ايران در آستانه كودتا
پس از انعقاد قرارداد 1919 ميان دولت وثوقالدوله با انگليسيها كه طي آن اداره امور مالي و نظامي ايران به عهده مستشاران انگليسي واگذار شد، مقامات بريتانيائي عليرغم امتناع مجلس شوراي ملي از تصويب اين قرارداد شديداً بر لزوم اجراي آن پافشاري ميكردند.
دولت بريتانيا مستشاران نظامي و مالي خود به نامهاي ديكسن و آرميتاژ اسميت را بدون در نظر گرفتن غيرقانوني بودن قرارداد از نظر قانون اساسي ايران به تهران فرستاد. ديكسن در اجراي مأموريت خود با دو مانع عمده روبرو بود: از يكسو مخالفت افسران وطنپرست كه در ژاندارمري مشغول خدمت بودند و خودكشي «سرتيپ فضلالله آق اولي» اوج اين مخالفت بود، از ديگر سو مخالفت صاحب منصبان قزاق كه در رأس آنها استاروسلسكي فرماندة نيروي قزاق بود كه در طي كودتايي داخلي قدرت را از كف كلنل «كلرژه» نمايندة دولت كرنسكي در روسيه خارج ساخته بود.
انقلاب روسيه با اثر عظيمي كه در ايران داشت، روحية ضد انگليسي و انقلابي را در شهرهاي شمالي گسترش داده بود. به دليل حضور سربازان روسي در ايران و تبليغ افكار انقلابي توسط شوراهاي نمايندگان سربازان روسي، از دل انقلاب روسيه به مانند دوران مشروطه و استبداد صغير، شوراهاي محلي و انجمنهايي در شهرهاي تبريز، كرمانشاه، انزلي و ... به وجود آمد. 1 اين انجمنها محل مناسبي براي ترويج افكار چپگرا بودند و به نظر ميرسد وسعت دامنة آنها سبب اتحاد و نزديكي كوچك جنگلي به آنها شده باشد.
ضديت با قرارداد باعث مشروعيت بيشتر جنبشهاي ضد مركز شد،علاوه بر كوچك جنگلي، در تبريز شيخمحمد خياباني از اعضاي سابق حزب دموكرات عليه حكومت مركزي علم مخالفت برافراشته بود. در نتيجه سياست لرد كرزن وزير خارجه بريتانيا در تصاحب ايران و جلوگيري از نفوذ بلشويسم به بن بست رسيده بود.
فرماندة نيروهاي انگليس در ايران اين وضعيت رو به وخامت را چنين توصيف ميكند: «پنهانكاري در انعقاد قرارداد 1919 و اين واقعيت كه مجلس نيز حضوري نداشت و به كار بردن نادرستترين روشها براي انعقاد قرارداد...، همگي اين باور را تقويت كرد كه بريتانياي كبير در واقع از دشمن ديرين، روسيه بهتر نيست.اين احساس به وجود آمده بود كه بريتانيا به هر نحوي بايد از كشور بيرون برود. شورشهاي آذربايجان و ايالات سواحل خزر و گسترش تبليغات بلشويكها نتيجة اين احساسات بود. چون اين تصور وجود داشت كه بلشويسم نميتواند بدتر از انگليسيها، باشد و شايد، اگر ادعاهاي بلشويكها مبني بر تأمين عدالت براي ستمديدگان راست باشد، بهتر هم باشد.» 2
در پيچ و خم اين حوادث، كاكس وزير مختار بريتانيا به سرزمين غنيمتي انگلستان يعني عراق رهسپار شد و نورمن جايگزين وي شد. نورمن كه بعدها توسط كرزن از عوامل شكست قرارداد برشمرده شد3، مأموريت خود را در شرايطي وخيم آغاز كرد؛ وثوقالدوله كه در آغاز صدارت خود توانسته بود اقدامات مثبتي در جهت تثبيت قدرت حكومتي مركزي در ايالات و ولايات انجام دهد، در اين زمان در پايتخت با مشكلات دست و پنجه نرم ميكرد. شاه نيز عليرم بهرهمنديهاي مالي از انگلستان براي همراهي با قرارداد4،پس از بازگشت از اروپا نغمة مخالفت با رئيس الوزراء را ساز كرد. وثوقالدوله ديگر از صلاحيت و توانايي اجراي قرارداد برخوردار نبود، بنابراين بايد مقام خود را به شخص ديگري واگذار ميكرد.
ادامه مطلب
|