين عقايد و انديشهها پيروي ميكند خواسته يا ناخواسته همان خطي را دنبال ميكند كه انجمن حجتيه طي ساليان گذشته در پي آن رفته است.
1) جدايي دين از سياست
به جز سكولارهاي غربزده كه همواره خواهان جدايي دين از سياست بودهاند متحجراني چون انجمن حجتيه هم از اين انديشه دفاع كردهاند انجمنيها در زمان رژيم فاسد و طاغوتي شاه به جاي آنكه سرچشمه فساد را نابود سازند به دنبال تعطيلي يك مشروبفروشي و يا يك خانه فساد بودند و وارد مبارزه سياسي نميشدند، در حالي كه مدارس، دانشگاهها، سينماها، راديو و تلويزيون و خيابانها مردم را به فساد دعوت ميكردند و به دليل فساد حكومت، جامعه فاسد شده بود، تعطيلي فلان خانه فساد چه دردي را دوا ميكرد؟ در حالي كه امام خميني(س) دست روي مركز فساد گذاشت و در راه نابودي آن گام برداشت و با نابودي آن كل فضاي جامعه دگرگون شد.
اين در حالي بود كه انجمن حجتيه نه تنها با امام(س) همراه نشد بلكه عملاً در مسيري حركت كرد كه مورد رضايت و حمايت طاغوت قرار گرفت. انجمن در جذب جوانان مذهبي، بيتفاوت بار آوردن آنها نسبت به مسائل روز جامعه، مشغوليت ذهني و فكري آنان در مبارزه با بهائيت، در حقيقت همان اهداف استعمارگران را كه عدم مداخله مسلمانان در سياست و فقط فراگيري احكام فردي بود را به اجرا گذاشت. انجمن با جا انداختن مسئله جدايي دين از سياست و عدم مداخله مسلمانان و روحانيان در سياست و مشغول كردن جوانان مذهبي، آرامشي را كه رژيم براي چپاول ثروتهاي ملت احتياج داشت، به او داد.
انجمن حجتيه در فصل يكم، ماده دوم، تبصره دوم اساسنامه انجمن تصويب كرد كه:
انجمن به هيچوجه در امور سياسي مداخله نخواهد داشت و نيز مسئوليت هر نوع دخالتي را كه در زمينههاي سياسي از طرف افراد انجمن صورت گيرد بر عهده نخواهد داشت.(50)
به همين دليل انجمن اگر ميديد عضوي از آنها فعاليت سياسي ميكند عذر او را ميخواستند. امام امت (رضوانالله تعالي عليه) اين انديشه غلط جدايي دين از سياست را خوب شناختند و فرمودند:
هر وقت آدمي پيدا شد، يا او را كشتند يا زنداني و تبعيدش كردند يا لكهدارش كردند كه سياسي است اين آخوند سياسي است. پيغمبر (ص) هم سياسي بود. اين تبليغ سوء را عمال سياسي استعمار ميكنند تا شما را از سياست كنار بزنند و از دخالت در امور اجتماعي بازدارند و نگذارند با دولتهاي خائن و سياستهاي ضدملي و ضداستعماري مبارزه كنيد و آنها هر كاري ميخواهند بكنند و هر غلطي ميخواهند بكنند، كسي نباشد جلوي آنها را بگيرد.(51)
به هر ترتيب، انجمن نه تنها در غيبت امام زمان(عج) قائل به تشكيل حكومت نميباشد و از آن دفاع نميكند بلكه، عملاً در خدمت طاغوت قرار ميگيرد. اين در حالي است كه برابر روايات فراوان براي مهيا شدن شرايط ظهور حضرت بايستي مردم مستعد اجراي احكام شوند و با اهل باطل پيكار كرده باشند و در نتيجه براي آمادگي مردم بدون هيچ ترديد نياز به حكومت اسلامي داريم.
2) تمسك به مرجعيت براي تضعيف ولايت فقيه
از آنجا كه انجمن حجتيه با تشكيل حكومت اسلامي در زمان غيبت امام عصر(عج) مخالف است عملاً ولايت فقيه را قبول ندارد. چه قبل و چه بعد از انقلاب، انجمن همواره سعي كرد با برجسته نشان دادن مرجعيت، رهبري انقلاب را تضعيف نمايد. آنها تلاش كردند با محور دانستن مرجعيت آيتالله شريعتمداري و آيتالله خويي، مرجعيت را در برابر ولي فقيه قرار دهند و بعد از انقلاب، مسئله بودن رهبر سياسي واحد در كنار مرجعيت را مطرح كردند. انجمن به ولايت عامه مراجع در مقابل ولايت فقيه معتقد است؛ يعني همه مجتهدان ولايت دارند و فقيه اعلم در ميان آنان وظيفهاش نظارت بر جريان امور است، انجمن حجتيه دست از منزوي كردن ولايت فقيه برنداشت تا آنكه ولايت فقيه در مجلس خبرگان به رغم كارشكنيها به تصويب رسيد.
آنها در كتاب «به سوي نور» به طور مفصل در وظايف نائبان فقيه بحث كرده و بر عدم دخالت او، حتي در موقع اضطرار در كليه مسائل اعم از عبادي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و نظامي تأكيد ميكنند و كمترين اختياري را براي مسئله حكومت و اختيارات ولي فقيه قائل نميشوند و حتي جهت لوث كردن قانون اساسي و خارج نمودن امور حكومت و انقلاب از دست امام امت، پيشنهاد انتصاب نماينده از طرف مراجع درجه اول در شوراي نگهبان را مطرح ميكنند تا به اين ترتيب به واسطه همفكران، در شوراي نمايندگان مراجع، اعمال نفوذ و نظر بكنند.(52)
انجمنيها همواره دلايل سكوت خود و عدم شركت در مبارزات را تقليد از فلان مرجع تقليد ميدانستند. سيدعباس نبوي درباره انجمن حجتيه و مرجع تقليد ميگويد:
انجمنيها از اسم امام ميترسيدند هميشه ميگفتند اسم امام را مطلقاً نبريد خودشان هم نميبردند... افرادي كه من از بدنه اين جريان ميشناسم هيچوقت نام او را به عنوان امام ذكر نكردند هميشه تعبير به آقاي خميني ميكردند... ساواك از آنها خواست: آقا مرجعي را كه ميخواهي معرفي كني از ايران بيرون ببريد و اينكه آقاي خميني را معرفي نكنيد.(53)
لذا با فوت آيتالله حكيم و تلگراف شاه به مرحوم آيتالله خويي، شيخ محمود حلبي هم همگام با شاه و با همان شيوه مرجعيت را به خارج از ايران منتقل كرد.
همان طور كه مشاهده ميكنيم از آنجا كه اعضاي انجمن حجتيه خود، آدمهاي مبارز و سياسي نيستند همواره سعي كردند به طرف مراجعي بروند كه اولاً كارهاي سياسي انجام ندهند و در وهله دوم در مقابل ولايت فقيه و رهبري انقلاب قرار داشته باشند.
3) انتظار از ديدگاه انجمن حجتيه
انجمن حجتيه با اصرار بر اينكه هر كس قبل از قيام امام زمان(عج) اقدامي جهت اصلاح كار نمايد تأخير در ظهور او ايجاد كرده است، عملاً در خدمت طاغوت قرار گرفتند انجمن سعي دارد با استناد و با تحريف معني روايتي از امام صادق(ع)، حركت خود را مذهبي جلوه داده و آن را مشروع نشان دهد. آنها معتقدند امام صادق فرموده است:
تا ظهور امام قائم ما زمانش فرا نرسد خروج نكرده و نخواهد كرد احدي از ما براي دفع ظلم و جور آنها اقامه حق جز آن كه مبتلاي به قتل و شهادت بشود و هر كه قيام كند جز آنكه به غم و اندوه ما و شيعيان بيفزايد كاري از پيش نبرد.
انجمن با بيان چنين رواياتي، هر كسي را كه عليه رژيم شاه اقدام ميكرد منكوب مينمود و او را خارج از دين قلمداد ميكرد تا همگان امر برايشان مسلم شود كه جهت ظهور امام زمان(عج) بايد با حكام ستمگر ساخت و با رژيم سازش كرد تا ظهورش به تأخير نيفتد. امام خميني(س) در اين باره ميفرمايند:
ممكن است هزاران روايات را نشر بدهند كه از عمال ظلمه و آخوندهاي درباري در تعريف سلاطين جعل شده است. به طوري كه ملاحظه ميكنيد با دو روايت ضعيف چه بساطي راه انداختهاند و آن را در مقابل قرآن قرار دادهاند قرآني كه جديت دارد بر ضد سلاطين قيام كنيد و موسي را به قيام عليه سلاطين واميدارد علاوه بر قرآن مجيد، روايات بسياري درباره مبارزه با ستمگران و كساني كه در دين تصرف ميكنند وارد شده است. تنبلها اينها را كنار گذاشتهاند آن دو روايت ضعيف را كه شايد وعاظ سلاطين جعل كردهاند در دست گرفته مستند قرار دادهاند كه بايد با سلاطين ساخت و درباري شد اگر اينها اهل روايت و دينشناسي بودند به روايات بسياري كه بر ضد ظلم است عمل ميكردند و اگر اهل روايت هم هستند باز عدالت ندارند.(54)
در واقع، از ديد مؤمنان انقلابي، بسيج مستضعفان و از نگاه اسلام انقلابي، انتظار، يك نوع دعوت به قيام و سازندگي فرد و اجتماع است.
اسلام انقلابي تحرك را در پي دارد و ركود را مخرب ميداند. اما اسلام آمريكايي از زير بار مسئوليتها فرار ميكند. انتظار در نزد انجمن حجتيه افيونگر است، به جاي آنكه بيدار كننده باشد و در ديدگاه قاعدين زمان – در زمان غيبت ولي عصر(عج) – اعتماد، ركون و وابستگي به طاغوت نفي نشده است.
دولت نهم و انجمن حجتيه
با حضور آقاي دكتر محمود احمدينژاد در شهرداري تهران و به خصوص با شروع انتخابات رياست جمهوري دوره نهم، محافلي خاص اعلام كردند كه دوره جديدي از فعاليت انجمن حجتيه در دستگاههاي دولتي آغاز شده است. اين در حالي بود كه همين گروههاي خاص با روي كار آمدن دولت آقاي خاتمي و انتصاب محمدعلي ابطحي پسر سيدحسن ابطحي در مقام معاونت حقوقي و رياست دفتري رئيس جمهور از خود هيچ واكنشي نشان نداده بودند. شايان ذكر است با درگذشت شيخمحمود حلبي، سيدحسن ابطحي جانشين ايشان شد و هواداران واقعي انجمن هم موضعي در برابر ابطحي نگرفتند و عملاً او را پذيرفتند. در اين دوره، عليرضا نعمتي از نزديكان حسن ابطحي و همراهان قديمي او در نزديكي مسجد جمكران، مجله خورشيد مكه را منتشر كردند و طرفداران ابطحي را به عنوان سالكان اليالله دانستند كه تحت نظارت و مراقبت استاد خويش مراحل سير و سلوك را طي ميكردند و هر كس كه به نحوي (در خواب يا بيداري) و به زعم خود، به امام عصر(عج) متصل ميگشت به عنوان نشانه صحت تعاليم ديده ميشد. اين گروه آزادانه فعاليت خود را پي ميگرفتند و كسي مانع آنها نميشد. با روي كار آمدن دولت آقاي احمدينژاد اين گروه با محدوديتهايي روبهرو شدند و سرانجام در يكي از روزهاي اواخر خرداد 1385، سيدحسن ابطحي و فرزندش سيدمحمدتقي (يعني پدر و برادر معاون رئيسجمهور سابق) و عدهاي از مريدانش دستگير شدند.(55)
جالب آنجاست كه بعضي از همين اصلاحطلبان با شروع دولت نهم زنگ خطر را به صدا درآوردند و اعلام كردند كه بار ديگر انجمن حجتيه و طرفداران آيتالله مصباح يزدي در حال قدرت گرفتن هستند. قبل از انتخابات رياست جمهوري در مقالهاي با عنوان «اسلام امام به نزاع هاشمي آمده است يا اسلام حجتيه»، مينويسد كه اسلام حجتيه است كه در برابر آقاي هاشمي قرار گرفته است، آقاي احمدينژاد از طريق فعاليت در جنبش دانشجويي به پستي در حد فرمانداري در يكي از استانهاي كشور ميرسد. استاني كه تحت مسئوليت آقاي شيخعطار از سابقهداران انجمن حجتيه بود. تا رسيدن به شهرداري تهران از آقاي احمدينژاد اسمي نبود اما از دوراني كه مهدي چمران يكي ديگر از سابقهداران انجمن حجتيه به رياست شوراي شهر تهران انتخاب شد شهردار شدن احمدينژاد قابل انتظار بود.(56) يا همچنين درباره دولت نهم نوشتهاند: آقاي احمدينژاد و اعضاي كابينه او ادعاي آن دارند كه در جلسات هيأت دولت امام زمان حاضر است. ليست نامزدهاي انتخابات را امام زمان تأييد كرده است و براي چاه جمكران بودجه سنگيني تعيين كردهاند.(57) و يا درباره آيتالله مصباح يزدي – رئيس و مدير مدرسه حقاني قم، طرفدار تز ظهور امام و مروج اهداف انجمن حجتيه – گفتهاند پيشواي آقاي احمدينژاد است. خبرگزاري «پيك نت» زير عنوان ديدار پرمعني مينويسد: براي اولين بار در جمهوري اسلامي گروهي از فرماندهان سپاه سراسر كشور به ديدار آيتالله مصباحيزدي رفتند و آيتالله مصباح يزدي در اين ديدار با اشاره به روي كار آمدن دولت احمدينژاد، از فرماندهان ميخواهد كه قدر دولت را بدانند، زيرا تشكيل دولت جديد يك نعمت الهي است و بعد، اين خبرگزاري نتيجه ميگيرد كه انجمن حجتيه تا مغز استخوان در ارگانهاي نظامي و امنيتي نفوذ كرده است.(58) فضاي اتهام به دولت نهم تا آن اندازه بود كه حتي آقاي زادسر، نماينده اصولگراي مجلس هفتم، طي نامهاي به آقاي احمدينژاد مينويسد:
احمدينژاد خود را منتخب امام زمان(عج) ميداند... از آيتالله مصباح يزدي دستور ميگيرد... حامي و مروج انجمن حجتيه ميباشد... متحجرين را مورد توجه قرار ميدهد... مداحان خرافهپرور را پر و بال داده است... و مواردي ديگر از اين دست كه مستقيم و غيرمستقيم طرح و القا ميكند و غالباً سعي ميكنند تا خوانندگان خود را به اين باور برسانند كه اميدشان به رئيسجمهوري و دولت، اميدي ابتر است. جداً تقاضا دارد كه به هر نحوي كه صلاح ميدانيد يك بار و براي هميشه مواضع اعتقادي و مديريتي خود و دولت را راجع به چنين مباحثي به استحضار مردم برسانيد.(59)
به نظر ميرسيد اتهام و برچسب انجمن براي برخي از دولتمردان و طرفداران آن امري سياسي و تهمتي نادرست است.
چنان كه خاطرات و مبارزات برخي از آنها در دوران پيش از انقلاب و سمتگيري سياسي آنها بعد از انقلاب نشانگر تناقض فكري جدي ميان ايشان و حجتيه است. براي نمونه ميتوانيد به كتاب «مصباح دوستان» نوشته آقاي عليرضا صنعتي مراجعه كنيد. اگر چه صرف حضور فردي در جلسات پيش از انقلاب انجمن، به معناي انجمني بودن ايشان نميباشد. چرا كه شخصيتهاي متعددي سراغ داريم كه سوابق فعاليت در انجمن داشتهاند و از انجمن بريده و برخلاف آنها گام برداشته و در ردههاي بالاي حكومت اسلامي خدمت كردهاند. همانگونه كه مقام معظم رهبري فرمودند:
در ميان افرادي كه در انجمن هستند، عناصري انقلابي، مؤمن، صادق، دلسوز براي انقلاب، مؤمن به امام و ولايت فقيه و در خدمت كشور و جمهوري اسلامي پيدا ميشود، همچنان كه افراد منفي، بدبين، كجفهم، بياعتقاد و در حال نق زدن و اعتراض هم پيدا ميشود.(60)
به دنبال اتهام و برچسب انجمن حجتيه به دولت، غلامحسين الهام، رئيس دفتر رئيسجمهور در خصوص رابطه اعضاي دولت احمدينژاد با انجمن حجتيه گفت: «هيچ ارتباطي بين تفكر دولت نهم كه معتقد به حكومت اسلامي و اجراي احكام دين از طريق تشكيل دولت در عصر حضرت حجت(عج) و ولايت فقيه است با انجمن حجتيه وجود ندارد.»(61) از طرف ديگر، قاسم روانبخش، سردبير هفتهنامه «پرتو سخن» و از شاگردان و طرفداران آيتالله مصباح يزدي طي يادداشتي در روزنامه «سياست روز» با عنوان «انجمن حجتيه و مدعيان اصلاحات» به نقد سخنان برخي از گروههاي سياسي در ارتباط با دولت دكتر احمدينژاد ميپردازد و مينويسد:
... هرگاه آقاي احمدينژاد نام مبارك امام زمان(عج) را بر زبان جاري ميكند ميگويند انجمن حجتيهاي است و گمان ميكنند جز انجمن حجتيه هيچكس از امام زمان(عج) دم نميزند. هنگامي كه احمدينژاد با تشكيل دولت اسلامي، عليوار درصدد اجراي عدالت است، ميگويند انجمن حجتيهاي نيست زيرا حجتيهايها با تشكيل حكومت پيش از ظهور مخالفاند. به نظر ميرسيد مدعيان اصلاحطلبي بايد عميقتر بيانديشند تا با شناخت درست، اين جريان را درك كنند كه اين همان جريان فكري حضرت امام(ره) است كه مبدأ هويت انقلاب اسلامي را تشكيل ميدهد.(62)
آقاي زادسر، نماينده اصولگراي مجلس هفتم هم بعد از ديدار خصوصي با آقاي احمدينژاد گفت:
از احمدينژاد پرسيدم آيا با انجمن حجتيه ارتباط داري؟ و وي در مورد رابطه و عضويتش در انجمن حجتيه موضع گرفت. او با تأكيد براينكه انگ حجتيه به وي نميچسبد از من سئوال كرد كه آيا انجمن حجتيهايها هيچگاه از عدالت، مبارزه با مفاسد اقتصادي، تبعيض و ... سخن ميگويند؟ و سابقه مبارزه و جهاد دارند؟ و برخوردهاي آنها با بنده به اين علت است كه همه سخنرانيهايم را با اللهم عجل لوليك الفرج والعافيه والنصر و... آغاز ميكنم و آنها ميخواهند كسي جرأت نكند در جامعه حرف از امام زمان بزند و قصدشان تخريب دولت در افكار عمومي است.
نماينده جيرفت ادامه داد:
از رئيسجمهور درباره تعامل و رابطهاش با آيتالله مصباح يزدي پرسيدم و وي گفت: آيتالله مصباح يكي از بزرگان دين و شيعه است و رهبر معظم انقلاب از آيتالله مصباح يزدي به عنوان مطهري دوم ياد كردند و من به ايشان به عنوان يكي از بزرگان دين و حوزه احترام ميگذارم و ارادت دارم و هيچ ارتباط خاصي بين بنده و آيتالله مصباح نيست. همه مواضع من برگرفته از اسلام، امام(س) و رهبر معظم انقلاب است و اينجانب ضمن احترام و ارتباط با همه مراجع عظام تقليد و علما با آقاي مصباح نيز ارتباط دارم.(63)
همانطور كه مشاهده ميكنيم دولت نهم با توجه به شاخصههاي فكري انجمن حجتيه هيچ رابطهاي با آن ندارد. دولت نهم طرفدار حكومت اسلامي و حامي پر و پا قرص ولايت فقيه است و مقام معظم رهبري در سخنان خود در آغاز سال 1386، در مشهد از دولت حمايت خاص كرده و از آن به عنوان دولت انقلابي پرتلاش و ارزشي نام بردند. لذا اين چنين دولتي كه در حال مبارزه با طاغوت و استكبار جهاني است و حامي ولايت فقيه است، نميتواند راه و مسيري را برود كه انجمن حجتيه 60 سال آن راه را پيموده و با بررسي سوابق انجمن كه در اين مقاله ذكر شده به راحتي ميتوان فهميد كه دولت نهم از جنس انجمن حجتيه نيست.
پينويسها:
* كارشناس ارشد روابط بينالملل و مدير گروه تاريخ و روابط خارجي مركز اسناد انقلاب اسلامي.
1- براي مطالعه بيشتر در اين زمينه نك: روحالله حسينيان، چهارده قرن تلاش شيعه براي ماندن و توسعه (تهران: انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1382) يا آدرس اينترنتي مركز اسناد انقلاب اسلامي، www.irde.ir.
2- براي مطالعه بيشتر نك: روحالله حسينيان، بازخواني نهضت ملي ايران، (سال 85) و بيست سال تكاپوي اسلام شيعي در ايران (1340-1320) (تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1384).
3- براي مطالعه بيشتر اين نهضت بزرگ نك: روحالله حسينيان، چهارده سال رقابت ايدئولوژيك شيعه در ايران (56-1343) (تهران: انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1383).
4- محمدرضا اخگري، ولايتيهاي بيولايت (بيجا: پرچم، 1367)، صص 7 و 8.
5- ع. باقي، در شناخت حزب قاعدين زمان (تهران: نشر دانش اسلامي، 1362)، ص 29.
6- همان، ص 30.
7- همان، ص 31.
8- محمد حياتي، تاريخچة شكلگيري انجمن حجتيه در: www.nasirbousher.com
9- ضميمه ش 1.
10- فتاح غلامي، روايتي از انجمن حجتيه، در: www.baztab.com
11- اخگري، همان، ص 25.
12- ضميمه ش 2.
13- ضميمه ش 3.
14- همان، صص 52 و 53.
15- باقي، همان، صص 32 و 33.
16- روزنامه جمهوري اسلامي (29/خرداد/1361).
17- به نقل از: باقي، همان، ص 34.
18- مصاحبه اختصاصي با آيتالله خزعلي، به نقل از: باقي، همان، ص 58.
19- سخنراني تحت عنوان: نظام، جهاد، حكومت اسلامي، به نقل از: اخگري، همان، صص 54 و 55.
20- كتاب ولايت فقيه، ص 167.
21- محمد توكل، «بازار سنتي ايران در سه دوره»، در: www.meisami.com به نقل از: عليانسب و سلمان علوي نيك، جريانشناسي انجمن حجتيه (قم: زلال كوثر، 1385)، ص 22.
22- باقي، همان، ص 55.
23- همان، ص 42.
24- همان، ص 43.
25- همان، صبح آزادگان، ش 592 (27/بهمن/1360).
26- سخنراني امام پس از آزادي از زندان در 4 آبان 1343، به مناسبت احياي كاپيتولاسيون به نقل از: باقي، همان، ص 44.
27- مصاحبه با دكتر محمدرضا سياهي 19/1/85، به نقل از: عليانسب و علوي نيك، همان، ص 25.
28- باقي، همان، ص 57.
29- روزنامه صبح آزادگان، ش 591، (26/7/1360).
30- صحيفه امام، ج 3، ص 427.
31- حميد روحاني، شريعتمداري در دادگاه تاريخ، به نقل از: اخگري، همان، ص 56.
32- روزنامه صبح آزادگان (27/بهمن/1360).
33- سخنراني آقاي پرورش، به نقل از: باقي، همان، ص 62.
34- عليانسب و علوي نيك، همان، ص 28.
35- باقي، همان، ص 73.
36- به نقل از: اخگري، همان، صص 62 و 63.
37- رسول جعفريان، جريانها و سازمانهاي مذهبي – سياسي ايران، ص 375.
38- باقي، همان، ص 96.
39- كيهان، ش 11422، (10 آبان 1360): ص 2.
40- مصاحبه با دكتر محمدرضا سياهي، 1385، به نقل از: عليانسب و علوي نيك، همان، ص 30.
41- باقي، همان، ص 86.
42- سخنراني تحت عنوان: «نظام در اسلام» به نقل از: اخگري، همان، ص 79.
43- همان، ص 81.
44- عليانسب و علوينيك، همان، ص 175.
45- صحيفه امام، ج 17، ص 534.
46- به نقل از: باقي، همان، ص 406.
47- عليانسب و علوي نيك، همان، ص 175.
48- بازتاب (6/2/1382).
49- فتاح غلامي، مدعيات مهدويت، القاعده ايران در سايت بازتاب (1/4/82).
50- به نقل از اخگري، همان، ص 25.
51- كتاب ولايت فقيه، به نقل از: همان، صص 25 و 26.
52- همان، ص 73.
53- مصاحبه با سيدعباس نبوي، ماهنامه سوره، دوره جديد، ش 4.
54- كتاب ولايت فقيه، به نقل از: اخگري، همان، صص 33 و 34.
55- مقالهاي تحت عنوان دوئل دولت مهدوي و حسن ابطحي در www.quomtimes.blogfa.com 56- مقالهاي تحت عنوان انجمن حجتيه از پيدايش تا امروز در www.roonamehiran.blogfa.com
57- همان.
58- پيك نت، 5/11/1384.
59- گزارش ايلنا، سايت امروز، 25/8/1384.
60- به نقل از: عليانسب و علوي نيك، همان، ص 188.
61- به نقل از: سايت www.afabnews.ir
62- به نقل از: خبرگزاري «آينده روشن» با آدرس www.bfnews.ir
63- به نقل از: وبلاگ آقاي زادسر، با آدرس اينترنتي h:zadsar.ntm
منبع : 15خرداد/ فصلنامه تخصصي در حوزه تاريخ پژوهي ايران معاصر / دوره سوم / سال ششم /شماره 20/ تابستان 1388 ص 129 این مطلب تاکنون 4509 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|