ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 30   خردادماه 1387
 

 
 

 
 
   شماره 30   خردادماه 1387


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
واكاوي تاريخ‌نگاري ايران در آستانه دهه چهارم انقلاب

عباس سليمي‌نمين
در مجال و فرصت پيش‌آمده در سي‌امين سال شكوفايي انقلاب اسلامي، بيشترين موضوعي كه ذهن را دنبال خود به پستوهاي پرسش مي‌كشاند، علل ناكامي برخي حركت‌ها و بي‌توجهي به بازخواني تاريخ است. البته قصد اين چند جمله برشمردن دلايل ناكامي نيست بلكه مقصود تلنگري است به ذهن پژوهشگران بي‌غرض تاريخ تا بتوان از اين رهيافت يك بازنگري نسبت به جهت‌گيري‌هاي تاريخ‌نگاري طي يكصد سال گذشته صورت داد.
متأسفانه جهت‌گيري‌هاي كلاني كه شبكه فراماسونري در دوران پهلوي اول به تاريخ پژوهي در ايران تحميل كرد همچنان دست نخورده باقي مانده و در اين ميان بحث تاريخ ايران باستان و تقابل‌‌هاي تاريخي كاذبي كه اين نوع تاريخ‌نگاري موجد آن بود كماكان از ذره‌بين نقد دور مانده است هر چند برخي از تاريخ‌پژوهان بعدها اذعان داشتند كه آثارشان در دوره پهلوي متأثر از عداوت و كينه با اسلام و اعراب بوده است. براي نمونه مرحوم دكتر زرين كوب در كتاب «ايران بعد از اسلام»، با اشاره به آثار برخي تاريخ‌پژوهان كه متصل به شبكه فراماسونري بودند به صراحت عنوان مي‌كند كه اين دسته از آثار براساس ضديت با اعراب حامل اسلام به ايران شكل گرفته و به تعبيري آن روايت‌ها كذب و به لحاظ تاريخي مخدوش است.
جالب اينجاست كه بعد از انقلاب اسلامي نيز اين جهت‌گيري‌ها توسط برخي تاريخ‌نگاران حفظ شده و به گونه‌اي است كه گويي ورود اسلام به ايران موجب ويراني تمدن ايراني، كتاب‌ سوزي و برباد رفتن همه آثار تمدني ايران بود. اين در حالي است كه براساس مستندات تاريخي از جمله تورات، تمدن‌سوزي در ايران به واسطه عداوت سرمايه‌سالاران و زياده‌خواهان يهود در دوران هخامنشي پديد آمد به طوري كه براساس همين مستندات مي‌توان اثبات كرد كه قتل عام بزرگ در دوران خشايارشا به تحريك استر و مردخاي، تمدن ايران را دچار بحراني جدي ساخت و اين اتفاق تاريخي مربوط به قبل از ورود اسلام به ايران است.
به راحتي در استناد به تورات مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه قتل عام صورت گرفته در عهد خشايارشا، شهرهاي بزرگي از ايران (نظير شوش و ....) را ويران ساخت به طوري كه حتي ساخت و ساز بناي تخت‌جمشيد كه به دستور خشايارشا در حال آماده‌سازي بود، نيمه تمام ماند. البته بسياري از مورخان نظير كرزن، اشميت و ...در آثارشان اين نكته را بيان مي‌كنند. اما تاريخ‌نگاري فراماسونري اين واقعيت را از ديد مردم پنهان ساخت و به اين ترتيب يكي از جنايات تاريخي سرمايه‌سالاران يهود مكتوم ماند.
از سوي ديگر در همين شيوه تاريخ‌نگاري مسئله ورود اسلام به ايران به شكلي وارونه جلوه كرد و تمامي جنايت‌هاي سرمايه‌سالاران يهود به اعراب حامل اسلام نسبت داده شد. اين در حالي است كه براساس مستندات تاريخي، ورود اسلام به ايران موجب شكوفايي تمدني در اين جغرافيا بود و بسياري از انديشمنداني كه امروز باعث افتخار ايرانيان هستند، بعد از ورود اسلام به ايران ظهور پيدا كردند و موجب تمدن‌سازي و گسترش علم شدند.
با اين مقدمه بايد گفت كه امروز در آستانه چهارمين دهه انقلاب اسلامي، روشنگري پيرامون اين جهت‌گيري غير‌واقعي و آگاه ساختن جامعه نسبت به جعليات تاريخي، ضرورت خود را بيش از پيش به تاريخ‌پژوهان گوشزد مي‌كند.

منبع:كتاب هفته، شماره 126، شنبه 24 فروردين 1387

این مطلب تاکنون 3704 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir