دستور «به کلی سری»
هفده شهريور 1357 واقعهای است که پس از گذشت 38 سال، هنوز نكات جديدي دربارة آن مطرح ميشود. با این حال ابعاد جنایتی که شاه و مزدورانش در این روز علیه مردم بی دفاع در میدان ژاله تهران انجام دادند، همچنان در مهجوريت مضاعف به سر ميبرد.
از يك سو سازمانهاي فرهنگي، شاهدان واقعه و ديگر نهادهاي تاريخي مرتبط، آنگونه که درخور این حادثه بزرگ است، نتوانستهاند ابعاد آن را به تصوير كشيده و در ذهن نسل نوپاي انقلاب اسلامي، سره را از ناسره باز شناسانند و از سوي ديگر مورخاني چند در پي تطهير حكومت پهلوي و يا دلايل ديگر برآنند تا ثابت كنند، اساساً كشتاري در اين روز اتفاق نيفتاده است. كار بدانجا رسيده كه فردي مدعي شده تصوير كف دست خونيني كه بر روي تابلوي «ميدان ژاله» نقش بسته و نماد واقعه 17 شهريور به حساب ميآيد جعلي است و دست آغشته به رنگ است و نه خون!
در واقع شناخت دقیق ابعاد این حادثه برای نسل جدید این امکان را فراهم می سازد تا با تبلیغات دروغین سلطنت طلبان در باره ماهیت رژیم شاه آشنا شوند. سلطنت طلبان تلاش دارند شاه و حاکمیت جور و فساد وی را با فریب کاری چهرهای صلح دوست، آزادی خواه و مخالف با مفاسد معرفی کنند. روشن شدن ابعاد جنایت خونین ۱۷ شهریوردر روزی که به «جمعه سیاه» معروف شد ، به درک واقعیت های تاریخی در باره دلایل فروپاشی نظام شاهنشاهی کمک می کند. همچنین تحلیل نتایج و تاثیرات این واقعه ، بهتر از گذشته میتواند نظریه امام خمینی را در باره ماهیت ضد مردمی رژیم شاه و فریب کاری آنرا به اثبات برساند.
یکی از ابعاد ناگفته یا کمتر گفته شده فاجعه 17 شهریور نقش آمریکایی ها در ایجاد این حادثه بود. بر اساس اسناد تاریخی، دو روز پیش از اعلام حکومت نظامی و آغاز کشتار مردم، اردشیر زاهدی آخرین سفیر شاه در آمریکا از واشنگتن به تهران آمد و پیام «به کلی سری» پرزیدنت کارتر را به شاه داد. پس از رسیدن پیام، جلسه کاملاً محرمانه در حضور شاه و با شرکت ویلیام سولیوان سفیر آمریکا و اردشیرزاهدی و ارتشبد غلامعلی اویسی ، تشکیل گردید که نخست وزیر وقت، جعفرشریف امامی تنها در یکی از آنها شرکت داده شد! مذاکرات این دو جلسه که هر بار با تماس تلفنی با «برژینسکی» مشاور امنیتی رئیس جمهوری آمریکا تقویت وارشاد میشد، منجر به اخذ تصمیمی گردید که تا آن زمان به تعویق افتاده بود؛ کشتار جمعی مردم .....(1)
به وضوح مشخص بود که برای یک کشتار پر تلفات و بر رحمانه برنامه ریزی شده بود. ویلیام شوکراس نویسنده و روزنامه نگار انگلیسی در کتاب «آخرین سفر شاه» مینویسد : «میان دولت و دربار این بحث در جریان بود که آمریکا چه میزان تلفات را نادیده خواهد گرفت؟» وی ادامه میدهد : «سفیران و دیگر فرستادگان ایرانی مرتبا از مقامات آمریکایی میپرسیدند آیا شما پنج هزار کشته را میپذیرید؟ ده هزار را؟ بیست هزاررا؟»(2)
دستور برقراری حکومت نظامی و کشتار مردم که از طرف آمریکاییها صادر شد چنان با سرعت به اجرا در آمد که به دولت تحت فرمان شاه حتی فرصت داده نشد مردم را از برقراری حکومت نظامی با خبر کند.
|