ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 170   دي ماه 1398
 

 
 

 
 
   شماره 170   دي ماه 1398


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
رفتار زنان عصر رضاشاه در برابر کشف حجاب


17دی هرسال یاد آوراعلام فرمان ممنوعیت حجاب در کشور ماست. در 17 دیماه سال 1314 رضا شاه پهلوی رسما فرمان بی حجابی زنان ایرانی راصادر کرد وبرای مراعات کنندگان حجاب مجازات تعیین نمود.
در آن زمان واكنش زنان در برابر كشف حجاب بسته به طبقه اجتماعي آنان متفاوت بود. زنان اشراف و رجال درباري اگرچه اكثراً، در 17 دي ماه 1314 به رفع حجاب پرداختند؛ اما در فراهم آوردن زمينه كشف حجاب و يا پيشبرد آن، در مقايسه با زنان طبقه روشنفكر و تحصيل‎كرده كه با نظام جديد آموزشي و سير تجددگرايي ارتباط بيشتري داشتند، فعاليت چشمگيري نكردند. در حقيقت، براي آنان مسئله حجاب، از بعد تجددگرايي مطرح نبود، بلكه بيشتر براي حفظ موقعيت سياسي ـ اداري همسران‎شان، رفع حجاب كردند و از طرفداران پر و پا قرص اين طرح شدند.
در مقابل اين دو دسته، زنان ساير طبقات شهري قرار داشتند كه واكنش آنها اكثراً در برابر كشف حجاب منفي بود. انگيزه مذهبي و سنتي قوي در بين آنها، قرار گرفتن در محيط‌هاي بسته و دور بودن از متن جريانات تجددگرايي و زندگي مدرن، آنها را به عكس‎العمل منفي در مقابل طرح جديد واداشت. در اين ميان، عكس‎العمل زنان كارمندان جزء را بايد جدا كرد. چرا كه، آنها طوعاً و كرهاً ناگزير به شركت در مراسم رفع حجاب بودند و گرنه موقعيت اداري همسرانشان به مخاطره مي‎افتاد.
در برابر طبقات مختلف زناني كه ذكرشان رفت، زنان روستايي و عشايري قرار داشتند كه كشف حجاب به صورت طبيعي تغييري در زندگاني آنها به وجود نياورده بود. همان طور كه گفتيم هدف اصلي مجريان طرح نيز در ابتدا اين گروه نبودند. بلكه پس از چند سال كه از كشف حجاب گذشت و تا حدودي برنامه‎هاي خود را نسبت به زنان شهري اعمال كردند؛ به سراغ اين دسته از زنان رفتند. برنامه دولت براي زنان عشايري، تغيير لباس سنتي و تبديل آن به لباس اروپايي بود.
براي بررسي و تحليل دقيق‎تر واكنش زنان در برابر كشف حجاب لازم است واكنش دستجات مختلف زنان را به صورت جداگانه مورد توجه قرار داد.
واكنش زنان امرا، رجال سياسي و اشراف
جز خانواده سلطنتي، زنان اشراف، امراء و رجال سياسي در فراهم ساختن زمينه‎هاي كشف حجاب نقش چنداني نداشتند. در واقع، «روز 17 دي ماه 1314، بانوان رجال و وزراء براي اولين بار بدون حجاب در مراسم افتتاح دانشسراي مقدماتي شركت كردند». در همين مراسم بود كه «آقايان وزراء براي اولين بار توانستند با خانم‎هاي يكديگر آشنا شوند». رضا شاه در صحبتي با وزرا و معاونين آنها گفته بود: «حضور دختران من بايد سرمشق زنهاي شما وزراء و معاونين باشند».
اين دسته از زنان، اگرچه در ابتدا با توجه به تسليم‎پذيري همسران‎شان در برابر اوامر رضا شاه، طوعاً و كرهاً در اين مراسم و ديگر مناسبتها شركت كردند؛ اما پس از اندك مدتي توانستند گوي سبقت را از ساير زنان بربايند؛ و در كنار خانواده سلطنتي، نقش هدايت و سرپرستي زن از حجاب درآمده ايراني را برعهده گيرند. آنها از طريق شركت در جشنها و انعكاس اخبار وسيع آن در جرايد، حتي به زنان روشنفكر و تحصيل‎كرده كه عمري را وقف اين كار كرده بودند، جهت مي‎دادند و آنها را سازماندهي مي‎كردند. شمس و اشرف پهلوي: دو تن از دختران شاه، رهبري كانونها و جمعيتهاي زنان را بر عهده داشتند. اين سازمانها با پشتيباني آنها قادر بودند طي آن شرايط، در پيشبرد امر نهضت بانوان بكوشند. روي‎هم‎رفته، اين گروه از زنان در برابر كشف حجاب واكنشي مثبت داشتند و «17 دي ماه از نظر آنان روزي بود كه زن ايراني وارد صحنه تمدن شده است».
در ميان همسران رجال و امراء معدود زناني هم بودند كه با قضيه كشف حجاب همگام نبودند. همسر مخبرالسلطنه و همسر صدرالاشراف با كشف حجاب ميانه‎اي نداشتند. همسر صدرالاشراف، ـ وزير عدليه رضا شاه ـ پس از آنكه بالاجبار در مراسم مربوط به كشف حجاب، به عنوان ميزبان شركت كرد، از شدت ناراحتي چنان بيمار شد؛ كه ديگر از خانه بيرون نيامد تا مدت يكسال بعد كه در گذشت. اينها نادر زناني بودند كه انگيزه‎هاي مذهبي و سنتي قوي، مانع از حضورشان به صورت بي‎حجاب در جمع ديگر خانواده‎هاي رجال و امراي مملكت مي‎شد. چنان كه وقتي همسر مخبرالسلطنه از اينكه به خاطر استفاده از چادرنماز در حضور ملكه مورد ايراد واقع مي‎شد، ترك رفتن نمود.
قضيه اخير، هرچند قبل از اعلام رسمي كشف حجاب روي داده است، اما، نگرش برخي از زنان طبقه امراء را نسبت به جريان كشف حجاب نشان مي‎دهد. اين رفتار در واقع پاسخي بود به طرز رفتار ملكه كه به قول مخبر السلطنه حتّي «در سنه‎ي 1306 و 1307 ترويج دكلته مي‎كرد و منع چادر نماز».
واكنش زنان روشنفكر و تحصيل‎كرده
كشف حجاب در ايران به دست زناني كه اكثراً تحصيل‎كردگان غربي و يا مدارس آموزشي جديد بودند، پايه‎ريزي شد و در نتيجه فعاليتهايي كه طي دو دهه ادامه داشت، توانستند به آرمان رضا شاه جامه عمل بپوشانند. آنان از سالها قبل، به عنوان پيشگامان كشف حجاب، انجمنها و محافل زنان را پايه‎گذاري كردند. وظيفه اصلي اين مراكز اشاعه افكار و انديشه‎هاي غربي در خصوص مسئله زنان و حقوق آنان بود. آنها در نشريات و جرايد كشور، مباحث گسترده‎اي راجع به حقوق حقه زنان از ديدگاه عقل و شرع مطرح مي‎كردند؛ علاوه بر انعكاس گزارشهاي متنوعي از اجحافاتي كه مردان در حق زنان روا مي‎دارند، به نقد آن پرداختند و سپس در مقايسه زن ايراني با زن غربي، عقب‎ماندگي زن ايراني را از قافله تمدن غرب گوشزد مي‎نمودند و چنين وانمود مي‎كردند كه عامل اصلي اين عقب‎ماندگي، حجاب است و براي گريز از اين عقب‎ماندگي چاره‎اي جز كشف حجاب نمي‎بينند و كشف حجاب را عامل رسيدن به تمدن جديد معرفي مي كردند.
رضا شاه از همان ابتدا به حمايت از اين زنان پرداخت. يكي از آنها، كه او را نخستين ايراني بي‎حجاب ناميده‎اند، صديقه دولت‎آبادي است. وي که تحصيل‎كرده فرانسه بود و با فرهنگ و آداب و رسوم غربي زندگي كرده بود، در بازگشت به ايران در سال 1306، يعني هشت سال قبل از اعلام رسمي كشف حجاب، اولين زني بود كه با لباس و كلاه اروپايي در كوچه و خيابان ظاهر شد.
يكي ديگر از پيشگامان كشف حجاب، شهناز آزاد است كه مجله بانوان را در تهران منتشر مي‎كرد. سابقه فعاليتهاي وي به قبل از كودتاي 1299 باز مي‎گردد. او ضرورت كشف حجاب را حتي پيش از روي كار آمدن رضا خان مطرح كرده بود؛ ولي از آنجا كه هيئت حاكمه طرح چنين موضوعي را لازم نمي‎شمرد؛ به گفته نويسنده كتاب زنان روزنامه‎نگار و انديشمند ايراني: «در اين راه دچار صدمات و مشقاتي گرديد و به جرم پيشوايي زنان و آزادي زنان و كشف حجاب گرفتار حبس و زندان» شد.
از ميان ديگر زناني كه فعالانه در امر كشف حجاب پيش‎قدم بودند، و در اين راه كوشش فراواني كردند، مي‎توان به مستوره افشار، نورالهدي منگنه ، و هاجر تربيت اشاره كرد. اكثر اين پيشگامان تحت لواي كانون بانوان و زير نظر وزارت معارف فعاليت مي‎كردند و از اين طريق توانستند زمينة مساعدي براي اعلام رسمي كشف حجاب خصوصاً در مدارس دخترانه و دانشسراهاي دختران ايجاد كنند. آنها با پشتوانه دولتي روز به روز آهنگ رفع حجاب و بي حجابي را سرعت مي‎بخشيدند و پس از اعلام رسمي طرح حكومتي، فعاليت خود را بيش از پيش گسترش دادند؛ به طوري كه توانستند در ميان طبقه دختران و زنان جوان، خصوصاً در حوزه معارف به موفقيتهاي چشمگيري دست يابند و آمال و آرزوهاي رضا شاه را در رابطه با زنان، در سطح بسيار وسيعي جامه عمل بپوشانند.
واكنش زنان ساير طبقات شهري
از آنجايي كه زنان ساير طبقات شهري پيوستگي بيشتري با مذهب و سنتهاي اجتماعي داشتند؛ در برابر كشف حجاب از خود واكنش نشان دادند و حتي زنان كارمندان جزء اداري، در بسياري از مواقع از خود عكس‎العمل نشان مي‎دادند و به بهانه‎هاي مختلفي چون تمارض از شركت در جشن‌ها و ميهماني‌ها سر باز مي‎زدند. زنان ديگر طبقات در سطح وسيع‎تري نسبت به اين قضيه عكس‎العمل نشان ‎دادند و خصوصاً در ابتداي امر، حاضر به ترك چادر نشدند. به همين علّت پليس نيز مأموريت داشت با شدت هر چه بيشتر، با آنان برخورد نمايد. به طوري كه «چادر از سر زنان بر مي‎داشت و به ضرب و جرح آنان مي‎پرداخت». در مقابل، زنان نيز سعي مي‎كردند از رفت و آمد در كوچه‎ها و خيابان‌ها جز به وقت ضرورت خودداري نمايند. مثلاً در مشهد «با برداشته شدن چادر در خانه‎هاي مشهد تغيير تازه‎اي روي داد و آن اين بود كه خانواده‎هاي متدين در منزل خود حمام ساختند» تا زنانشان مجبور نباشند حتي براي رفتن به حمام از خانه خارج شوند.
در آن زمان زيارت امام رضا (ع) نيز تقريباً در تمام مدت روز تعطيل بود و بانوان به هنگام شب و آن هم خيلي دير وقت به زيارت مي‎رفتند. در ميان آنان، زناني بودند كه تا شهريور 1320 از خانه خارج نشده و حاضر نبودند در اجتماعي كه مي‎بايست بي‎حجاب حضور يابند، وارد شوند. خصوصاً زناني كه سالهاي جواني را پشت سر نهاده و در ميانسالگي، بعد از عمري به سر بردن در حجاب، بي‎حجابي را به هيچ‎عنوان نمي‎توانستند تحمل كنند. زيرا تن دادن به اين رفتار، در نظر آنان به معني از دست‎دادن حيثيت و آبروي گذشته بود. گذشته‎اي كه در پيوند با مذهب و پرهيزگاري به سر آورده بودند. در حالي كه، در ميان فرزندان جوان همين زنان، كساني بودند كه به تدريج طرح جديد را پذيرفته و واكنشي مثبت نسبت به رفع حجاب از خود نشان دادند. به طوري كه، در همان روزها مشاهده مي‎گرديد كه مادر پيري كاملاً خود را در حجاب پيچانده، اما دختر جوانش كلاه فرنگي بر سر گذارده است. اين در حالي بود كه هر دو خود را مسلمان مي‎دانستند. زنان مسن چنين تصور مي‎كردند كه چون دوران پيري آنها فرا رسيده بيشتر بايد حدود شرعي را رعايت كنند؛ حال آن كه، اجراي مقررات و حدود شرع بيشتر شامل سن جواني است تا دوران پيري.
آن دسته از زنان طبقات عادي اجتماع كه به ناگزير كشف حجاب كردند، در ابتداي امر فقط چادر را كنار گذارده و به جاي آن از كلاه استفاده مي‎كردند «و وقتي كه كلاه بر سر مي‎گذاشتند آنرا حتي الامكان پائين مي‎كشيدند و گاهي يك بلوز يقه چين‎ دار در بر مي‎كردند و عينكي سياه بر چشم مي‎گذاشتند، به طوري كه نيمي ازصورت و چينهاي بلوز تمام گلويشان را مي‎پوشاند». اما به تدريج تغييراتي در وضع پوشش جديد آنها در شهرهاي بزرگ، خصوصاً در تهران روي داد. به قول نويسنده مجله زن روز: «خانمهاي تهراني در پيروي از مد و آرايش به سرعت پيشرفت كردند و همان خجالتي‎ها و گوشه‎گيرها كه در ميهماني حتي دستكش از دستشان در نمي‎آوردند در تابستان اول رفع حجاب با لباسهاي بي‎آستين و دكلته‎هاي كوتاه در ميهماني‎ها، ظاهر شدند». البته خانمهايي كه در مجله زن روز مورد اشاره قرار گرفته‎اند؛ بيشتر خانمهاي كارمندان دولت بودند؛‌ تا زنان ديگر طبقات شهري. چرا كه به قول پيتر آوري، در همان اوايل كشف حجاب در تهران «تخمين زده مي‎شد كه از 300000 نفر جمعيت مرد و زن تهران، نزديك به 4000 زن، رفع حجاب كرده باشند» چنانچه بعد از مدتي اين تعداد افزايشي هم نيافته باشد، چون در خيابانها و معابر عمومي ظاهر شده و بعضاً هم دستور داشتند مانور خياباني دهند، جلوه اين تعداد كم با توجه به عدم حضور زنان محجبه در انظار عمومي به واسطه شدت عمل پليس، بسيار زياد به نظر مي‎رسيد. خصوصاً آنكه تبليغات اين عده اندك، در رسانه‎هاي وابسته آن زمان نيز در سطح وسيعي منعكس مي‎شد تا براي زنان محجبه اثبات نمايند كه دوران حجاب رو به افول و دوران بي‎حجابي رو به پيشرفت است.
مي‎توان گفت، زنان طبقات مرفّه و رجال، عليرغم آنكه در 17 دي براي اولين بار بدون حجاب ظاهر شدند، بيش از زنان ساير طبقات از كشف حجاب استقبال كردند و حتي در تبعيت صرف از ظواهر غربي تا آنجا پيش رفتند كه به قول مخبرالسلطنه «جاي شكرش باقي است كه سرتا پا برهنه در كوچه آمدن را در پاريس و برلن پليس منع كرده بود والاّ در حرارت تقليد، بانوان ما مستعد تقليد بودند و آنچه در پرده داشتند مي‎نمودند».
رضا شاه نيز، به نقل از مخبرالسلطنه با اين وضع توافقي نداشته و حتّي دستور مي‎دهد كه منع و جلوگيري كنند. همين نوع تقليد صرف بعدها حتي به زنان اقشار متوسط هم سرايت كرد. بنا به اظهار مجله زن روز «عطر زدن هم بعد از كشف حجاب بين خانم‎هاي طبقه متوسط معمول شد در حاليكه پيش از آن مختص طبقه اعيان و خانم‎هاي درباري بود» دختران اقليتهاي مذهبي خصوصاً ارامنه كه برخلاف زنان مسلمان چندان پاي‎بند حجاب نبودند از قضيه كشف حجاب مشتاقانه استقبال كردند «بطوريكه زنان و دختران ارامنه در آرايش و شيك پوشي سرمشق خانم‎هاي ايراني بودند و هر نوع مد و آرايش از آنها تقليد مي‎شد».
زنان روشنفكر و تحصيل‎كرده‎اي كه در معارف شاغل بودند، در اشاعه فرهنگ كشف حجاب در مدارس و در ميان نسل جوان تلاش فراواني كردند. البتّه پيروي آنها از مد و الگوهاي غربي با توجه به محدوديتي كه در مدارس از لحاظ رنگ و مد لباس وجود داشت، همانند زنان طبقات مرفّه نبود و مانند آنها پيش نرفتند و حتي در مقابل انحرافي كه در روند كشف حجاب به وجود آمد در مقام اعتراض برآمدند. صديقه دولت‎آبادي يكي از اين زنان پيشگام در كشف حجاب، در مجله زبان زنان در مقاله‎اي تحت عنوان آزادي زنان، چنين مي‎نويسد:
بعد از رفع حجاب تغييرات مهمي در وضع و طرز لباس و آرايش زنها پيدا شده ولي بدبختانه اين تغييرات به غير از تقليد كوركورانه از زنان بيگانه نبوده و ثمري جز بيچارگي براي ما نخواهد داد
اين دسته از زنان، ضمن آنكه در برابر بازگشت دوباره حجاب بعد از شهريور 1320 واكنش نشان دادند؛ از وضعيت به وجود آمده در پي‎كشف حجاب نيز انتقاد داشتند. استفاده از «مصنوعات ساخت وطن به جاي مصنوعات بيگانگان حتي در زمينه آراستن ظواهر» از شعارهاي آنان بود. البته اخلاف آنان در تبعيت محض از الگوهاي غربي، خود را به پاي زنان طبقات مرفه و اعيان رساندند و همه آرزوها و اهداف اين پيشگامان را بر باد دادند.
زنان ساير طبقات شهري نيز ـ به جز زنان كاركنان دولت ـ از پذيرش كشف حجاب اجباري خودداري كردند تا جايي كه كنج خانه را بر قبول اين طرح اجباري ترجيح دادند و اگر به ضرورت از خانه خارج ‎شدند با ترس و لرز و دور از چشم مأمورين بود. اما فرزندان جوان اين زنان واكنشي متفاوت از مادرانشان داشتند، به طوري كه پس از مدتي عده‎اي از آنها به صف بي‎حجابان پيوستند؛ اما اين مسئله در شهرهاي مذهبي كمتر مصداق داشت.
واكنش زنان روستايي و عشايري
در مراحل اوليه كشف حجاب كه هدف گردانندگان طرح برداشتن چادر و نقاب و جايگزين كردن كلاه به جاي روسري بود؛ از سوي حكومت، حساسيت خاصي نسبت به نحوة پوشش زنان روستايي نشان داده نمي‎شد. اما پس از مدتي كه كلاه از سر زنان شهري به كنار رفت و به مدد اعمال فشار حكومت، كشف حجاب تا حدودي در شهرها جا افتاد؛ برنامه‎ريزي براي تغيير پوشش زنان روستايي و عشايري نيز آغاز شد.
در ميان روستاييان و عشاير، وضع زنان دسته اخير متفاوت بود. عشاير كه در اين دوران به تازگي اسكان داده شده بودند و برنامه يك‎جانشيني آنان به لطف قواي قهريه و ارتش رضا شاه به بار نشسته بود، بر اساس اين طرح مجبور بودند كه چارقد را از سر برگيرند. اما، اين اجبار تنها بخشي از برنامه حكومت براي آنان بود، مطابق برنامه‎اي كه در آن زمان براي روستاييان و عشاير در نظر گرفته بودند: «زنان ايلياتي و دهاتي مي‎بايست از لباس سنتي خود دست برداشته و به لباس زنان شهري ـ لباس غربي ـ درآيند». معلوم بود كه اجراي چنين فرماني با توجه به وضعيت جغرافيايي مناطق و نوع شغل كه مستلزم همان لباس سنتي بود، براي آنها ميسر نبود. از طرف ديگر، آنها نمي‎توانستند در مقابل اين فرمان، همانند زنان شهري مبارزه منفي در پيش گيرند، و خانه‎نشيني اختيار كنند. چرا كه ناگزير از كار در مزارع و مراتع بودند و در حقيقت، علاوه بر كارهاي منزل، نيمي از اين امورات را در خارج از خانه بردوش داشتند. اقتصاد هر خانواده با مشاركت زنان قابل اداره بود. از اينرو، به گفته يكي از مأمورين امنيه، زنهاي روستايي و عشايري براي آنكه از اجراي دستور طرفه روند و در چنگال مأمورين نيفتند صبحها خيلي زود از خانه خارج شده و از بيراهه به محل كار خود مي‎رفتند و عصرها هنگامي باز مي‎گشتند كه هوا كاملاً تاريك شده بود و يا رو به تاريكي مي‎رفت. در بعضي مواقع نيز با دادن مبلغي پول به رئيس پاسگاه، آزادي عمل مي‎يافتند. البتّه در همه جا پرداخت پول، چاره‎ساز نبود.
در بعضي مناطق، به جز نيروهاي انتظامي، افراد ذي‎نفوذ نيز براي اجراي طرح و جلوگيري از حجاب و معرفي متخلفين مورد استفاده قرار مي‎گرفتند. مجبور ساختن كدخداها و خانمها براي اجراي اين مقصود امري طبيعي بود مثلاً مطابق اسناد موجود در قريه داورزن، يكي از قراء سبزوار، كدخداي محل در جريان بازجويي اظهار مي‎دارد: «كسي از خانمهاي محلي نديده‎ام چادر سر كند، چنانچه در آتيه مشاهده نمايم كه كسي از نسوان چادر استعمال نمايد تعهد مي‎كنم كه قضيه را ضمن معرفي اشخاص متخلف به پست داورزن معرفي كنم». بدين ترتيب، با تعهد افراد ذي نفوذ، كمبود نيروهاي انتظامي براي اين منظور در روستاها و مناطق عشايرنشين در سطح قابل توجهي، جبران مي‎شد.
عليرغم ايجاد محدوديت عليه زنان روستايي و عشايري، سير كشف حجاب در اين مناطق به كندي پيش مي‎رفت و آنها هنگامي كه براي امري ضروري وارد شهرها مي‎شدند پوشش سنتي خود را به همراه داشتند و دولت نيز براي تغيير رفتار آنها سرمايه‎گذاري كمتري مي‎كرد. فقط براي نشان‎دادن تسلط بر اين مناطق گه‎گاه، تصاويري از مراسم حجاب‎برداري زنان، خصوصاً در مناطق عشايري، در مجلات و روزنامه‎ها درج مي‎گرديد. يكي از اين تصاوير، نشان مي‎دهد كه زنان عشاير در حضور شاه كشف حجاب مي‎كنند. قطعاً، چنين تصاويري براي رژيم بيش از آنكه نشان دهنده استقبال زنان عشايري از كشف حجاب باشد، نمايانگر تسلط كامل بر اين مناطق و سركوب عشايري است كه زماني با رضا شاه سرجنگ داشتند.
به طور كلي، زنان روستايي و عشايري نسبت به پذيرش كشف حجاب كه به قول پيترآوري «در وضع آنان تأثيري نداشت»، چندان تمايلي از خود نشان ندادند. مشكلات مجريان طرح در شهرها نيز اين فرصت را براي آنها به وجود آورد تا نسبت به اجراي دستور اهمال ورزند. هر چند سعي مجريان طرح بر آن بود تا زنان اين مناطق «به لباس متمدنين دنيا درآيند». اما اجراي اين دستور نياز به برنامه‎ريزي بلندمدت داشت. فرصتي كه در دوران سلطنت مطلقه رضا شاه به دست نيامد و به جز اقدام انتظامي و تعقيب كه چاره‎ساز مشكل نبود، اقدام ريشه‎اي و در خور توجهي صورت نگرفت. در دوره پهلوي دوم تا حدودي با آشناسازي زنان روستايي و عشايري با فرهنگ غربي شهر از طريق سپاهي دانش، و با تشكيل كلاسهاي پيكار با بيسوادي در روستاها، اقداماتي در اين زمينه صورت گرفت. با همه اين فعاليتها، همراهي زنان روستايي و عشايري با طرح كشف حجاب رضايت برنامه‎ريزان را جلب نكرد. شايد به خاطر عواملي كه بيشتر جنبه محيطي و شغلي داشت تا مذهبي، زنان روستايي و عشايري در برابر كشف حجاب واكنش مثبتي نداشتند و از اجراي آن عليرغم برخوردهاي انتظامي خودداري ورزيدند. تنها در برخي از تصاوير به جاي مانده از آن زمان، مي‎بينيم كه روستاييان و عشاير، به اجبار آن هم در حضور رضا شاه و براي لحظاتي كوتاه حجاب از سر برداشته‎اند.

منبع:مهدي صلاح، كشف حجاب؛ زمينه‎ها، واكنشها و پيامدها، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، تهران، بهار 1384، ص 189 تا 202

این مطلب تاکنون 1509 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir