اشغال لانه جاسوسی از منظری دیگر
تصرف سفارت آمریکا در تهران به دست دانشجویان پیرو خط امام، تبلور نفرت ملی ایرانیان از سیاستهای برون مرزی آمریکا بود؛ بلکه بالاتر؛ سقوط این سفارتخانه، واکنشی تاریخی به دست اندازیهای 200 ساله جهان غرب به فرهنگ، سیاست، مرز و شخصیت ایران زمین محسوب میشود. اگر از این منظر به حادثه 13 آبان 1358 نگاه شود، میتوان گفت که ساختمانها و محوطه وسیع واقع شده در تقاطع روزولت – تخت جمشید / مفتح – طالقانی پیش از آنکه محل اقامت دیپلماتهای امریکا و بنا بر سنت سیاسی، بخشی از خاک آن کشور در تهران محسوب گردد، قبل از آنکه مرکزی برای رفت و آمد اطلاعات سیاسی منطقه و ایران باشد، و پیش از آنکه مکانی برای حضور نیروهای سازمان اطلاعاتی آمریکا برای ایجاد ارتباط با افراد و رابطین خود به شمار آید (که همه اینها، کم و بیش، نانوشته و ناپذیرفته، عرف سفارتخانه داری به شمار میرود) بارانداز کینهای کهنه از دو سده تحقیر و تخفیف بوده است. آنان با کنشهای جوامع آشنا هستند. میدانند که دردی چنین متراکم، از آن هر جامعهای باشد، نمیتواند تا ابد پشت سد زمان بماند. سرازیر شدن این نفرت ملی در محور مختصات حرکتهای تاریخ امری طبیعی است.
طرح موضوع تصرف سفارت آمریکا از این چشم انداز، به معنای عبور از مناسبات و قوانین پذیرفته شده دیپلماتیک نیست. بلکه تاکید بر واکنشهای قهری اجتماع در برابر سلطه بلند مدت دولتهای زورمند بر ملتهای ستمکشیده است. این واکنش از جانب هر ملت دیگری در شرایط مشابه ابراز میگردد. سیاستورزان خارجی به ویژه در جهان غرب بنا بر مشی آقا بالاسر دانستن خود هرگز به وارسی موضوع از این منظر نپرداختند و به احتمال زیاد نخواستند که از این رهگذر اشاره ای به حقوق منکوب شده مردم ایران کنند. و نیز حکمرانان حوزه تاریخ و سیاست آن جهان نیز، نتوانستند و یا نخواستند ریشه اقدامی که در پاییز 1358 در پایتخت ایران رخ داد شناسایی کنند. آنچه برای آنها مهم مینمود بهره مندی سیاسی و تبلیغاتی علیه ایران از قبل این اقدام «غیر دیپلماتیک» بود. البته سالها بعد مقامات آمریکا بدون اشاره به علت اصلی تصرف سفارتخانهشان با اعتراف به مشارکت در طراحی و اجرای کودتای 28 مرداد 1332 خواستند به دخالتهای گذشته خود در امور داخلی ایران اذعان کنند. اما آیا این اعتراف آمریکا به عنوان وارث جهان غرب میتوانست پاسخی قانع کننده برای چندین بار اشغال وطن، تقسیم ایران به مناطق تحت نفوذ، تحمیل قطعی، سیطره بر معادن نفت، غارت میراث باستانی، تحمیل حاکمان مستبد بیگانهخواه امتیازده و دهها موارد دیگر که هرکدام تنهای مشابه یا پهن تر از کودتای مورد اشاره دارند، باشد؟ قطعاً چنین نیست. ایالات متحده آمریکا محصول تمدنی است که با کشف راههای دریایی توسط پرتغالیها، هلندیها و اسپانیاییها و نفوذ به سرزمینهای ناشناخته شروع شد، با پیدایش امپراتوری بریتانیا و استعمار ممالک عقب مانده گسترش یافت، با انقلاب صنعتی عمق بخشیده شد، و با دو جنگ جهانی اول و دوم رفته رفته به دامن او افتاد.
آمریکا ماترک همه تمدن غرب را به ارث برده است. سلطه سیاسی و پیشرفت علم، همه آن نیست؛ نفرت های تاریخی و کینههای کهن بخش دیگری از آن است.
|