یادی از شهید مکه
در چند دهه گذشته هیچ چیزی به اندازه خشونت های بکار رفته توسط گروه های افراطی چهره اسلام را در غرب تخریب نکرده است؛ خشونت هایی که نه از مکتب الازهر و نه حوزه های شیعی نجف و قم، بلکه از داخل سعودی و جریانهای وابسته در پاکستان و هند برآمده است. روزهای نخست ماه ذی حجة الحرام است و میلیونها زائر مسلمان در حال طواف خانه امن الهی هستند، جایی که بارها و بارها در آیات و احادیث روی امن بودن آن تکیه شده است. باید گفت بیش از نود درصد این افراد تنها برای یکبار حج میگذارند و دیگر توفیق رفیق آنان نمیشود تا به دیدار دوست بشتابند.
و اما این بیت الله .... که خانه همه مسلمانان و مظهر رأفت و رحمت الهی است، یادآور تجربههای خشن نیز هست، تجربههایی نشأت گرفته از تعصب های کور عربی، به ظاهر اسلامی و بیشتر از روی جهالت و نادانی. آنان که اسلام را تنها در چهارچوب شمشیر و نیزه و مواد منفجره و اخم میبینند اما «رحمة للعالمین» آن را که وجود نازنین خود رسول خداست، کنار می گذارند.
سال 1322 شمسی بود. ایرانیان که سالها در دوره رضاخانی از رفتن به عراق و حج منع شده بودند، فرصتی یافته عازم حج شدند. حتی آن سال هم به دلیل مشکلاتی که وجود داشت، دولت توصیه کرده بود تا ایرانیان به حج نروند. با این حال جمعی رفتند.
یکی از این زائران، ابوطالب یزدی میبدی جوان 22 تا 25 ساله بود که همراه همسرش عازم حج شد. زائری که سرنوشت شگفتی در انتظارش بود و او بیخبر این راه طولانی را از مسیر کویت و از آنجا با شتر و به زحمت طی کرد. این زائر پس از ماهها وارد مکه شد، اعمال حج را انجام داد و پس از وقوف در عرفات و مشعر و منی و رمی و قربانی و سرتراشیدن به مکه آمد تا باقی مانده اعمالش را که طواف و نماز طواف و سعی بود انجام دهد.
ابوطالب یزدی به دلیل خوردن غذای مسموم، در حال طواف حالش دگرگون شد. احساس کرد که ممکن است غذایی را که خورده است قی کند. حوله اش را برابر دهانش گرفت و قی های خود را در آن ریخت. ناگاه چند مصری متعصب، او را دوره کرده گفتند که - نعوذ بالله ـ قاذورات در حوله خود ریخته بوده تا آنها را به کعبه بماند!
قرنها بود که این شایعه تبلیغاتی که از زمان و روزگار دشمنی میان صفویان و عثمانیان برخاسته بود، وجود داشت که ایرانیان شیعه این راه را می آیند تا کعبه را نجس کنند. برای این اتهام بارها کسانی کشته شده یا تهدید به قتل شده بودند. شگفت است که چگونه عقل سالمی به خود اجازه می دهد که به چنین لاطائلاتی گوش دهد. اما همه می دانیم که تأثیر تعصب کور، حتی از این هم وحشتناک تر است. این افراد نزد قاضی شهادت دادند و قاضی هم حکم به زدن گردن این زائر ایرانی داد.
ابوطالب یزدی روز چهاردهم ذی حجه سال 1322، و بنا به گفته شماری از منابع، با حضور شاه سعودی، در مرئی و منظر هزاران حاجی از کشورهای مختلف، برابر مردم گردن زده شد و چون شمشیر اول سر او را جدا نکرد، جلاد شمشیر دیگری زد.
گفتند که بر اثر یک باور عوامانه دیگر، وقتی خواستند جنازه او را برای دفن به یک روحانی ایرانی تحویل دهند، سر او را به تن دوختند، آن هم بر عکس، چون بر اساس آن باور، سر این افراد باید این چنین دوخته شود تا روز قیامت آنچنان در محشر حاضر شوند!
این ماجرا روابط ویران ایران را با دولت سعودی خراب تر کرد. باقر کاظمی که چند دوره وزیر خارجه ایران بود، آن سال خود در مکه بود و گزارشی مفصل در این باره نوشت. میان دو کشور با وساطت سفیر مصر مکاتباتی شد و دولت سعودی بی شرمانه از اقدام خود با همان اتهام واهی دفاع کرده هیچ عذرخواهی نکرد. به دنبال آن روابط تا سال 1327 قطع شد و مردم ایران هم برای چهار سال حج نرفتند. تمام روزنامه ها تا مدتها اخبار آن را منعکس کرده و شاعران در این باره اشعاری سرودند.
چنین خشونتی در حق یک زائر میهمان، آن هم در حرم امن الهی، جایی که حتی مشرکان قریش حرمتش را رعایت کرده و اسیر مسلمان خود را بیرون حرم گردن می زدند، امری شگفت بود. اما و مع الاسف این خشونت ها ادامه یافت و رنگ و روی اسلام را در میان نامسلمانان خراب کرد.
حجت الاسلام رسول جعفریان
منبع : سایت خبرآنلاین
|