دستاوردهاي قيام 15 خرداد | پيروز باقري زماني و عصمت سيدسجادي، دبيران آموزش و پرورش اصفهان براي مطالعه قيام 15 خرداد بايد به زمينههاي آن و در نتيجه به تحقيق در روزهاي قبل از آن پرداخت. اما از آن جا كه شرح اين مسائل صفحات كثيري طلب ميكند، لذا به مطالعه سالهاي بعد از 32 بسنده ميكنيم. كودتاي نظامي 25 ميليون توماني 28 مرداد با توافق انگليس و آمريكا و سكوت آگاهانه شوروي توسط سرلشكر خان فضلالله زاهدي، چاقوكشها، فاحشهها و ناآگاهان شكل گرفت. اين كودتا با استفاده از ضعف ايدئولوژيك دولت، بياعتنايي مصدق به مكتب و روحانيت، عدم تشكيلات منسجم انقلابي دولتي براي مقابله با توطئههاي غرب، ضربههاي فراوان حزب توده و خاموشي اين حزب عليرغم توانايي مقابله با كودتا و اطلاع دقيق از وقوع آن، سرانجام پيروز شد و استبداد مجدداً تجاوز خود را شروع كرد.
باحمله به مراكز و اجتماعات و انجمنها وحشيانه به سلب آزاديها پرداختند. زندانها از مسلمانان پُر شد. زمين دانشگاه از خون دانشجويان رنگين گشت طاق بازار را بر سر و سينه بازاريان مسلمان خراب كردند. لبه تيز خنجر دژخيمان آمريكايي رژيم شاه گلوي نواب صفويها و واحديها و ديگر فدائيان اسلام را دريد و طلسم شيطان بزرگ به سراسر ايران سايه افكند. اختناق و سركوبي شديد مبارزان، تمام فريادها را در گلوها خفه كرد و سياه چالهاي زندانها را از مخالفين راستين رژيم شاه معدوم آكنده نمود. زمان ميگذشت و بيدارگر قرن دستاندركار خلق زمينهاي براي مبارزه كاملاً متكي به مكتب غني اسلامي بود، به مطالعه شرايط و چگونگي آغاز جهادي طولاني ميانديشيد. حوزههاي علميه در التهاب حركتي ديگر از سنخ نهضتهاي انبياء و امامان ميسوخت آتش قيامي كه بزير خاكستر اختناق و كشتار مدفون شده بود اينك در معرض تندبادهاي رهاييبخش اسلام قرار گرفته و ميرفت تا بساط استكبار را در ايران برچيند. بدين دليل ترس و اضطراب ابرقدرتهاي غرب و شرق رو به تزايد گذاشت. نخستوزير علاء كاري از پيش نبرد و ابتدا اقبال و سپس شريفامامي به نخستوزيري رسيدند. شاه مزدور با عوض كردن نخستوزيرها ميخواست گناه اوضاع نابسامان سياسي، اقتصادي و خفقان و ديكتاتوري را به گردن دولتها بياندازد.
تز جدايي دين از سياست
سالها بود كه غرب براي استثمار و استعمار بيشتر به كمك خاندان پهلوي و با استفاده از سكوت بعضي از روحانيون و ناآگاهي مردم، به ترويج تز جدايي دين از سياست پرداخته بود و همه اقدامات، و مخالفتهاي اصلاحطلبانه روحانيون را ارتجاعي، غيرمترقبانه، واپسگرا تبليغ مينمود. تمام مطبوعات جهان در سالهاي 41 و 42 شاه را الگويي از ترقي و نجات؛ و روحانيت را سمبل ارتجاع و عقبماندگي معرفي ميكردند تا جائيكه اين فكر حتي در ذهن بعضياز مذهبيها و گروهي از روحانيون نيز جاي گرفت و پنداشتند كه واقعاً دين از سياست جداست. امام با آگاهي و درايت خاص خود به اين دام خطرناك پي برد و به طرق گوناگون سعي كرد تا مردم و روحانيون را در امور سياسي وارد سازد و در سخنها و اعلاميهها دقيقاً ارتباط سياست را با دين تبيين كند.
پس از كودتاي 28 مرداد 1332 و استقرار دوباره رژيم شاه، رفته رفته حكومت مطلقه و استبدادي شاه تحكيم و تثبيت شد. در اين رابطه، حمايتهاي بيدريغ آمريكا از سياستهاي ضد مردمي شاه و فشار و اختناق حاكم بر جامعه كه به وسيله ساواك صورت ميگرفت، نقش اساسي داشت. اما در سال 1339، همزمان با تحولاتي كه در صحنه سياست بينالملل رخ داد، رژيم شاه ناچار به تغيير صوري سياستهاي خود گرديد و برخلاف ميل باطني خويش و فقط براي تظاهر به دمكراسي،نظام فرمايشي دو حزب دولتي موافق و مخالف، يعني «مليون» و «مردم» را راه انداخت. با پيروزي «جان اف. كندي»، نامزد حزب دمكرات درانتخابات رياست جمهوري آمريكا، سياسهاي داخلي و خارجي آن كشور، در آستانهي دگرگوني خاصي قرار گرفت. زيرا كندي در پي آن بود كه براي جلوگيري از قيامهاي مردمي در كشورهاي جهان سوم كه احتمال سرنگوني رژيمهاي وابسته به بلوك غرب، بويژه آمريكا را به دنبال داشت، رهبران اين كشورها را به اجراي برنامههاي اصلاحي خود، تشويق و ترغيب نمايد. دكترين «انقلاب از بالا»ي روستو، معاون امنيت كندي، شالوده اين اصلاحات را تشكيل ميداد.
همگام با كشورهاي ديگر جهان سوم، اين اصلاحات در قالب «فضاي باز سياسي كندي»! «اصلاحات ارضي»، «لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي» و «انقلاب سفيد»! در ابعاد مختلف سياسي، اقتصادي، فرهنگي، حقوقي و اجتماعي، در ايران اجرا شد. اوج اين برنامههاي بنيانبرافكن در «انقلاب سفيد» كه «انقلاب شاه و مردم»! نيز نام گرفت، تجلي يافت. اين برنامه به اصطلاح انقلابي، درصدد تخريب بنيانهاي فرهنگي ـ اجتماعي ايران و مبارزه با فرهنگ مذهبي مردم ايران و به بيان دقيقتر، «اسلامزدائي» بود. اما اين برنامهها كه با شرايط داخلي ايران سازگاري نداشت، موج بيثباتي، ناآرامي و اعتراض مردم مسلمان ايران به رهبري نيروهاي مذهبي كه در رأس آنها امام خميني (ره) قرار داشت را برانگيخت. اين ناآرامي و اعتراض، در نهايت منجر به قيام پانزده خرداد، در شهرهاي بزرگ كشور، بويژه تهران، اصفهان، شيراز، مشهد، تبريز، و .... شد. اگر چه اين قيام از نقطه نظر نظامي بشدت سركوب شد؛ لكن زمينههاي فكري ـ فرهنگي انقلاب اسلامي 1357 را فراهم نمود.
خاستگاه قيام پانزده خرداد 1342
خاستگاه قيام از نقش و جايگاه روحانيت شيعه در جامعه ايران و پيروي مردم از آنها ناشي ميشود. در اينجا به چند فراز از صحبتهاي امام ميپردازيم: «استقلال تمام كشورها مرهون اين طايفه (روحانيون) است. اينها هستند كه تابحال از استقلال كشورهاي اسلامي دفاع كردهاند» و يا «اسلام براي آنان تكليف قيام معين كرده است چنانكه قيام اخير علما يك قيام قرآني و ديني بود.»
«علما با چه امر مترقيانهاي مخالفت كردهاند؟ از كدام پيشرفت و تلاشي در زمينههاي مختلف علمي و صنعتي فضايي و اقتصادي و توليدي گوناگون جلوگيري نمودهاند؟ ما ميگوئيم زنها را باسم آزادي و ترقي به فساد نكشيد. منحرف نسازيد. كساني كه شما از آنها تقليد كوركورانه ميكنيد دارند به آسمانها بالا ميروند، شما به زنها ور ميرويد»
«ميگوييد من با آخوند كار ندارم، آخوند با تو كار دارد. نصيحت از واجبات است و تركش از كبائر».
امام خميني به خاطر حركت مكتبي و نبوغ ذاتي و شمسياسي از جريانات و توطئهها بخوبي مطلع شدند و به افشاي آن پرداختند. ايشان ابتدا سعي كردند تا از طريق نصيحت و پند و روشنگري شاه را از اجراي مقاصد آمريكا باز دارند. اما او نپذيرفت و در تاريخ 19 ديماه 1341 اصول ششگانه انقلاب سفيدش را كه در اصل به منظور تقويت سفاكي و خونريزي رژيم پهلوي بود رسماً اعلام كرد و از مردم خواست تا در رفراندوم سراسري 6 بهمن همان سال به آن رأي بدهند. از طرفي بلندگوهاي تبليغات شاهانه در داخل و خارج كشور شروع به فعاليت كردند و از طرف ديگر امام خميني و روحانيون مبارز و متعهد به افشاگري درباره ماهيت طرح انقلاب سفيد و پيامدهاي خونين آن همت گماشند. امام با اعلاميه دوم بهمن 1341 و علما با صدور فتوا مردم را از خطر آن آگاه كردند،اعتصابات سراسري، تعطيل بازارها و مغازهها به شكل گستردهاي به علامت مخالفت با انقلاب سفيد و حمايت از روحانيت شكل گرفت.
در عيد فطر سال 1341 كه مصادف با اواخر اسفند است امام سخنراني مينمايد و وظيفه شرعي مردم را مشخص ميكند و برنامه دراز مدت مبارزه را كه آمادگي براي كشته شدن و زندان رفتن و غارت شدن است براي آنها توضيح ميدهد و مردم هم به نداي او پاسخ مثبت ميگويند. امام ميفرمايد: « در مقابل كارهاي خلاف شرع و قانون اين دستگاه بايستيد. از اين سرنيزههاي زنگ زده و پوسيده نترسيد اين سرنيزهها به زودي خواهد شكست... خود را آماده كنيد براي تحمل مصائب كه در راه دفاع از اسلام و استقلال براي شما در پيش است و استقامت كنيد الذين قالو ربنا الله ثم استقاموا...» صرفنظر از تحليل اين پيام كه روحيه حماسي و عشق به اسلام و احياي اصول مقدس اسلام و شهادت و صبر و استقامت را زنده ميكند، ميتوان به شيوه مبارزهاي كه از اين تاريخ به بعد، مرحله جديدي را در عرصهي تحولات ايران آغاز كرد، توجه نمود. مرحلهاي كه بايد جنگيد و خون داد و اسلام را نجات بخشيد.
عيد نوروز 42 يا عزاي عمومي
ماههاي اخر سال 1341 با خون و فرياد و شور و جنبش بي نظير طي شد، اعتراضات و اعتصابات مؤمنين باعث شد كه زندانها پُر شود و شكنجهگران مشغوليتي يابند.
روحانيون متعهد از ماه رمضان كه با اسفند تقارن داشت بهره گرفتند و به روشنگري و ارشاد و تقويت روحيه مبارزه و ايثار پرداختند.
در روز دوم فروردين ماه كه مصادف با شهادت امام صادق (ع) بود، مردم دسته دسته راهي مدرسه فيضيه ميشدند تا در مراسم عزاداري امام صادق شركت كنند، بيخبر از آنكه ساعتي بعد بايد با هزاران كوماندو و دژخيم به نبردي نابرابر بايستند. ساعتي بعد دربهاي حرم مطهر بسته شد و مردم آزاديخواه و بيگناه همراه طلبهها و روحانيون بيدار و آگاه قتل عام شدند و از طبقه دوم به روي آسفالت و سنگفرش مدرسه پرتاب شدند. دژخيمان شاه با حمايت مسلسل در برابر طلبهها و روحانيون كه سلاحشان تنها ايمان و فرياد بود، جنگيدند و جوي خون جاري كردند.
حمله به مدرسه فيضيه و كشتار طلاب و روحانيون و مردم بيگناه مهمترين عامل براي افشاء ماهيت ضد اسلامي شاه و همچنين بهترين مستمسك براي رو در رو قراردادن مردم با شاه بود كه به مبارزه خونين مسلمانان عمق بيشتري بخشيد و روحيه شهادتطلبي را تقويت نمود و اين حمله يكي از بزرگترين اشتباهات شاه بود.
امام با استفاده از تلگراف و اعلاميه و سخنراني و پيام و نامه پي در پي به افشاي بيشتر ماهيت شاه و شناساندن راه صحيح مبارزه مكتبي همت گماشتند.
بر اثر نشر خبر حمله به مدرسه فيضيه، تهران و شهرستانها اعلام عزاي عمومي كردند. بازارها تعطيل شد مردم به خيابانها ريختند. نمازهاي جماعت نيز متوقف شد و عليرغم گفتار رسانههاي گروهي و مطبوعات آن زمان، ملت مسلمان به خيابانها هجوم آورد و فصل، فصل مبارزه و حركت و ايثار و فداكاري بود.
محرم سال 1342 و سخنراني عاشوراي امام
با فرا رسيدن محرم، شميم رهايي بخش شهداي كربلا فضا را پرساخت و دلها بسوي حسين پر كشيد و انديشهها در تفكر فلسفه قيام حسين شكوفا شد. امام محرم را ماه افشاگري درباره جنايات شاه توصيف كرد و از هيئتها و مجالس عزاداري خواست تا به نوبه خود سعي در شناساندن چهره پليد يزيد زمان بنمايند.
پانزده خرداد و دستگيري امام
ساعت سه بامداد 12 محرم 1383 مقارن با 15 خرداد 1342 مزدوران شاه امام خميني را در قم ربودند و به باشگاه افسران تهران منتقل كردند. عليرغم كوششهاي رژيم بمنظور جلوگيري از نشر خبر دستگيري امام، تمامي مردم آگاه شدند و به خيابانها ريختند و سينههايشان را آماج گلولهها كردند. گلولههايي كه از پول مردم بينوا خريداري شده بود سينه 15 هزار مسلمان برومند وآزاده را دريد و هماي شهادت، هزاران نفر را در آغوش كشيد.
مردم خود را در كربلاي حسين يافته بوند و شهادت را براي استواري اسلام و احياي دستورات حياتبخش و تعاليم رهائيبخش آن پذيرا شدند. سفاكان پهلوي به قتل عام مردمي كه گناهشان تنها اطاعت از اسلام و حمايت از مرجع و رهبر و پدرشان بود پرداختند و اين چنين نقطه عطف انقلاب اسلامي در ايران ساخته و پرداخته شد و قيام 15 خرداد زمينه اصلي گشت براي انقلابي كه در 22 بهمن به پيروزي رسيد.
تحليل قيام 15 خرداد
براي تحليل حركتها و نهضتهاي اجتماعي، نميتوان تنها يك مقطع از زمان، آن هم زماني كه چنين حركتي در آن صورت ميگيرد را به عنوان زمينه و ابزار چنين تحليلي در نظر گرفت بلكه بايد زمينههاي اجتماعي و فرهنگي و تاريخي را از زمانهاي گذشته در نظر داشت. هر چه عمق اين زمان بيشتر باشد. نتايج بهتري بدست ميآيد و تحليل قضيه سنديت و ارزش بيشتري پيدا ميكند.
قرآن كريم وقتي كه ميخواهد جبهه كفر را در زمان پيامبر افشا كرده و ماهيت آن را بيان دارد كار را از گذشتههاي بسيار دور آغاز كرده و شواهدي از آن دوران ميآورد، ماجراي فرعون، بلعم باعورا، ساحران و دشمنان تمامي پيامبران نمونههاي بارزي از اين روش است.
و همينطور از جنبه مثبت قضيه در جبهه توحيد نمونههاي تاريخي از زندگي پيامبران گذشته راميآورد و بدينگونه يك اتصال تاريخي به مسأله داده بدان بعدي وسيع ميبخشد. حال اگر ما بر همين مبنا بخواهيم ماجراي 15 خرداد و نقش روحانيت شيعه را در آن بررسي كنيم بايد مسئله را لااقل از زماني كه اسلام وارد ايران شد تحليل نمائيم و نقشي را كه روحانيت و علماي اسلام و شيعه پس از آن در حفظ و صيانت كيان و فرهنگ اسلامي داشتهاند بررسي كنيم. همينطور زمان را پيش بياييم تا به 15 خرداد برسيم و پس از آن را نيز تحليل كنيم. علت اين امر همانگونه كه گفتيم اين است كه حركتهاي اجتماعي و نهضتهاي فكري ارتباط گسترده و عميقي باكيفيت جامعهاي دارند كه در آن صورت ميگيرند. به عنوان مثال تحولي را كه در اروپا به صورت نهضت فكري و انقلاب علمي و صنعتي به وجود آمد اگر بخواهيم تحليل كنيم بايستي تمامي قرون وسطي و وضعيت اجتماعي و فرهنگي و فكري حاكم بر آن را مطالعه كرده تا بتوانيم اين حركت جديد را در برابر آن به خوبي تشخيص بدهيم.
انگيزهها و اهداف پانزده خرداد
منشاء و خاستگاه قيام پانزده خرداد انديشههاي روحانيت مبارز شيعه، به رهبري حضرت امام خميني (ره) بود. در انديشهها و تفكر آن حضرت، تشكيل حكومت اسلامي و اجراي احكام اسلام جايگاه خاصي داشت. بر اين اساس، پياده شدن قوانين اسلام در حوزههاي سياست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع از انگيزههاي اصولي نيروهاي مذهبي محسوب ميشد.
انگيزه ديگر امام، مبارزه با صهيونيسم جهاني و عوامل داخلي آنها و صيانت از احكام اسلام و قرآن و حفاظت از استقلال كشور و جلوگيري از نفوذ بيشتر اعضاي فرقه ضاله بهائيت كه به عنوان ستون پنجم اسرائيل در ايران عمل ميكردند، بود. رژيم شاه در سال 1328، به طور غيررسمي (دوفاكتو) اسرائيل را به رسميت شناخته بود و زمينه نفوذ عوامل صهيونيسم را در ايران فراهم ساخته بود.
امام خميني در پاسخ به تلگراف علماي همدان، در تاريخ 16 ارديبهشت 1342، در اين باره فرمودند: «... خط اسرائيل و عمال ننگين آن اسلام و ايران را تهديد به زوال ميكند. من براي چند روز زندگي با عار و ننگ ارزشي قائل نيستيم و از علماء اعلام و ساير طبقات مسلمين انتظار دارم كه با تشريك مساعي قرآن و اسلام را از خطري كه در پيش است نجات دهند...»
اهداف اصلي امام خميني (ره) حاكميت قوانين اسلامي و اجراي شريعت اسلامي و قطع زنجيرهاي وابستگي بود. خلع ايادي داخلي آنها و براندازي اصل نظام شاهنشاهي و جايگزيني حكومت اسلامي براي جامه عمل پوشاندن به اهداف نهضت ضروري بود كه امام خميني تلاش براي تحقق آنها را پيشه خود ساخته بود.
ماهيت قيام پانزده خرداد 1342
با توجه به اينكه، ماهيت اصلي سياستها و برنامههاي رژيم شاه، مبارزه با فرهنگ مذهبي مردم ايران بود و اين مسأله با روحيه مذهبي مردم سازگار نبود،به طور طبيعي، قيام پانزده خرداد داراي ماهيت اصيل ديني و مذهبي بود. زيرا اين قيام براي دفاع از فرهنگ اسلامي و ارزشها و هنجارهاي مذهبي مردم ايران به وقوع پيوست.
عناصر اصلي اين قيام شامل نيروهاي قيام و به بيان ديگر:
1 ـ رهبري قيام و مردم است كه توسط ايدئولوژي و انديشه نهضت به همديگر پيوند خوردهاند.
2 ـ امام خميني با نفي تز استعماري «جدايي دين از سياست» و تأكيد بر نظريه مرحوم سيدحسن مدرس مبني بر «ديانت ما عين سياست ما، و سياست ما عين ديانت ماست» و با صدور فرمان تحريم تقيه نقطه عطفي در فرهنگ سياسي كشور ايجاد كرد كه پايان دوران از خود بيگانگي را بشارت ميداد. آن حضرت با ذكر عبارات «تقيه حرام است و اظهار حقايق واجب (ولو بلغ مابلغ)»، به مثابه پيشواي روحاني و سياسي مردم ايران، «تقيه» را كه موجب خمودگي و افسردگي سياسي مردم شده بود، مطرود دانسته و نظرات سياسي ـ مذهبي خود را بيان كرد و بدينسان، عنوان بزرگترين مصلح تاريخ ايران و اسلام را به خود اختصاص داد.
ويژگيهاي نهضت 15 خرداد عبارتند از:
1 ـ قرار گرفتن مرجعيت شيعه در سطح رهبري نيروهاي مذهبي: هنگامي كه امام خميني(ره) به عنوان يك مرجع تقليد، رهبري يك جنبش سياسي ـ اجتماعي و فكري ـ فرهنگي را بر عهده گرفت، ديگر مراجع را نيز با خود همراه كرد.
2 ـ فراگيري و پوشش دادن به حركتهاي سياسي موجود: حضور امام خميني نيروهاي مذهبي را گرد هم آورد و از تفرقه آنها جلوگيري كرد.
3 ـ رويارويي با اصل نظام شاهنشاهي: در حالي كه، جنبشهاي پيشين داراي اين ويژگي نبودند.
4 ـ ضدامپرياليسم و ضد صهيونيسم بودن مبارزه: امام خميني (ره) از ابتداي نهضت خود قدرتهاي استعماري شرق و غرب و صهيونيسم جهاني و اسرائيل را به مبارزه طلبيد.
5 ـ ممانعت از اجراي سياست دموكراسي كنترل شده كندي كه در ديگر كشورهاي وابسته جهان سوم در حال اجرا بود. زيرا حركت امام خميني (ره)، رژيم شاه را ناگزير به اعمال خشونت كرد و بدين ترتيب، چهره واقعي اين رژيم براي جهانيان و مردم ايران روشنتر شد.
6 ـ آشكار شدن قدرت مذهب به وسيله بسيج گسترده مردمي و مقاومت در مقابل برنامههاي نامشروع شاه.
با توجه به اين خصوصيات، نتايج و پيامدهاي قيام را ميتوان، به اختصار اينگونه برشمرد:
1 ـ افزايش رشد سياسي روحانيت و حوزههاي علميه و ورود آنها به عرصه سياست؛
2ـ الگو قرار گرفتن مذهب براي مبارزه و رويكرد بيشتر نيروهاي مبارز به مذهب؛
3 ـ رشد و آگاهي تودههاي مردم و تكامل مبارزات آنان؛
4 ـ افشاي چهرهمنافقانه ورياكارانه شاه و روشن شدن ماهيت رژيم وي براي مردم؛
5 ـ بياعتبار شدن شرق و غرب، به دليل موضعگيريهاي منفي آمريكا و شوروي در مقابل قيام مذكور؛
6 ـ تثبيت مرجعيت و رهبري امام خميني با تأييد مراجع و علما و حمايت و پشتيباني مردم؛
7 ـ روشن شدن ماهيت گروههاي سياسي وابسته به ليبرال و محو شدن جاذبه گروههاي سياسي غيرمذهبي؛
8 ـ توسل به شيوه مبارزه قهرآميز، توسط برخي گروههاي مبارز؛
9 ـ احساس ضرورت ايجاد تشكل براي ادامه مبارزه با رژيم؛
10 ـ تبيين نظريه «ولايت فقيه» به عنوان نظام حكومتي جايگزين رژيم شاه، توسط امام خميني.
نتيجهگيري:
نهضت پانزده خرداد 1342، در كوران اقدامات سلطهجويانه آمريكا كه در پوشش يك سري اقدامات موسوم به «اصلاحات» انجام ميشد، به وقوع پيوست و پايههاي رژيم سلطنتي پهلوي را متزلزل كرد. در همه اين جنبشهاي سياسي ـ اجتماعي روحانيت مبارز شيعه نقش اصلي را بر عهده داشت و قيام اخير، با تلاشهاي مجدانه امام خميني روي داد.
امام خميني (ره) به عنوان يك مرجع و رهبر روشنضمير، تهاجم فكري و فرهنگي دشمنان اسلام را در موارد گوناگون بخوبي دريافته بود وسعي در زدودن آثار آن داشت: آسيبهايي كه ناشي از تبليغات فرهنگي رژيم شاه بود: جدايي دين از سياست، كوبيدن اسلام، ارائه مكتبهاي پوشالي، انحرافي و فريبنده و دعوت مردم به آنها.
به طور كلي، قيام اسلامي و فراگير مردم ايران در پانزدهم خرداد 1342، باعث افزايش آگاهي سياسي مردم و حضور بيشتر آنها در صحنه شد و باتثبيت رهبري امام خميني (ره)، گروههاي سياسي غيرمذهبي به حاشيه رانده شدند. امام خميني (ره) با بهرهگيري از تجارب گذشته و با ارائه نظريه «ولايت فقيه» كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، شالوده قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران شد، نظام سياسي جايگزين حكومت سلطنتي را تبيين كرد. با پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357، اين نظريه جامه عمل پوشيد و اساس نظام جمهوري اسلامي ايران را پيريزي كرد.
فهرست منابع
1 ـ ر. ك: بشيريه، حسين، انقلاب و بسيج سياسي، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1372، صص 11 و 15.
2 ـ خميني، امام (روحالله)، صحيفه نور، مجموعه رهنمودهاي امام خميني، تهران: سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، 1371، جلد نوزدهم، ص 165.
3 ـ ر. ك: علي بابايي، غلامرضا. فرهنگ علوم سياسي، دو جلد، چاپ دوم، تهران: شركت نشر وپخش ويس، 1369، جلد دوم، ص 62.
4 ـ ر. ك: عنايت، حميد. انقلاب در ايران سال 1379، (تشيع، ايدئولوژي سياسي انقلاب اسلامي)، ترجمه منتظر لطف، درآمدي بر ريشههاي انقلاب اسلامي، مجموعه مقالات، به كوشش عبدالوهاب فراتي، قم: معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي، 1376، صص 162 ـ 144، صص 158ـ 153.
5 ـ ر. ك: خلجي، عباس. تأثير اصلاحات دوره 42 ـ 1339، بر وقوع قيام پانزده خرداد 1342، پاياننامه دوره كارشناسي ارشد علوم سياسي، سال تحصيلي 78 ـ 77، دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران، صص 140 ـ 139، همچنين ر. ك: صديقي اورعي، غلامرضا. انديشه امام خميني (ره) درباره تغيير جامعه، تهران: مؤسسه انتشارات سوره، 1373، صص 56 ـ 50.
6 ـ ر. ك: همان، ص 147.
7 ـ ر. ك: ازغندي، عليرضا. روابط خارجي ايران، «دولت دستنشانده»، 1357 ـ 1320، تهران: نشر قومس، 1376، صص 420 ـ 409.
8 ـ ر. ك: عميدزنجاني، عباسعلي. انقلاب اسلامي و ريشههاي آن، چاپ سوم، تهران: نشر كتاب سياسي، 1369، صص 448 ـ 447.
9 ـ ر. ك: روحاني، حسن. انقلاب اسلامي ريشهها و چالشها، تهران، مركز پژوهشهاي مجلس شوراي اسلامي، ايران، 1376، ص 78.
10 ـ روحاني، سيدحميد. بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني (ره)، چاپ يازدهم، تهران: انتشارات راه امام، 1360، صص372 ـ 371.
11 ـ باقري، علي. خاطرات پانزده خرداد، تهران،حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي، 1374، جلد دوم، صص 20 ـ 19.
12 ـ ر. ك: پارسانيا، حميد. حديث پيمانه، پژوهشي در انقلاب اسلامي، چاپ دوم [قم] معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي، 1376، صص 305 ـ 303.
13 ـ ر. ك: خلجي، پيشين، صص 174 ـ 173، در اين منبع، مشخصات بيست اثر علمي كه عامل اصلي انگيزش مردم براي قيام پانزده خرداد 1342 را دستگيري امام خميني (ره) به وسيله رژيم شاه قلمداد نمودهاند، آورده شده است. این مطلب تاکنون 8203 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|